پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ آبان ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۶

پشت پرده انتصابات شهرداری تهران از زبان منتجب نیا

پشت پرده انتصابات شهرداری تهران از زبان منتجب نیا
قائم مقام سابق حزب اعتماد ملی از لابی‌های سیاسی و حزبی در روند انتصابات شهرداری تهران پرده برداشت و گفت: شهردار جدید که بیاید، متوجه حقایق می‌شود و چه بسا عذر تعدادی از آنان را بخواهد.
کد خبر : ۴۳۷۰۵۳

​پس از حواشی دنباله دار حزب اعتماد ملی که در نهایت منجر به انشعاب در این حزب شد، نامش بار دیگر بر سر زبان ها افتاد. قائم مقام سابق حزب اعتماد ملی که به دلیل اختلاف با طیف الیاس حضرتی مجبور به استعفا شد، این روزهایش را با تدارک حزب جدید و تاسیس فراکسیون جدید در جریان اصلاحات می گذارند.

به گزارش مهر رسول منتجب نیا متولد تیرماه سال ۱۳۲۷ در شیراز است. وی در سه دوره نخست مجلس شورای اسلامی، کسوت نمایندگی را تجربه کرده است. منتجب نیا از اعضای سابق شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز است که در سال ۸۴ همراه با مهدی کروبی، مجمع را ترک گفت و حزب اعتماد ملی را تاسیس کرد.

وی به همراه سیدهادی خامنه ای، احمد حکیمی پور و محسن رهامی، از منتقدان جدی و سرسخت شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان است. منتجب نیا این شورا را «نماد استبداد» می داند و حاضر نیست مشروعیت آن را تایید کند.

برای تحلیل و بررسی بیشتر جریان اصلاحات، به سراغ منتجب نیا رفتیم. منتجب نیا درباره تعریف اصلاح طلبی در جریان اصلاحات گفت: در هشت سال دوران اصلاحات شاهد بودیم، هر کسی از زاویه دید خود اصلاحات را تعریف می‌کرد. یکی به نام اصلاحات، مانیفست می‌نوشت و اصلا نامی از اسلام در آن نمی‌آورد! از زمانی که عنوان اصلاحات به کار برده شد، ما دچار چالش شدیم؛ ما قبلا می‌گفتیم که جریان خط امامی هستیم؛ می‌گفتیم جریان ما مبتنی بر بیانیه‌ها، رهنمودها، سیره و خط مشی امام است و روشن بود وقتی این عنوان‌ به اصلاحات تبدیل شد، هر کسی از ظن خود، اصلاحات را تعریف کرد.

وی در همین باره افزود: فرد دیگری به برخی مبانی دینی حمله می‌کرد. افرادی که تا دیروز معلوم نبود کجا بودند خود را داخل این جریان کردند و حرف‌هایی‌ زدند که ما ناچار بودیم همه روزه از حریم اصلاحات دفاع کنیم و این اشتباهات و کج‌اندیشی‌ها را جواب بدهیم.

منتجب نیا اظهار داشت: من بارها گفتم اصلاحات در کشور ما، رهبر، متولی و تئوریسین انحصاری‌ ندارد؛ ما در نهایت می‌توانیم بگوییم یکی از نظریه‌پردازان‌ جریان‌ اصلاحات هستیم و از زاویه دید خودمان اصلاحات را تعریف می‌کنیم.

وی شخص محوری در جریان اصلاحات را «خطرناک» عنوان کرد و اظهار داشت: آن‌ها می‌گویند، با وجود شخصیت‌های کاریزما، به احزاب نیازی نیست یا می‌گویند احزاب باید تحت فرمان شخصیت‌های دارای کاریزما و محبوب جامعه قرار بگیرند که من این مساله را برای آینده جریان‌های‌ سیاسی و کشور بسیار غلط و حتی خطرناک می‌دانم.

منتجب نیا شورای عالی اصلاح طلبان را بدعت‌گذار در تحزب جریان اصلاح طلبان دانست و گفت: وقتی می گویند ۲۰ حزب در شورای‌عالی سیاستگذاری وجود دارد، در واقع سه، چهار حزب بیش‌تر نیستند که هر کدام، دو یا چند حزب اقماری برای خودشان درست‌ کرده‌اند. در انتهای سال ۹۳ که انتخابات مجلس بود، در جلسه شورای‌ عالی سیاستگذاری یکی از دوستان ما که دبیر یکی از احزاب بود گفت از این مجموعه‌ای که ۴۰ نفر هستیم، ۱۵ نفر متعلق به یک حزب هستند و به عناوین مختلف وارد شده‌اند، گاهی وابسته‌ به‌ یک حزب هستند و با لابی آن حزب‌ و گاهی هم منصوب برخی شخصیت‌ها هستند.

وی گفت: با این حساب‌ سر احزاب بی‌کلاه و تنها اسمی از آن‌ها باقی مانده و رسمی از احزاب در میان نیست؛ به‌خصوص الان که این موضوع شدت بیش‌تری هم پیدا کرده است. ما چند سالی است که می‌گوییم شورای‌ عالی، بدعتی خلاف تحزب و خلاف توسعه است؛ کار را به احزاب واگذار کنید. بعضی از دوستان ما هم پیشنهاد دادند پارلمان اصلاحات تشکیل بدهیم و طرحی برای این پارلمان تهیه کردند.

منتجب نیا در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه شکل‌گیری پارلمان اصلاحات را مفید می‌دانید؟ اظهار داشت: خیر؛ در پشت صحنه این ماجرا هم چه بسا عده‌ای نشسته باشند و طراحی خاص‌ خود را دارند. همزمان با این قضیه که برخی در پی راه حل بودند، لیستی تهیه شد که ۲۹ نفر شخص حقیقی توسط‌ برخی بزرگان اصلاح‌طلب برای‌ عضویت‌ در شورای‌عالی سیاستگذاری منصوب شدند. این ۲۹ نفر به علاوه دبیران احزاب اصلاح طلب، عضو شورای‌عالی هستند. در گذشته، تعداد اشخاص‌ حقیقی، ۱۵ تا ۱۶ نفر بود اما این تعداد اکنون به دو برابر تعداد قبلی رسیده است! متاسفانه پس از اعتراضات انجام شده به‌ ترکیب شورای‌عالی‌، به‌ جای این‌که اَبرو را درست کنند، چشم را هم کور کردند!

وی ادامه داد: واقعا جای تاسف است که افرادی به‌عنوان نمایندگان احزاب، آن هم احزاب اصلاح‌طلب، در چنین لویی‌جرگه‌هایِ عهد بوقی مانند شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان شرکت کنند و در برابر تصمیمات آن، سر تسلیم فرود آورند!

منتجب نیا در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه اگر به این عده در جریان اصلاحات که الیگارشی قدرت و ثروت به راه انداخته اند، در سطح حاکمیتی، قدرت رسمی داده شود، به نظر شما برای مردم ضررآفرین نخواهد بود؟ گفت: بله؛ این افراد و مهره‌هایشان، قدرت مالی و ارتباطات و امکانات رسانه‌ای بسیار قوی دارند و به سادگی می‌توانند موج رسانه‌ای ایجاد کنند؛ چهره‌ بسازند و شخصیت‌ها را تخریب کنند! تنها کافی است مدیریت یک بخش در دولت در اختیارشان قرار بگیرد و یا در بخشی از حاکمیت، نفوذ بیش‌تری داشته باشند، بلافاصله از رانت قدرت‌ برای توسعه جریان خود استفاده می‌کنند.

عضو سابق مجمع روحانیون مبارز همچنین از لابی های حزبی و سیاسی در انتصابات شهرداری تهران پرده برداشت و گفت: عده‌ای با آرای مردم بر سر کار آمده و فردی را در مسئولیتی‌ نشانده‌اند؛ آن افراد به جای این‌که خود را وقف مردم بکنند و برای انتصابات خود، صرفا شایستگی را ملاک قرار دهند، یک مجموعه و حلقه‌ای را دور او جمع کرده‌اند و از وجود و مسئولیت او به نفع جریان خود استفاده می‌کنند. مثلا برخی آقایان که‌ در شورای شهر و شهرداری تهران پُست و در حزب اعتماد ملی هم حضور داشتند، نهایت سعی خود را می‌کردند که از پست خود در شورای شهر و شهرداری تهران بر روی معادلات حزب اعتماد ملی هم تاثیر بگذارند؛ برای این‌ کار تلاش‌ می‌کردند که با وعده پست و مقام، نیروهای موثر حزب را جذب‌ سیاست‌های خود در حزب کنند.

منتجب نیا گفت: ما این رفتارها را نوعی انحراف از آرمان‌های جنبش اصلاحات و مرامنامه حزب اعتماد ملی تلقی و با آن مخالفت کردیم اما در مقابل ما، مجموعه‌ای قد علم کرد و مدافع این جریان شد و برای خود یارگیری کرد؛ برای این یارگیری‌ها نیز حرف منطقی نداشتند؛ حرف من روشن بود و همه صاحب‌نظران کشور حق را به من دادند. ابزار این آقایان، وعده برای پست و مسئولیت بود و بعضی‌ها را هم با همین امکانات مادی خریدند. وعده‌هایی دادند؛ مثلا به فردی که تخصص و سابقه لازم نداشت، پست می‌دادند. به تعداد زیادی هم وعده می‌دادند؛ برخی از آن‌ها خودشان مستقیم یا با واسطه به من گفتند که به بعضی از این‌ها حتی چهار پست وعده داده و گفته‌اند خودت از میان این چهار تا یکی را انتخاب کن!

وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آن‌ها از اعضای اعتماد ملی بودند یا از خارج هم وارد شده بودند؟ تصریح کرد: آن‌ها یک مجموعه هستند؛ هسته‌ای که در حزب اعتماد ملی قرار دارد با جریانی که خارج از اعتماد ملی و از پشت صحنه، شورای‌عالی سیاستگذاری را مدیریت می‌کند، هماهنگ شده‌اند و با هم تبادل نظر و امکانات دارند. می‌توان گفت که آن‌ها از پشت‌ صحنه این‌ها را مدیریت می‌کنند. البته وقتی ما به‌ این شیوه اعطای پست برای جذب نیرو در درون حزب اعتماد ملی اعتراض کردیم، جلوی برخی از این انتصابات گرفته شد؛ اگر ما اعتراض نمی‌کردیم، بسیاری از افراد داخل حزب‌ در راستای وعده‌های داده شده و برخی از افراد وابسته به‌ آن باند در خارج از حزب هم پُست می‌گرفتند.

منتجب نیا افزود: اکنون هم انتصاب‌های سیاسی در شهرداری تهران به‌صورت موردی صورت می گیرد؛ از جمله آخرین نفرات‌ منصوب‌ هم آقای «تحصیلی» از اعضای دفتر آقای حضرتی بود که به‌ او در یکی از معاونت‌های موثر شهرداری سِمَت داده‌اند.

وی با بیان اینکه با کنار رفتن آقای افشانی از سمت شهرداری‌ که به ‌زودی انجام خواهد شد، بازی آقایان تا حد زیادی‌ به‌ هم خواهد خورد و حقایق مشخص می شود، اظهار داشت: شهردار جدید که بیاید، متوجه می شود که سابقه کاری، رشته تحصیلی و تخصص‌ تعداد زیادی از این افراد ارتباطی با شهرداری ندارد و چه بسا عذر تعدادی از آنان را بخواهد.

منتجب نیا از تشکیل «فراکسیون شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» خبر داد و گفت: قطعا نمی‌خواهیم راه نادرست مدیریت پشت‌ صحنه شورای‌عالی سیاستگذاری را دنبال کنیم. قصد داریم ائتلاف داشته باشیم. نظر ما این است که هر حزبی، مرکب از مجموعه‌ای از صاحبان فکر و اندیشه سیاسی است که باید به‌طور مستقل تصمیم بگیرند و البته در مقاطعی هم با هم ائتلاف کنند؛ مانند شورای هماهنگی جبهه اصلاحات. ما معتقدیم که نباید عده‌ای از ما بهتران‌ به‌جای احزاب تصمیم بگیرند و احزاب برده‌ آنان باشند. احزاب در شورای هماهنگی خودشان تصمیم‌گیری می‌کردند و سپس در یک جمعی هماهنگی و تبادل نظر می‌شد و به‌ تصمیمی متناسب با شرایط روز می‌رسیدند.

وی همچنین در مورد تخلف وزارت کشور در کنگره خردادماه حزب اعتماد ملی نیز اظهار داشت: متاسفانه وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب هم در قبال مسائل کنگره چهارم خرداد و هم کودتای درون‌حزبی پس از آن و هم کنگره ششم مهرماه‌، کاملا غیرقانونی عمل کردند و خلاف بزرگی مرتکب شدند. بدون تردید الان حزب اعتماد ملی، حزبی غیرقانونی است چون کنگره ششم‌ مهر و کودتای درون حزبی‌ قبل از آن‌، به طور کلی خلاف قانون و همراه با دروغ بوده‌ است. همه این خلاف‌ها هم‌ برای‌ این‌ بود که برای حاکمیت پشت‌ صحنه‌ «شورای‌عالی سیاستگذاری» و مجموعه رانت بازانی که پشت صحنه‌ هستند، راه باز شود.

در ادامه مشروح گفتگوی خبرگزاری مهر با رسول منتجب نیا را می خوانید:

*به عنوان مطلع گفتگو، از انتقادات شما به خصوص پس از انتخابات مجلس دهم، از ساختار کنونی جریان اصلاحات آغاز کنیم. با توجه به این انتقادات می‌توانیم به آقای جنابعالی، عبارت «اپوزیسیون جریان اصلاحات» را اطلاق کنیم؟

خیر، اتفاقا اگر بخواهید اصلاحات را تعریف کنید، یکی از کسانی که در جریان اصلاحات نظر دارد و پیشکسوت است، بنده هستم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از دوره اول مجلس، ما یک جمع فکری بودیم که این جریان را مدیریت و هدایت می‌کردیم. کسانی که سن‌شان یاری می‌کند، می‌دانند که ما در دوره اول، دوم و سوم مجلس مجموعه‌ای بودیم که جریان خط امام و به تعبیر امروز، جریان چپ انقلابی را از طریق دانشگاه‌ها، مجلس و رسانه ها مدیریت می‌کردیم؛ حتی قبل از تاسیس «مجمع روحانیون مبارز» ما این جریان را داشتیم؛ یعنی این‌گونه نبود که مجمع روحانیون مبارز این جریان فکری را به راه بیاندازد، بلکه این ما بودیم که مجمع را پایه‌گذاری کردیم.

بنابراین من معتقدم که ما جزء تئوریسین‌ها و پایه‌گذاران جریان چپ انقلابی هستیم. تا دوم خرداد نام آن جریان خط امام بود و بعد از دوم خرداد ۷۶ به عقیده برخی دوستان مُعَنوَن به جریان اصلاحات شد. در همان زمان هم ما صاحب فکر و صاحبِ نظر بودیم و تلاش می‌کردیم جریان اصلاحات از مسیر خود خارج نشود. ما جریان اصلاحات را جریانی زلال، شفاف، مردمی و مبتنی بر مبانی دینی و اعتقادی، موازین اخلاقی و حتی مبتنی بر دیدگاه‌های‌ اجتماعی و سیاسی امام خمینی می‌بینیم. ما اصلاحات را این‌گونه پایه‌گذاری کردیم و دوستان دیگر را یکی پس از دیگری به جریان اصلاحات دعوت کردیم و فرا خواندیم. پس‌، جریان اصلاحات ریشه‌ در جریان چپ‌ و مجمع روحانیون مبارز دارد که این‌جانب در هر دو، نقش محوری داشتم. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ هم ما نقش‌ محوری داشتیم و پس از آن هم ما با جمعی از دوستان این جریان فکری بزرگ را مدیریت می‌کردیم و البته کماکان مدیریت می‌کنیم. ما خودمان را هسته مرکزی اصلاحات می‌دانیم؛ ما مجموعه‌ای از نیروهای اصیل و ریشه‌دار قبل از انقلاب هستیم که از سال ۱۳۴۱ با امام بودیم و او را شناختیم و در طول سال‌های قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، همواره در کنار امام و انقلاب بودیم.

ما اسلام را با قرائت امام می‌فهمیم، مسائل سیاسی را از زاویه‌ای که امام و اسلام از سیاست تعریف می‌کنند، تعریف می‌کنیم. ما اپوزیسیون نیستیم. ما خودمان را از بنیانگذاران تفکر اصلاحی‌ و برخی دوستان را تازه‌واردان به‌ جریان اصلاحات می‌دانیم؛ بعضی دوستان‌، از دوم خرداد و یا سال‌های اخیر وارد صحنه شده‌اند و ریشه و سابقه ای در جریان سیاسی کشور ندارند و اتفاقا برخی از آن‌ها را اپوزیسیون جریان اصلاحات می‌دانیم. آن‌هایی که اسلام را با قرائت امام قبول ندارند، آن‌هایی که زیرساخت اصلاحات را بر مبنای اندیشه دینی و سیاسی امام خمینی نمی‌دانند، آن‌هایی که موازین اخلاقی و موازین فقهی اسلام با قرائت امام را رعایت نمی‌کنند، ما آن‌ها را اصلاح طلب نمی‌دانیم. تعریف ما از اصلاحات، تعریف روشن، معقول، منطقی و دینی است. ما اصلاحات را از زاویه تعریف امیرالمومنین(ع)، سیدالشهدا(ع)، بزرگان تاریخ اسلام و حضرت امام قبول داریم؛ اگر فردی دیگر، اصلاحات را به گونه‌ای دیگر و در تقابل با این‌ اندیشه‌ها تعریف کند، ما آن تعریف را اصلاحات نمی‌دانیم.

*آیا شما برخی قرائت‌های لیبرالی از جامعه، مانند «جامعه مدنی» یا مفاهیمی مانند «دولت-ملت» که امثال آقای حجاریان در زمان حضور در مرکز استراتژیک ریاست‌جمهوری مرحوم هاشمی‌رفسنجانی پروراندند را جزء مفاهیم اصلاح‌طلبی می‌دانید؟

جامعه مدنی یک اصطلاح‌ جدید است و خودش تعاریف مختلفی دارد. باید ببینیم مقصود کسانی که اصطلاحی‌ را به کار می‌برند، چیست؟ اگر یادتان باشد در زمان دولت اصلاحات، آقای خاتمی شعار جامعه مدنی را سر داد. برخی معتقد بودند که چنین مفاهیمی، غربی است اما ایشان گفتند، مراد ما معنای غربی این اصطلاح نیست و جامعه مدنی ریشه در «مدینه النبی» دارد؛ همان جامعه‌ای که پیامبر اسلام تاسیس کرد. مفاهیمی چون مانند جامعه مدنی بستگی به قرائت و تعریف افراد دارد. می‌توان همانند آقای خاتمی، تفسیری از جامعه مدنی داشت که با جامعه مدینه‌النبی‌ سازگار باشد و یا مانند کسانی سخن گفت که این‌گونه نباشد.

ما آن مفهومی از جامعه مدنی را قبول داریم که در تعارض‌ با اصول اسلام نباشد. البته‌ این را بگویم که اولا جریان اصلاحات‌ که از دوم خرداد بر سر زبان‌ها افتاد، ریشه در آموزه‌های روحانیون خط امام دارد و ثانیا این جریان بزرگ در تیول افراد و محافل خاصی نیست که خود متولی فکری جریان اصلاحات بدانند و بخواهند افکار خاص خودشان را به‌ عنوان رهبری فکری اصلاحات به‌ این جریان تحمیل کنند! ما هیچ فرد و محفلی را به عنوان متولی و مفسر منحصر به فرد اصلاحات نمی‌دانیم و بر این اعتقادیم که اصلاحات، جریان فکری مبتنی بر جهان‌بینی توحیدی، قرائت مترقی‌ دینی، فقه اسلامی است و ریشه در افکار امام‌ خمینی و دیگر متفکران بزرگ‌ انقلاب اسلامی مانند شهید مطهری، شهید بهشتی و دکتر علی شریعتی دارد.

*فرمودید همواره تلاش داشته‌اید تا کاری کنید جریان اصلاحات از مسیر خارج نشود، آیا تلاش‌تان مثمرثمر بوده است؟

در هشت سال دوران اصلاحات شاهد بودیم، هر کسی از زاویه دید خود اصلاحات را تعریف می‌کرد. یکی به نام اصلاحات، مانیفست می‌نوشت و اصلا نامی از اسلام در آن نمی‌آورد! از زمانی که عنوان اصلاحات به کار برده شد، ما دچار چالش شدیم؛ ما قبلا می‌گفتیم که جریان خط امامی هستیم؛ می‌گفتیم جریان ما مبتنی بر بیانیه‌ها، رهنمودها، سیره و خط مشی امام است و روشن بود وقتی این عنوان‌ به اصلاحات تبدیل شد، هر کسی از ظن خود، اصلاحات را تعریف کرد. متاسفانه علی‌رغم این‌که من و برخی دوستان فریاد می‌زدیم تا بنشینیم و تعریفی روشن از اصلاحات به جامعه ارائه کنیم، برخی حاضر به‌ این کار نشدند.

شما در هشت سال دوران اصلاحات شاهد بودید هر کسی از زاویه دید خود اصلاحات را تعریف می‌کرد. به نام اصلاحات، مانیفست می‌نوشتند و اصلا نامی از اسلام در آن نمی‌آورد!
فرد دیگری به برخی مبانی دینی حمله می‌کرد. افرادی که تا دیروز معلوم نبود کجا بودند خود را داخل این جریان کردند و حرف‌هایی‌ زدند که ما ناچار بودیم همه روزه از حریم اصلاحات دفاع کنیم و این اشتباهات و کج‌اندیشی‌ها را جواب بدهیم.

متاسفانه در دولت‌های گذشته (اشاره به دولت های نهم و دهم) هم که‌ اصلاح‌طلبان در انزوا به‌سر می‌بردند، از این فرصت استفاده نشد تا جریان اصلاحات‌ را بازسازی و اصلاحات را بازتعریف کنند. از سال ۹۲ که دولت آقای روحانی روی کار آمد، این مساله همچنان ادامه دارد و هر کسی قلم به دست است، خود را تئوریسین و متولی اصلاحات معرفی می‌کند؛ این افراد هیچ وقت نیامده‌اند، مجموعه‌ای از اهل اندیشه و فکر را انتخاب کنند و بنشینند و تعریفی روشن از اصلاحات ارائه بدهند.

من بارها گفتم اصلاحات در کشور ما، رهبر، متولی و تئوریسین انحصاری‌ ندارد؛ ما در نهایت می‌توانیم بگوییم یکی از نظریه‌پردازان‌ جریان‌ اصلاحات هستیم و از زاویه دید خودمان اصلاحات را تعریف می‌کنیم. البته تعدادی مانند این‌جانب‌ و برخی دوستان دیگر، به لحاظ داشتن بیش از نیم قرن سابقه حضور در انقلاب و فعالیت در مسائل سیاسی و جناحی پس از انقلاب، خود را جزء پیشکسوتان جریان اصلاحات می‌دانیم و تلاش‌ می‌کنیم این جریان بزرگ از ریل خارج نشود و در مسیر رسالت تاریخی خود انجام وظیفه کند.

*شما انتقاداتی به‌ ساختار مدیریت جریان اصلاحات دارید، مشکل شما دقیقا با این ساختار چیست؟

مجموعه‌ای به خودشان این حق و اجازه را داده‌اند تا خود را متولی جریان‌ اصلاحات بدانند یعنی جریان اصلاحات را مِلک طِلقِ خودشان بدانند یعنی فکر می‌کنند، جریان فکری اصلاحات، یک ملک و ویلا و ساختمانی است که باید آن را به مالکیت خود دربیاورند و اگر فردی، حرف دیگری زد، او را اپوزیسیون معرفی کنند
ما دو مشکل داریم؛ مشکل اول، تعریف اصلاحات است که بعد نظری دارد؛ همان‌طور که اشاره کردم، اصلاحات تعریف روشنی برای جامعه ندارد. جامعه نمی‌تواند در چند فراز و جمله، جریان اصلاح‌طلبی را تعریف کند. هیچ‌کدام از دوستان هم نمی‌توانند مدعی شوند که تعریف اصلاحات دقیقا چیست و ما دنبال چه هستیم؟ این ضعف اول و تئوریک است. مشکل بعدی ما مشکل عملی است؛ مجموعه‌ای به خودشان این حق و اجازه را داده‌اند تا خود را متولی جریان‌ اصلاحات بدانند یعنی جریان اصلاحات را مِلک طِلقِ خودشان بدانند یعنی فکر می‌کنند، جریان فکری اصلاحات، یک ملک و ویلا و ساختمانی است که باید آن را به مالکیت خود دربیاورند و اگر فردی، حرف دیگری زد، او را اپوزیسیون معرفی کنند و یا بگویند آن فرد اصلاح‌طلب نیست؛ به سادگی افراد را متهم به این طرف و آن طرف می‌کنند و وقتی فردی به آن‌ها انتقاد کرد، برچسب این‌که با اصلاح‌طلبان نیست، می زنند و یا می‌گویند سازشکار شده است.

این نوع رفتارها هیچ سنخیتی با تفکر اصلاح‌طلبی که ما خود را از بنیانگذاران آن می‌دانیم، ندارد. اساسا اصل تفکر اصلاحی در اعتراض‌ به جریانات فکری متصلب و متحجر و انتقادناپذیر شکل گرفت، حال چطور می‌شود افراد و محافلی بیایند و خود را متولی این جریان منتقد، معرفی کنند و نه تنها انتقاد از خود را در نطفه خفه کنند بلکه منتقدان را که از نظر ما باید قدر ببینند و در صدر نشینند، به‌ انواع اتهامات ناجوانمردانه متهم کنند؟! اتفاقا ما چنین افراد و محافلی را اصلا دارای تفکر اصلاحی نمی‌دانیم و آنان را در هر موقعیتی باشند، بُر خورده‌ در جریان بزرگ اصلاحات می‌دانیم که به دلیل برخی روابط خانوادگی و قبیله‌ای و در راستای تامین منافع شخصی و باندی در این جریان بزرگ جا خوش کرده‌اند! در یک کلام، ما هر گونه سرکوب نقد و منتقدی را در تضاد با تفکر اصلاحی و مرگ اصلاحات‌ و هر اندیشه دیگری می‌دانیم و معتقدیم‌ که جریان اصلاحات‌ باید پرچم‌دار تفکر خودانتقادی باشد.

*پشتوانه این افراد چیست؟ بالاخره اجماعی در جریان اصلاحات صورت گرفته که آن‌ها اکنون در راس جریان اصلاحات قرار دارند.

نخیر! اجماعی در کار نیست، بلکه برخی افراد از رانت‌های قدرت استفاده می‌کنند؛ مانند کسانی که از رانت‌های حکومت استفاده و خود را بر جامعه تحمیل می‌کنند ولو این‌که حکومت آن‌ها را قبول نداشته باشد. این‌ها هم از رانت برخی شخصیت‌ها و رسانه‌هایی که در اختیار دارند، استفاده می‌کنند. این افرادی که از آن صحبت می‌کنیم، در بعد رسانه‌ای بسیار قوی هستند؛ یعنی بسیاری از روزنامه‌ها، مجلات، خبرگزاری‌ها و سایت‌ها را مستقیم یا غیرمستقیم مدیریت می‌کنند. الان هم که فضای مجازی را به سادگی می‌توان مدیریت کرد، می‌بینید با امکانات مادی که دارند یک روز ده‌ها کانال همسو با افراد تقریبا یک‌سان‌ راه‌ می‌اندازند که یک حرف را بزنند و آن را بر فضای مجازی تحمیل کنند؛ گویی از یک اتاق فکری‌ مطالب‌ برایشان دیکته می‌شود تا آن را از زوایای‌ مختلف و با تعبیرات‌ گوناگون بیان کنند. رانت و تکیه‌گاه سیاسی‌ این‌ها هم برخی شخصیت‌های محبوب است که متاسفانه از وجود آن‌ها سوءاستفاده کرده و خودشان را پشت آن‌ها مخفی می‌کنند.

اگر کسی حکومت جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشد و بخواهد حکومتی دیگر را جایگزین آن کند، «برانداز» است و دیگر نمی‌تواند «اصلاح‌طلب» باشد! این گروه، امکانات مالی و رسانه‌ای زیادی دارند و به‌ سادگی و به سرعت می‌توانند حرف‌ خود را به سراسر کشور و نیروها برسانند. متاسفانه بعضی از این نیروها، مقید به موازین اخلاقی هم نیستند. اگر کسی کوچک‌ترین انتقادی‌ کند که چرا فلان حرف ساختارشکنانه را زدید و برای جریان‌ اصلاحات مشکل درست کردید، به جای پاسخ منطقی، فورا شایعه‌ می‌سازند که فلانی وابسته به فلان‌ جا و از جمله‌ وابسته به حکومت شده است؛ گویی نعوذبالله وابستگی به حکومت، جرم است. تا کسی از اصل‌ حکومت دفاع کرد، فورا برچسب می زنند. خب اگر کسی حکومت جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشد و بخواهد حکومتی دیگر را جایگزین آن کند، «برانداز» است و دیگر نمی‌تواند «اصلاح‌طلب» باشد! البته ما امیدواریم که این نوع رفتارها ریشه اعتقادی نداشته و صرفا خصلتی باشد و این دوستان بکوشند که اصلاح‌طلبی را از خود شروع و این خصلت‌های نادرست را هم اصلاح‌ کنند تا واقعا اصلاح‌طلب باشند.

*بنابراین بر اساس باور این گروه، هر فرد یا گروهی که بیش‌تر حرف ساختارشکنانه بزند و از حکومت بیشتر انتقاد کند، اصلاح‌طلب تر است؟

بله! البته این افراد تعداشان زیاد نیست و در کل جریان اصلاحات عددی محسوب نمی‌شوند اما با امکانات رسانه‌ای که دارند، هر فردی را که بخواهد در چارچوب اصلاح‌طلبی‌ حرکت کند را متهم می‌کنند. این جریان، نوعی انحراف در تفکر اصلاحی‌ است و من بارها درباره آن به بزرگان اصلاح‌طلب به طور حضوری و کتبی تذکر داده‌ام که جلوی این جریان باید گرفته شود و نباید توسعه پیدا کند.

*پاسخ این بزرگان چیست؟

حضرات در مذاکراتی که داریم حق را به ما می‌دهند و می‌گویند جلوی این‌ها را خواهیم گرفت اما متاسفانه عملا می‌بینیم این جریان، همچنان ادامه دارد و موجب تخریب چهره اصلاحات می‌شود.

*یعنی بزرگان جریان اصلاحات، هم تحت تاثیر این جریان انحرافی هستند؟

اگر نگوییم تحت تاثیر هستند، باید بگوییم آن‌ها از این چهره‌ها سوءاستفاده می‌کنند. گاهی برخی شخصیت‌ها به لحاظ حجب و حیا و سابقه رفاقتی که با این افراد دارند، نمی‌توانند با قاطعیت برخورد کنند لذا از ارتباط خود با بزرگان جریان اصلاحات سوءاستفاده می‌کنند و به نام آن‌ها کارهایی انجام می‌دهند که به کام خودشان است. یکی از ابعاد این انحراف که همیشه من فریاد زدم، تحت‌الشعاع قرار دادن تحزب است.

*به مساله تحزب هم خواهیم رسید؛ قبل از آن سوال دیگری دارم؛ شما گفتید افرادی از جریان اصلاحات خود را به کسانی که در قدرت هستند، وصل می‌کنند؛ یعنی حضور در قدرت -به‌طور مشخص شوراهای شهر به‌خصوص شورای شهر تهران و مجلس شورای اسلامی و حضور پررنگی که اصلاح‌طلبان در دولت دارند- به‌جای این‌که برای اصلاح‌طلبان امتیاز در پی داشته باشد، به نوعی تهدیدزا بوده است؟

البته در حال حاضر حضور اصلاح‌طلبان در قدرت چندان پررنگ نیست! چون دولت، اصلاح‌طلب نیست. بسیاری از وزرای آقای روحانی از جریان اصلاح طلب نیستند.

*اگر بخواهیم نسبت به سال‌های پس از انتخابات دوره دهم ریاست‌جمهوری مقایسه کنیم، امروز حضور اصلاح‌طلبان در قدرت بیش‌تر شده است.

به نسبت بله اما الان نمی‌توان گفت یک دولت اصلاح‌طلب داریم. حضور چند نفر اصلاح‌طلب هم در مجلس نمی‌تواند یک رانت قوی برای آن‌ها ایجاد کند. در دوره اصلاحات، مجلس و دولت در اختیار اصلاح‌طلبان بود و آن زمان، امکان بیش‌تری وجود داشت تا بشود از این رانت استفاده کرد. اصلاح‌طلبان در حال حاضر، بیش‌تر از رانت شخصیت‌های محبوب اجتماعی استفاده می‌کنند. متاسفانه چهره‌هایی که به‌عنوان سرمایه بزرگ جامعه و ملت هستند که باید آن‌ها را برای روز مبادا حفظ کنیم -چون این شخصیت‌ها می‌توانند ملت را به صحنه بکشانند و نظام را تقویت کنند- اما مورد سوء‌استفاده مجموعه‌ای قرار می‌گیرند که سابقه رانت‌خواری از وجهه‌ بزرگان‌ دارند.

*بازگردیم به مساله تحزب؟

یکی از اشکالات این گروه در جریان اصلاحات، تضعیف و تخریب تحزب در کشور است. پس از انقلاب، همزمان و همدوش جریان انقلابی، تحزب هم گسترش پیدا کرد. شهید بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و بسیاری از بزرگان وارد صحنه شدند و در کنار مدیریت انقلاب، مدیریت تحزب را هم به‌ عهده گرفتند. تحزب، امروز در دنیا به‌ عنوان امری بدیهی جا افتاده که جامعه بدون احزاب قدرتمند، نمی‌تواند توسعه پیدا کند و به سمت آزادی و حقوق اجتماعی دموکراسی پیش برود. به عبارت دیگر در کشورهای پیشرفته، تحزب، پایه و اساس توسعه را شکل می‌دهد. کشور ما نیز به همین سمت حرکت کرد اما متاسفانه با موضوعات داخلی نظیر فتنه‌های منافقین و دیگر گروهک‌های ضدانقلاب و جنگ تحمیلی که همه نیروها را به خود مشغول کرد، رو به رو شدیم. از سوی دیگر، پس از پایان جنگ، قرار بود کشور به سمت ثبات و استقرار برود و بازسازی شود اما متاسفانه در اثر جنگ‌، نه تنها ساختمان‌ها و بناهای مسکونی و زیرساخت‌ها، بلکه ساختارهای‌ سیاسی‌ نیز لطمه دیده بود.

در دوران اصلاحات، بیش‌تر به قضایای صوری و توسعه کمی اکتفا شد و از نظر کیفی‌ و تعمیق تحزب کار بزرگی انجام نگرفت
البته در دولت اصلاحات قدم‌های خوبی برداشته شد اما کافی نبود. در یکی از مصاحبه‌ها گفتم که در دوران اصلاحات، بیش‌تر به قضایای صوری و توسعه کمی اکتفا شد و از نظر کیفی‌ و تعمیق تحزب کار بزرگی انجام نگرفت. پس از پایان دوره اصلاحات هم بار دیگر دولت وقت‌ ضربه سنگینی به تحزب زد. از زمان روی کار آمدن آقای روحانی هم قرار بر این بود دولت ایشان مدافع تحزب در کشور باشد که قدم‌هایی هم برداشته شد، اما کافی نبود؛ به این دلیل که دولت، دولت حزبی نبود و اعتقادی هم به تحزب نداشت و ندارد. ما باید خودمان تلاش می کردیم تا از این فضا استفاده کنیم.

من پس از روی کار آقای روحانی، با بعضی از بزرگان اصلاح‌طلب صحبت کردم و گفتم از آقای روحانی و دولت ایشان انتظار نداشته باشیم که مدافع احزاب به‌خصوص اصلاحات باشد، اما این دولت می‌تواند فضایی را به وجود آورد که بتوانیم رشد کنیم و تحزب را در کشور توسعه بدهیم، اما متاسفانه همان مجموعه‌ای که از رانت شخصیت‌ها استفاده می‌کرد و کماکان استفاده می‌کند، تحزب را قبول نداشت و ندارد. هدف تحزب در کشور ما نباید فقط‌ رسیدن به‌قدرت باشد، بلکه توسعه جامعه، حاکمیت عدالت و فرهنگ اسلامی و ملی باشد که در این مسیر، بالطبع از ابزار قدرت هم استفاده می‌کند.

مجموعه‌ای در جریان اصلاحات، رسیدن به قدرت را هدف‌گذاری کرده است؛ اگر بخواهند از طریق تحزب به قدرت برسند، راهی طولانی را باید طی کنند، علاوه بر این‌که باید متحمل هزینه‌های سنگین مادی و معنوی شوند، اما آن‌ها بهترین و نزدیک‌ترین راه را در به حاشیه بردن احزاب و جایگزین کردن چیز دیگری به‌جای آن، دیده اند که نه هزینه چندانی دارد، نه ریسک و نه زمان طولانی می‌بَرد
مجموعه‌ای در جریان اصلاحات، رسیدن به قدرت را هدف‌گذاری کرده است؛ اگر بخواهند از طریق تحزب به قدرت برسند، راهی طولانی را باید طی کنند، علاوه بر این‌که باید متحمل هزینه‌های سنگین مادی و معنوی شوند، اما آن‌ها بهترین و نزدیک‌ترین راه را در به حاشیه بردن احزاب و جایگزین کردن چیز دیگری به‌جای آن، دیده اند که نه هزینه چندانی دارد، نه ریسک و نه زمان طولانی می‌بَرد. به‌جای تحزب می‌آیند چند چهره موجه را محور قرار می‌دهند، اطراف آن‌ها جمع می‌شوند و با تحریک احساسات مردم، کل جریان اصلاحات را تملک می‌کنند و اجازه نمی‌دهند احزاب سر بلند کرده و اعتراض کنند؛ به این صورت، تمام احزاب را زیر سلطه خود می‌برند.

این‌ها نمی‌توانند احزاب را حذف کنند؛ چون شعار آن‌ها توسعه و تحزب است اما عملا کاری می‌کنند که احزاب، در حاشیه قرار بگیرند و مطیع شوند؛ یعنی یک نظام فرمانروایی و فرمانبری در جریان سیاسی ایجاد می کنند و هر حزبی از آن‌ها فرمانبری داشت، آن را اصلاح‌طلب می‌خوانند و هر حزبی از عملکرد آنان انتقاد کرد، مورد هجمه آنان واقع می‌شود. این سیاست نادرست که توسط این مجموعه‌ تدوین و عملیاتی شد، متاسفانه‌ ضربه سنگینی به تحزب زده‌ است!

*از چه زمانی این سیاست تدوین شد؟

بعد از سال ۱۳۹۲ دیدند این کار بهترین روش برای تحمیل آن مجموعه بر جبهه اصلاحات و مردم است؛ هم بدون هزینه است و هم این‌که به‌سرعت نتیجه می‌دهد و ریسکی هم برای آن مجموعه ندارد؛ شخصیت‌ها را هم می‌توانند قانع کنند که ما پیروزی کوتاه‌مدت می‌خواهیم و اگر این کار را نکنیم، نمی‌توانیم به نتیجه برسیم. باید شخصیت‌های حقیقی را به کار بگیریم و نباید به احزاب میدان‌ بدهیم؛ می گویند احزاب محدودیت دارند، برخی احزاب کوچک هستند و نفوذ چندانی هم ندارند و نباید به احزاب میدان‌ داد. عملا کاری کردند که احزاب را به عنوان تماشاچی، فرمانبر، ناظر و مطیع خودشان کردند و به حاشیه راندند و خودشان به‌عنوان فرمانده و تئوریسین و برنامه‌ریز عمل کردند. من از زمانی که این مساله را مشاهده کردم، به بزرگان جریان اصلاحات هشدار دادم و اخطار دادم که این مسیر، غلط و انحرافی است و این کار به معنای ذبح جریان اصلاحات و تیر خلاص‌ به تحزب‌ است.

*وقتی بزرگان اصلاحات صحبت شما را می‌پذیرند، اما در مقام عمل اجرا نمی‌کنند، معنی‌اش چیست؟

من بارها گفتم بزرگانی که در کشور حضور دارند، چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا، باید موقعیت اجتماعی خود را فدای ملت و جامعه یا در سطحی محدودتر، فدای جریان فکری خودشان کنند؛ یعنی باید تلاش کنند تا فردگرایی و فردمحوری از میان برود. یکی از شعارهای این گروه در جریان اصلاحات که تلاش دارد برای موفقیت خود، احزاب را به حاشیه براند، مساله طرح شخصیت‌های کاریزماتیک است. آن‌ها می‌گویند، با وجود شخصیت‌های کاریزما، به احزاب نیازی نیست یا می‌گویند احزاب باید تحت فرمان شخصیت‌های دارای کاریزما و محبوب جامعه قرار بگیرند که من این مساله را برای آینده جریان‌های‌ سیاسی و کشور بسیار غلط و حتی خطرناک می‌دانم؛ چون با این طرز تفکر و عمل، تحزب معنای خود را از دست می‌دهد؛ اگر بنا باشد که‌ ما حزبی را تشکیل دهیم و منتظر باشیم که یک نفر یا چند نفر از بالا فرمان صادر کنند، در این صورت، دیگر به احزاب چه نیازی داریم؟

برخی در جریان اصلاحات می گویند با وجود شخصیت‌های کاریزما، به احزاب نیازی نیست ولی من این مساله را برای آینده جریان‌های‌ سیاسی و کشور بسیار غلط و حتی خطرناک می‌دانم
تحزب زمانی مفهوم پیدا می‌کند که هر حزبی برای خود مستقل باشد و بتواند با خرد جمعی و تبادل نظر، تصمیم بگیرد؛ در نهایت هم در ایام‌ انتخابات و در مسائل مهم‌ دیگر ائتلاف کنند. ائتلاف، غیر از فرماندهی و فرمانبری است اما این‌ها به بهانه ائتلاف و این‌که در انتخابات‌ مجلس، ریاست‌جمهوری یا شوراها باید پیروز شویم، هویت احزاب‌ و معنای تحزب‌ را از بین برده‌اند که‌ این کار خیانتی بزرگ به توسعه کشور و تحزب است. ما نباید تحزب را کوچک بشماریم؛ اگر چنین‌ کنیم‌، آیندگان، ما را نفرین می‌کنند و می‌گویند کشور به سمت توسعه رفت، آگاهی سیاسی مردم روز به روز بیش‌تر شد، عده‌ای هم‌ تصمیم گرفتند و به سمت خرد جمعی و تحزب رفتند، اما برخی افراد که شخصیت خود را از احزاب دارند، به عنوان سدی محکم در برابر احزاب قرار گرفتند و مشکل ایجاد کردند. پس‌ این روش، خطر و انحرافی بزرگ برای تحزب است.

*اکثر احزاب اصلاح‌طلب، عضو شورای‌عالی سیاستگذاری هستند؛ آن‌ها چرا پذیرفته‌اند که عضو شوند؟ آیا انتفاع خاصی می‌بَرند؟ چون اگر این روند اشتباه باشد، احزاب قاعدتا باید از عضویت در شورا استنکاف کنند.

وقتی احزاب در شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب جمع می‌شوند، از نظر شمارش ۲۰ تا ۲۱ حزب هستند اما از نظر جهت‌گیری، معمولا بیش از دو جهت‌گیری وجود ندارددر هر دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا، چند حزب قدرتمند بیش‌تر وجود ندارد و مابقی احزاب، «اقماری‌»اند که تحت سلطه یکی از آن احزاب قدرتمند قرار دارند. فرض کنید در یک زمانی، حزبی مشکل قضایی یا سیاسی پیدا کرده و خودش نتوانسته وارد صحنه شود؛ بنابراین با نیروهای درجه‌ دو و سه خود، ۶،۵ حزب محدود و به‌ قول یکی از دوستان، حزب‌های «فولکس واگنی» تاسیس کرده است؛ این احزاب کوچک را برای‌ این تشکیل می‌دهند تا اگر بنای بر ائتلاف و یا تشکیل نهادی چون شورای‌ هماهنگی احزاب اصلاح‌طلب و یا محفلی چون شورای‌عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان‌ بود، از طریق هر یک از این احزاب اقماری‌ یک رای داشته باشند؛ وقتی این احزاب در شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب جمع می‌شوند، از نظر شمارش ۲۰ تا ۲۱ حزب هستند اما از نظر جهت‌گیری، معمولا بیش از دو جهت‌گیری وجود ندارد.

*یعنی برخی احزاب قدرت بیشتری دارند و بقیه احزاب را به دنبال خود به این طرف و آن طرف می‌کِشند...؟

وقتی می گویند ۲۰ حزب در شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان وجود دارد، در واقع سه، چهار حزب بیش‌تر نیستند که هر کدام، دو یا چند حزب اقماری برای خودشان درست‌ کرده‌اند. در انتهای سال ۹۳ که انتخابات مجلس بود، در جلسه شورای‌ عالی سیاستگذاری یکی از دوستان ما که دبیر یکی از احزاب بود گفت از این مجموعه‌ای که ۴۰ نفر هستیم، ۱۵ نفر متعلق به یک حزب هستند و به عناوین مختلف وارد شده‌اند، گاهی وابسته‌ به‌ یک حزب هستند و با لابی آن حزب‌ و گاهی هم منصوب برخی شخصیت‌ها هستند
بله؛ اصلا برخی احزاب، تعدادی حزب کوچک را خودشان تاسیس کرده‌اند و خودشان هم آن‌ها را مدیریت می‌کنند. وقتی می گویند ۲۰ حزب در شورای‌عالی سیاستگذاری وجود دارد، در واقع سه، چهار حزب بیش‌تر نیستند که هر کدام، دو یا چند حزب اقماری برای خودشان درست‌ کرده‌اند. در انتهای سال ۹۳ که انتخابات مجلس بود، در جلسه شورای‌ عالی سیاستگذاری یکی از دوستان ما که دبیر یکی از احزاب بود گفت از این مجموعه‌ای که ۴۰ نفر هستیم، ۱۵ نفر متعلق به یک حزب هستند و به عناوین مختلف وارد شده‌اند، گاهی وابسته‌ به‌ یک حزب هستند و با لابی آن حزب‌ و گاهی هم منصوب برخی شخصیت‌ها هستند. با این حساب‌ سر احزاب بی‌کلاه و تنها اسمی از آن‌ها باقی مانده و رسمی از احزاب در میان نیست؛ به‌خصوص الان که این موضوع شدت بیش‌تری هم پیدا کرده است. ما چند سالی است که می‌گوییم شورای‌ عالی، بدعتی خلاف تحزب و خلاف توسعه است؛ کار را به احزاب واگذار کنید. بعضی از دوستان ما هم پیشنهاد دادند پارلمان اصلاحات تشکیل بدهیم و طرحی برای این پارلمان تهیه کردند.

*شکل‌گیری پارلمان اصلاحات را مفید می‌دانید؟

خیر؛ در پشت صحنه این ماجرا هم چه بسا عده‌ای نشسته باشند و طراحی خاص‌ خود را دارند. همزمان با این قضیه که برخی در پی راه حل بودند، لیستی تهیه شد که ۲۹ نفر شخص حقیقی توسط‌ برخی بزرگان اصلاح‌طلب برای‌ عضویت‌ در شورای‌عالی سیاستگذاری منصوب شدند. این ۲۹ نفر به علاوه دبیران احزاب اصلاح طلب، عضو شورای‌عالی هستند. در گذشته، تعداد اشخاص‌ حقیقی، ۱۵ تا ۱۶ نفر بود اما این تعداد اکنون به دو برابر تعداد قبلی رسیده است! متاسفانه پس از اعتراضات انجام شده به‌ ترکیب شورای‌عالی‌، به‌ جای این‌که اَبرو را درست کنند، چشم را هم کور کردند!

فرض کنید دبیران احزاب کنار این اشخاص‌ حقیقی بنشینند و بخواهند تصمیمی‌ بگیرند، قطعا در اقلیت خواهند بود؛ این نوع‌ رفتار با تحزب، یعنی به سخره گرفتن تحزب و زدن تیر خلاص‌ به‌ آن. واقعا جای تاسف است که افرادی به‌عنوان نمایندگان احزاب، آن هم احزاب اصلاح‌طلب، در چنین لویی‌جرگه‌هایِ عهد بوقی شرکت کنند و در برابر تصمیمات آن، سر تسلیم فرود آورند! این در حالی است که اگر این اشخاص حقیقی نبودند، باز هم احزاب مستقل، در اقلیت بودند. واقعا جای تاسف است که پس از انقلاب بزرگ اسلامی این‌گونه به نام اصلاحات، به تحزب و توسعه سیاسی ضربه وارد شده که در نوع خود بی‌نظیر است؛ قبل از انقلاب هم اساسا حزب علنی‌ وجود نداشت و میدانی برای تحزب نبود.

*اگر به این عده در جریان اصلاحات که الیگارشی قدرت و ثروت به راه انداخته اند، در سطح حاکمیتی، قدرت رسمی داده شود، به نظر شما برای مردم ضررآفرین نخواهد بود؟

واقعا جای تاسف است که افرادی به‌عنوان نمایندگان احزاب، آن هم احزاب اصلاح‌طلب، در چنین لویی‌جرگه‌هایِ عهد بوقی مانند شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان شرکت کنند و در برابر تصمیمات آن، سر تسلیم فرود آورند!
بله؛ این افراد و مهره‌هایشان، قدرت مالی و ارتباطات و امکانات رسانه‌ای بسیار قوی دارند و به سادگی می‌توانند موج رسانه‌ای ایجاد کنند؛ چهره‌ بسازند و شخصیت‌ها را تخریب کنند! تنها کافی است مدیریت یک بخش در دولت در اختیارشان قرار بگیرد و یا در بخشی از حاکمیت، نفوذ بیش‌تری داشته باشند، بلافاصله از رانت قدرت‌ برای توسعه جریان خود استفاده می‌کنند. ما باید بپذیریم که کشور برای رسیدن به توسعه، شدیدا به تحزب نیاز دارد. آقای هاشمی‌ رفسنجانی، هم در اواخر عمر خود به‌ این نتیجه رسیده بود که برای نیل به توسعه، هیچ راهی جز تحزب وجود ندارد. این تفکر ضدتحزب‌ تفکر بسیار خطرناکی است و دوستان ما در جریان اصلاحات باید فکر عاجلی برای آن‌ بکنند. به هر حال، هر کدام از ما عمری داریم و اکنون که در فصل آخر زندگی خود قرار داریم، نباید به جای باقیاتِ صالحات، جریانی انحرافی از خود به جای بگذاریم.

مرحوم آقای هاشمی، اوایل انقلاب طرفدار تحزب بود اما در یک دوره‌ای کوتاه آمد و وقتی آثار سوء‌ تضعیف تحزب را دید، در سال‌های آخر عمر خود به‌ شدت طرفدار این فکر بود که باید به تقویت احزاب کمک کرد. آقای هاشمی به‌خصوص در سال آخر عمرش گفت، چاره‌ای نیست جز این‌که صاحبان تفکر و فعالان سیاسی و مردم در چند حزب قدرتمند سازماندهی شوند و در قالب احزاب قدرتمند با هم رقابت کنند و در برابر مردم هم پاسخگو باشند؛ این روش برای ایجاد موج و نشاط اجتماعی و جلوگیری از رقابت‌های نادرست و محفلی‌ و همچنین اقتدار نظام خوب است. آقای هاشمی‌رفسنجانی می‌گفتند که بعد از انتخابات سال ۹۶ خودم هم وارد صحنه می‌شوم تا کمک کنم چند حزب قدرتمند پا بگیرند. به‌هر حال، شکی نیست که تنها راه نجات کشور در بلندمدت، توسعه تحزب است.

*این جمعی که در جریان اصلاحات شکل گرفته، انتفاع اقتصادی خاصی هم دارد؟

اگر وابسته به قدرت باشند و مسئولیت و پست‌هایی داشته باشند، طبیعی است که مسائل مادی هم وجود دارد و می‌توانند از این رانت استفاده کنند اما در گذشته، به اندازه کافی قدرت اقتصادی کسب کرده‌اند و فکر نمی‌کنم مشکل اقتصادی و مالی داشته باشند؛ احزاب مستقل، مشکل مالی دارند و نمی‌توانند خود را تامین کنند و باید به حق عضویت و کمک‌های مردمی که بسیار هم اندک است یا یارانه‌ای که دولت قصد دارد بپردازد و مشخص نیست چند درصد نیاز احزاب را تامین کند، متکی باشند. شرایط احزاب این‌گونه است اما برخی از این افراد بحمدالله! از نظر مالی مشکلی ندارند و می‌توانند امکانات خود را توسعه بدهند؛ اتفاقا یکی از دلایل موفقیت این گروه، پشتوانه مالی و رانت‌های اطلاعاتی‌ خاص‌ است که می‌توانند با آن در انتخابات نقش‌آفرینی کرده و حتی نسبت به تغییر دیدگاه برخی بزرگان اقدام کنند و موثر باشند.

*گفتگوی ما تا الان بسیار مبهم بوده است! یعنی برای مخاطب دقیقا مشخص نیست که مراد شما از برخی گروه‌های اصلاح‌طلب دارای قدرت و ثروت، دقیقا کدام گروه‌ها هستند؟ آیا نمی‌خواهید از این اشخاص‌ و گروه‌ها نام ببرید؟

نخیر! نام‌ بردن‌ به مصلحت نیست؛ چون نام بردن، مساله را شخصی و فردی می‌کند. بهتر است جریان را محتوایی و کلی مطرح کنیم. من از همان ابتدا با تشکیل شورای‌عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان به‌ این صورتی که هست‌ مخالف بوده‌ام‌ و ده‌ها مصاحبه، گفتگو و نامه در این باره داشته‌ام؛ پس نیازی نیست که از افراد به‌طور مشخص نام ببرم.

*به انتفاع اقتصادی از این جهت اشاره کردم که جناب‌عالی در تیرماه سال جاری، در نامه‌ای خطاب به آقای الیاس حضرتی، او را «دلالی پُست‌ها در شهرداری تهران» عنوان کردید. این موضوع تا چه حد حقیقت دارد و تا چه حد برداشت شما بوده است؟

سخنان‌ من مستند به اخبار دقیق و مورد اعتماد است؛ من هرگز در هیچ زمینه‌ای‌ بیهوده حرف نمی‌زنم و اگر ادله‌ای نداشته باشم، با احتیاط صحبت می‌کنم. عده‌ای با آرای مردم بر سر کار آمده و فردی را در مسئولیتی‌ نشانده‌اند؛ آن افراد به جای این‌که خود را وقف مردم بکنند و برای انتصابات خود، صرفا شایستگی را ملاک قرار دهند، یک مجموعه و حلقه‌ای را دور او جمع کرده‌اند و از وجود و مسئولیت او به نفع جریان خود استفاده می‌کنند. مثلا برخی آقایان که‌ در شورای شهر و شهرداری تهران پُست و در حزب اعتماد ملی هم حضور داشتند، نهایت سعی خود را می‌کردند که از پست خود در شورای شهر و شهرداری تهران بر روی معادلات حزب اعتماد ملی هم تاثیر بگذارند؛ برای این‌ کار تلاش‌ می‌کردند که با وعده پست و مقام، نیروهای موثر حزب را جذب‌ سیاست‌های خود در حزب کنند.

ما این رفتارها را نوعی انحراف از آرمان‌های جنبش اصلاحات و مرامنامه حزب اعتماد ملی تلقی و با آن مخالفت کردیم اما در مقابل ما، مجموعه‌ای قد علم کرد و مدافع این جریان شد و برای خود یارگیری کرد؛ برای این یارگیری‌ها نیز حرف منطقی نداشتند؛ حرف من روشن بود و همه صاحب‌نظران کشور حق را به من دادند. ابزار این آقایان، وعده برای پست و مسئولیت بود و بعضی‌ها را هم با همین امکانات مادی خریدند. وعده‌هایی دادند؛ مثلا به فردی که تخصص و سابقه لازم نداشت، پست می‌دادند. به تعداد زیادی هم وعده می‌دادند؛ برخی از آن‌ها خودشان مستقیم یا با واسطه به من گفتند که به بعضی از این‌ها حتی چهار پست وعده داده و گفته‌اند خودت از میان این چهار تا یکی را انتخاب کن!

با کنار رفتن آقای افشانی از سمت شهرداری‌ که به‌زودی انجام خواهد شد، بازی آقایان تا حد زیادی‌ به‌ هم خواهد خورد. شهردار جدید که بیاید، متوجه می شود که سابقه کاری، رشته تحصیلی و تخصص‌ تعداد زیادی از این افراد ارتباطی با شهرداری ندارد و چه بسا عذر تعدادی از آنان را بخواهد
*آن‌ها از اعضای اعتماد ملی بودند یا از خارج هم وارد شده بودند؟

آن‌ها یک مجموعه هستند؛ هسته‌ای که در حزب اعتماد ملی قرار دارد با جریانی که خارج از اعتماد ملی و از پشت صحنه، شورای‌عالی سیاستگذاری را مدیریت می‌کند، هماهنگ شده‌اند و با هم تبادل نظر و امکانات دارند. می‌توان گفت که آن‌ها از پشت‌ صحنه این‌ها را مدیریت می‌کنند. البته وقتی ما به‌ این شیوه اعطای پست برای جذب نیرو در درون حزب اعتماد ملی اعتراض کردیم، جلوی برخی از این انتصابات گرفته شد؛ اگر ما اعتراض نمی‌کردیم، بسیاری از افراد داخل حزب‌ در راستای وعده‌های داده شده و برخی از افراد وابسته به‌ آن باند در خارج از حزب هم پُست می‌گرفتند.

*یعنی آقای افشانی جلوی این انتصابات را گرفت؟

نخیر؛ اعتراض‌ ما موجب شد که این حرکت نادرست زیر ذره‌بین قرار بگیرد و از سرعت و گستردگی آن کاسته شود. این‌ها برنامه‌ریزی کرده بودند تمام نیروهایی که به‌ آن ها وعده‌ پست و پول و مقام‌ داده بودند و یا با آنان‌ هماهنگ بودند را به‌کار بگیرند. با اعتراضی که ما و برخی دوستان‌ انجام دادیم، بازی آنان‌ تا حد زیادی به‌ هم خورد؛ اکنون هم انتصاب‌ها به‌صورت موردی صورت می گیرد. از جمله آخرین نفرات‌ منصوب‌ هم آقای «تحصیلی» از اعضای دفتر آقای حضرتی بود که به‌ او در یکی از معاونت‌های موثر شهرداری سِمَت داده‌اند. البته با کنار رفتن آقای افشانی از سمت شهرداری‌ که به‌زودی انجام خواهد شد، بازی آقایان تا حد زیادی‌ به‌ هم خواهد خورد. شهردار جدید که بیاید، متوجه می شود که سابقه کاری، رشته تحصیلی و تخصص‌ تعداد زیادی از این افراد ارتباطی با شهرداری ندارد و چه بسا عذر تعدادی از آنان را بخواهد.

اکنون هم انتصاب‌های سیاسی در شهرداری تهران به‌صورت موردی صورت می گیرد؛ از جمله آخرین نفرات‌ منصوب‌ هم آقای «تحصیلی» از اعضای دفتر آقای حضرتی بود که به‌ او در یکی از معاونت‌های موثر شهرداری سِمَت داده‌اند
*آیا اعتماد ملی برای آلترناتیو آقای افشانی برنامه‌ای در سر دارد؟

قطعا برنامه دارند! این‌ها ابتدا سعی کردند، علی‌رغم صراحت قانون ممنوعیت‌ به‌ کارگیری بازنشستگان‌، با توجیهات عجیب و غریبِ حقوقی و با لابی‌های سنگین با مراکز قدرت، آقای افشانی را حفظ‌ کنند. اکنون نیز تلاش می‌کنند بتوانند فردی نزدیک به‌ خود را روی کار بیاورند تا بتوانند نیروهای منصوب‌شده‌ِ منسوب به‌خود را حفظ‌ کنند اما فقط آن‌ها (نیروهای‌اعتماد ملی) نیستند که به‌ دنبال روی کار آوردن شهردار نزدیک به‌خود هستند؛ زیرا هم در داخل و هم خارج از شورای شهر تهران، گروه‌های دیگری هم وجود دارند که چه بسا از وضعیت فعلی ناراضی هستند. هر جمعی‌ هم به‌دنبال برنامه‌ خودش است. در نهایت، اکثریت شورای شهر برنامه‌ریزی می‌کنند که فردی را جایگزین افشانی کنند. البته این مجموعه تا به حال، از هر روش‌ ممکن و از هر رانتی استفاده کرده تا بتواند حرف و مرام خود را پیش ببرد اما قرائن نشان می‌دهد که دیگر حنای آن ها در شورای شهر و شهرداری رنگی نخواهد داشت و تنها راه‌ باقی‌مانده برای آنان این است که به‌ عنوان زائده‌ای در کنار مدیریت پشت‌ صحنه عمل کنند و دنباله‌رو آنان باشند.

*با این توضیحات، می‌توانیم نتیجه بگیریم که الیگارشی سختی که در جریان اصلاحات شکل گرفته، در نهادهایی مانند شهرداری تهران به انتفاعات پُستی و اقتصادی گسترده ای دست یافته است...؟

این‌ها ابتدا سعی کردند، علی‌رغم صراحت قانون ممنوعیت‌ به‌ کارگیری بازنشستگان‌، با توجیهات عجیب و غریبِ حقوقی و با لابی‌های سنگین با مراکز قدرت، آقای افشانی را حفظ‌ کنند. اکنون نیز تلاش می‌کنند بتوانند فردی نزدیک به‌ خود را روی کار بیاورند تا بتوانند نیروهای منصوب‌شده‌ِ منسوب به‌خود را حفظ‌ کنند اما فقط آن‌ها (نیروهای‌اعتماد ملی) نیستند که به‌ دنبال روی کار آوردن شهردار نزدیک به‌خود هستند؛ زیرا هم در داخل و هم خارج از شورای شهر تهران، گروه‌های دیگری هم وجود دارند که چه بسا از وضعیت فعلی ناراضی هستند
بله همین طور است؛ البته لازم می‌دانم بگویم ما مخالف استفاده از نیروهای شایسته و توانمند حزبی و اصلاح‌طلب در مدیریت‌ها و سمت‌های گوناگون‌ در راستای پیاده کردن برنامه‌های مفید به‌حال کشور از جمله شهرداری و شهر تهران نیستیم و اساسا یکی از کارویژه‌های تحزب را تربیت «دولت در سایه‌» می‌دانیم تا وقتی حزب یا جریانی ائتلافی از احزاب سر کار می‌آید، برنامه و نیروهای‌ توانمند و معتقد به‌ آن برنامه را در اختیار داشته باشد که بتواند آن برنامه‌ و وعده‌های داده شده را پیاده کند اما با هرگونه رفتار متضاد با شایسته‌گزینی و صرفا معطوف به‌ منافع باندی مخالفیم.

متاسفانه این گروه، بدون لحاظ مصالح کلی جبهه‌ اصلاحات و منافع ملی تلاش‌ کرده‌ به‌ امتیازات و منافع شخصی و محفلی دست‌ یابد و با اعطای امتیازات و دادن وعده‌های عجیب و غریب، عده‌ای را با خود هماهنگ کند تا این کودتای اخیر را در حزب‌ اعتماد ملی انجام دهد. با توجه به‌ رفتار این تیم در شورای شهر و شهرداری‌، اگر این تیم‌ در دولت و تعدادی از وزارتخانه‌ها هم نفوذی داشت، امکانات‌ بیش‌تری‌ در راستای‌ اقدامات‌ مشابه در اختیار آنان قرار می‌گرفت و خسارت رفتارهای آنان بیش‌تر می‌شد.

*شما که منتقد چنین باندهایی در جریان اصلاحات هستید، آیا به سمت ایجاد تشکل فراگیری مانند شورای‌عالی سیاستگذاری یا پارلمان اصلاحات خواهید رفت؟

ما وقتی دیدیم در جریان اصلاحات این وضعیت‌ به‌وجود آمد، در داخل شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، «فراکسیونی» از دبیران احزاب را تشکیل دادیم. آن زمان ۱۸ حزب در شورای هماهنگی حضور داشتند که ۱۲ حزب با ما همراه بودند؛ در آن زمان نطفه شورای‌عالی سیاستگذاری در حال شکل‌گیری بود، اما هنوز به‌طور رسمی تاسیس نشده بود. ما جلسات متعدد تشکیل دادیم و قصد داشتیم از حریم تحزب دفاع کنیم و اجازه ندهیم، مشکلی ایجاد شود. ما ائتلاف را قبول داریم اما آقابالاسر و پدرخواندگی‌ را قبول نداریم. آن‌ها (اشاره به اعضای شورای‌عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان) به شکل‌گیری‌ این فراکسیون و ائتلاف ما پی بردند و آمدند تلاش‌ کردند که تک تک احزاب‌ با وعده فریب دهند و با منصرف کردن آن‌ها، مانع شکل‌گیری این نهاد مترقی شوند و سعی کردند که تعدادی از آن‌ها (اعضای فراکسیون) را با خود ببرند و این جمع را از اکثریت بیاندازند.

*با چه عنوانی آن‌ها را فریب دادند؟

با وعده‌هایی مانند این‌که‌ شما را در انتخابات مجلس در لیست قرار می‌دهیم! البته بسیاری‌ از آن‌ها(اعضای‌ فراکسیون‌ شورای هماهنگی جبهه اصلاحات) که با وعده و فریب، به شورای‌عالی سیاستگذاری پیوستند، پشیمان هستند و می‌گویند ما را فریب دادند! با این روش‌ها فراکسیون ما را تضعیف کردند؛ فراکسیونی که ۱۲ دبیر حزب داشت، به ۵ یا ۶ نفر مانند من، آقای سیدهادی خامنه‌ای، غریبانی، رهامی و حکیمی‌پور تبدیل شد. مابقی را به سمت خود کشاندند و یا به شکل دیگر مرددشان کردند. سپس سراغ احزابی که ما در آن‌ها بودیم، رفتند؛ ابتدا سراغ آقای غریبانی دبیرکل «انجمن اسلامی مهندسان» رفتند و او را برکنار کردند.

*کسانی که داخل «انجمن اسلامی مهندسان» بودند، آقای غریبانی را برکنار کردند؟

بله؛ البته هم از داخل و هم از بیرون مدیریت می‌شد. چندین ماه درگیری درون انجمن اسلامی مهندسان وجود داشت که هنوز هم تکلیفش مشخص نشده است؛ در انجمن اسلامی مهندسان تشتت‌ ایجاد کردند. امروز آقای آقای ابراهیم اصغرزاده و آقای غریبانی هر یک برای خود انجمنی دارند. دو انجمن تشکیل شد و هنوز هم تکلیف هیچ کدام‌شان قطعی نشده است. با این وضعیت واقعا ضربه بزرگی به انجمن مهندسان وارد شد.

سپس به سراغ «انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها» رفتند. آقای دکتر محسن رهامی موسس این انجمن بود و سال‌های سال این انجمن را مدیریت می‌کرد. می‌خواستند آقای رهامی را حذف کنند. آقای محمود صادقی را به جای آقای رهامی آوردند و آقای رهامی را از دبیرکلی حذف کردند. البته همه این افراد از جمله آقای محمود صادقی یا آقای ابراهیم اصغرزاده از دوستان ما هستند، اما متاسفانه این اختلاف‌ها را ایجاد کردند و دامن زدند. ‌ مرحله تکمیلی این حرکت، ایجاد اختلاف‌ شدید در حزب اعتماد ملی بود. دبیرکل حزب اعتماد ملی آقای کروبی بود که نمی‌توانستند به او دسترسی داشته باشند؛ پس از آقای کروبی، مدیریت‌ حزب با من‌ بود؛ بنابراین قصد کردند تا من را از اعتماد ملی حذف کنند.

*یعنی تیری که قرار بود به آقای کروبی اصابت کند، به شما خورد؟

برخی از اعضای اعتماد ملی به هر شکلی میخواستند مرا بزنند، انواع و اقسام اقدامات غیرقانونی و غیراخلاقی را مرتکب شدند، توسط برخی اعضای خانواده آقای کروبی‌، گزارش‌های سراسر کذب برای ایشان فرستادند و طبق اخباری که اخیرا به‌ دست ما رسیده، کروبی را فریب دادند

بله؛ این‌ها برای حذف آقای کروبی برنامه‌ریزی کرده‌ بودند و برای این‌ کار، اول سراغ‌ من آمدند. من مقاومت کردم و گفتم باید حرمت ایشان حفظ شود. وقتی دیدند از طریق من نمی‌توانند آقای کروبی‌ را حذف کنند، برنامه را عوض‌ کردند و سراغ من آمدند و دو، سه سال کار کردند تا موفق به‌ایجاد بحران در حزب شدند. در بحران سال ۱۳۹۵ من طی نامه‌ای، گزارشی برای آقای کروبی نوشتم و توضیحات لازم را دادم. آقای کروبی اقدام به‌ استعفا کرد. این تیم از خداخواسته از استعفای آقای کروبی به‌ شدت استقبال کرد و نهایت تلاش‌ خود را انجام داد تا شورای مرکزی این استعفا را بپذیرد که با تلاش این‌جانب و جمعی از دوستان، تیر این تیم به‌ سنگ خورد و آقای کروبی ابقا شد. بعد از ابقای آقای کروبی، این تیم متوجه شد که تا زمانی که من حضور دارم، نمی‌توانند سیاست‌های خود را بر حزب تحمیل کنند. از این رو، تلاش‌ کردند به‌ هر شکلی شده مرا بزنند! انواع و اقسام اقدامات غیرقانونی و غیراخلاقی را مرتکب شدند. توسط برخی اعضای خانواده آقای کروبی‌، گزارش‌های سراسر کذب برای ایشان فرستادند و طبق اخباری که اخیرا به‌ دست ما رسیده، ایشان را فریب دادند.

کنگره چهارم خرداد را با ایجاد درگیری به‌ هم زدند. با اعمال فشار بر وزارت کشور گزارش کذب به‌ کمیسیون ماده احزاب دادند. حزب را شخم زدند و در منظر وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب‌، در حزب کودتا کردند و همه مسئولان شاخه‌ها و کمیته‌ها را به‌ صورت غیر قانونی عزل و نیروهای خود را منصوب و تعداد شاخه‌ها و کمیته‌ها را از ۱۰ به‌ ۲۰‌ شاخه و کمیته من‌ درآوردی افزایش دادند تا بتوانند نیروهایی که سابقه حتی یک روز عضویت در حزب را نداشتند، به‌ عنوان انتخاب‌کننده و انتخاب‌شونده وارد کنگره ششم مهرماه‌ کنند و در نهایت‌ با سکوت حمایت‌آمیز وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، حزب‌ اعتماد ملی را مصادره کردند. تعداد زیادی از نیروهای‌ حزب کناره‌گیری کردند و با تعدادی از نیروهای باقی‌مانده و اکثریتی از کارکنان شهرداری و نیروهای دیگر غیرحزبی، کنگره غیر قانونی ششم مهرماه را در پشت درهای بسته و به‌ دور از چشم خبرنگاران و با روشی امنیتی برگزار کردند و اعضای خانواده‌ و دفتر و اطرافیان خود را وارد شورای مرکزی کردند.

متاسفانه وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب در قبال مسائل کنگره چهارم خرداد «اعتماد ملی» و کودتای درون‌حزبی پس از آن و هم کنگره ششم مهرماه‌، کاملا غیرقانونی عمل کردند و خلاف بزرگی مرتکب شدند
متاسفانه وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب هم در قبال مسائل کنگره چهارم خرداد و هم کودتای درون‌حزبی پس از آن و هم کنگره ششم مهرماه‌، کاملا غیرقانونی عمل کردند و خلاف بزرگی مرتکب شدند. بدون تردید با توجه به‌ این نکاتی که عرض‌ شد، الان حزب اعتماد ملی، حزبی غیرقانونی است چون کنگره ششم‌ مهر و کودتای درون حزبی‌ قبل از آن‌، به طور کلی خلاف قانون و همراه با دروغ بوده‌ است. همه این خلاف‌ها هم‌ برای‌ این‌ بود که برای حاکمیت پشت‌ صحنه‌ «شورای‌عالی سیاستگذاری» و مجموعه رانت بازانی که پشت صحنه‌ هستند، راه باز شود.

*آیا شما تصمیم دارید «فراکسیون شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» را بار دیگر فعال کنید؟

بله اما قطعا نمی‌خواهیم راه نادرست مدیریت پشت‌ صحنه شورای‌عالی سیاستگذاری را دنبال کنیم. قصد داریم ائتلاف داشته باشیم. نظر ما این است که هر حزبی، مرکب از مجموعه‌ای از صاحبان فکر و اندیشه سیاسی است که باید به‌طور مستقل تصمیم بگیرند و البته در مقاطعی هم با هم ائتلاف کنند؛ مانند شورای هماهنگی جبهه اصلاحات. ما معتقدیم که نباید عده‌ای از ما بهتران‌ به‌جای احزاب تصمیم بگیرند و احزاب برده‌ آنان باشند. احزاب در شورای هماهنگی خودشان تصمیم‌گیری می‌کردند و سپس در یک جمعی هماهنگی و تبادل نظر می‌شد و به‌ تصمیمی متناسب با شرایط روز می‌رسیدند.

فراکسیون شورای هماهنگی جبهه اصلاحات دوباره فعال می شود
*آیا جلساتی هم‌ برای این تشکل جدید برگزار کرده‌اید؟

با هم ارتباط داریم اما هنوز جلسه‌ای رسمی برای تشکیل شورای هماهنگی برگزار نشده است. زمینه، فراهم و ارتباط‌ها محفوظ است و ان شاءالله تشکیلات جدید ما (اشاره به حزب منشعب از اعتماد ملی که منتجب نیا یکی از اعضای آن خواهد بود) که راه بیفتد، ارتباطات معقول، سالم و دموکراتیک خود را برقرار می‌کنیم.

*وارد پارلمان اصلاحات نمی‌شوید؟

خیر؛ زیرا معتقدیم هویت احزاب باید محفوظ‌ باشد و احزاب‌ نباید تحت هیچ عنوانی‌ هویت خود را از دست بدهند. هر حزبی برای خود اساسنامه و مرامنامه دارد و باید محترم شمرده شود. شعاری که ما از ابتدا در حزب اعتماد ملی داشتیم و اعضای تیم‌ کودتا با آن مخالفت می‌کردند، تاکید بر محفوظ ماندن هویت حزبی بود. همیشه از ابتدای انقلاب تاکنون با فردمحوری مخالف بوده و هستم. شخصیت‌ها باید خود را محو در جامعه کنند نه این‌که جامعه را محو خودشان کنند.

در جلساتی که تا کنگره چهارم خردادماه‌ ۹۷ حزب اعتماد ملی داشتیم، همواره‌ تاکید می‌کردم‌ باید از هرگونه تحمیل خود بر حزب اجتناب کرد و بر خلاف تیم کودتا که به‌خاطر فقدان جایگاه در بدنه حزب، در پی ابقای خود با قیام و قعود بودند، می‌گفتم‌ که انتخابات شورای مرکزی‌ باید برگزار شود زیرا معنا ندارد امثال ما که ده، یازده‌ سال عضو شورای مرکزی بوده ایم، سه سال دیگر هم خودمان را با دوز و کلک در شورای مرکزی ابقا و به‌ عبارت صحیح‌تر تحمیل‌ کنیم.

ما تاکید داشتیم که‌ در کنگره باید آزادی باشد، جوانان و نیروهای تازه نفس بیایند و کاندیدا شوند و رای بیاورند اما تیم کودتا که در هراس‌ بود با عدم اقبال بدنه حزب مواجه شود، می‌گفت ما نمی‌توانیم یک انتخابات دموکراتیک با حضور اعضای حزب برگزار کنیم‌ و چند «بچه» با سلاح رای حزب را از دست ما بگیرند
ما تاکید داشتیم که‌ در کنگره باید آزادی باشد، جوانان و نیروهای تازه نفس بیایند و کاندیدا شوند و رای بیاورند اما تیم کودتا که در هراس‌ بود با عدم اقبال بدنه حزب مواجه شود، می‌گفت ما نمی‌توانیم یک انتخابات دموکراتیک با حضور اعضای حزب برگزار کنیم‌ و چند «بچه» با سلاح رای حزب را از دست ما بگیرند؛ ما از ۱۳ سال پیش در حزب بوده‌ایم و همیشه هم باید حضور داشته باشیم اما من با این مفهوم از حزب مخالف بودم؛ گفتم این تحزب نیست بلکه ملکیت است. یکی از اعضای اعتماد ملی که متاسفانه آخوندزاده هم است، در پاسخ به‌ چرایی‌ اختلافات ایجادشده در حزب در مصاحبه‌ با روزنامه سازندگی‌، برخلاف‌ اسمش «حق‌ ناشناسانه» گفته منتجب‌نیا روحانی است و خاصیت روحانی هم این است که با دموکراسی مخالفت کند!

بنده افتخارم این است که جزء معدود روحانیونی هستم که همواره‌ طرفدار تحزب بوده‌ و هستم و اتفاقا در ماجرای حزب اعتماد ملی هم ما طرفدار برگزاری انتخابات شورای مرکزی به‌ صورت دموکراتیک البته با حضور اعصای حزب و نه کارکنان شهرداری تهران و قوم و قبیله‌ بودیم و و همین فرد و دیگر اعصای تیم کودتا مخالف انتخابات آزاد بودند. من همواره طرفدار تحزب بوده‌ام و تحزب‌ هم با استبداد فردمحوری مخالفت دارد.

حرف‌ ما این است که حزب موسوم به‌ حزب اعتماد ملی فعلی‌، اساسنامه ندارد و حزب بدون اساسنامه، معنا ندارد زیرا اساسنامه‌ای که ما در کنگره اول حزب‌ در سال ۱۳۸۷ تصویب کردیم، تغییر دادند و سلایق خود را در آن اعمال کردند بدون این‌که‌ این تغییرات‌ توسط مجمع‌ عمومی حزب تصویب شود. اساسنامه حزب‌ فعلی‌ تصویب نشده‌ است‌ و برگزاری کنگره ششم‌ مهر ماه بر اساس ‌اساسنامه، فاقد مشروعیت‌ بوده و وجاهت قانونی ندارد. مضاف‌ بر این‌که انتخابات این کنگره نیز بسیار مضحک بود، مجموعه ای از افراد بدون سابقه حزبی را آورده بودند که رای بدهند. تعداد زیادی از کاندیداهای عضویت‌ در شورای مرکزی نیز از اعضای خانواده و دفتر حضرات بودند و برخی از آنان که عضو شورای مرکزی‌ هم شدند، یک روز سابقه عضویت در حزب اعتماد ملی را ندارند. تیم کودتا حزب را به عنوان غنیمت جنگی‌ بین اعضای‌ چند خانواده‌ و فامیل‌ و دوستان و کارکنانشان‌ تقسیم کرده‌اند!

ما بعید می‌دانیم عمر حزب «اعتماد ملی» سرانجام خوشی‌ داشته‌ باشد. البته هنوز کنگره ششم مهرماه تایید نشده و پیش‌بینی می‌شود طی زمانی نه چندان دور، برخی متوجه اشتباهات خود در همراهی با این کودتا شده و شاهد کشمکش‌هایی‌ بر سر تقسیم غنایم‌ باشیم
حالا این غنیمت چه چیزی برای آن‌ها دارد، گذشت زمان باید آن را نشان دهد. ما که حدود ۱۳ سال حزب‌ را مدیریت کردیم، جز فداکردن زندگی‌مان، فایده دیگری برایمان نداشته است. این حزب و همچنین کنگره اول و دوم آن از نظر من وجهه قانونی ندارد و صرفا به عنوان یک محفل، دور هم جمع می‌شوند. وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰‌ احزاب، حق نداشتند خلاف قانون مرتکب شوند. متاسفانه‌ خلافی بزرگ در تاریخ‌ تحزب‌ کشور صورت گرفته که اگر مقامات وزارت کشور شجاعت لازم را داشته باشند، حاضریم در یک مناظره رو در رو این تخلف‌ بزرگ تاریخی را اثبات کنیم.

حضرات‌ هم فکر می کنند بر دشمن پیروز شده و غنایمی جنگی‌ را به دست آورده و بین خود تقسیم کرده‌اند! البته ما بعید می‌دانیم عمر این مجموعه سرانجام خوشی‌ داشته‌ باشد. البته هنوز کنگره ششم مهرماه تایید نشده است و پیش‌بینی می‌شود طی زمانی نه چندان دور، برخی متوجه اشتباهات خود در همراهی با این کودتا شده و شاهد کشمکش‌هایی‌ بر سر تقسیم غنایم‌ باشیم. حزب اعتماد ملی به عنوان سرمایه بزرگ ملی در حال جذب دل‌ها و سازماندهی نیروها در سراسر کشور و پایه‌ریزی یک تحزب اصولی‌ بر اساس مبنای فکری اعتدال و رفتار در چارچوب موازین اسلامی بود اما نمی‌دانم چه دست‌هایی با حمایت‌ از تیم کودتا آن را منهدم و به‌ یک تشکیلات غیرقانونی و متزلزل تبدیل کرد که هر روز احتمال متلاشی شدن و یا تبدیل آن به‌ ضد خود، وجود دارد.

*پس باید شاهد تشکیل فراکسیون جدیدی از سوی شما در جریان اصلاحات باشیم؟

ان شاء الله فراکسیون ما تشکیل خواهد شد؛ گروه‌های زیادی از اصلاح‌طلبان‌ هم حضور دارند که با آن ها ائتلاف خواهیم کرد.

*نام گروه‌هایی که قرار است عضو شوند، مشخص نشده است؟

هنوز به صورت فراگیر جلسه‌ای برگزار نشده اما ارتباطات ما محفوظ است. البته‌ به مجرد شروع، آمادگی از سوی دوستان وجود دارد. تاکید می‌کنم ما نمی‌خواهیم کار مدیریت‌ پشت‌ صحنه‌ شورای‌عالی سیاستگذاری‌ را دنبال و یک شورای‌عالی دیگر راه‌اندازی کنیم؛ اگر این‌گونه بود که آن‌ها هم مُصِر هستند ما حضور داشته باشیم و حرمت ما را حفظ می‌کنند، اما ما می‌خواهیم تبادل نظر و هماهنگی بین احزاب به وجود بیاید.

*در خبرها آمده‌ بود که قصد دارید به همراه دیگر اعضای سابق حزب اعتماد ملی، حزب جدیدی‌ تاسیس کنید؟ از این حزب جدید چه خبرهایی برای ما دارید؟

مقدمات کار در حال انجام است؛ جلساتی را برگزار کرده‌ایم و از دوستانی که در سراسر کشور هستند نظرخواهی می‌کنیم و جمع عظیمی از نیروهای اعتماد ملی و خارج از اعتماد ملی و از شخصیت‌های علمی، سیاسی، استادان دانشگاه‌ و جوانان از این موضوع استقبال گرمی کرده‌اند. از نقاط مختلف کشور آمادگی خود را اعلام می‌کنند. در بعضی استان‌ها حتی یک نفر هم در حزب‌ اعتماد ملی باقی نمانده و اعلام انصراف کرده و آمادگی خود را برای حضور در حزب ما اعلام کرده‌اند. این نشان دهنده این است که درست است ما پول و پست‌ توزیع‌ نمی‌کنیم اما حرف مان خریدار دارد و از طرف کسانی که دنبال حقیقت هستند، مورد استقبال واقع‌ می‌شود.

*آیا حزب پیش از پایان سال تشکیل می شود؟

امیدواریم. یک سلسله‌ کارهای مقدماتی و مسیرهای اداری وجود دارد که باید طی شود و ما امیدواریم که بتوانیم در اسرع وقت حزب جدید را راه‌اندازی کنیم.

*آیا تشکل‌ گسترده‌ای که جدای از «شورای‌عالی سیاستگذاری» و «پارلمان اصلاحات» قصد ایجاد آن را دارید، برای انتخابات آینده مجلس، لیست مستقل خواهد داد؟

طبعا یکی از کارهای احزاب حضور در انتخابات است. معمولا احزاب همسو و همفکر ائتلاف می‌کنند. ان شاءالله بتوانیم این کار را انجام دهیم و در انتخابات در کنار مردم باشیم.