«اگر مثلث روسیه، ایران و ترکیه در مورد سوریه موفق شود، این مثلث میتواند نقش اساسی برای مدیریت بحرانهای دیگر منطقه ایفا کند» این بخشی از یادداشت سیدحسین موسویان است که طی آن در باب ضرورت توسعه همکاری با کشورهای غیرغربی سخن به میان آورده است. شبیه اینگونه اظهارات بعد از خروج ایالات متحده امریکا از برجام در میان تئوریسینهای جناح غربگرا و غرب باور داخلی رونق گرفته است و دلیل اصلی آن نه ناامیدشدن از غرب بلکه ناامید شدن از دونالدترامپ و دولت فعلی امریکاست.
به گزارش جوان از اردیبهشت ماه تاکنون (خروج امریکا از برجام) وزارت خارجه کشور و تمام افراد و جریاناتی که نسبت به توسعه روابط با غرب در قالب «دیپلماسی نوین» خوش بین هستند، نسبت به ماهیت سیاستهای خارجه امریکا انتقاد نکرده و جهت گیریهای چند ده ساله این کشور را در رویارویی با جامعه ایران به چالش نمیکشانند بلکه سطح دشمنی و تخاصم این کشور را تنها در دوره دو ساله دونالد ترامپ تخصیص و تحدید میکنند. شخصیتها و طیفهای خوش بین به غرب در خلال نقد ترامپ، سیاستها و جهتگیریهای دولت باراک اوباما در مقابل ایران را نیز مورد ستایش قرار داده و از اخباری مبنی بر حضور باراک اوباما و جان کری در انتخابات آتی ریاست جمهوری امریکا و پیروزی حزب دموکرات در انتخابات مجلس امریکا به شدت استقبال میکنند و از آن به عنوان آلترناتیو بهبود روابط خارجی ایران با دنیا یاد میکنند. طیف مورد اشاره بعد از شوک ناشی از شکست انتخاباتی هیلاری کلینتون و روی کارآمدن دونالدترامپ در امریکا طی یک عملیاتی روانی – رسانهای هدفمند تلاش کرد با تخطئه چهره دونالد ترامپ، هدف بالادستی خود (ضرورت طرد انقلابی گری در عرصه سیاست خارجه و توسعه روابط با امریکا=پایان دهنده مشکلات اقتصادی و معیشتی است) را که برجام براساس آن شکل گرفته بود حداقل تا مراحلی پیش ببرد؛ به همین دلیل آنجایی که دولتمردان و سیاستمداران وابسته به این تفکر در داخل درباره نقش مخرب امریکا در تعهدات برجام اظهارنظر میکنند، اساساً در لفظ و حتی در حد کنایه از عملکرد سایر روسای جمهور امریکا و به ویژه مقاماتی، چون باراک اوباما، جان کری، وندی شرمن و... انتقاد نمیکنند. یا از وضع قوانینی مانند «قانون ویزا»، «کاتسا» و «آیسا» که دولت باراک اوباما با هدف نقض برجام وضع کرد، سخنی به میان نمیآورند.
۲- مهمتر اینکه بعد از فاقد نتیجه بودن توافق هستهای و هزینههای گسترده آن و اثبات ناکارآمدی تئوری جریان خوش بین به غرب برای اداره کشور، هیچ گاه نسبت به طرد عناصر اصلی گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه سیاست خارجه نظیر انقلابی گری، که طی پنج سال اخیر مورد کم توجهی قرار گرفته، اظهار پشیمانی صورت نگرفته و از ضرورت احیای این عناصر در روابط خارجه سخن به میان نیامده است. به تعبیر بهتر هر چه کاسه کوزه بوده روی شخص دونالد ترامپ و همفکران وی نظیر جان بولتون و نیکی هیلی خالی شده است در صورتی که عامل اصلی به وجود آمدن شرایط فعلی (هزینه زا بودن برجام حداقل در مصادیقی مانند توسعه تحریمها و افزایش تهدیدات) نخست ماهیت سیاست خارجه هیئت حاکمه امریکا (اعم از دموکرات و جمهوریخواه) و دیگر عدم به کارگیری شاخصهای مهمی نظیر استکبارستیزی و انقلابی گری در عرصه سیاست خارجه که در مفاهیمی مانند خوش بینی مطلق به غرب معنا پیدا میکند است. کمااینکه شکایت دستگاه سیاست خارجه کشور از امریکا به دیوان بین المللی دادگستری به عنوان یکی از مصادیق انقلابی گری و مقاومت در مقابل زیاده خواهی امریکا، توانسته رویه سازی حقوقی در عرصه بین المللی علیه امریکا را هموار و رئیس جمهور این کشور را به رفتارهای احساسی مانند «تهدید دیوان بین المللی دادگستری به وضع تحریم» سوق دهد. بارها گفته شده است که چنانچه مذاکره کنندگان کشور و به صورت کلی دولت اعتدال چنانچه قبل، حین و بعد از مذاکرات هستهای رفتار و مواضع خود را نه بر اساس خوش بینی بلکه بر اساس انقلابی گری عقلانی مبنی بر بهکارگیری ابزارهای حقوقی، سیاسی و دیپلماتیک در جهت تأمین منافع ملی بهکار میگرفتند، امروز قطعاً اوضاع توافق هستهای وضع موجود را تجربه نمیکرد و ایالات متحده نمیتوانست بدون پرداخت کمترین هزینه از آن خارج و اتحادیه اروپا (با احتساب روز اجرای برجام) حدود ۴۰ ماه از اجرای تعهدات خود سرباز زند.