اخیراً نمایشی اجرای خود را در تالار حافظ آغاز کرده است و در مراسم رونمایی از پوستر آن افرادی همچون عباس قادری و رضا یزدانی دعوت شده بودند، چون در بخشهایی از نمایش ترانهها و موسیقی آنها پخش میشود.
به گزارش فارس در بخشی از نمایش هم یکی از بازیگران قطعهای به سبک «رپ» اجرا میکند که به گفته برخی تماشاچیان، صدا و شیوه خواندنش بیشباهت به رپر مرتد آنسوی آب نیست.
طی سالهای اخیر برخی از کارگردانها برای فتح گیشه به جای توجه به کیفیسازی آثار خود، اقدامات دیگری نظیر استفاده از سلبریتیها یا موسیقیهای خاص انجام میدهند، گویا میخواهند با پخش صداهای غیررسمی یا استفاده از ترانههای کوچهبازاری مخاطب بیشتری جذب کنند. نکتهای که به نظر میرسد از نگاه شورای نظارت تئاتر پنهان باقی مانده است. سوالی که پیش میآید این است که در چنین مواردی آیا اداره نمایش به «رپ» مجوز داده است یا دفتر موسیقی وزارت ارشاد یا هیچکدام؟
به لحاظ ساختاری هم نمایش دارای گسستگی و شکافهایی در بخشهای مختلف داستان است. شاید یکی از علل این شکافها حضور خود کارگردان به عنوان بازیگر در کار باشد، به طوریکه وی به خوبی نتوانسته از بیرون بر روند کار تأثیر بگذارد و این شکافها را پُر کند.
داستان این نمایش بر محور نویسندهای است که خود چنان درگیر مسائل و شخصیتهای نمایشش میشود به طوریکه دچار گسست از واقعیت و اختلال روانی سایکوتیک میشود. وی مدام در طول نمایش با خودش صحبت میکند، با شخصیتها همذاتپنداری میکند و با دنیای واقع ارتباطش ضعیف میشود.
بخش نخست نمایش که نویسندگی این زن و کمک گرفتنش از یک شخصیت در فضای مجازی است، در هالهای از ابهام برای تماشاگر باقی میماند؛ تا انتهای نمایش که این راز کشف میشود.
اما داستانی که این زن نویسنده مینگارد، حکایت دردها و زخمهای شخصیتهای به قول خودشان چاله میدانی و پایین شهری است که اینها به خوبی با هم چفت نشدهاند و تماشاگر میبایست تلاش ذهنی زیادی برای ربط بین اینها در صحنههای مختلف داشته باشد.
نکته دیگر تم روانشناسانه نمایش است به طوریکه در بیشتر کارهای کارگردان اثر دیده میشود، شخصیتهایی که دچار روانآزردگی یا روانگسستگی هستند و از این طریق معضلات، خود و جامعه را منعکس میکنند. حاتمی در نقش خروس باز در این کار تنها یک دیالوگ را تکرار میکند و میگوید: تنها چند لیتر بنزین میخواهد؛ آن هم برای از بین بردن خودش! خودی که در جامعه سیاهی که ترسیم شده خانوادهاش را از دست داده و زندگیاش فنا شده است.
اختلالاتی همچون اضطراب و افسردگی در قرن حاضر و اختلالات سایکوتیک در بین شخصیتها دیده میشود به طوریکه خروسباز نمایش در نهایت با خیانت همسرش کارش به بیمارستان روانی میکشد.
فساد، خیانت، مشاغل کاذب و بیماریهای روانی در این نمایشنامه با دکور و نورپردازی سرد و سیاه کار همراه شده است و تماشاچی را در یک زمان دو ساعته به خلسه فرو میبرد که در نهایت عایدی او جز چند شوخی سطح پایین و حرکات موزون بازیگران چیز دیگری نیست.