پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۴

خوابِ سرتیم حفاظت پاناما برای فرح پهلوی!

او در حالی که سرطان داشت تمامی بدن او را فرا می گرفت، راهی نداشت جز پناه بردن به کشوری مانند پاناما، در شرایطی که سرتیم حفاظت پانامایی هم دندان او را شمرده و آشکارا در صدد دستیازی به فرح دیبا بود!
کد خبر : ۴۲۳۵۹۹

محمدرضا کائینی، فعال تاریخ و رسانه در جدیدترین مطلبش در شبکه های اجتماعی نوشت:

امروز سی هشتمین سالمرگ محمدرضا پهلوی در بیمارستان معادی قاهره است. این قلم اگر بخواهد فارغ از مدح و ذم های متعارف، به نکته ای عبرت آموز در سیاهه اعمال او اشاره کند، باید به فراز و فرودهای حسن ظن ساده لوحانه او به آمریکا بپردازد.

پس از شهریور بیست، محمدرضای جوان، درپی آن بود که برای انگلیسی ها - که پدرش را به رغم بیست سال ادعا و شلتاق، انگونه خفت بار از ایران رانده بودند- جانشین و دست کم رقیبی بیابد و مسلما در آن احوال، جز آمریکا را نمی یافت. در آن دوره آمریکایی ها که در پی ملی شدن نفت در ایران،خواهان سهمی از این خوان گسترده بودند، ظاهرا با شاه جوان همگامی نشان می دادند و معمولا در دعوا با مصدق، بر وزن کفه او می افزودند.

در بیست و هشت مرداد او را بنده خود ساختند و از آن پس، عملا ایران را به مستعمره خویش تبدیل کردند. در اوایل دهه چهل، برای باقی ماندن شاه در قدرت، او را وادار به انجام رفرم هایی ساختند که نهایتا، نه کسی آن را جدی گرفت و نه اثری برآن مترتب گشت. در غایت نیز، به موازات بالاگرفتن انقلاب پنجاه و هفت و استشمام بوی الرحمن از خدایگان، در گوادالوپ با او خداحافظی کردند!

این اما، پایان داستان تراژیک شاه با امریکا نبود. آنها پس از فرار او از ایران، به سرعت دروازه های کشور خویش را به روی وی بستند. اردشیر زاهدی نقل کرده که سربند اینگونه رفتارهای امریکایی ها، از او شنیده بود که"ای کاش هیچ وقت به دنیا نیامده بودم!".

او در حالی که سرطان داشت تمامی بدن او را فرا می گرفت، راهی نداشت جز پناه بردن به کشوری مانند پاناما، در شرایطی که سرتیم حفاظت پانامایی هم دندان او را شمرده و آشکارا در صدد دستیازی به فرح دیبا بود! در این دوره و در پی تسخیر سفارت امریکا در تهران، صادق قطب زاده توانست مقامات آمریکا را به استرداد شاه به ایران متقاعد کند و اگر کسینجر و راکفلر پا در میانی نکرده بودند، ژنرال نوریه گا به دستور کارتر، رسما او را تحویل جمهوری اسلامی داده بود!

آمریکایی ها در پایان کار، حتی امید شاه به انجام یک سفر درمانی کامل به کشورشان را نیز ناامید و او را به مرگ در مصر دلالت کردند! این تنها شمه ای از رفتارهای آمریکا با مردی است که سی وهفت سال تمام، در ایران و خاورمیانه، کمر به خدمت و تحقق منویات آنان بست و در آئینه این فرمانبری، بخت خویش وخاندانش را می جست... این وجیزه اما،درصدد روایتگری شاه مخلوع نبود- که این فقره را میتوان مطول و مفصل در کتب تاریخی جست- بل تذکاری به ابواب جمعی کوته بین آمریکانیسم در ایران است که خویش را در غایت شاه بجویند و ببینند... فاعتبروا یا اولی الابصار