پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۰ تير ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۸

روایتی از قیام ۳۰تیر/ ضرر‌های ملی فاصله گرفتن از روحانیت

روایتی از قیام ۳۰تیر/ ضرر‌های ملی فاصله گرفتن از روحانیت
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی پیر و رهبر قیامی بود که در یک روز قدرت سلطنت را به سخره گرفت و پایه‌های حکومت شاه را لرزاند و مصدق را به قدرت بازگرداند و بار دیگر اقتدار روحانیت شیعی را در بسیج مردم و وحدت آفرینی ملت به نمایش گذاشت.
کد خبر : ۴۲۲۳۶۵

عصر روز 29 تیر ماه سال 1331، قوام السلطنه که سرخوش از استعفای مصدق بود، برای هموار کردن راه نخست وزیری‌اش و در ادامه فعالیتش برای انحلال مجلس، دستور توقیف و دستگیری آیت الله کاشانی نماینده مجلس وقت را صادر می‌کند، نماینده کهن سالی که سدی بود در مسیر تمامیت خواهی شاه و نخست وزیرش؛ اما تیر قوام به سنگ می‌خورد و مردم در روز سی تیر، به رهبری آیت الله کاشانی نمایشی از پیوند شکوهمند سیاست با دیانت را در دفتر تاریخ این سرزمین به ثبت می‌رسانند.

به گزارش تبیان آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی رهبر قیامی بود که در یک روز قدرت سلطنت را به سخره گرفت و پایه‌های حکومت شاه را لرزانده و مصدق را به قدرت بازگرداند و بار دیگر اقتدار روحانیت شیعی را در بسیج مردم و وحدت آفرینی ملت به نمایش گذاشت.

آیت الله کاشانی مبارز  عصر طلایی روحانیت

شاید بتوان گفت از مشروطه تا انقلاب 57، دوره‌ای باشد که روحانیت شیعی با وجود آنکه قدرت سیاسی نداشت، با اتکاء به اقتدار و نفوذ در مردم، بیشترین حضور دغدغه‌مند را در جامعه داشته اند. عصر مشروطه سرآغازی بود برای حضور پر رنگ روحانیت در عرصه سیاست، برای احقاق حقوق مظلومانی که دیده نمی شدند؛ آخوندهایی که حبس،شکنجه و مرگ را به جان خریدند تا ننگ استکبار و وابستگی را از بین ببرند.

یکی از روحانیونی که نامش در میان این سلسله شکوهمند می درخشد، سید ابوالقاسم کاشانی است؛ کسی که تمام عمرش را وقف آزادی مردمی کرد که در اسارت خفقان استعمار و استکبار گرفتار شده بودند و با اخلاص و اقتداری که داشت، افتخاراتی بزرگ نظیر همکاری با دکتر مصدق برای ملی شدن صنعت نفت و قیام 30 تیر و بسیاری از اقدامات مهم دیگر که در صفحات تاریخ ایران به نام او ثبت شده است.

آیت الله کاشانی، عامل مزاحم آمریکا و اسراییل

آیت الله کاشانی از ابتدای جوانی وارد مبارزات سیاسی شد و در زمان خیزش و انقلاب مردم عراق علیه انگلیسی‌ها، در کنار میرزامحمدتقی شیرازی حضور پر رنگی داشت.

روحیه مبارزه کردن با اجنبیِ استعمار‌گر و عشق به آزادی‌خواهی آیت الله کاشانی، مرز نمی‌شناخت و او همیشه به دنبال تشکیل یک بلوک مستقل و بی‌طرف اسلامی در برابر بلوک شرق و غرب بود تا به کلی دست اجنبی از سر مردم مظلوم دنیا کم شود.

اگر بخواهیم از بصیرت سیاسی آیت الله کاشانی بگوییم، شاید بد نباشد به اعلامیه او در سال 1326 در محکومیت سازمان ملل اشاره کنیم؛ او هفتاد سال پیش نکاتی را درباره عدم صداقت سازمان ملل بیان می‌کند که هنوز هم عده‌ای از رجال سیاسی به این واقعیات نرسیده‌اند: «سازمان ملل بعد از جنگ جهانی تشکیل شد تا برای ایجاد عدل و داد و کندن ریشه‌های ظلم و فساد و جلوگیری از جنگ جهانی دیگر اقدام نماید، ولی متاسفانه از رفتار برخلاف انصاف و مروّت سازمان ملل درباره اندونزی، مصر و فلسطین خلاف آن ظاهر شد و امید ملل ضعیف، مبدل به یاس گردید»

نمونه دیگر بصیرت آیت الله کاشانی محکوم کردن رژیم صهیونیستی است که در اعلامیه‌های تندی در سال‌های 1326 و 1327 به همه مسلمانان جهان خطر اسرائیل را هشدار ‌دادند: «تشکیل دولت یهودی در آتیه، کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه، بلکه تمام دنیا خواهد بود»

آیت الله کاشانی تنها در اعلامیه‌هایش خلاصه نمی‌شود، بلکه او مرد عمل کردن بود و اگر از اجنبی ستیزی می‌گفت، واقعا برای تحققش هم تلاش می‌کرد. همین مسئله باعث می‌شد دربار برای عقد قرارداد با غرب به دردسر بیفتد. لوی هندرسن، سفیر کبیر امریکا در تهران، به نقش آیت الله کاشانی در به هم خوردن برخی قرارداد‌های ایران و آمریکا اعتراف کرده و به وزارت امور خارجه امریکا اعلام می‌کند:
«فقط یک عامل مزاحم در این جریان، مداخله کرده و مانع از حل قضیه نفت به نفع امریکا شده است. این عامل مزاحم که مانع تسلیم ایران به نظریات بانک بین‌المللی و ادامه همکاری بین ایران و امریکا شده است، آیت‌الله کاشانی است»

اما نقطه پر رنگ کارنامه سیاسی آیت الله کاشانی بر می‌گردد به سال‌های مبارزه او برای ملی شدن صنعت نفت؛ مبارزاتی که در کنار دکتر مصدق و یارانش، ترکیب زیبایی از ملی گرایی و مذهب گرایی به وجود آورده بود، ترکیبی که نتیجه‌اش ملی شدن صنعت نفت شد.

نمونه دیگر اقتدار آیت الله کاشانی، به سرانجام رساندن قیام 30 تیر است. پس از استعفای مصدق در 25 تیر سال 1331، شاه قوام السلطنه را به نخست وزیری انتخاب می کند و این انتخاب صدای گروه های مختلف سیاسی را در می آورد و اقدامات قوام از جمله تصمیم به انحلال مجلس و توقیف آیت الله کاشانی کار را به جایی می رساند که مردم در روز 30 تیر، در قیامی شکوهمند، با رهبری آیت الله کاشانی، مصدق را به نخست وزیری باز گرداندند. از مهم ترین نتایج این قیام، محدود شدن قدرت شاه به جهت از دست دادن وزارت جنگ بود که البته پس از قیام به وزارت دفاع تغییر نام داد.

 

روابط تیره و تار دکتر مصدق و آیت الله کاشانی 

تاریخ معاصر ایران در چند مقطع حساس سیاسی به دلیل کنار زدن روحانیت به وسیله برخی گروه ها و جریان های سیاسی ضرر هایی را متحمل شده و سال ها نتائج این ضررها بر این کشور سایه افکندند.

یکی از این مقاطع حساس عصر مشروطه است که روشنفکرانِ دل در گرو غرب داده سنت ستیز، خیال کردند حذف روحانیت کشور را به اعلی مرتبه تمدن می رساند؛ ولی این بافته های ذهنی محقق نشد و در عمل، مشروطه شکست خورد و نتوانست سلطنت را از قدرت مطلق  خلع کند، بلکه حتی تحلیل گران تاریخ، شکست مشروطه را یکی از عوامل به قدرت رسیدن رضا شاه عنوان می کنند.

یکی دیگر از غم‌بارترین صفحات تاریخ، که در نبود روحانیت فاجعه به بار آمد، تیره و تار شدن رابطه بین آیت الله کاشانی و دکتر مصدق است. گرچه مرحوم کاشانی با ترتیب دادن قیام سی تیر مصدق را به قدرت بازگرداند، اما نخست وزیری مجدد مصدق و قدرت بیش از پیش او، غروری خطرآفرین و تندروی و تک روی هایی را در وجود مصدق قرار داد.

احسان نراقی درباره این روحیه دکتر مصدق می گوید: «مصدق مزاج همکاری و سازش با هیچ کس را نداشت و از این جهت اگر از شاه بدتر نبود بهتر هم نبود. هم مصدق به همه مظنون بود هم شاه».

متاسفانه آن همه افتخاری که مصدق و مرحوم کاشانی توانسته بودند دوشادوش هم به دست بیاورند، در آتش کبر و غرور میهن پرستی چون مصدق سوخت. حسن سلامی نوه آیت الله کاشانی درباره عمق رابطه تیره مصدق و آیت الله کاشانی می گوید: «مصدق وقتی با مخالفت آیت‌الله کاشانی روبه رو می‌شود دستور می‌دهد به طرفدارانش که خانه آیت‌الله کاشانی را سنگباران کنند و این ننگی است که هیچ وقت از دامن مصدق پاک نمی‌شود.»

بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند مرحوم کاشانی در حادثه 28 مرداد بی تقصیر نبوده و نباید اجازه می داد بستر بازگشت شاه فراهم شود؛ البته پاسخ به این ادعا یادداشتی مستقل می طلبد، اما فقط باید این نکته را یادآور شویم که حتی اگر در اینباره مرحوم کاشانی اشتباه کرده باشد، این مصدق بوده که کاشانی را طرد کرده و بزرگترین حامی مردمی خود را از دست داده است؛ بنابر این اولین کسی که باید مواخذه شود خود مصدق است.


منابع:
- یاداشت "آیت الله کاشانی؛ روحانی اَجنبی‌ستیز" به قلم وحید بهرامی، به نقل از موسسه "مطالعات تاریخ معاصر"؛
- "مصدق فقط خواست قهرمان باشد نه مبارز"، گفتگوی خبرگزاری فارس با حسن سلامی(نوه آیت الله کاشانی)؛
- "برگرداندن مصدق، اشتباه بود ( 30 تیر و مناسبت شاه و مصدق)"، گفتگو با احسان نراقی که در شماره 2 مجله یادآور منتشر شده است.
- مقاله "آیت الله کاشانی و رویداد 28 مرداد" به قلم روح الله حسینیان که در  شماره 16 مجله شاهد یاران منتشر شده است.