پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۸

وقتی خبری از حقوق و مزایا نبود!

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر مسئولان کشور، کارگزاران نظام را به الگوگیری از روش و منش مسئولین کشور در دهه ۶۰ دعوت کردند.
کد خبر : ۴۰۹۹۵۱

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز دوشنبه ۲۰ فروردین در دیدار کارگزاران نظام، درباره لزوم پرهیز از دنیاگرایی از سوی مسئولین صحبت کردند. ایشان در این دیدار با یادآوری روحیه‌ انقلابی و خدمتگزارانه‌ حاکم بر مدیران کشور در دهه‌ ۶۰ فرمودند: آیا آن احساسات و رفتارهای تحسین‌برانگیز را به یاد دارید؟ آیا آن بی‌اعتنایی به مال دنیا و اهتمام به خدمت را به یاد دارید؟ اشکال کار این است که گاهی آن ارزش‌ها فراموش می‌شود.

به گزارش مهر این نخستین بار نیست که رهبر انقلاب، اهمیت ساده زیستی و توجه متصدیان امور به این امر مهم را گوشزد می کنند. ایشان در دیدار اقشار مختلف مردم در تاریخ ۱۱ مردادماه سال ۹۵ با بیان اینکه اشرافی‌گری بلای کشور است فرمودند: وقتی اشرافی‌گری در قلّه‌های جامعه به ‌وجود آمد، سرریز خواهد شد به بدنه؛ آن وقت شما می‌بینید فلان خانواده‌ای که وضع معیشتی خوبی هم ندارد، وقتی می خواهد پسرش را داماد کند یا دخترش را عروس کند یا فرض کنید مهمانی بگیرد، مجبور است به سبک اشرافی حرکت بکند. بر اساس تاکید دوباره رهبر معظم انقلاب بر بازگشت به مشی رفتاری بعضی از مسئولان، برخی از رفتارهای مسئولان دهه ۶۰ مورد بازخوانی قرار می گیرد.

 

شهید رجایی؛ رطب خورده ای که منع رطب می کرد

یکی از نمونه های بارز ساده زیستن در میان مسئولان دهه شصت که همگان روی آن استناد می کنند، نحوه زندگی شهید محمدعلی رجایی است. شهید رجایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم با عنوان نخست‌وزیر و هم در سمت رئیس‌جمهور به خدمت پرداخت، مملو از سادگی و به دور از هرگونه زرق و برق دنیایی است.  

شهید رجایی مسئولان را به امانتداری فرامی خواند و می گفت: برادران، این رسم مسئولیت‌پذیری و امانتداری از جانب ملت نیست. من که تازه از سخن گفتن با ملت محروم آمده‌ام و آنان را در راه تحقق اهداف جمهوری اسلامی و مقاومت در جنگ و دفاع مقدس به شکیبایی در مقابل کمبودها توصیه کرده‌ام که رعایت صرفه‌جویی را بکنند، چگونه خود را مشمول «رطب خورده منع رطب چون کنم» قرار دهم و تمام گفته‌های خود را نقض کرده و زیر پا بگذارم؟   

از طرف دیگر، شهید رجایی در رفت و آمدهای درون شهری خود، واهمه ای از استفاده از موتورسیکلت نداشت و این امر را مغایر با شان و جایگاه نخست وزیری خود نمی دانست. در همین باره «حمید داودآبادی»  پژوهشگر تاریخی نامه ای را متعلق به شهریورماه سال ۵۹ منتشر کرد که مضمون آن چنین است: «محرمانه پلیس تهران - امور اجتماعی. برابر اطلاع روز ۵۹/۶/۵ آقای رجائی نخست وزیر گویا با یک موتورسیکلت به منزل یکی از بستگانش واقع در خیابان البرز جنب مسجد همت آبادی پلاک ۲۸ رفته و بلافاصله مامورین کلانتری ۱۲ اطلاع سپس ایشان را به مجلس اسکورت می کنند.»

درباره سفره غذای شهید رجایی گفته شده که وی ناهار، شام و صبحانه را غالبا در محل کارش صرف می‌کرد. او همان غذایی را می‌خورد که دیگران می‌خوردند. هیچ وقت از دو نوع خورشت در یک وعده غذا استفاده نمی‌کرد و از بین دو نوع طعام مختلف، آن را که پایین‌تر بود انتخاب می‌کرد.

 

ساده زیستی با ماموریت «سرکوب فتنه‌ها»

شخصیت دیگری که مسئولان امروز کشور باید راه و مرامش را سرلوحه کار خود قرار دهند، شهید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب در دهه شصت است. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی برشی از کتاب «زندگی و مبارزات شهید اسدالله لاجوردی» را منتشر کرده است که به نقل از «مظفر الوندی» یکی از همکاران شهید لاجوردی نوشته شده است: شهید لاجوردی راحت‌ترین مرد روی زمین بود. او هیچ وابستگی به محیط و اطرافیانش نداشت. پوشیدن او در اختیار خودش بود، نه در اختیار مد و عرف زمانه. پیراهن دو جیب و شلوار پارچه‌ای و کفش گیوه‌ای و زمستان‌ها کت طوسی رنگ مدل بیروتی‌اش، تنها البسه مهم لاجوردی در همه جا بود.

روزنامه کیهان یک روز پس از انتشار خبر شهادت لاجوردی، با چاپ عکس دوچرخه‌ای که تنها مرکب شخصی نخستین دادستان نظام جمهوری اسلامی و رئیس سازمان زندان‌های کشور بود، نوشت: شهید لاجوردی ساده‌زیست بود و این‌ ساده‌زیستی را تا ظهر شهادت حفظ کرد. تنها پشتوانه زندگی او مغازه‌ای کوچک در بازار تهران بود. شهید لاجوردی علی رغم مخاطراتی که زندگی‌اش را تهدید می‌کرد، هیچ گاه به گرد خود حصار نکشید. او به سرکوب فتنه‌ها همت گماشته بود و چون سربازی خادم برای انقلاب اسلامی، هیچ‌گاه از این هدف دور نشد.

حسینعلی نیری معاون قضایی وقت دیوان عالی کشور هم در هفتمین مراسم بزرگداشت شهادت لاجوردی، ضمن اشاره به سهم بزرگ لاجوردی در انقلاب و ناشناخته بودن او برای مردم، درباره حساسیتی که شهید در استفاده از بیت‌المال به خرج می داد گفت: لاجوردی در بیت المال واقعا سختگیر بود و نمی‌گذاشت یک ریال هم حیف و میل شود. یادم هست در بحران سال‌های بعد از انقلاب که جمعیت زندانیان زیاد شده بود و منافقین شورش کرده بودند، بازجو و بازپرس کم بود و افرادی از بیرون می‌آمدند و آنجا خدمت می‌کردند، آقازاده ایشان تشریف آوردند برای کمک. طبیعی است کسی که به نظام کمک می‌کند،دست کم خرج او به عهده دولت است اما در تمام مدتی که آقازاده ایشان آنجا بودند و غذای دادستانی را مصرف می‌کردند، لاجوردی پول غذا را از جیب خود پرداخت می‌کرد و می‌گفت فرزند من کارمند اینجا نیست.   

 

شهید آیت الله مدنی: مگر خدمت به مردم حقوق و مزایا می خواهد

«عبدالرحیم عقیقی»معروف به «عقیقی بخشایشی» درباره پارسایی آیت‌الله مدنی، «دومین شهید محراب»می گوید: دل ندادن به لذت‌های دنیوی از دیگر خصوصیات برجسته ایشان بود. سادگی و بی‌آلایشی ایشان در زندگی به حدی بود که همه را تحت تأثیر خود قرار می‌داد. در زمانی که پدرشان فوت شدند اداره مغازه بزازی پدر به ایشان رسید. با توجه به این‌که این شغل در آن زمان، شغل با درآمد مکفی بود، ولی آیت‌الله مدنی به جهت شوق به فراگیری علوم دینی، از این رفاه و تنعم دست کشید و رنج سفر را برخود هموار کرد و برای تحصیل علوم به قم آمد.

دنیا گریزی آیت‌الله مدنی به حدی بود که وقتی به امامت جمعه تبریز منصوب شد، خانواده‌ خود را به تبریز نیاورد و آنان همچنان در قم زندگی می‌کردند. وی در پاسخ اینکه چرا آن‌ها را به تبریز نمی‌آوری گفت: اگر این‌ها را به تبریز بیاورم، روزی یکی، دو ساعت وقتم صرف این‌ها می‌شود؛ در حالی که این دو ساعت را هم می‌توانم به این مردم خدمت کنم.

در دورانی که ‌در مجلس خبرگان قانون اساسی دایر بود، در یکی از جلسات، بحثی به میان می‌آید مبنی بر اینکه به نمایندگان، حقوق و حق‌الزحمه پرداخت شود. آیت‌الله مدنی این جمله را شنید، با عصبانیتی خاص فریاد زد،  مگر خدمت به مردم هم حقوق و مزایا می‌خواهد و سپس به حالت اعتراض، جلسه را ترک کرد.

این خصوصیات آیت‌الله مدنی باعث شد تا امام(ره) بهترین تعبیرها را درباره ایشان به کار ببرد. یکی از آیت الله مدنی گفت: به امام خمینی(ره) گفتم، آیت‌الله مدنی در طول روز دو تا سه ساعت بیشتر نمی‌خوابند و وقت خود را صرف مردم می‌کنند. امام فرمودند: اگر من و مدنی‌ها بخوابیم پس چه کسی باید کار بکند. آیت‌الله مدنی دست راست من است.  

 

عزت شاهی: در کمیته حقوق نمی‌گرفتیم

عزت‌الله مطهری (عزت شاهی) از مبارزان انقلابی و از اعضای اصلی کمیته‌ انقلاب اسلامی در مورد بی‌اعتنایی نیروهای کمیته به پرداخت حقوق می‌گوید: ما در کمیته حقوق نمی‌گرفتیم. خودم گاهی برای یک نسخه گیر بودم. تا سال ۵۹ حقوق نگرفتم چون شبانه‌روز در کمیته بودم. شاید عید سال ۵۹ بود که مدیر تدارکات به زور سه چهار هزار تومان در جیب ما گذاشت. گفتم: نمی‌گیرم، گفت: این عیدی حاج آقا مهدوی است. این اولین پولی بود که من از کمیته گرفتم. بعدا حقوق بستند بعضی می‌گرفتند بعضی‌ها هم نمی‌گرفتند.

 

روایت دوزدوزانی از بسته پول دست نخورده

عباس دوزدوزانی از اعضای موسس سپاه پاسداران در خاطرات خود درباره قناعت و کم‌توقعی نیروهای انقلاب می‌گوید: خاطرم هست یکی از مسئولان امور حقوق پرسنل سپاه برایم تعریف می‌کرد که روزی به بانک رفتم و مقداری پول برای توزیع در بین پرسنل از بانک گرفتم، چند بسته پول بود. آن‌ها را داخل مجموعه آوردم و در یک اتاقی قرار دادم. پرسنل سپاه را پشت در به صف کردم و گفتم که آقایان از در وارد شوند و هر چه پول احتیاج دارند به عنوان حقوق از پول‌های روی میز بردارند و از در روبرویی خارج شوند. افراد به نوبت این کار را کردند. وقتی صف افراد به اتمام رسید وارد اتاق شدم و خیلی تعجب کردم چون هنوز از بسته اول مقدار زیادی پول روی میز باقی‌مانده بود و این نشان می‌داد که آنان حتی نه به اندازه نیاز بلکه به مراتب خیلی کمتر از آن از پول‌ها به عنوان حقوق برداشته بودند. این امر نهایت اخلاص و از خودگذشتگی سپاهیان را می‌رساند.

 

حساسیت شهید صیاد شیرازی به بیت المال

سرهنگ حسین کلانتری که در دفتر شهید صیاد شیرازی فعالیت می‌کرد درباره رفتار فرمانده وقت ارتش می‌گوید: از مواردی که رعایت می‌کرد حقوق بیت‌المال بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم تماس می‌گرفت و می‌گفت مثلا ۳ دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کرده‌ام. ما در طول این مدت تماس‌های شخصی‌اش را یادداشت می‌کردیم و ما موظف بودیم سر ماه جمع‌بندی کنیم و پولش را از محل حقوق وی کسر کرده و به حساب بیت‌المال واریز کنیم و رسید همه این پرداخت‌ها هم وجود دارد.

 

ماجرای شیرین از شهید باکری 

منش و روش شهید مهدی باکری، از فرماندهان دفاع مقدس، نمونه دیگر است. همسر شهید باکری در خاطراتش درباره توجه آن شهید به بیت المال می نویسد: یک بار که نان نداشتیم به او(شهید باکری) گفتم: عصر زودتر بیا خانه و نان هم حتما یادت باشد بخر. زود که نیامد هیچ، نان هم نخرید. تازه گفت: امشب مهمان هم داریم. جلسه مهم‌مان را مجبور شدم بیاورم اینجا. گفتم: نان نداریم. گفت: راست می‌گویی. فرستاد بروند از تدارکات لشکر نان بیاورند، رفتند آوردند. فکر کنم پنج، شش تایی بود. خودش رفت از آن ها گرفت. توی پله‌ها نگاه مرا دید. حتی دید دست دراز کردم بگیرم. گفت: تو حق نداری از این نان‌ها بخوری صفیه. این نان‌ها مال رزمنده‌ها است. فقط آن ها حق دارند استفاده کنند.

 

نان بیات و چند تکه چربی 

سرهنگ قاسم شریف‌الدین از خلبانان هوانیروز هم در بخشی از خاطرات خود که مربوط به اسفندماه سال ۶۳ است، درباره سفره غذای یکی از شب‌های رزمندگان می‌نویسد: در ۲۷ اسفند سال ۶۳ انتظار به پایان رسید، چراکه باید با اتوبوس به منطقه اعزام بشویم. سرانجام در ساعت ۱۹ همان روز به قرارگاهی که از قبل پیشبینی شده بود رسیدیم. این قرارگاه در ۷۰ کیلومتری اهواز به رامشیر و در منطقه مسطحی که اطراف آن را ارتفاعات کوچکی احاطه کرده بود قرار داشت و تعدادی چادر در آنجا بر پا شده بود. پس از ساعتی، دو دستگاه چادر ۱۲ نفری را برای استراحت ۵۰ نفر در اختیار ما گذاشتند. شام ما مقداری خورشت سبزی بدون برنج بود. با یک تکه نان بیات. اگر می‌گویم خورشت سبزی منظورم مقداری آب سبز رنگ با تعداد انگشت‌ شماری لوبیا است و خورده‌های چربی داخل آن نشان می‌داد که قبلا در داخل آن گوشت بوده است.

 

مرضیه حدیدچی: هیچ کس برای حقوق و مزایا نیامده بود 

مرضیه حدیدچی(دباغ) که در روزهای ابتدایی انقلاب، در برهه ای، فرماندهی سپاه همدان را عهده دار بود، در بخشی از کتاب خاطراتش درباره‌ انگیزه‌ نیروهای انقلابی از خدمت در اوایل انقلاب می‌ نویسد: برادران سپاهی که آن روزها با ما در سپاه همکار بودند، واقعا با جان و دل آمده بودند و جز انگیزه خدایی منظور دیگری نداشتند. روحیه انقلابی و شور و ایمان آن ها و نیز سختی‌ها و شداید و شرایط و فضای ناامن منطقه غرب، آن ها را قوی و محکم کرده بود. هیچ‌کس به خاطر حقوق و مزایای مادی به این ‌راه نیامده بود و اصلا صحبت در این خصوص برای آن ها کسر شأن بود ولی ما به حکم مسئولیت و وظیفه‌ای که داشتیم، نمی‌توانستیم نسبت به خانواده ایشان و حوایج آن ها بی‌تفاوت باشیم.