پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۶
علیرضا رضاخواه

رقص عربی فوکویاما در دبی

فوکویاما در این اجلاس مدعی شده است که "در ایران، یک انقلاب اجتماعی زیر پوست جامعه در حال گسترش است.
کد خبر : ۴۰۶۴۳۵

صراط: به تازگی رسانه های خبری عربی و به دنبال آن برخی از رسانه های فارسی زبان در داخل و خارج از کشور به انتشار سخنان "فرانسیس فوکویاما" نظریه‌پرداز 65 ساله‌ ژاپنی-آمریکایی و استاد علوم سیاسی دانشگاه استنفورد دراجلاس جهانی دولت ها(World Government Summit) در دبی پرداخته اند.

فوکویاما در این اجلاس مدعی شده است که "در ایران، یک انقلاب اجتماعی زیر پوست جامعه در حال گسترش است." او نظام سیاسی ایران را" یک ساختار قدرت محافظه‌کار و روستایی خوانده که با جمعیت جوان و مدرن این کشور سر سازگاری ندارد". از همه عجیب تر این که او آن چه را «آشفتگی‌ها در ایران» خوانده تا حدی ناشی از عوامل آب و هوایی همچون خشکسالی و کمبود آب" دانسته، که اغلب خشونت به بار آورده و با دیگر عوامل بحران‌زا تداخل پیدا کرده است هرچند برخی تلاش دارند تا سخنان فوکویاما را یک هشدار جدی از سوی "یکی از استراتژیست های مطرح غرب" یا یک پیشگویی عالمانه و آکادمیک تصور کنند، اما یادداشت پیش رو تلاش می کند تا نشان دهد نه تنها این سخنان "آقای استراتژیست" بلکه خود او نیز دیگر این روزها از اعتباری برخوردار نیست.

دانشمندانی برای بزک دیکتاتورها

اولین نکته ای که در این رابطه می توان به آن اشاره کرد، شرایط، زمینه یا متنی (context) است که این سخنان در آن مطرح شده است. فوکویاما این اظهارات را در "اجلاس جهانی دولت ها" که هر سال در ماه فوریه به میزبانی دولت امارات متحده عربی و در دبی برگزار می‌شود، بیان کرده است. این اجلاس برنامه ای است سالانه که از سوی دولت امارات به عنوان بخشی از دیپلماسی عمومی این کشور برای ترسیم چهره ای جهانی و موفق از این کشور کوچک برگزار می شود و برای اجرای آن میلیون ها دلار پول خرج می شود. بخش زیادی از دست و دل بازی و ولخرجی دلارهای نفتی هزینه سخنرانان آن است که با دریافت مبالغ کلان به مجیز گویی و خوش رقصی برای صاحب مجلس می پردازند. امری که دنیای امروز به ویژه در دیکتاتورهای عربی موضوعی جدید نیست. یک نمونه معروف از چنین رفتاری را می توان در تعامل قذافی با کشورهای غربی دید. جایی که نه تنها سیاستمداران بلکه برخی از دانشمندان نام‌آور و حتی استراتژیست ها و "اتاق‌های فکر"، دست یاری ایدئولوژیک به‌سوی قذافی دراز کرده بودند. مانیتور گروپ در بوستون سالانه سه میلیون دلار دریافت می‌کرد تا به‌اصطلاح "تصویر جهان غرب از قذافی" را بزک کند. پژوهشگران جامعه‌شناسی که در خدمت این شرکت بودند، بنا بر توافق با قذافی قرار بود به جهانیان بیاموزند که لیبی را بستایند. یکی از این اندیشه‌پردازان عبارت است از جامعه‌شناس برجسته و آفریننده‌ "راه سوم" تونی بلر، آنتونی گیدنز. گیدنز، قذافی را مردی که لیبی را بازسازی کرده و کشوری مدرن آفریده، قلمداد می‌کند و او را می‌ستاید. نوشته‌های او را هم در ال‌پائیس و هم در لارپوبلیکا می‌توان یافت. از چهره‌های دیگری که در گروه اندیشه‌پردازان در خدمت قذافی بودند، جامعه‌شناسان برجسته در سطح جهانی از قبیل فرانسیس فوکویاما و رابرت پوتنام بوده‌اند. جوزف نای اندیشمند نئولیبرال و پرنفوذ دانشگاه هاروارد به دیدار قذافی رفت، پول گرفت، راهنمایی اش کرد و از تأثیرات مثبتی که از او گرفته‌بود سخن گفت. این پروفسورهای سرشناس هر چه از دست‌شان بر می‌آمد کردند تا بنا بر توافق قذافی را شخصی "اندیشمند و روشنفکر" جلوه دهند.

دیکتاتوری های لیبرال در خلیج فارس

امارات متحده به عنوان یکی از "نظام های قبیله ای" به جا مانده از دوران "پیشا مدرن" همچون دیکتاتوری قذافی به شدت نیازمند چهره سازی از خود در سطح جهانی است. بنابراین سخنان فوکویاما در این اجلاس را باید با توجه به این حقیقت و در این چارچوب بررسی کرد. به ویژه این که در همین سخنرانی است که فوکویاما در کنار تحلیل‌ خود از مسائل ناخوشایند جهانی، در گفت وگو با «انور قرقاش» وزیر مشاور در امور خارجه‌ امارات متحده‌ عربی مدعی می شود "کشورهای حاشیه خلیج [فارس] نشان داده‌اند امکان تاسیس مدل‌های اقتصادی و سیاسی معتبر بدون تاثیر نهادهای لیبرال دموکراسی غربی وجود دارد.خلیج [فارس] بخش «لیبرال» را خوب گرفته است. هم امنیت دارد و هم سلطه‌ قانون و حقوق مالکیت و شاید نشان داده‌اند که جنبه دموکراسی آن قدر هم ضرورت ندارد. خلیج [فارس] هم‌اکنون به دنیا نشان می‌دهد که چطور چنین کاری ممکن است." به بیان ساده فوکویاما که هزاران دلار برای حضور در این اجلاس دریافت کرده تلاش می کند تا "تئوری دیکتاتورهای لیبرال" را که پیش از این فرید زکریا در کتاب "تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی" در سال 2003 مطرح کرده بود باردیگر البته به صورت بسیار تهوع آور و چاپلوسانه ای مطرح کند.مهم ترین استدلال زکریا در این کتاب که یک توصیه جدی به صاحب منصبان وقت آمریکا نیز محسوب می شد این بود که، دموکراسی در خاورمیانه به معنی قدرت گرفتن گروه های اسلامی در این منطقه خواهد بود. وی با اشاره به موفقیت حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین تاکید می کند: نتیجه دموکراسی سازی در خاورمیانه یعنی پذیرش حماس در فلسطین، حزب ا... در لبنان و اخوان المسلمین در مصر، جریان های شیعی در بحرین، همپیمانان ایران در افغانستان و عراق و مخالفان آمریکا درعربستان. امری که به طور قطع مورد پسند کاخ سفید نخواهد بود. زکریا در ادامه با بیان تئوری "تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی" یا همان "دیکتاتوری های لیبرال"، توصیه می کند، مردم خاورمیانه را باید لیبرال ساخت حتی به زور اسلحه، آن وقت برون داد دموکراسی برای خاورمیانه لیبرال، "لیبرال دموکراسی" مورد قبول غرب خواهد بود.

منطق پارادوکسیکال محیط زیست فوکویاما

نکته جالب دیگر درباره سخنان فوکویاما در اجلاس دبی منطق متناقض و پارادوکسیکالی است که وی برای سر منشاء بحران های جهانی و به ویژه "تنش ها در ایران" ارائه می کند. او از یک سو نظام سیاسی ایران را که به اذعان دوست و دشمن، "مدرن ترین نظام سیاسی" در خاورمیانه است، یک نظام سیاسی "روستایی" می خواند که به دلیل به روز نبودن و نداشتن حس معاصرت دچار بحران است و از سوی دیگر نظام های قبیله ای و دیکتاتوری عرب حاشیه خلیج فارس را الگویی برای حکمرانی منطقه ای می داند! البته این تنها ادعای متناقض فوکویاما نیست. وی مدعی است که خشکسالی و بحران آب عامل اصلی "بی ثباتی در ایران" است، اما ظاهرا خبر ندارد که بر اساس آمارهای سازمان های جهانی، کشورهای خلیج فارس بیش از ایران درگیر بحران خشکسالی هستند به گونه ای که پیش بینی های زمین شناسی بر اساس روند گرمایش زمین، نشان می دهد این منطقه به ویژه کشورهایی مانند امارات و عربستان در 50 سال آینده امکان تداوم حیات خود را از دست خواهند داد و خالی از سکنه خواهند شد. به بیان دیگر اگر از همین منطق محیط زیستی فوکویاما یا منطق مدرنیزاسیون وی بخواهیم به مسائل کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نگاه کنیم باید بگوییم این کشورها سال هاست که بر اثر بی ثباتی از بین رفته اند.

یک استراتژیست ورشکسته

نکته دیگری که در این باره باید به آن توجه کرد، این واقعیت است که فوکویاما به رغم شهرتش یک "استراتژیست ورشکسته" در غرب محسوب می شود. مهم ترین اثر فوکویاما، نظریه پایان تاریخ اوست که در دهه 1990 به "سرود پیروزی سرمایه‌داری و متن رسمی نئومحافظه‌کاری" تبدیل شد. او در این کتاب استدلال کرده بود که فروپاشی شوروی نشان می دهد؛ "لیبرال دموکراسی" تنها مسیر آینده بشریت است و گریزی از آن نیست. نظریه ای که البته خیلی زود بی اعتباری اش بر همگان و حتی خود فوکویاما ثابت شد، بنابراین او به صورت رسمی نظریه اش را پس گرفت و حتی یک گام فراتر نهاد و در آخرین اثرش از "زوال دموکراسی ها" نوشت. البته این تنها یک نمونه از فراز و فرود فکری و سیاسی این استراتژیست آمریکایی است. او که بیش از یک دهه به عنوان یکی از شارحین و مادحین اصلی نئومحافظه کاری در آمریکا محسوب می شد، در اواخر دوره بوش بعد از شکست های متعدد این جریان فکری در عرصه عمل سیاسی، کتاب "آمریکا بر سر تقاطع" را منتشر ساخت و تلاش کرد تا از نئو محافظه کاری توبه کند و به جای آن مکتب " ویلسونیسم واقع گرا" را پیشنهاد دهد.در پایان باید گفت، شاید همین رفتار سینوسی فکری و سیاسی است که باعث شده فوکویاما بیش از آن که تحت عنوان یک نظریه پرداز جدی شناخته شود، با برچسب یک استراتژیست ورشکسته معروف شده که البته این روزها ظاهرا به دلیل بحران های مالی تصمیم گرفته است تا در حاشیه خلیج فارس به خوش رقصی برای اعراب بپردازد. همان گونه که گفته شد نه فوکویاما اولین بارش است که مجیز دیکتاتورها را می گوید و نه قبیله حاکم بر امارات اولین دیکتاتورهایی هستند که برای بزک خود دست به دامان چهره های دانشگاهی می شوند. از همین روست که معتقدیم اتکا به چنین تحلیل هایی برای تفسیر جامعه ایران و چالش های پیش روی آن امری منطقی، دلسوزانه و معطوف به نتیجه نیست.

پایگاه رصد