صراط: چندی قبل مرد به اداره پلیس رفت و گفت خانه ویلاییاش مورد دستبرد سارق یا سارقانی قرار گرفته است.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: همراه خانوادهام در خانه ویلایی در شمال تهران زندگی میکنم. چند روز قبل برای تفریح به ویلایمان در شمال کشور رفتیم. وقتی امروز به خانه برگشتیم با صحنه عجیبی روبهرو شدیم. تمامی وسایل خانه به هم ریخته بود که حکایت از این داشت سارق یا سارقانی به خانهام دستبرد زدهاند. پس از بررسی خانهام متوجه شدم سارق یا سارقان علاوه بر سرقت مقداری از وسایل گرانقیمت به گاوصندوق خانهام دستبرده زده و تمامی طلا و سکههای داخل آن را سرقت کردهاند. با طرح این شکایت تیمی از مأموران پلیسآگاهی به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای دستگیری سارق یا سارقان وارد عمل شدند.
شناسایی سارق سرمایه دار
بررسیهای مأموران در محل حادثه نشان داد با توجه به سالم بودن درهای ورودی خانه سارق یا سارقان افراد آشنایی هستند که با کلید یدک وارد خانه ویلایی شده و دست به سرقت زدهاند.
در چنین شرایطی مأموران دوربینهای مداربسته محل حادثه را مورد بازبینی قرار دادند. دوربینهای مداربسته خودروی شاسی بلند گرانقیمتی را شکار کرده بودند که شب حادثه در نزدیکی خانه ویلایی چند ساعتی پارک شده بود. مأموران پس از استعلام شماره پلاک خودروی شاسی بلند دریافتند خودرو متعلق به پسر ۲۰ساله پولداری به نام فریبرز است. بدین ترتیب کارآگاهان که احتمال دادند فریبرز در سرقت از خانه ویلایی دست داشته باشد چهره وی را به شاکی نشان دادند. شاکی با دیدن چهره فریبرز گفت: فریبرز از بستگان نزدیک من است و خانواده پولداری دارد. او شب قبل از مسافرت ما به شمال همراه خانوادهاش مهمان ما بود.
به دستور ارواح عمل میکردم
بدین ترتیب مأموران برای بررسی موضوع، فریبرز را بازداشت کردند.
وی در بازجوییهای ابتدایی منکر سرقت از خانه ویلایی شد، اما وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد به سرقت از خانه فامیلش و سرقتهای سریالی از خانههای دیگر اعتراف کرد. وی مدعی شد که ارواح به او دستور سرقت میدهند.
گفتوگو با متهم
به گفته خودت وضع مالی خوبی داری چرا دست به سرقت زدی؟
من وضع مالی خوبی دارم و خودروی شاسی بلندم چند صدمیلیون تومان قیمت دارد و لباسهای مارک دارم نیز کلی قیمت دارند. اصلاً نیازی به سرقت ندارم، اما از روزی که معتاد به شیشه شدم ارواح به من دستور سرقت میدهند و من هم مجبورم از آنها اطاعت کنم.
چطوری معتاد به شیشه شدی؟
مدتی قبل در گروه تلگرامی با زن جوانی که ۲۵سال از من بزرگتر است، آشنا شدم. ما ابتدا با هم ارتباط تلفنی و پیامکی داشتیم تا اینکه چند ماه بعد از آشناییمان او را برای شام در رستورانی دعوت کردم. از آن شب به بعد رفت و آمد ما با هم شروع شد. مدتی بعد او مرا در مهمانی دعوت کرد. آنجا به اصرار او برای اولین بار شیشه مصرف کردم. او میگفت که شیشه شادیآور است و خستگی را رفع میکند و من هم فریب او را خوردم و مصرف کردم و معتاد به شیشه شدم.
چطور به سرقت میرفتی؟
هر شب ارواح به خوابم میآمدند و از من میخواستند به سرقت بروم. من هم از دستور آنها اطاعت میکردم و از طریق بالکن وارد خانهها میشدم و اموال گرانقیمت کوچک را سرقت میکردم.
چند مورد سرقت داشتی؟
علاوه بر خانه عمویم از سه یا چهار خانه دیگر هم سرقت کردم، اما درست یادم نیست.
چه شد که از خانه عمویت سرقت کردی؟
شب قبل از سرقت همراه خانوادهام مهمان خانه عمویم بودیم. وقتی چشمم به دست کلید خانه آنها افتاد به صورت پنهانی کلید را برداشتم تا اینکه شب ارواح به من دستور دادند از خانه عمویم سرقت کنم و من هم با کلیدی که داشتم به خانهشان رفتم و مقداری طلا و سکه سرقت کردم.
اموال سرقتی را برای خرید شیشه فروختی؟
نه. من اصلاً نیازی به پول این اموال ندارم. تمامی اموال سرقتی را داخل کمدم نگهداری میکنم. وقتی دستگیر شدم همه اموال سرقتی را تحویل پلیس دادم.
منبع: روزنامه جوان