صراط: «میخواهم از این فرصت استفاده کرده و عمیقاً ناراحتی و عصبانیت خودم را از برخوردی که اخیراً با معترضان در ایران شد ابراز نمایم. بله و این شرمآور است که در کشور من، تظاهرات و اعتراض به بهای جان تظاهرکنندگان تمام میشود. برای نخستینبار است که من در مصاحبهای سیاسی حرف میزنم». اینها عباراتی بود که لیلا حاتمی با لکنت و دهها اشتباه لفظی و گرامری سعی داشت به زبان انگلیسی در جشنواره برلین مطرح کند. کلمات در هم و شکستهای که بیش از هر چیز استرس و نابلدی حاتمی را برجسته کرد.
او در حالی نخستین مصاحبه سیاسی خود را در کشور هیتلر و فروشگاه بمب شیمیایی عراق رقم زد که حتی مخاطبان بهطور مشخص متوجه نشدند او به چه حادثهای اشاره دارد. مقصود حاتمی آشوبی بود که در آن پرچم ایران آتش زده شد و نردههای خیابان انقلاب شاهد توحش- و نه اعتراض- چند صد نفره بود یا جنایت دراویش که در برابر پلیس بیتفنگ، اتوبوس را به میدان نبرد آوردند. صحبتهای عجیب حاتمی از آنجایی بود که همین جملات متناقض و بیسند، در داخل کشور خریدار بیشتری داشت اما او در نشست خبری جشنواره برلین- جشنواره ویژه اظهارنظرهای سیاسی و ضدمیهنی- چنین اتفاق عجیبی را رقم زد. اتفاقی که بیشتر از حاتمی، انتظار میرفت به واسطه بازیگران و کارگردانهای جشنوارهپرست رقم بخورد تا با دیده شدن سهمی از جوایز به آنها اختصاص پیدا کند اما عملکرد عجیب او راه را برای تحلیلهای گوناگون گشود.
از سویی برخی این اقدام را تلاش- و نوعی التماس- برای گرفتن جایزه خرس نقرهای میدانستند تا حاتمی بعد از جدایی نادر از سیمین بتواند بار دیگر طعم این جایزه را بچشد. از سوی دیگر برخی این اقدام حاتمی را ناشی از کمسوادی یک سلبریتی در عرصه سیاست میدانند که شهرت برای آنها مجوزی جهت ورود به تمام حوزههای تخصصی دیگر است؛ سلبریتیای که معتقد است این واکنش نخستین صحبتهای سیاسی او است، واکنشی که در بدنامترین جشنواره سینمایی، تنها فایدهاش تهیه خوراک رسانهای برای شبکههای ضدایرانی است اما این اظهارات نیز از او سوژهای ساخت که هنرمند لژیونر(!) مملکت هنوز در تفاوت پروپوست و پروپوز و پروتست درمانده است. به هر ترتیب لیلا حاتمی با هر نیتی که دست به چنین رفتاری زد، بازنده اصلی میدان بود. فیلم خوک مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت و هیچ عایدیای از جشنواره برلین –جز همان خوراک رسانهای- برای این فیلم نماند. حاتمی نیز با واکنش منفی مردم در ایران مواجه شد که از او بابت سخن خانه به اغیار گفتن، گلایه کردند.
دیگر در این مکان جایزه نخواهد رویید؟!
جایزه گرفتن در جشنوارههای خارجی همواره قاعده مشخصی داشت. ترکیب یک فیلم در ژانر رئالیسم سیاه به همراه اظهارات سیاسی علیه کشور، بیشک فیلم را موفق به اخذ جایزه میکرد بهگونهای که برخی افراد دیگر راه درآمد و شهرت خود را از این طریق پیدا کرده و با آثار مضحکی چون «تاکسی» خرسهای جشنوارهای را درو میکردند. به نظر میرسید «خوک» که حتی حاضر به حضور در جشنواره فجر نشده بود، با اظهارات لیلا حاتمی و مانی حقیقی به ترکیب مطلوب جایزه برسد اما برخلاف انتظارها هیچ جایزهای عاید این کمدی سیاه سیاسی نشد. گمانهزنیها بر این است که تغییر ذائقه هنرمندان ایرانی دیگر به جایزه نیاز ندارد. آنها گاو نه من شیرده نیستند که بخواهند بعد از جایزه نگرفتن از ابزوردیسم فاصله بگیرند.
زمانی که جشنواره فجر تقدیر کافی از ژانر نکبت و فیلمهای ابزورد به عمل میآورد، دیگر دلیلی وجود ندارد تا بخواهند جایزههای بینالمللی را قربانی چنین آثار مضحکی کنند. رسانههای بینالمللی نیز در همین راستا، خوک را به سود خود مصادره میکنند بدون اینکه از آن تقدیری به عمل آورند. در بخشی از نقد دیلی اسکرین به خوک آمده:« به نظر میرسد مانی حقیقی در قالب یک کمدی سیاه یک فیلم سیاسی دیگر ساخته است. فیلم جدید او درباره کارگردانی به اسم حسن کسمایی است که مدتی است در لیست سیاه دولت قرار دارد. در فیلم حقیقی قاتلی که نقاب «خوک» به چهره میزند، کارگردانان مشهور را میکشد. آیا نسبتی مابین این قاتل سریالی و دولت وجود دارد؟!» در هالیوود ریپورتر نیز آمده است: «کمدی سیاه سوررئال به عنوان زیربنای مطالعات کنایهآمیز مانی حقیقی درباره زندگی طبقه متوسط ایران در فیلم جدید او «خوک» در جشنواره برلین فریاد میشود. فیلم جدید مانی حقیقی تجربهای مالیخولیایی است که دوست دارد مشخصاً از نقطه نظر فضاسازی چیزی شبیه به آثار فلینی باشد، هر چند در نهایت نمیتواند در این باره موفق باشد».
عصبانی هستید از اعتراضی که 4 مامور تامین امنیت شهید شدند؟!
بهرغم اینکه صحبتهای حاتمی در جمع شبهروشنفکری سینمای ایران میتوانست چند کف و سوت به همراه آورد اما اظهار نظرات او در جشنواره بینالمللی و در مواجهه با خبرنگارانی که قصدشان سوژههای ضدایرانی بود، پیامد متفاوتی داشت.
انتقادات به حاتمی بیش از حد انتظار بود بهگونهای که او تاب کامنتهای صفحه شخصی خود را نیز نداشت و آنها را مسدود کرد. در این میان پروانه معصومی، از بازیگران پیشکسوت سینمای ایران در واکنش به صحبتهای حاتمی اظهار داشت:
«خانم لیلا حاتمی! مگر در کشورهای دیگر اعتراض را با بوسه جواب میدهند؟ اینجا که در اعتراضات 4 نفر از نیروی انتظامی را شهید کردند، این چه اعتراضی است؟ جاهای دیگر وقتی مردم اعتراض میکنند خیلی به مردمشان احترام میگذارند؟ آنها که مردم را به مسلسل میبندند. خانم حاتمی عجب حرفی زدهاند. من که از این کار ایشان خوشم نیامد. کاش هرگز از این کارشان باخبر نمیشدم. خواهش میکنم کسانی که حرفی میخواهند بزنند و خارج از ایران هستند، بدانند که در ایران زندگی میکنند و ایرانی هستند. کوچک کردن ایران به این شکل که این خانم گفتند باعث کوچک کردن خودشان است».
همچنین علی علیزاده، تحلیلگری که پیش از این در شبکه بیبیسی رؤیت میشد، پیرامون صحبتهای حاتمی نوشت:
«حدس میزنم لیلا حاتمی مخالف حمله نظامی غرب یا تحریم ایران باشد اما امروز دقیقا به ماشین ایرانستیزی ترامپ و بنسلمان خوراک رساند که هدفش مشروعیتیابی برای تحریمهای جدید است. بسیاری مخالف تحریمهای اقتصادیاند ولی نمیدانند که خود بخشی از ساختار شکلدهنده آن بودهاند. شرمآور است که لیلا حاتمی به دخالت غرب در امور داخلی ایران اعتراض نکرد و نگفت ترامپ با تزریق روزی یک بحران، نهضت کلنگی کردن ایران را راه انداخته. شرمآور است که با سیاهنمایی کشورش، داوطلبانه به این نهضت پیوست. آن هم در آلمان که هنوز از فروش بمب شیمیایی به صدام و کشتار جوانان میهنش عذر نخواسته».
به گزارش وطن امروز، همچنین ابراهیم داروغهزاده، دبیر جشنواره فجر نیز در واکنش به این صحبتها نوشت: «کاش یکبار هم فیلمسازهای ما به آلمانیها میگفتند نظرتون راجع به رابطه دولت آلمان و صدام و بمبهای شیمیایی چیه؟». فیلم مانی حقیقی نهتنها در جوایز برلین توفیقی به دست نیاورد بلکه بسیاری از مردم به «خوکی» که منفعت خود را از آبروی مردمش محترمتر میداند واکنش منفی نشان دادند و حال باید دید آیا این کمدی سیاه سوررئال در گیشه و در محک قضاوت مردم موفق خواهد شد یا خیر!
بیشتر بخوانید
آنقدر این بیسوادها را به صحنه تلویزیون دعوت کردند و برای مردم نسخه زندگی از آنها خواستند و آنها هم هرچه نمیدانستند به عنوان دانسته هایشان به خورد خلق الله دادند که توهم گرفتند که حتما چیزی میدانند و خود بیخبرند!!!...متاسفانه عده ای جوزده و حقیر هم در فضای مجازی و کوچه و خیابان چهارپای مجانی این عشق شهرتها شدند و آنها را به ثروتهای کلان رساندند و حالا هم مجبورند بجای خدا و شرافت کشورشان جلو بتی که خود ساخته اند زانو بزنند ...