صراط: رسانههای اصولگرا و اصلاحطلب کشور در سرمقالههای خود، خوانشهای مختلفی را از اوضاع روز کشور ارائه میکنند.
آنچه که در ادامه میخوانید گشت و گذار روزانه فارس در لابهلای این تحلیلها و نقل آنها برای شماست:
***
رسانههای اصلاحطلب
تأکید بر نامگذاری یک خیابان به نام مصدق توسط اصلاحطلبان
آرمان امروز: سرمقاله این روزنامه را احمد حکیمیپور، عضو سابق شورای شهر که گفته میشود دروغ املاک نجومی نخستین بار توسط او مطرح شد، نوشته است.
او در این سرمقاله خواستار نامگذاری یکی از خیابانهای تهران به نام «مصدق» شده و توضیح داده است که چون اصلاحطلبان در دوره جدید شورای شهر در اکثریت هستند؛ این کار امکان وقوع دارد.[1]
***
جوانان ایرانی تغییر کردهاند، غیر از شهدای مدافع حرم!
اعتماد: ثمینا رستگاری در سرمقاله این روزنامه اصلاحطلب به اظهارات اخیر وزیر کشور اشاره کرده که یکی از عوامل اغتشاشات دیماه 96 در کشور را تغییر سبک زندگی عنوان کرده است!
او همچنین در اشاره به نسلهای جدید در ایران مینویسد: شاید زمان انتخابات با آنها بحث کرده باشید. هیچ کدام از نام هایی که برای ما در سیاست مهم اند حسی را در وجود آنها برنمی انگیزد. ازنظر آنها ما آدم های ناراحتی هستیم که اصلا از زندگی هیچ چیز نمی فهمیم و با هزار عقده جوانی مان را سپری کرده ایم و حالا می خواهیم حق جوانی کردن را هم از آنها بگیریم.
او میافزاید:
«آنها برای ارتباط با دنیای خارج فقط یک گوشی تلفن نیاز دارند و دیگر هیچ. نه اجازه می خواهند نه قانون و نه تبصره، نه مبارزه برای گرفتن حقی. آنها هر چه بخواهند را به دست می آورند. وقتی خودشان را به شکل هر هنرپیشه ای که بخواهند درمی آورند برای تغییر اطراف شان چه نیازی دارند به کسب اجازه.
ما در مقابل تشر پدران مان شاید می ترسیدیم اینها اما خنده شان می گیرد. اعتراض ما اگر در خیابان و دانشگاه بود اینها در فضای مجازی با دابسمش و ادا و اطوار هر اقتداری را به سخره می گیرند.»
در خطوط پایانی این یادداشت نیز میخوانیم: حالا دولتمردان ناگزیرند تغییرات جامعه را به رسمیت بشناسند و متناسب با نیازهای جامعه سیاستگذاری کنند. البته که کار دشواری است اما از آن گریزی نیست.[2]
مسئله واضح آنست که در تأکیدهای این روزهای اصلاحطلبان بر تغییر نسل در ایران؛ هیچ جایی به شهدای دهه هفتادی، به جوانان دانشجوی حاضر در خیزش علمی کشور، به جوانان بسیجی، به اردوهای جهادی و غیره اختصاص داده نمیشود.
ضمن اینکه بایستی در نظر داشت که بر اساس نظر برخی تحلیلگران علت اغتشاشات دیماه، سیاهنمایی 7 ساله کسانی از اصلاحطلبان و دولت از وضعیت کشور بوده است نه تغییر و تنافر نسلی!
***
اهمیت تحولات رسانه در رفتار مدیران
*شهروند: این روزنامه در سرمقاله امروز خود با اشاره به ماجرای برخورد با یک فرماندار در استان اصفهان، برخورد با شهردار یکی از شهرستانها و نیز اعدام چند زورگیر که فیلم زورگیری آنها در فضای مجازی منتشر شد؛ مینویسد:
«علت تمامی این تحولات امکان ثبت و انتشار آزاد رویدادها است که رویداد را از امری محلی و محدود به موضوعی فراگیر و عمومی تبدیل میکند. اگر صداوسیمای کشور نیز از گذشته حدی از آزادی و استقلال را میداشت، شاید این موارد پیش از این ثبت و منتشر میشد و از همان زمان نیز مسئولان ذیربط خود را با فضای موجود تطبیق میدادند و یاد میگرفتند که با دیگران چگونه رفتار کنند. اکنون که اینترنت، تلفنهمراه و شبکههای اجتماعی سه ضلع مثلث ارتباطی شدهاند، فضای رسانهای نیز به کلی تغییر کرده است. کافی است که فقط 5 دقیقه پس از رخداد صبر کنیم تا برخورد فرماندار گلپایگان در دهها و صدها کانال بازنشر شود و پیش از آنکه از جلسه بیرون آید یا وی به خانه خود برسد، همکاران و دوستان و خانواده و فرزندانش از ماجرا و واکنشهای مردم نسبت به آن مطلع میشوند»
در ادامه یادداشت شهروند میخوانیم: علت تمامی این تحولات امکان ثبت و انتشار آزاد رویدادها است که رویداد را از امری محلی و محدود به موضوعی فراگیر و عمومی تبدیل میکند. اگر صداوسیمای کشور نیز از گذشته حدی از آزادی و استقلال را میداشت، شاید این موارد پیش از این ثبت و منتشر میشد و از همان زمان نیز مسئولان ذیربط خود را با فضای موجود تطبیق میدادند و یاد میگرفتند که با دیگران چگونه رفتار کنند. اکنون که اینترنت، تلفنهمراه و شبکههای اجتماعی سه ضلع مثلث ارتباطی شدهاند، فضای رسانهای نیز به کلی تغییر کرده است. کافی است که فقط 5 دقیقه پس از رخداد صبر کنیم تا برخورد فرماندار گلپایگان در دهها و صدها کانال بازنشر شود و پیش از آنکه از جلسه بیرون آید یا وی به خانه خود برسد، همکاران و دوستان و خانواده و فرزندانش از ماجرا و واکنشهای مردم نسبت به آن مطلع میشوند.[3]
***
رسانههای اصولگرا
برفی که اصلاحطلبان را آب کرد
*وطن امروز: این روزنامه در سرمقاله امروز خود به قلم امیر استکی با اشاره به ماجرای برفبار تهران و غافلگیری شهرداری و شورای شهر اصلاحطلبان در این زمینه نوشت:
«در شهری مثل تهران احتمال داشتن چند روز برفی در زمستان احتمال قابلتوجهی است و به تبع این قابل توجه بودن، ابدا یک امر غافلگیرکننده نخواهد بود. اگر برف چند روز پیش که تهران را فلج کرد و غیرعادی بودن وضعیت آن کماکان نیز وجود دارد، در شهری مثل اهواز باریده بود، میشد براحتی سخن از غافلگیری مسؤولان خدمات شهری گفت و عذر تقصیر آنها را پذیرفت. ولی برای تهران، شهری در حاشیه کوههای البرز، این حجم از ناکارآمدی دستگاه مدیریت شهری بیسابقه است. جالب اینجاست که در موارد مشابه با حادثه(!) برف اخیر تهران در سالهای پیشتر و زمانی که تصدی امور شهری در دست شورای شهر اصولگرا بود، فعالان مختلف اصلاحطلب با مشاهده اندک کاستیهایی، چنان سخن از ضعف مدیریت و ناکارآمدی اجرایی و تباه بودن امور شهرداری تهران میزدند و نغمه «اگر کار در دستان ما میبودی» سر میدادند که هر شنوندهای گمان میکرد اینها غولهای مدیریت و کیمیاگرانیاند که اگر بیایند، تهران را در اندک زمانی از دوزخ تصویر شده به بهشت برین تبدیل میکنند که رشک و حسد ساکنان تمام کلانشهرهای مدرن جهان را برخواهد انگیخت اما یک برف مختصر و مفید یک روزه، تومار این غولان و کیمیاگران را به شکلی در هم پیچیده است که حتی بدبینترین منتقدانشان هم تصور آن را نمیکردند.»
این یادداشت میافزاید: از اقبال بد این مدعیان البته باید به این نکته هم اشاره کرد که ماجرا به نحوی است که دیگر نمیشود از دسیسه و کارشکنی رقیب نیز سخن به میان آورد. نزولات جوی که تا پیش از بارش آنها خواسته مشترک تمام ساکنان ایران و تمنای عاجزانهشان در پیشگاه خداوند بوده است، نمیتواند در قامت یک عذاب ظاهر شود اما کیمیاگری غولهای مدیریت و کاربلدان حراف، برف لطیف و زیبا و خواستنی را به بلای جان شهروندان تهرانی تبدیل کرد.
سرمقاله وطن امروز البته به وزارت راه هم اشاره میکند و مینویسد: باید اعتراف کنیم عملکرد وزارت راه و شهرسازی در برف اخیر با همه آنچه گفتیم باز 100 پله بدتر از عملکرد برادرانشان در شهرداری تهران است.
در خاتمه یادداشت وطن امروز نیز میخوانیم: یک برف یک روزه چنان کار حضرات را به هم گره زد که فقط 2 حالت در پیش رو خواهد بود. یا باید ضعف و ناکارآمدی و غافلگیری این بزرگواران را نتیجه گرفت یا لاجرم این برف را امری استثنایی و دسیسهای که از توطئه رقبا حاصل شده است، دانست. در حال حاضر اما دستاندرکاران امور کشور ابدا به حالت اول اعتقاد ندارند، پس طبیعتا حالت دوم باقی میماند؛ حالتی که در آن برف اخیر، دسیسهگری بیرحم بوده است![4]
***
انقلابی که هنوز هم زنده است
*کیهان: سرمقاله امروز کیهان را سعدالله زارعی نوشته است.
او در این یادداشت که با عنوان «راز ماندگاری انقلاب اسلامی» منتشر شد، ضمن تأکید بر اینکه انقلاب اسلامی هویت انقلابی خود را حفظ کرده، به توضیح انقلابات سیاسی جهان و مقایسه آنها با انقلاب اسلامی ایران پرداخته است.
زارعی با اشاره و توضیحاتی مستدل پیرامون انقلابات فرانسه، شوروی، چین و الجزایر، تصریح میکند: میتوان گفت انقلابهای دنیا اعم از آنان که داعیهای جهانی داشتند و آنان که داعیهای داخلی داشتند، در یک دوره کوتاه در شرایط بینالمللی یا داخلی هضم شده و از میان رفتند. این در حالی است که انقلاب اسلامی ایران پس از چهل سال هنوز استمرار دارد و در پی تحقق اهداف بلندی در سطح داخلی و سطح بینالمللی است. انقلاب ایران اصالت، اهداف و شعارهای خود را حفظ کرد.
این تحلیلگر استراتژیک ضمن اشاره به نقش رهبر معظم انقلاب در زنده بودن انقلاب اسلامی، در پایان مینویسد: انقلاب در منطقه ادامه دارد و شاید بتوان گفت شتاب آن در منطقه بیش از اولین دههای است که انقلاب اسلامی در آن پدید آمده است.[5]
***
«زنگنه» یا «سردار سلیمانی»؛ مسئله 40 سالگی انقلاب اینست...
*رسالت: این روزنامه اصولگرا هم در سرمقاله خود به انقلاب اسلامی اشاره کرده است.
حامد حاجی حیدری در سرمقاله امروز رسالت نوشته است: تاریخ انقلاب ما مشخصاً حاوی «دو دوره» است؛ دوره نخست، دورهای است که قدری پس از تلاطمهای پس از انقلاب و شروع جنگ و با استقرار عملی نهادهای انقلابی آغاز میشود تا پایان دولت نخست سازندگی؛ و دوره دوم، از دولت دوم سازندگی آغاز میگردد و تا هماکنون ادامه دارد (به استثناء دولت نهم و بخشی از دولت دهم که احیایی از روحیه دوره اول محسوب میشد). این دو دوره، دو «روحیه» متفاوت دارند؛ دوره اول، حیطه حکمروایی تقریباً کامل «نهادهای انقلابی» است، و دوره دوم، عرصه جدال «نهادهای انقلابی» با بوروکراسی و دموکراسی اقتباسی از بلوک غرب؛ و این جدال همچنان ادامه دارد و فرجام این جدال به همت جوانان مسلمان منوط خواهد بود...
او سپس به طرح «روحیه انقلابی» و اهمیت آن در موفقیتهای کشور اشاره میکند و مینویسد: سؤال این است که آیا باید عملکرد کسانی مانند «آقای زنگنه» را در کفه محاسبه عملکرد «روحیه انقلابی» بگذاریم، یا باید توانمندیهای «سردار قاسم سلیمانی» از یک نهاد انقلابی را ملاک سنجش توش و توان روحیه انقلابی بگذاریم؟ البته تحمل کسی مانند «آقای زنگنه» را باید از تمایزهای روحیه انقلاب اسلامی ایران و روحیه یک انقلاب دیگر مانند انقلاب فرانسه به حساب آورد، ولی، عملکرد خود «آقای زنگنه» را هرگز. به هر حال، اگر در پس انقلاب فرانسه تا همین الآن، کسی از سردمداران کشور فرانسه، اینچنین در مورد میراث انقلاب فرانسه سخن میگفت، به گیوتین یا چیزی شبیه آن گرفتار میشد، ولی امروز امثال «آقای زنگنه» از این حرفها میزنند و مالیاتی هم نمیپردازند.
حاجیحیدری میافزاید: «روحیه انقلاب اسلامی» دقیقاً چیست؟ نفس تحمل «آقای زنگنه» و مقایسه این تحمل با عملکرد نهادهای انقلابی مانند سپاه انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین، قدری نشان میدهد که «روحیه انقلاب اسلامی» چه هست و چه نیست. «روحیه انقلاب اسلامی»، حاوی «دیدگاه توحیدی» است که در آن به تکریم «ظرفیت»های خداداده در قلمرو «حکمت الهی» بها داده میشود، و در این راستا خیلی چیزها «تحمل» میشود، از جمله «آقای زنگنه». در این دیدگاه، تکلیف اصلی انسان انقلابی، به کمال رساندن «ظرفیت»های «انسانها، طبیعت، معنا، و کلمه» تعریف میشود؛ و وظیفه اصلی انسان انقلابی برای تحقق این «تکلیف»، احترام گذاشتن به «مردم» و «ظرفیت»های آنها در جهت «کمال توحیدی» ترسیم شده در اسلام است. این، مغز آموزههای هر دو امام انقلاب بوده و هست. دو امام ما، چه در بیان و چه در عمل، نشان دادند که چطور باید «کار انقلابی» کرد؛ آنها «آقای بنیصدر» را تا آستانهای که خدا مقرر فرموده تحمل کردند، چه رسد به «آقای زنگنه»؛ این است روحیه دو امام انقلاب: همه در همه جا باید «خدمتگزار ظرفیتها» باشند. هر چه از دستاوردهای باور نکردنی در طول انقلاب داشتیم، از فراگیری و التزام به این «روحیه» بوده است: احترام گذاشتن به «مردم» و «ظرفیت»های آنها در جهت «کمال توحیدی»[6]
***
1_ http://www.armandaily.ir/fa/print/main/212353
2_ http://magiran.com/npview.asp?ID=3701671
3_ http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/125649
4_ http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/188340
5_http://kayhan.ir/fa/issue/1211/2
6_ http://www.resalat-news.com/newspaper/BlockPrint/10683