پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۴:۴۱

روایت لحظات دلهره‌آور پوشش زنده حادثه "پلاسکو"

مهرداد بیرانوند خبرنگار شبکه خبر که بصورت ۲۴ ساعته اتفاقات حادثه پلاسکو را مخابره می‌کرد, از لحظات دلهره‌آور پوشش زنده این حادثه می‌گوید.
کد خبر : ۳۹۹۸۷۷

صراط: مهرداد بیرانوند یکی از خبرنگاران شبکه خبر صدا و سیما است که بیشتر مردم او را با گزارش‌های زنده ای که از حادثه پلاسکو و عملیات آواربرداری و پاکسازی این ساختمان به صورت 24 ساعته مخابره می‌کرد, می شناسند.

به گزارش تسنیم، او چندین ماه نیز به عنوان خبرنگار شبکه خبر به سوریه رفت و تحولات پیشروی رزمندگان و موفقیت های جبهه مقاومت را برای مردم مخابره کرد. به همین مناسبت گفت‌و‌گویی با وی انجام دادیم که بخش اول آن که به حادثه ساختمان پلاسکو اختصاص دارد را در ادامه می‌خوانید:

* در این ده سال در خبرگزاری خاصی بودید؟

من قسمت های مختلف کار کردم ولی بیشتر کاری که من سابقه دارم در سازمان صدا و سیما است در قسمت های مختلف سازمان بودم و بیشتر حوزه معاونت سیاسی در سازمان صدا و سیما کار کردم.

* تحصیلاتتان مرتبط است؟

من کارشناس علوم سیاسی و دانشجوی ارشد علوم ارتباطات سیاسی هستم.

* چه شد که وارد حوزه خبر شدید ؟

حوزه خبر برای من یک علاقه  است. از دورانی که تحصیل می کردم چون به کار خبر علاقه داشتم و به سمتش رفتم  چون دوست داشتم خودم تجربه کنم یعنی نه اینکه فقط بروم به سمت اینکه خبر و خبرنگاری را بخواهم یاد بگیرم, نه! می خواستم در حوزه های مختلف کار کنم و مثلا در مباحث کلی جلوتر بروم و پله های مختلف را طی کنم و به آن چیزی که خبرنگار حرفه ای هست برسم چرا که آن آنقدر برای من اهمیت داشت که امروز خبرنگاری در جامعه برای ما می شود گفت یک جایگاه کلی یک جایگاه اساسی دارد.

از این منظر می شود نگاه کرد و می شود گفت خبرنگار در حوزه های مختلف یک صدای رسا است. صدای رسایی که خیلی ها شاید نمی توانند برسانند. آن صدای رسا را به گوش مسئولین و بالعکس و پیام مردم را به سمت مسئولین در حوزه های مختلف رساند.

بعضی ها در جامعه ما دغدغه اجتماعی، معیشتی یا سیاسی دارند و هر کدام از اینها برای ما یک وظیفه سنگینی را بر دوش ما می گذارد که در حیطه ای که پا گذاشتیم صرفا نه به خاطر دیده شدن بلکه به خاطر رساندن پیام مردم به مسئولین.

یک دغدغه مهم و جدی که من وقتی در این عرصه ورود پیدا کردم برای این بود که صدای مردم باشم.  صدای مردم خیلی مهم است صدای مردم یک شعار نیست چون مردم وقتی خودشان نتوانند با مسئول ارتباط برقرار کنند، یک خبرنگار موظف است که صدا را به گوش مسئولین برساند چون اگر نتواند این وظیفه را به انجام برساند به نظر من خبرنگار نیست.

در حیطه اول صداقت ، صحت و دقت یکی از مهمترین شعارهایی است که یک خبرنگار واقعا می تواند داشته باشد و من هم سعی کردم در این حیطه قدم بگذارم در حوزه های مختلفی که شرکت کردم عین همان چیزی که بوده من انجام دادم آن چیزی که شعار اصلی کار یک خبرنگار است به عنوان صداقت صحت و دقت در کار خبر برای من خیلی مهم بوده که سعی کردم حول محور این شعارها قدم بردارم و در این حیطه بتوانم کار خبر را انجام بدهم.

* چند سال است که در شبکه خبر مشغول هستید؟

من الان حدود تقریبا هفت سال هشت سال است که در شبکه خبر هستم

* شما گزارش های مختلفی انجام دادید ولی بیشتر دیده شدنتان در حادثه پلاسکو بود که بیشتر مردم شما را دیدند و گزارشهای زنده بسیار خوبی را مخابره کردید.

نه تنها پلاسکو در جای دیگر یعنی هر قسمت دیگری که اتفاقی افتاده و کاری بوده که یک خبرنگار می توانست برود, من داوطلب بودم.

* یعنی اینطور برنامه ها داوطلبانه است؟

در سیستم شبکه خبر این نیست که کسی داوطلب باشد, از شما می خواهند فلان برنامه را پوشش دهید, ولیکن برخی برنامه ها است که مثلا من خودم رفتم و داوطلب شدم. گفتم من خودم می خواهم در این کار شرکت کنم. شاید آن روزی که می خواستیم برنامه ای را پوشش دهیم، شیفت من نبود ولیکن آن موقع من داوطلبانه گفتم که میخواهم این کار را انجام دهم، چون در این قضیه احساس می کردم شاید بیشتر در کنار مردم باشم.

تنها چیزی که پلاسکو برای من داشت چهل درصد گردآوری خون و غبار در ریه هایم بود

تنها چیزی که پلاسکو برای من داشت چهل درصد گردآوری خون و غبار در ریه های من بود, یعنی ریه های من بر اثر اینکه ده روز در پلاسکو بودم به این وضعیت افتاد. در این خصوص اصلا اعتراضی ندارم چون من خودم دوست داشتم و علاقه داشتم که آنجا باشم. من هم مثل همه آن آتش نشان هایی که آنجا چند روز آنجا مانده بودند هم ماندم. آنجا شبانه روز روی ماشین آتش نشانی می خوابیدیم در ماشین، کنار خیابان میخوابیدیم و در سرمای شدید در غبار و دود شدید بودیم اما مهمترین چیز برای ما اطلاع رسانی بود.

می دانید که الان فضای مجازی علی رغم تمام خوبی‌هایی که دارد بسیار بدی هایی هم دارد که مثلا یک عده به خاطر اینکه کلیک بیشتری بخورند و بیشتر دیده بشوند به هر قیمتی می آیند در فضای مجازی فعالیت می کنند. یک نمونه بارزش هم بحث پلاسکو بود و به دروغ می نوشتند که یک عده از زیر ساختمان صدا می زنند و پیامک می زنند که ما زیر ساختمان هستیم، در صورتیکه ما در آنجا در دل آتش بودیم یعنی وسط آتش! در حادثه پلاسکو یک قسمتی بود که اصلا شما به اختیار خودت نبود بخواهی آنجا قدم بگذاری و تکان بخوری چون آنقدر شرایط بد و واقعا خطرناک بود که هر لحظه ممکن بود شما زیر آن آتشی که آنجا است فرو بروید. گدازه های آتشی بیرون می آمد از آنجا که واقعا کار را برای همه دشوار می کرد اما به هر حال یک چیزی مثل علاقه هم پشت این کار بود.

* فقط دود نبود یک بوی خیلی بدی هم بود

بله ببینید وسط هم آن طرف تر به خاطر چه ما این همه جلو می رفتیم به خاطر اینکه در حقیقت صداهای دروغ را خاموش کنیم.  می‌گفتند عده ای پایین هستند،عده ای آن طرف هستند که کمکشان نمی شود، در صورتیکه همه کار می کردند. واقعا نیروهای آتش نشانی، نیروهای شهرداری، نیروهای خدمات شهری و نیروهای خاتم الانبیاء همه دست به دست هم داده بودند تا این مشکل را زودتر حل کنند ما هم آن موقع وظیفه مان چه بود؟ وظیفه مان این بود لحظه به لحظه ارتباط برویم شبکه خبر و مردم را آگاه کنیم. در حادثه پلاسکو شبکه خبر رکورد اطلاع رسانی زد.

شما بیست و چهار ساعته آنجا بودید؟

من بیست و چهار ساعته آنجا بودم حتی در این نه روز ما وقت نمی کردیم حمام برویم. روز اول من نبودم و همکارانم بودند ولی در این نه روزی که آنجا بودیم همکاران من و مردمی که آنجا بودند شاهد هستند در این مدت شبکه خبر به صورت بیست و چهار ساعته آنتن داشت و حتی یک ثانیه یک فریم هم آنت شبکه قطع نشد. چرا چون باز این شایعات بود اما ما تلاش و وظیفه اصلی که ما داشتیم بر چه بود بر اطلاع رسانی صادق حقیقت را به مخاطب برسانیم زمانی که بخش خبری بود ارتباط زنده می دادیم. گروه های مختلف خبری آنجا بودند و گزارش تهیه می کردند و ما هم ارتباط زنده داشتیم و در خلال اینها که نه ارتباط زنده داشت و برنامه دیگری پخش می شد, یک قاب کوچک کنار صفحه گذاشته بودیم که مردم ببینند.

 نه روز نه تا بیست و چهار ساعت شما حساب کنید ولی آن روز اول و نه روز که من بودم ده روز بیست و چهار ساعته آنتن زنده شبکه خبر آنجا بود تا آخرین لحظه ، ساعت پنج عصر و رفتم آنجا و در پی ساختمان نشان دادم به مردم گفتم. این را خدمت مردم عزیز می گویم که گفتند ما از اینجا تونل زدیم از این قسمت تونل زدیم از این زاویه تونل زدیم ببینید این تونل هایی است که اینجا حفر کردند برای اینکه بیایند به این زیر برسند که ثابت کنند که این کف کسی نیست آوارهایی است که از ساختمان ریخته و شاید بعد از آن قضیه مهمترین حسی که من در حادثه پلاسکو داشتم با آقای ملکی بودیم بیشتر هر شهیدی که بیرون می آوردند ما دقیقا بالا سرش بودیم هر چیزی که از پیکر بیرون می آمد ما فقط کار ما این بود که آنجا قبل از اینکه ارتباط بدهیم بدترین صحنه ها را درک می کردیم.

* زمانی که پیکر شهدای آتش نشان را پیدا می‌کردند, شما چه احساسی داشتید؟

چیزهایی از پیکر دیدیم و کارمان در نهایت این بود که گریه می کردیم ما هم با آن آتش نشان ها همراه می شدیم و برای شهدای آتش نشانی که جانشان را فدا کردند, ما هم در کنار آنها گریه می کردیم. ما هم در آن قضیه یک حالتی از حقیقت تفحص شهدای جنگ خودمان را برای من تداعی می کرد. بعد از پلاسکو هم چیزی برای من نماند جز سرفه ، سرفه ای که بعد از آزمایش نشان دادند 40 درصد از ریه من گردآوری خون و دود بود در آن حادثه تنها نبودم. این تلاش و زحمت ها و این دردهایی که من کشیدم, همکاران دیگر من هم که در صحنه بودند در شبکه خبر حتما کشیدند.

* در این نُه روز از شما خواستند که شیفتتان را عوض کنید ؟

بله از من خواستند روز سوم و چهارم که شما برگرد خانه و یک استراحت کن و دوباره برگرد اما من نمی توانستم آنجا را ترک کنم ما نهایتا بین دو و سه شب می خوابیدیم تا ساعت شش صبح ، شش صبح دوباره بیدار می شدیم اولین ارتباط زنده را از بالای ماشین آتش نشانی یا داخل گدازه های آتش بغل نیروهای آتش نشانی که داشتند خاموش می کردند ما همانجا ارتباط زنده را می دادیم تا ساعت یک شب بعدی.

* شاید این روحیه خطر پذیری و رفتن به دل حادثه در وجود بسیاری از خبرنگاران و گزارشگران صدا و سیما وجود نداشته باشد, اما در وجود شما و عده ای دیگر از خبرنگاران وجود دارد. دلیلش چیست؟

اگر امروز در این راه ها قدم بر می دارم, اگر امروز در راه های به قول شما خطرناک هستم این نیست که من بگویم من تنها هستم خیلی ها بیشتر از من به این گونه هستند, ولی من اگر راهی را دارم ادامه می دهم, در حقیقت در کار و در حرفه خودم دوست دارم قدم جای پای شهدا بگذارم.

شهید فقط آن نیست که حتما سلاح دست بگیرد و شهید بشود آن شهید جنگ و جبهه و دفاع مقدس و مدافع حرم است. شهید رسانه بسیار داریم. من دوست دارم مثل شهید رهبرها تا آخرین لحظه وظیفه خودم را به نحو احسن برای کشورم برای نظام, برای سازمانی که در آن مشغولکار هستم, برای هدف عالی که پیشبرد اهداف نظام است, انجام دهم. مثل شهید صارمی همکار خبرنگار که ما اسمی در تقویم نداشتیم به یاد شهادت ایشان این اسم در تقویم برای ما هم گذاشته شد. مثل شهید جوانمرد شهید مدافع حرم شهید بزرگوار و عزیز شهید محسن خزایی دوست بسیار خوب و عزیزم که در راه اطلاع رسانی جان عزیزش را فدا کرد, مثل شهید سید حمیدرضا حسینی و شهدای عزیز دیگری که شاید من اسم همه آنها در خاطرم نباشد.

در حقیقت آن انرژی اصلی را که من در این راه می گیرم نگاه کردن در راه شهدایی است که الگوی خودم قرار دادم. دوست دارم در خط و مشی آنها قدم بردارم و پیرو و ادامه دهنده راه آنها باشم چون به این امر اعتقاد دارم. من به این موضوع همیشه فکر می کنم که نگاهی که با تأسی گرفتن از خون شهدا باشد حتما آن کار موفقیت آمیز است, حتما آن کار بسیار قوی و منحصر به فرد خواهد بود کما اینکه در تمامی گزارش‌هایی که زدم که مرتبط بوده با این قضیه تاسی گرفتم.

من گزارشهایی که تولید می‌کردم به قول شما که می گویید در آنجای سخت بوده نگاه کردم به دیگر همکارانم من در قبال آنهایی که شهید شدند چه وظیفه ای برعهده دارم من در قبال مردمی که من را می بینند در قاب تلویزیون چه وظیفه ای بر عهده دارم آیا مردم فقط من را  می بینند و رد می شوند, فقط گوش می کنند به خبر و رد می شوند یا من فقط با یک اطلاع رسانی ساده از یک خبر بگذرم.نباید دغدغه مردم در دیدگاه من باشد؟ من سعی کردم همیشه در میدان های سخت تا جایی که در توانم است آماده بشوم حاضر بشوم پا به رکاب باشم تا بتوانم آن وظیفه اصلی را که بر دوشم است به نحو احسن و به همان طوری که شهدای عزیزمان در آن میدان های سخت قدم برداشتند من هم در حوزه کاری خودم قدم بگذارم و همیشه هم این را آرزو کردم که آخر و عاقبت کارم ختم به خیر و شهادت بشود چراکه سعی ام بر این بوده که در این راه قدم بگذارم.