پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۰ دی ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۶

روایت زنی ایستاده در فقر

خیلی جوان بود که طعم گَس نداری را با پوست و استخوان خود چشید،شوهرش معتاد، بیکار و بدبین بود و نمی‌گذاشت حتی پایش را از خانه بیرون بگذارد، تا اینکه مجبور شد پنهانی از پشت در خانه خوراکی کودکان محصل را تهیه و بفروشد،اکنون او از کارآفرینان برتر است اما هنوز یادش نرفته روزی که مجبور شد ماست کپک‌زده همسایه‌اش را جلوی فرزندانش بگذارد.
کد خبر : ۳۹۹۳۶۲

صراط: ساکن یکی از توابع خراسان شمالی‌ست.نامش «عزت» است روزگار با او سرناسازگاری داشته اما به بلندی نامش روزگار تلخ با طعم نداری و بی کسی را پشت سر گذاشته و اکنون روزگار قدری روی خوش به او نشان داده است.

به گزارش فارس روایت زیر داستان شیرزنی است که دست بر زانوی خود گذاشته و گویی در مسیر تندبادهای سخت زندگی توکلش را از دست نداده است.

«عزت» از همان ابتدای ازدواجش که در عنفوان جوانی بوده با مشکلات فراوان مالی دست و پنجه نرم کرده و از بخت بدش، همسری معتاد،بیکار و بدبین داشته و علاوه بر اینکه همسرش به دلیل اعتیاد، قادر به کار و تأمین مخارج زندگی نبوده از بیرون آمدنش از خانه برای کار هم جلوگیری می کرده است.

تا جایی که حتی همسایه‌ها با وجود اینکه خودشان از مشکلات مالی رنج می‌بردند، از دیدن مشکلات مالی و فقری که این خانواده را دربرگرفته بود ناراحت و ابراز همدردی می کردند اما بازهم کمک آنها چاره درد نمی کرد.گاهی همسایه ها در حد توان برای او و فرزندانش غذا و خوراکی تهیه می‌کردند.

هنوز یادش نرفته که روزی یکی از همسایه ها ماست کپک‌زده‌ای را برای یک وعده غذا به او و خانواده‌اش داد و او چگونه این غذا را جلوی فرزندانش گذاشت.

عزت خانم همچنان در این روزگار نداری از رفتن به بیرون منع می‌شد و شوهرش هم به دلیل اعتیاد بیکار و در شرایط وخیمی بود.

اولین جرقه‌ کار

به گفته او اولین جرقه‌های کارآفرینی در زمانی زده شد که شوهرش در خانه نبود و او برای کودکان دانش آموزی که از مدرسه تعطیل می‌شدند، خوراکی‌های دست‌ساز تهیه و به آنها می فروخت و این شروع کار او بود.

با درآمد بسیار کم که از پشت در حیاط خانه به دست می آمد لبخند و کورسوی امیدوارانه ای به خانه آمده بود تا اینکه شوهر معتاد گرفتار زندان می‌شود و بعد هم از کار افتاده.

به گفته او،چندین سال طول کشیده تا این زن فرصتی را یافته تا از جای خود برخیزد و با تمام وجود در حدود 45 سالگی به دنبال کار رود و طعم کار و زندگی را بچشد به گونه‌ای که با حمایت کمیته امداد و گرفتن مشاوره و تسهیلات اشتغال به صورت مرحله‌ای و تا سقف 30 میلیون تومان شروع به خرید دام کرده است.آن چنان انگیزه‌ای برای پیشرفت داشته که به سرعت توانسته چندین رأس گاو خریداری کند. فرزندانش را به کار گمارد. گواهینامه رانندگی بگیرد. 3 دستگاه اتومبیل حمل شیر گرفت. دختران روستا را استخدام و بیمه کرد. نه تنها شیر تولیدی دامداری خود بلکه شیر روستاهای اطراف را هم جمع‌آوری می‌کرد و به سکو می‌برد.

او اکنون «عزت خانم تنها  و بی کس» نیست بلکه به عنوان تنها نماینده خرید و فروش شیر منطقه خود تبدیل شده و اینک وامهایی بیش از 100 میلیون تقاضا می‌کند. سالها آرزوی تأسیس گاوداری صنعتی داشته و به این هدف خود رسیده است.

تنها کسی بود که با پیگیری فراوان و دریافت مبالغ بالا مجوز حفر چاه آب در روستایشان را گرفته و اکنون دارای سرمایه‌ای 300 میلیون تومانی است.

این زن فداکار اکنون به عنوان یکی از 5 کارآفرین برتر کشور شناخته شده که از دست معاون اول رئیس جمهور نیز لوح تقدیر دریافت کرده است. امروز بسیار موفق، توانمند و پرانرژی است. او این روزها پرستار شوهر خود شده چراکه به گفته خودش همسرش از آنچه در دوران جوانی بر این زن روا داشته بسیار پشیمان است.