پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۵

بازیگر سینما: خودمان باید به داد فرهنگ برسیم

بازیگر و کارگردان تئاتر با انتقاد از مصرف‌زدگی جامعه و روزمرگی هنرمندان گفت: هنرمند برای متفاوت شدن، سبک زندگی متفاوتی هم می‌خواهد؛ اگر اینطور نباشد ما هم در سطح استیکرهای مجازی باقی می‌مانیم!
کد خبر : ۳۹۶۹۸۶

صراط: پیام دهکردی بازیگر و کارگردان تئاتر، سینما و تلویزیون که مدتی هم در عرصه هنر فعالیت خود را کم کرده بود، این روزها در نمایش «تب سرد روی پیشانی داغ» در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر ایفای نقش می‌کند.

به گزارش فارس، این نمایش به نویسندگی علی حاتمی‌نژاد و کارگردانی حسن عابدی به صحنه تئاتر شهر می‌رود.

دهکردی مدتی است که شهر لاهیجان را برای زندگی انتخاب کرده است. با او درباه فعالیت هنری‌اش به گفت‌وگو نشستیم:

*در ابتدا درباره نقش خود در نمایش «تب سرد روی پیشانی داغ» صحبت کنید؟

کیوان یک وکیل است و ما ظاهرا می‌بینیم بیشترین درآمد او حاصل از وکالت امور افرادی است که می‌خواهند از کشور مهاجرت کنند و به استرالیا و... بروند. او روحیات به شدت جاه طلبانه دارد و فرصت طلبی از خصوصیاتش است. اساساً کیوان مرزی در زندگی ندارد و قله‌اش پیشرفت است و در این راه هر خط قرمزی را رد می‌کند تا به هدفش برسد و منافع و لذت جویی خود را در نظر دارد.

من این نقش را به دلیل تفاوت کلی که با سایر تجربه‌هایم داشت، پذیرفتم. از همه مهم‌تر یک چالش بسیار بزرگ پیش روی من بود؛ رفتن به سمت نقشی که نمایانگر انسان‌هایی هست که من از آنها متنفرم.

همه ما آدم‌ها ممکن است کیوانی در درونمان داشته باشیم. اگر این کیوان حلول کند، واقعا بسیار مخرب است و اگر حتی حلول هم نکند ما باید حواسمان را جمع کنیم. تلاش کردم تا حدی باورپذیر این نقش را بازی کنم که اگر کسی آمد و این اجرا را دید، اگر کیوان وجودش متبلور شده، احساس کند باید دوباره به دنیا بیاید و خودش را اصلاح کند.

اگر کیوان وجودش را هنوز نشناخته است حداقل از خودش مواظبت کند و آگاه باشد که اگر حواسش نباشد ممکن است چنین هیولایی از من سر برآورد. برای من بازی در این نقش نوعی ادای دین و نذر است و حس می‌کردم با خویشتن خویشم مبارزه می‌کنم.

*درباره انسان‌های امروزی که به فضای مجازی روی آورده و تأثیر زیادی از این تکنولوژی‌ها پذیرفته‌اند، نظرتان چیست؟

ما یا افراط می‌کنیم یا تفریط. ما زیرساخت فرهنگی نداریم و نهادهایی که باید جریان‌سازی کنند، وجود ندارند. توییتر مگر فیلتر نیست، پس چرا خیلی از مسئولان رده بالا توییتر دارند؟! یک زمانی دستگاه ویدئو هم غیرمجاز بود! همه این مسائل به دلیل سوء مدیریت فرهنگی است و جامعه بهترین پناهی که برای خود پیدا می کند، فضای مجازی است به این دلیل که در جامعه واقعی اختلاف فرهنگی، طبقاتی و... وجود دارد و افراد دیگر نمی‌توانند به راحتی با زبان مشترک باهم حرف بزنند.

بشر امروزی به شدت مصرف‌گرا، فرصت طلب و لذت جو شده است. در کشور ما در هر دخمه‌ای فست فود و پاساژ و ... بزنید سریع رونق می‌گیرد. چرا؟ به این دلیل که جامعه سطحی و مصرف‌گرا است. اگر روزی از همه کسانی که در تلگرام و... حضور دارند از مطالبی که می‌خوانند امتحان بگیرند، ببینند واقعا چند درصد از چیزهایی که می‌خوانند در ذهنشان مانده و به دردشان می خورد؟! همه چیز بسیار سطحی و زودگذر و هیجانی شده است.

من اصلا منکر فواید این مقوله نیستم و می‌دانم خدمات بسیار خوبی به انسان می‌رساند، اما وقتی رابطه انسان با این پدیده بیمار می‌شود، خروجی آن همین وضعی می‌شود که می‌بینیم. باید ابتدا فرهنگ استفاده ایجاد شود.

*و این فرهنگ در زندگی هنرمندان چگونه متجلی شده است؟

هنرمند برای متفاوت شدن، سبک زندگی متفاوتی هم می‌خواهد. ما برای خلق آثار متفاوت نیاز به سلوک و سبک زندگی متفاوت داریم و اگر اینطور نشود، ما هم در سطح استیکرهای مجازی باقی می‌مانیم. ما نیاز به مشغولیت‌های جایگزین داریم. تا زمانی که فرهنگ فقط در زبان مورد بررسی است و سیاست‌هایمان تا این حد اشتباه است، نباید منتظر بهبود شرایط باشیم.

*چطور شد از تهران مهاجرت کردید؟

هنرمند به هر حال ارائه دهنده چشم‌انداز بوده و هست و ممکن است گاهی جلوتر از زمانه‌اش در مورد برخی موضوعات به نتایجی برسد. مدت‌ها بود که به این مسئله و کندن از تهران فکر می‌کردم و لازم می‌دانستم همه جوانب آن را بررسی کنم و تصمیم نهایی را بگیرم. بعد از داوری جشنواره تئاتر کودک این دغدغه برایم پررنگ تر شد و من برای سلامت جسمی و روحی و خلاصی از وضعیت تهران این تصمیم را گرفتم و فکر کردم می‌توانم کم کم در نقطه‌ای دیگر پایگاهی برای فعالیت‌های فرهنگی داشته باشم. من پیش بینی این وضعیت را می‌کردم که تئاتر ما به این روز خواهد افتاد.

*نقدتان به وضعیت تئاتر امروز چیست؟

ما به صورت کاملا هیجانی به سمت تئاتر خصوصی و بعد هم جشنواره‌زدگی و... رفتیم، پس می‌شد امروز را تصور کرد. در شرایط امروز که تمرینات تئاتر تا این حد کوتاه شده و از طرف دیگر تعداد سالن‌های اجرا زیاد شده و در حدود شبی 110 اجرا داریم، آیا کیفیت اجراها قابل مقایسه با سال‌های قبل است؟ آیا این شتاب از کیفیت نکاسته؟

مجموعه‌ای از همه این مسائل و اندیشه من که فکر می‌کردم آنچه هستم با آنچه می‌خواستم باشم فرق دارد، باعث شد تصمیم به هجرت بگیرم. طبیعتا هجرت تبعاتی هم دارد، اما در این هجرت توانستم دوباره خودم را پیدا کنم، سیگارم را ترک کنم، روحیات بدم را کنار بگذارم و از خدا خواستم زیر و روی من دو تا نباشد و همانی شوم که واقعا هستم و دیده می‌شوم. یکی از آسیب‌هایی که زندگی در این جامعه به ما می‌زند، این است که برای زندگی در چنین جوامعی فرد مجبور است روح‌های دیگری داشته باشد و من این را دوست نداشتم.

در لاهیجان آدم‌های واقعی بیشتری می‌بینم و کم کم بحث آموزش و... را هم در همان شهر پی گرفته‌ایم.

شاید تلخ باشد، اما خودمان باید به داد فرهنگ برسیم. ما آن چیزی که از مردان دولتی تا این سال‌ها دیده‌ایم، این بوده که این دولتمردان نمی‌توانند کاری برای ما انجام دهند، نه اینکه نخواهند، واقعا نمی‌توانند و شرایطش فراهم نیست.

فرهنگ در اولویت مسائل اداری و سیاسی و حتی مردم هم نیست. وقتی مجری تلویزیون ما بی ادب است، تبلیغات به هیچ دردی نمی‌خورد، مردم از کجا باید یاد بگیرند؟! دولت باید بسترسازی کند که نکرده و حالا که کسی به فکر ما نیست و اداره‌ها ناتوان در اداره امور جاری خودشان هستند، پس من به عنوان یک عضو از جامعه باید هوای خودم را داشته باشد و سعی کنم کارهایی مثل کتابخوانی را رواج دهم، از تئاتر و هنر حمایت کنم. البته که باید از دولتی‌ها هم توقع داشت چراکه آنها پول می‌گیرند که همین کارها را انجام دهند و سیاست گذاری درست داشته باشند.

هیچ کس نیست که بپرسد در سال‌های اخیر چرا وضعیت مسائل مختلف به این شکل است و آنقدر گفته‌ایم که «چرادان» ما درد آمده! ما باید خودمان انسجام فرهنگی را حفظ کنیم و رشد فقط توسط خودمان صورت می‌گیرد تا جایی که یک مسئول فرهنگی هم اگر بخواهد راهش را کج برود در مقابل من و شمای مردم که مسئول و آگاه هستیم، نتواند این کار را انجام دهد.