بعد از خوشبینی مفرط به آمریکا و دادن امتیازات قابلتوجه از سرمایههای کشور به آنها و در نهایت مواجه با تهدید هرروزه و برجامی بدون خاصیت و علیرغم اعتراف به اینکه:"بستن با کدخدا راحت تر از بستن با زیردستان آن است"، این بار زمزمه خوشبینی به اروپاییها به گوش میرسد!
نمیدانم این اروپا و به تعبیری دیگر غرب چه جذابیت و اشتیاقی را نه فقط در این سالها، بلکه از سالهای دور و از زمان فرنگمآبی شاهان قاجار به جان برخی از سران، مسئولین و بخشی از مردم ما انداخته است که بوجود آورندهی چنین علقهای میان آنها شده است؛ علقهای "طاعون مانند"؛
معروفش،"طاعون" می کند که ذکر آن در اینجا، در تقریب به ذهنِ مرض اروپازدگی کمک میکند:
«شهر طاعونزدهای که کامو آن را تشریح میکند، شهری است در شمال آفریقا که معلوم نبود به یک یار چرا و از کجا طاعون در آن رخنه میکند بطوریکه شهر پر میشود از موشهای بیمار و وحشتزده از طاعون و به دنبالش مردمی که به طاعون مبتلا میشوند و میمیرند...همه اهالی شهر به تکاپو افتادهاند و هر کس به دنبال چارهایست...در چنان شهری گذشته از سلطه مرگ و تلاش نومیدانه برای فرار از آن، آنچه بیش از همه به چشم میآید این است که طاعون، ضربان گام هرکس را در هر راهی که پیش از آن میرفته، سریعتر کرده است؛ جدا از اینکه به حق بوده یا ناحق و اخلاقی بوده یا ضد اخلاق. درست عین ما که به "طاعون غرب زدگی" دچاریم و فقط ضربان فسادمان تندتر شده است!... طاعون، کشندهی زیباییها، تمدن و بشریت است که همه را به خود مبتلا میکند.»
«شهر طاعونزدهای که کامو آن را تشریح میکند، شهری است در شمال آفریقا که معلوم نبود به یک یار چرا و از کجا طاعون در آن رخنه میکند بطوریکه شهر پر میشود از موشهای بیمار و وحشتزده از طاعون و به دنبالش مردمی که به طاعون مبتلا میشوند و میمیرند...همه اهالی شهر به تکاپو افتادهاند و هر کس به دنبال چارهایست...در چنان شهری گذشته از سلطه مرگ و تلاش نومیدانه برای فرار از آن، آنچه بیش از همه به چشم میآید این است که طاعون، ضربان گام هرکس را در هر راهی که پیش از آن میرفته، سریعتر کرده است؛ جدا از اینکه به حق بوده یا ناحق و اخلاقی بوده یا ضد اخلاق. درست عین ما که به "طاعون غرب زدگی" دچاریم و فقط ضربان فسادمان تندتر شده است!... طاعون، کشندهی زیباییها، تمدن و بشریت است که همه را به خود مبتلا میکند.»
خلاصهی کلام آنکه اگر ما هرچه زودتر خودمان را از این طاعون نجات ندهیم، میرویم تا دور ماندن از اصل خویش را به سختترین شکل تجربه کنیم.