چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۱

قاتل خواهر و شوهرخواهر: تحمل حرف مردم را نداشتم

متهم 24 ساله ای که چند ماه برای قتل عروس و داماد جوان نقشه کشیده و با بررسی همه جوانب، قطعات پازل جنایت خود را با صحنه سازی های دقیق کنار هم چیده بود، تنها یک ساعت بعد از عملی کردن نقشه وحشتناک خود، وقتی در برابر سوالات تخصصی قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفت، به ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از دعوت پیامکی برای «ضیافت مرگ» برداشت.
کد خبر : ۳۸۲۹۳۴
صراط: متهم 24 ساله ای که چند ماه برای قتل عروس و داماد جوان نقشه کشیده و با بررسی همه جوانب، قطعات پازل جنایت خود را با صحنه سازی های دقیق کنار هم چیده بود، تنها یک ساعت بعد از عملی کردن نقشه وحشتناک خود، وقتی در برابر سوالات تخصصی قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفت، به ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از دعوت پیامکی برای «ضیافت مرگ» برداشت.

به گزارش خراسان، این متهم صبح روز گذشته توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به منزل نقلی در اطراف آرامگاه فردوسی (محل جنایت) هدایت شد تا در حضور قاضی باتجربه شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، چگونگی ارتکاب جنایت هولناک خود را تشریح کند.

او که مدعی بود تاکنون سراغ هیچ گونه ماده مخدر یا مشروبات الکلی نرفته است به دستور قاضی «کاظم میرزایی» در حالی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد که هنوز آثار خون های ریخته شده بر کف اتاق خودنمایی می کرد.

در آغاز بازسازی صحنه قتل، ابتدا سرگرد نجفی (افسر پرونده) خلاصه ای از محتویات پرونده و اعترافات متهم را در مراحل اولیه بازجویی، شرح داد سپس مقام قضایی با تفهیم مواد قانونی به متهم از وی خواست ضمن معرفی کامل خود مواظب اظهاراتش باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند. «سعید» (متهم) در حالی که بیان می کرد دیگر چیزی برای پنهان کردن ندارم و همه چیز لو رفته است، گفت: «بهرام» (مقتول) سومین همسر خواهرم بود. او درحالی که فرزندی نداشت زنش را طلاق داده و به این دلیل که از بستگان پدرم بود به منزل ما رفت و آمد داشت که در همین زمان نیز خواهرم با او آشنا شد. آن ها به منطقه سبزوار فرار کردند و بهرام خواهرم را عقد کرد ولی من از رفتارهای غیراخلاقی خواهرم عصبانی بودم و از سوی دیگر کینه عمیقی از بهرام در دل داشتم چرا که او بعد از رفت و آمد به منزل ما، خواهرم را با خود برده بود تا با یکدیگر ازدواج کنند.  تحمل این موضوع برایم بسیار سخت بود و نمی توانستم نگاه های مرموز و سرزنش آمیز دیگران را تحمل کنم! در واقع من از همان روزهای اول تصمیم به قتل بهرام و خواهرم گرفتم اما اگر آن زمان آن ها را می کشتم همه به من شک می کردند! به همین دلیل نقشه زیرکانه ای طرح کردم.

وی گفت: تصمیم گرفتم مدتی از ماجرای ازدواج آن ها بگذرد و در این مدت هم خودم را به عنوان یک دوست صمیمی برای بهرام جا زدم! ولی هیچ وقت این کارهای خواهرم و سوءاستفاده بهرام از موقعیت به وجود آمده در زندگی او را فراموش نمی کردم! خیلی با بهرام گرم می گرفتم و با او به تفریح می رفتم اما از سوی دیگر هم نقشه قتل را با همه ریزه کاری هایش بررسی می کردم تا جایی برای اشتباه نماند. حدود 20 روز قبل از قتل، پیامکی برای بهرام فرستادم و او را با خانواده اش به مشهد دعوت کردم تا چند روزی در منزل مادرم مهمان ما باشند! چرا که پدرم بعد از آن که مادرم را طلاق داد، با زن دیگری ازدواج کرد و من هم با مادرم زندگی می کردم! آن ها ابتدا به اطراف چناران و منزل یکی از بستگانشان آمدند که من با پراید خودم سراغ شان رفتم و آن ها را به منزل مادرم آوردم.

در این مدت با هم به باشگاه می رفتیم و تفریح می کردیم و من کاملا به او نزدیک شده بودم تا این که آن ها تصمیم گرفتند به سبزوار بازگردند. دیگر وقت آن رسیده بود که نقشه خودم را اجرا کنم. صبح روز سوم مهر وقتی مادرم برای تامین مخارج زندگی از خانه خارج شد و سرکار رفت، من هم چماق را برداشتم و میله فلزی پشت در منزل را انداختم تا کسی نتواند داخل بیاید.

خواهرم در فاصله اندکی از بهرام خوابیده بود که من ابتدا با چماق ضربات محکمی در خواب به سر بهرام زدم و قبل از آن که خواهرم بیدار شود، خیلی سریع به سراغ او رفتم و بدون آن که پتو را از روی سرش بردارم، ضربات محکمی هم به سر او زدم سپس چاقو را برداشتم و هر دو نفر آن ها را با وارد آوردن ضربات چاقو بی جان کردم!

وقتی از مرگ آن ها اطمینان یافتم، چاقوی خون آلود را داخل حمام شستم و طبق نقشه ام به پمپ بنزین رفتم تا دوربین های پمپ بنزین و کارگر جایگاه سوخت شاهدی باشند که در ساعت وقوع قتل من در منزل نبودم! وقتی چند لیتر بنزین داخل باک خودرو ریختم به منزل بازگشتم و مرحله بعدی نقشه ام را اجرا کردم. هراسان و وحشت زده به در منازل همسایگان می کوبیدم که خواهرم و همسرش را کشته اند! اما نمی دانم در کجای این نقشه اشتباه کرده بودم که قاضی پرونده در همان نگاه اول متوجه شد من قاتلم! دیگر حرفی برای گفتن نداشتم داستان سرایی ها هم فایده ای نداشت. قاضی ویژه قتل عمد مرا در اختیار کارآگاهان اداره جنایی گذاشت و من در همان مسیر حرکت به سوی پلیس آگاهی، اعتراف کردم. حالا هم خیلی پشیمانم ولی این پشیمانی دیگر سودی ندارد.