جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۹

ژن‌های خوب کجا و چگونه درس می‌خوانند؟

نگاه دهک‌های بالاتر درآمدی به مقوله تحصیل متفاوت‌تر از گذشته شده است. امروز فرزندان افراد متمول ایرانی برای ادامه تحصیل از مدارس انگلستان و مالزی سر درمی‌آوردند. چرا که سیستم آموزش و تحصیل در این کشورها مترقی است.
کد خبر : ۳۸۱۲۴۹
صراط: تحصیل باکیفیت حالا دیگر مدت‌هاست که به یک کالای لوکس برای مشتریان خاص خود بدل شده است. وجود مدارس با شهریه‌های نجومی و منسوب به افراد عالی‌رتبه در کشور شاهد مثال این مدعا هستند. مدارسی که گفته می‌شود شیوه آموزشی و حتی منابع آموزشی که در آن‌ها تدریس می‌شود به‌کل با منابع آموزشی آموزش و پروش متفاوت است.

به گزارش شفاف، این مساله البته تازگی ندارد. از مدرسه البرز که به «کالج آمریکایی‌ها» معروف بود، تا دبیرستان «انوشیروان دادگر»، مدرسه «بهرام فیروز»، «مدرسه مفید»، «دبیرستان انرژی اتمی» و تا «مدرسه علوی»، همه و همه مدارس غیرانتفاعی بوده‌اند که «خواص» در آن‌ها درس‌خوانده‌اند و بعد هم به قول عامه «برای خودشان کسی شده‌اند.»

«مدارس غیرانتفاعیِ» امروز که پیش از انقلاب عنوان «مدارس ملی» را بر پیشانی داشتند، به شکل امروزی‌شان عمری ۲۷ ساله دارند. عنوانِ «مدارس غیرانتفاعی» اما نخستین بار در سال ۱۳۵۱ مورداستفاده قرار گرفت. بااین‌همه، بعد از گذشت ۶ سالِ تحصیلی، به دلیل تاکیدی که قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی بر ارائه آموزش رایگان به‌تمامی دانش‌آموزان داشت، بساط مدارس غیرانتفاعی به‌صورت موقت برچیده شد و تا ۱۱ سال صحبتی از این مدارس در میان نبود.

با پایان یافتن جنگ تحمیلی، روند بسیاری از امور در ایران تغییر کرد و یکی از این تغییرات هم رویکردِ اقتصادی به آموزش‌وپرورش بود. با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۷، بازهم سروکله مدارس غیردولتی پیدا شد و نخستین دوره تحصیلی غیردولتی در فردایِ پیروزی انقلاب اسلامی در سال تحصیلی ۱۳۶۹-۱۳۶۸ کلید خورد.

نگاه دهک‌های بالاتر درآمدی به مقوله تحصیل متفاوت‌تر از گذشته شده است. امروز فرزندان افراد متمول ایرانی برای ادامه تحصیل از مدارس انگلستان و مالزی سر درمی‌آوردند.

محمد‌جواد ظریف و محمدحسین صفارهرندی، نخستین وزیرِ فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اولِ محمود احمدی‌نژاد (که امروز ازنظر سیاسی کمتر قرابتی با یکدیگر دارند) در «مدرسه علوی» درس‌خوانده‌اند و این همان مدرسه‌ای بود که در زمان پهلویِ دوم، خانواده‌های متمول مذهبی فرزندانشان را در آنجا به تحصیل می‌گذاشتند. از دل همین مدرسه هم بود که بعدها، خیلی از نخبگان سیاسیِ حکومت جدید سر برآوردند و البته همین الگو را در مدارسی دیگر و به سبکی دیگر تداوم بخشیدند.

اگر از دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه امام صادق (ع) بگذریم که طیف آکادمیسین‌ها و مدیران دانشگاه‌رفته نظام نوپای جمهوری اسلامی را تربیت‌کرده‌اند و می‌کنند، در دهه‌های گذشته مدارسی هم‌شکل گرفته‌اند که نوع آموزش‌وپرورش موردنظر را به سطح تحصیلات دبستان و دبیرستان رسانده‌اند. «دبیرستان مفید»، «مدرسه نیکان» و «مدرسه سمپاد»، نمونه‌هایی از این مدارس‌اند.

در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۷۰ اما احساسِ بیگانگی با علوم انسانی به شیوه‌ای که «غربی» تلقی می‌شد، به ایجاد مدارس ویژه علوم انسانی در ایران انجامید. همین نوع نگرش هم بود که بعدها به بحث‌هایی مانند «اسلامی کردن علوم‌ انسانی» یا «علوم انسانی اسلامی» انجامید. «مدرسه فرهنگ»، به مدیریت و بنیانگذاری غلامعلی حداد‌ عادل احتمالا نخستین مدرسه ازاین‌دست است.
 
تحصیل در ایران، هرگز!

نگاه دهک‌های بالاتر درآمدی به مقوله تحصیل متفاوت‌تر از گذشته شده است. امروز فرزندان افراد متمول ایرانی برای ادامه تحصیل از مدارس انگلستان و مالزی سر درمی‌آوردند. چرا که سیستم آموزش و تحصیل در این کشورها مترقی است.

در مالزی تحصیل در مقاطع ابتدایی و متوسطه برای کلیه دانش‌آموزان رده‌های سنی ۷ تا ۱۷ سال رایگان است. سن ورود به سال اول ابتدایی ۷ سالگی و سن فارغ‌التحصیلی از دانشگاه نیز ۲۲ سالگی است. این کشور کمک‌هزینه‌های تحصیلی هم در نظر گرفته است که به دودسته تخفیف در شهریه و کمک‌هزینه ماهیانه تقسیم می‌شود.

کمک‌هزینه شهریه تحصیل در مالزی معمولا به دانشجویان مقطع کارشناسی و کمک‌هزینه ماهیانه به دانشجویان تحصیلات تکمیلی تعلق می‌گیرد. همچنین، کمک‌هزینه تخفیف در شهریه عمدتا توسط دانشگاه‌های خصوصی مالزی ارائه می‌شود که بین ۲۰ تا ۵۰ درصد از شهریه سالانه را شامل می‌شود.

کمک‌هزینه ماهیانه که معمولا به دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا تعلق می‌گیرد، چند نوع است. این کمک‌هزینه می‌تواند به‌صورت قرارداد رسمی با دانشگاه باشد. به این صورت که دانشجو در قبال انجام یک پروژه، مبلغی به‌صورت ماهیانه دریافت می‌کند. نوع دیگر کمک‌هزینه ماهیانه توسط استادراهنما پرداخت می‌شود. در این نوع کمک‌هزینه دانشجو در قبال انجام اموری نظیر دستیاری در تدریس ماهیانه مبلغی را از استاد و یا دستیاری در تحقیق دریافت می‌کند.

دوره کارشناسی در مالزی به‌طورمعمول ۳ سال طول می‌کشد که هزینه آن با توجه به دانشگاه و رشته تحصیلی چیزی حدود ۱۲ هزار تا ۱۶ هزار دلار است. در صورت استفاده از دوره زبان دانشگاه، به ازای هر ترم ۶۰۰ تا ۷۰۰ دلار هم باید پرداخته شود.

طول دوره کارشناسی ارشد به‌طورمعمول ۲ سال است و به زبان انگلیسی برگزار می‌شود. هزینه دوره کارشناسی ارشد بسته به دانشگاه محل تحصیل متفاوت است. اما به‌طور متوسط شهریه دانشگاه‌های دولتی بین ۶ هزار تا ۷ هزار و پانصد دلار و دانشگاه‌های خصوصی برحسب رشته و دانشگاه بین ۱۰ هزار تا ۱۲ هزار دلار است.

دکترا در دانشگاه‌های مالزی ۴ سال طول می‌کشد. تحصیل در مقطع دکترا بر حسب رشته و دانشگاه بین ۱۰ هزار تا ۱۶ هزار دلار هزینه در بر دارد.

همچنین، به‌طورکلی هزینه‌های مسکن، خوراک، ایاب‌وذهاب و غیره به طور متوسط ۱۰ هزار تا ۱۲ هزار دلار در سال است.

تحصیل اجباری در انگلستان هم ۱۴ سال طول می‌کشد. در دو سال اول دانش‌آموزان روزی دو و نیم ساعت به تحصیل مشغول‌اند. بعدازاین دوره ۶ سال تحصیلات ابتدایی و ۵ سال تحصیل در دوره متوسطه انجام می‌شود.

کتاب درسی در سیستم آموزشی انگلیس وجود ندارد ولی رئوس برنامه‌های درسی در هر رشته مشخص می‌شود و کتاب‌های بسیاری از سوی بخش خصوصی و موسسات برگزارکننده آزمون‌های استاندارد نوشته می‌شود. این کتاب‌ها برای دانش‌آموزان، معلمان، مدیران و اولیا نوشته شده‌اند. در سطوح مختلف، توانایی دانش‌آموزان و با تنوع کتاب کار یا کتاب مطالعه با جواب و بدون جواب یا دوره کردن مطالب سنجیده می‌شود.

بدین ترتیب که دانش‌آموزان در یک پایه می‌توانند در یک درس مشخص از سه سطح مختلف و سه کتاب متفاوت انتخاب کنند و پس از کلاس‌بندی بر اساس سطح درس دبیران کتاب همان سطح را تدریس و مورد آزمون قرار دهند و نتایج در کارنامه و سابق تحصیلی محصل درج می‌شود.

در انگلیس مدارس بودجه بالایی برای فعالیت‌های آموزشی از دولت دریافت می‌کنند. آموزش الکترونیک و تخته‌های هوشمند اساس کار معلمان در تمام مدارس است و آموزگاران از چند دهه پیش آمادگی‌های لازم برای استفاده از نرم‌افزارها‌ را کسب کرده‌اند. هر سطح آموزشی در انگلستان، پیش‌نیازهای منحصربه‌فرد خود را دارد و تنها دانش‌آموزان واجد شرایط می‌توانند به آن دوره راه یابند.

تحصیلات دانشگاهی در مقطع کارشناسی در انگلستان ۳ سال طول می‌کشد و دوره‌های حرفه‌ای نظیر پزشکی، دامپزشکی، حقوق و آموزگاری معمولا ۵ سال به طول می‌انجامد. در انگلستان به دلیل وجود صدها دانشگاه، امکان تحصیل برای دانش‌آموزان در رشته‌های گوناگون، چه برای دانش‌آموزان انگلیسی و چه دانش‌آموزان بین‌المللی، فراهم شده است.
 
تحصیل در خانه و آموزش‌های ممنوعه

جالب اینجاست، آن‌ها که دوری فرزندان خود را برنمی‌تابند به سیستم تحصیل در خانه روی آورده‌اند.
 
چرا که اکنون خصوصی بودن یک مدرسه به‌تنهایی نمی‌تواند اعتماد خانواده‌های متمول را جلب کند. اکنون این خانواده‌ها برای اطمینان بیشتر از تحصیل مطلوب فرزندانشان، به معلم سرخانه روی آورده‌اند.

مدارس خاص، تنها راهکار طبقه الیت برای تحصیل بهتر نیست. بسیاری از این خانواده‌ها با کلیت نظام آموزشی مشکل‌دارند و ترجیح می‌دهند آموزش ژن‌های خوب تمام و کمال به میل و تحت نظارت خودشان انجام شود. این خانواده‌ها جایگزینی تمام و کمال برای مدرسه پیداکرده‌اند: معلم خصوصی.

مسئولان دولتی و بلندپایه نیز با پذیرش این کهنگی، به‌جای فکر چاره برای سیستم آموزشی کشور فرزندان تافته جدا بافته خود را به مدارس خاص فرستاده و حتی از شیوه‌های آموزشی خاص برای رشد آن‌ها بهره می‌برند.

یکی از کسانی که برای فرزند خود معلم سرخانه گرفته است، می‌گوید: «فرزند من باهوش‌تر از بچه‌های معمولی است. دلم نمی‌خواهد در مدرسه وقتش را با دروس عادی و مطالبی که به دردش نمی‌خورند، هدر بدهد. در خانه می‌تواند مطالب مفیدتری بیاموزد.»

زبان‌های خارجی یکی از مواردی است که محصلین در خانه روی آن تمرکز می‌کنند. معلم خصوصی زبان‌ انگلیسی را باکیفیت بسیار بالاتری نسبت به مدرسه به کودکان می‌آموزد. برخی خانواده‌ها تمایل دارند کودکشان به‌جای انگلیسی‌زبان دیگری مانند آلمانی یا فرانسه بیاموزند تا در آینده بتوانند برای تحصیل به این کشورها بروند. حتی یکی از والدین می‌گفت تمایل دارد که کودکش زبان چینی بیاموزد، چراکه چین ابرقدرت آینده جهان است.

نمی‌توان این حقیقت را کتمان کرد که سیستم آموزشی در کشور ما سال‌هاست که از روش‌های منسوخ‌شده و غیر اثربخش استفاده می‌کند. حتی مسئولان دولتی و بلندپایه نیز با پذیرش این کهنگی، به‌جای فکر چاره برای سیستم آموزشی کشور فرزندان تافته جدا بافته خود را به مدارس خاص فرستاده و حتی از شیوه‌های آموزشی خاص برای رشد آن‌ها بهره می‌برند. درست همین‌جاست که سخنرانی‌های مشفقانه آن‌ها در مورد بیکاران دانشگاهی بیشتر از هر زمان دیگر، تامل و تفکر را برمی‌انگیزد.

نگاهی به مدارس محل تحصیل رتبه‌های برتر کنکور نشان می‌دهد که آن‌ها یکی در میان در مدارس خاص تحصیل‌کرده‌اند که یا منتسب به افراد حکومتی است، یا مدرسه‌های غیرانتفاعی اسم‌ورسم‌دار است که در بهترین مناطق شهری بناشده‌اند. مدارسی که اغلب شهریه‌های سالانه آن‌ها بالای ۲۰ میلیون تومان است و به گفته یکی از مدرسین این مدارس «زمانی که در آن‌ها حضوروغیاب می‌کنم تصور می‌کنم در جلسه هیات دولت حضور دارم»

البته حاکمیت برای تحصیلات تکمیلی بخشی از این دانش‌آموزان -که احتمالا با وجود بهترین مدرس و بهره‌گیری از بهترین شیوه‌های آموزشی نتوانسته‌اند در رشته مورد علاقه خود و در دانشگاهی که شان خانواده را حفظ کند قبول شوند- پردیس های دانشگاهی را ایجاد کرده است. تحصیل در بهترین دانشگاه‌های کشور به‌شرط پرداخت شهریه نجومی.

دانشجویانی که به این روش وارد دانشگاه‌های معتبر کشور شده‌اند البته چندان مورد پذیرش اساتید و دانشجویانی که به شیوه معمول و از طریق کنکور وارد دانشگاه شده‌اند نیز نیستند. با این حال در مدرکی که دریافت می‌کنند کوچکترین اشاره‌ای به نحوه پذیرش آن‌ها نشده و مدرکی که به آن‌ها داده می‌شود با مدارک دانشجویان معمولی تفاوتی ندارد.

سیستمی که افراد را مدرک‌گرا و نه عمل‌گرا بار می‌آورد و عدالت اجتماعی در حد شعار باقی می‌ماند، طبیعتا با صف جوانان تحصیل‌کرده بیکار دست‌به‌گریبان می‌شود که چشم به جیب خانواده‌ دارند.

در این میان آموزش‌های مجازی نیز جای خود را در میان طبقه خاصی از مردم باز کرده است. حتی گفته می‌شود برخی از مدیران ارشد برای افزایش دریافتی خود و بالا بردن شان اجتماعی‌شان به دریافت مدرک از این سیستم روی آورده‌اند. البته نحوه آموزش در این سیستم در برخی کشورها نظام‌مند و موردقبول موسسات و دانشگاه‌های معتبر است.

از سوی دیگر برای این‌گونه مدارک هیچ‌گونه معادل‌سازی صورت نمی‌گیرد و یک فرد با توانایی مالی بالا می‌تواند معتبرترین مدرک یک دانشگاه اروپایی را دریافت کند، چراکه مساله مهم برای دریافت این مدرک مجازی هزینه‌ای است که پرداخت می‌شود.

به اعتقاد نگارنده سیستمی که افراد را مدرک‌گرا و نه عمل‌گرا بار می‌آورد و عدالت اجتماعی در حد شعار باقی می‌ماند، طبیعتا با صف جوانان تحصیل‌کرده بیکار  دست‌به‌گریبان می‌شود که چشم به جیب خانواده‌ دارند.

تکلیف «ژن‌های خوب» از همان ابتدا مشخص است؛ آن‌ها چه درس بخوانند و چه نخوانند در سیستم حکومتی بر کرسی مدیریت تکیه می‌زنند. اما سوال این است که در این آشفته‌بازار آموزش، چه آینده‌ای در انتظار فرزندان مستعد اما «معمولی» این مرزوبوم خواهد بود؟