صراط: روزنامه اعتماد در یادداشتی در باره اظهارات اخیر جواد خیابانی در باره شهید حججی نوشت:سوتی اخیر، مثل سوتیهای دیگر خندهدار نیست. فکر نکنم کسی دلش بیاید که بخندد. درباره فوتبال و فدراسیون و نتیجه بازی نیست که تکرارش کنیم و ریسه برویم. مثل آن سوتیهای قبلی نیست که میگفت اگر اینها یک گل بزنند، جلو میافتند. نه، ظاهرش خندهدار است. میتواند صدتای جوکهای اورژینال آدم را بخنداند. اما تا میفهمی که شهید بزرگوارمان سوژه شده، خنده روی لبانمان میماسد. هنوز داغ این جوان برومند سرد نشده.
هنوز خونش به شمشير آن سياف سنگدل خشك نشده، هنوز خنده اين شهيد، جگرمان را ميسوزاند. هنوز از امريكا تا ايران، قلب ايرانيها جريحهدار است. فرقي نميكند حزباللهي باشي يا اصلاحطلب، فرقي نميكند اين طرفي باشي يا آن طرفي. همين كه عكس اين پهلوان رشيد را روي گوشي موبايلت ميبيني، بغض گلويت را ميگيرد و به هر چه داعش و داعشي است لعنت ميفرستي. صفحات اينستاگرام ملت را نگاه كنيد، همه از دم، حتي آنها كه رابطهشان با حكومت شكرآب است، نام او را تكريم كردهاند، به احترامش ايستادهاند، به قدر فهم و دركي كه ازعالم دارند، جملهاي، كلمهاي، حرفي در رثاي اين شهيد عزيز نوشتهاند. شهيد حججي فقط يك جوان ايراني نيست كه در سوريه شهيد شده بلكه او تبديل به نماد ارزشمندي شده است كه ميتواند دلهاي متفرق را گردهم بياورد و عواطف انساني را – فارغ از گرايشهاي سياسي – به هم
نزديك كند.
اتفاقا چهره خندان و مصمم شهيد حججي اين توانايي فوقالعاده را دارد كه وحدت را برگرداند و موجبات همدلي را فراهم آورد. پس بايد خيلي مراقب باشيم كه درباره او حرف نسنجيده نزنيم، از شهادت او سوءاستفاده جناحي نكنيم. بيهمتايي و بزرگياش را با چيزهاي دور و برمان درنياميزيم و... هر چند در اين مدت چند نفري هم حرف نسنجيده زدند،از عكس و خبر او سوءاستفاده جناحي كردند و ارجمندي و يگانگياش را با مسائل سخيف روزمره درهم آغشتند. با اين همه خدا خودش شهدا را حفظ ميكند و نميگذارد تا حقارتهاي انساني مراتب عالي آنها را پست كند. خداوند خودش حفظ ميكند، اما ما هم تكليفي داريم و وظيفه و عهدي كه مراقب رفتار و گفتارمان باشيم. حتي حق نداريم اشتباه لپي كنيم ونام بزرگان را به زشتي بريم... از اينجا به بعد،مخاطب يادداشتم جواد خياباني است: آقاي خياباني عزيز، سالهاست كه به منتقدانتان اعتنا نميكنيد و سرسختانه ميكروفن گزارشگريتان را چسبيدهايد. سالهاست كه ملت – خصوصا جوانها – سوتيهاي شما را سوژه ميكنند و به آن ميخندند. چرخي در دنياي اينترنت بزنيد، ميبينيد كه چه مضمونهايي برايتان كوك كردهاند و به چه جملات بيسر و تهي از شما خنديدهاند. معذلك گاهي با قوت و گاهي با برانگيختن احساسات و عواطف و هيجانات عقب ننشستهايد و گزارشگريتان را پاس داشتهايد. خيليها به شما گفتند وقت بازنشستگيتان فرا رسيده. حتي خود من هم در كمال تواضع در همين روزنامه نوشتم كه صد من گوشت شكار به يك عطسه تازي نميارزد.
گزارشگري هر چقدر هم كه خوب و جذاب و ارزشمند باشد به اين همه تپق و سوتي و خطا نميارزد. رهايش كنيد، نميكنيد لااقل جمله بداهه نسازيد هر چيزي كه ميخواهيد به گزارشتان اضافه كنيد قبلش روي يك تكه كاغذ بنويسيد يا سفارش بدهيد يكي برايتان بنويسد. آخر شما حق نداريد موقع نكوداشت اسم شهيد، سوتي بدهيد و جمله بيسروته بگوييد. اينكه امروز ملت اين سوتي اخير را ميفرستند و ميخندند، مقصرش شماييد.
مقصرش شماييد كه بعد از اين همه سال گزارشگري هنوز بر ضعفها و قوتهاي خود واقف نشدهايد و نميدانيد چه چيزهايي را اگر نگوييد بهتر است. گاهي زياد حرف زدن باعث دردسرهايي ميشود كه دنيا و آخرت آدم را خراب ميكند. مراقب بداههگوييهاي خود باشيد.
هنوز خونش به شمشير آن سياف سنگدل خشك نشده، هنوز خنده اين شهيد، جگرمان را ميسوزاند. هنوز از امريكا تا ايران، قلب ايرانيها جريحهدار است. فرقي نميكند حزباللهي باشي يا اصلاحطلب، فرقي نميكند اين طرفي باشي يا آن طرفي. همين كه عكس اين پهلوان رشيد را روي گوشي موبايلت ميبيني، بغض گلويت را ميگيرد و به هر چه داعش و داعشي است لعنت ميفرستي. صفحات اينستاگرام ملت را نگاه كنيد، همه از دم، حتي آنها كه رابطهشان با حكومت شكرآب است، نام او را تكريم كردهاند، به احترامش ايستادهاند، به قدر فهم و دركي كه ازعالم دارند، جملهاي، كلمهاي، حرفي در رثاي اين شهيد عزيز نوشتهاند. شهيد حججي فقط يك جوان ايراني نيست كه در سوريه شهيد شده بلكه او تبديل به نماد ارزشمندي شده است كه ميتواند دلهاي متفرق را گردهم بياورد و عواطف انساني را – فارغ از گرايشهاي سياسي – به هم
نزديك كند.
اتفاقا چهره خندان و مصمم شهيد حججي اين توانايي فوقالعاده را دارد كه وحدت را برگرداند و موجبات همدلي را فراهم آورد. پس بايد خيلي مراقب باشيم كه درباره او حرف نسنجيده نزنيم، از شهادت او سوءاستفاده جناحي نكنيم. بيهمتايي و بزرگياش را با چيزهاي دور و برمان درنياميزيم و... هر چند در اين مدت چند نفري هم حرف نسنجيده زدند،از عكس و خبر او سوءاستفاده جناحي كردند و ارجمندي و يگانگياش را با مسائل سخيف روزمره درهم آغشتند. با اين همه خدا خودش شهدا را حفظ ميكند و نميگذارد تا حقارتهاي انساني مراتب عالي آنها را پست كند. خداوند خودش حفظ ميكند، اما ما هم تكليفي داريم و وظيفه و عهدي كه مراقب رفتار و گفتارمان باشيم. حتي حق نداريم اشتباه لپي كنيم ونام بزرگان را به زشتي بريم... از اينجا به بعد،مخاطب يادداشتم جواد خياباني است: آقاي خياباني عزيز، سالهاست كه به منتقدانتان اعتنا نميكنيد و سرسختانه ميكروفن گزارشگريتان را چسبيدهايد. سالهاست كه ملت – خصوصا جوانها – سوتيهاي شما را سوژه ميكنند و به آن ميخندند. چرخي در دنياي اينترنت بزنيد، ميبينيد كه چه مضمونهايي برايتان كوك كردهاند و به چه جملات بيسر و تهي از شما خنديدهاند. معذلك گاهي با قوت و گاهي با برانگيختن احساسات و عواطف و هيجانات عقب ننشستهايد و گزارشگريتان را پاس داشتهايد. خيليها به شما گفتند وقت بازنشستگيتان فرا رسيده. حتي خود من هم در كمال تواضع در همين روزنامه نوشتم كه صد من گوشت شكار به يك عطسه تازي نميارزد.
گزارشگري هر چقدر هم كه خوب و جذاب و ارزشمند باشد به اين همه تپق و سوتي و خطا نميارزد. رهايش كنيد، نميكنيد لااقل جمله بداهه نسازيد هر چيزي كه ميخواهيد به گزارشتان اضافه كنيد قبلش روي يك تكه كاغذ بنويسيد يا سفارش بدهيد يكي برايتان بنويسد. آخر شما حق نداريد موقع نكوداشت اسم شهيد، سوتي بدهيد و جمله بيسروته بگوييد. اينكه امروز ملت اين سوتي اخير را ميفرستند و ميخندند، مقصرش شماييد.
مقصرش شماييد كه بعد از اين همه سال گزارشگري هنوز بر ضعفها و قوتهاي خود واقف نشدهايد و نميدانيد چه چيزهايي را اگر نگوييد بهتر است. گاهي زياد حرف زدن باعث دردسرهايي ميشود كه دنيا و آخرت آدم را خراب ميكند. مراقب بداههگوييهاي خود باشيد.