پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۴

ارتباط اسناد کودتای ۲۸مرداد و برجام

کد خبر : ۳۷۶۶۶۵
صراط: مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفت: وزارت خارجه آمریکا تحت فشار کنگره اعلام کرده بود که انتشار اسناد کودتای ۲۸ مرداد در گفتگوهای هسته ای با ایران تأثیر منفی خواهد گذاشت.

به گزارش مهر، کودتای ۲۸ مرداد از بحث برانگیزترین وقایع تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‌رود که در مرداد سال ۱۳۳۲ از سوی سرویس اطلاعاتی انگستان و آمریکا علیه دولت مستقر دکتر مصدق در ایران صورت گرفت. این کودتا در شرایطی رخ داد که جریان ضد استبداد در ایران با سه شاخه دکتر مصدق، آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام توانستند سلطه انگلستان بر نفت ایران را از بین ببرند اما وجود برخی اختلاف نظرها در بین این سه راس که البته شامل اختلاف بر سر ملی شدن نفت نبود بلکه تفاوت در نوع نگاه ملی و مذهبی بود باعث شد که جریان بیگانه در کشور فضای وحدت شکل گرفته در جامعه ایرانی را به نفع خود برگرداند.

این اختلافات البته زمانی بستر ساز کودتا شد که انگستان در وحدتی پشت پرده با سازمان اصلاعات آمریکا سیا توانست بر آتش آن دمیده و در جریان فضاسازی های کاذب بین نیروهای متحد شده این وحدت را از بین ببرد.

اما در سالروز کودتای ۲۸ مرداد، به سراغ «عباس سلیمی نمین» مورخ و کارشناس مسائل تاریخی رفتیم تا ضمن واکاوی آنچه باعث شکل گیری کودتای ۲۸ مرداد شد به بررسی اقدام دولت آمریکا در انتشار برخی اسناد از دست داشتن این دولت در کودتای ۲۸ مرداد اقدام کنیم.

در ادامه مشروح این گفتگو از نظرتان می گذرد.

به عنوان سوال نخست بفرمایید چرا نهضت ملی شدن صنعت نفت که یک افتخار و حرکت عظیم ملی در ایران بود با شکل گیری کودتای ۲۸ مرداد خاموش و سرکوب شد و اساسا چرا در شرایطی که نیروهای داخلی دست به یک حرکت عظیم زده و یک نهضت بزرگ را رقم زده بودند در ایران کودتایی شکل گرفت و بنای تسلط بیگانگان بر ایران محکم تر شد؟

ملت ایران به این جمع بندی رسیده بود قبل از نهضت ملی شدن صنعت نفت که به ایجاد یک توان ملی در کشور نیاز است، این هم از نظر تجربیات تاریخی وهم شناخت دشمن در ایران به وجود آمده بود. اختلاف فاحشی بین نیروهای تشکیل دهنده نهضت وجود داشت؛ یعنی وقتی به لحاظ قرابت این نیروها مطالعه هایی را انجام می دهید، می بینید بین فدائیان اسلام و دکتر مصدق تفاوت وجود دارد؛ حتی بین فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی هم که دو جریان مذهبی نهضت بودند، اختلافاتی وجود داشت. این ها برحسب ظاهر شبیه هم بودند، اما تفاوت آن ها بسیار زیاد است اما اینکه چه عاملی این ها را کنار هم قرار داد، نکته اساسی است. اگر توان مقابله با دشمن وجود نداشته باشد، حرکتی به دنبال وحدت صورت نخواهد گرفت؛ بنابراین زمانی به سراغ وحدت می رویم که بدانیم با چه پدیده ای مواجه هستیم و برای مواجهه موفق با آن پدیده ساز و کاری را طراحی می کنیم، سازوکاری که با توان دشمن متناسب باشد.

در آن دوران دشمنی بیرونی بر نفت مسلط بود که می توانست اعمال نظر و نفوذ کند. ملت ایران می خواست در برابر این سلطه بایستد و ابتدایی ترین حقوق خود را احیا کند. این شناخت از شرایط آن زمان موجب می شود دکتر مصدق در کنار آیت الله کاشانی قرار گرفته و آیت الله کاشانی در کنار فدائیان اسلام و در نهایت این وحدت شکل گرفته تا یک توان و قدرت ملی به وجود آید.

در حقیقت بدون شکل گیری توان ملی هرگز قادر به تغییر اساسی در کشور نبودند، چون از یک سو با استبداد مواجه بودند که به ابزار مختلف مسلط بود و از سوی دیگر با قدرت بیگانه که آن هم به ابزارهای متعدد مجهز بود.

چنین فهمی به وجود آمد که باید یک توان ملی شکل گیرد و قبل از اینکه این وحدت شکل بگیرد، دکتر مصدق هیچ گامی در جهت نهضت و نفی سلطه بیگانگان برنداشت؛ نه تنها گامی برنداشت حتی وارد فاز مبارزه هم نشد. وی زندگی مسالمت آمیزی با سلطه داشت و برخلاف مشی آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام که حتی به صورت انفرادی هم با سلطه انگلیس مبارزه می کردند.

زمانی که مصدق والی استان فارس بود، با نیروهای اشغالگر با مرکزیت انگلیسی ها مدارا داشت و در مراسم رسمی و اعیاد، رئیس پلیس جنوب را هم دعوت می کرد. بنابراین دکتر مصدق هم تا زمانی که قدرت ملی شکل نگرفته بود، وارد فضای مبارزه نشد اما وقتی این وحدت به وجود آمد، مصدق هم محکم ایستاد.

چه نیروهایی که پیشقراول مبارزه با سلطه بیگانه بودند و چه کسانی که تعصب ملی داشتند اما انگیزه جانفشانی نداشتند، وقتی قدرت ملی شکل گرفت انگیزه ای برای آن ها به وجود آمد که می توانند در برابر سلطه بایستند و در برابر دشمن عددی باشند.

ببینید گاهی نیروهای جامعه دوست دارند تحولی ایجاد شود، اما حاضر نیستند هزینه سنگین مبارزه را پرداخت کنند، اما وقتی مبارزه راه افتاد و مردم به صفوف مبارزه پیوستند، همه همراه خواهند شد و همکاری می کنند چون حضور یک قدرت در صحنه را به گونه ای ارزیابی می کنند که می تواند کاری انجام دهد.

پس گروه ها مختلف در ایران به این وحدت رسیدند که باید حرکتی انجام داده و در نهایت نهضتی را رقم بزنند که منتهی به نهضت ملی شدن نفت بود؟

بله؛ درواقع همه می دانستند باید روابط ناعادلانه ای که در کشور حاکم است به هم بریزد چون انگلیسی ها در شرایطی که ملت ایران درگیر فقر بودند و بیماری ملت را گرفتار کرده بود، نفت ایران را به چپاول می بردند، به خصوص بعد از برداشته شدن استبداد رضاخان؛ چون استبداد رضاخان اجازه نمی داد کسی وارد حیطه منافع انگلیسی ها شود، با قدرت و استبداد شدید با هر کسی که می خواست به سلطه انگلیس پایان دهد، مقابله می کرد.

حتی آمریکایی ها که متحد و هم پیمان انگلیسی ها بودند، چندین بار با حالت قهرآمیز رضاخان در مواجهه با پیشنهاد برخورداری امتیاز نفت شمال مواجه شده بودند. در نفت شمال وقتی «داور» قرارداد نفت شمال با آمریکایی ها را به مجلس برد، فردای تصویب آن کشته شد. چندین بار قرارداد بسته شد، اما رضاخان هم کسی که قرارداد بست را از صحنه محو کرد و هم طرف آمریکایی را از ایران خارج کرد.

بعد از برداشته شدن استبداد رضاخانی، فرصت انتقال اطلاعات به جامعه ایجاد شد. علاوه بر این امر، حوزه رقابت خارجی در ایران گسترش پیدا کرد، یعنی ابتدا سلطه مطلق انگلیسی ها بود، بعد از حضور متفقین در ایران این سلطه مطلق انگلیسی ها برداشته شد. انگلیسی ها بودند، اما در کنار آن ها هم روس ها بودند و هم آمریکایی ها.

همین فضا باعث شد ملت ایران اطلاعاتی در خصوص این چپاول ها به دست آورد. در دهه ۲۰ ملت ایران بر اساس دریافت اطلاعات به این جمع بندی رسید که باید یک کاری بکند. همین باعث شد یک مطالبه جدی در کشور شکل بگیرد.

البته خود انگلیسی ها بی تمایل نبودند و به این فضا دامن می زدند. آن ها نیروهای خود را داشتند که بر نفت جنوب تسلط کامل داشت، هم به لحاظ کارشناسی و هم به لحاظ روابط اجتماعی ارتباطات خود را محفوظ کرده بودند. بختیاری ها را به طور کامل در اختیار گرفته بودند و در مجموع ساختاری حول محدوده ای که تحت اشغال آن ها به لحاظ حوزه نفتی بود ایجاد کرده بودند اما علیه قراردادهای نفتی عمل کرده و به فضایی که در ایران به وجود آمده بود دامن می زدند، چون می خواستند همچنان آمریکایی ها نتوانند از فرصت انعقاد قرارداد استفاده کنند و روس ها هم از این امکان محروم باشند.

انگلیسی ها بی تمایل نبودند به اینکه اطلاعاتی به جامعه داده شود که امضای این قراردادهای نفتی حقارت بار و فاجعه آمیز است. انگلیسی ها قراردادهای خود را داشتند اما دامن زدن به این فضا باعث می شد قراردادهای جدیدی امضا نشود؛ این باعث شد مجلس مصوب کند که در دوران اشغال هیچ قرارداد نفتی جدیدی منعقد نخواهد شد. این مسئله علیه روس ها و آمریکایی ها بود، همین باعث شد وقتی مصدق در مجلس در جریان نهضت ملی شدن نفت نطق کند، انگلیسی ها تمام قد از او دفاع کنند.

تصور انگلیسی ها این بود که می توانند با همین روند فضای ایران را کنترل کنند و مطالبه جامعه را در حد منعقد نشدن قرارداد جدید مهار کنند اما تصور نمی کردند که ائتلافی بین نیروهای غیرهمگون ایرانی حول یک محور مشترک شکل بگیرد. همین باعث شد که کنترل فضا از اراده انگلیسی ها خارج شود.

انگلیسی‌ها تصور می‌کردند ایرانی‌ها قادر نخواهند بود نفت را اداره کنند و در نهایت تحقیر جدی شده و مجدداً انگلیسی‌ها کنترل قدرت نفت را ادامه خواهند داد اما این‌گونه نشد یعنی ایرانی‌ها توانستند انگلیسی‌ها را از کشور خارج کنند و زیر بار فشارهای آمریکایی‌ها هم نروند. آمریکایی‌ها می‌خواستند در این جریان به نوعی واسطه‌گری کنند تا کنترل نفت از دست انگلستان خارج شود و یک شرکتی که ترکیبی از خارجی‌ها آن را اداره کنند نه فقط انگلستان در نفت ایران مسلط شود. این مسئله ناقض روح ملی شدن صنعت نفت بود و باعث شد مصدق این پیشنهاد آمریکایی‌ها را هم نپذیرفت.

به نظر من در این شرایط نکته‌ای که قابل توجه است و می‌توان گفت به نوعی جعل تاریخ به حساب می‌آید، این است که گفته می‌شود آمریکایی‌ها با ملی‌ شدن صنعت نفت روی خوش داشتند و بعد از تغییرات در حاکمیت آمریکا و روی کار آمدن «آیزن هاور»، آمریکایی‌ها با انگلستان در مسئله ملی شدن نفت همراه شدند و قبل از آن نسبت به نهضت ملی شدن نفت روی خوش داشتند و در مسیر کودتا قرار نداشتند ولی اسنادی که همین اواخر منتشر شد، نشان می‌دهد که این مسئله یک جعل تاریخی است و صحت ندارد.

خلاف واقع تاریخی گفته می‌شود که انگلیسی‌ها توانستند آمریکایی‌ها را قانع کنند که اگر نجنبند، جناح چپ ایران را اشغال کرده و قدرت را به دست خواهد گرفت. این مسئله موجب شد که آمریکایی‌ها با کودتای طراحی شده توسط انگلیسی‌ها همراه شوند. این خلاف واقع است. اساساً بحث چپ یک بهانه برای توجیه دخالت در مسائل داخلی ایران بود؛ به این معنی که تحلیل آمریکایی‌ها این نبود که چپ نمی‌تواند قدرت را در ایران به دست بگیرد. چون بر اساس شناختی که نسبت به بافت اجتماعی ایران داشتند، می‌دانستند که هرگز چپ در ایران توفیقی نخواهد داشت.

آمریکایی‌ها برای اینکه بتوانند افکار عمومی خود و جهانیان را قانع کنند به اینکه جنایت‌های انجام داده برای نجات بشریت بوده، این‌گونه بهانه‌ها را می‌تراشند. چنانچه درباره بمباران شیمیایی ژاپن می‌گویند ما به خاطر اینکه میلیون‌ها نفر از ادامه جنگ جهانی کشته نشوند، این جنایت را کردیم تا بشریت نجات پیدا کند. ما با استفاده از سلاح اتمی توانستیم جنگ جهانی را متوقف کنیم و موجب جلوگیری از خسارت‌های بیشتر به بشریت شویم. اینها توجیهات بسیار عوام‌فریبانه‌ای است که آمریکایی‌ها درباره جنایات خودشان به کار می‌برند.

هم انگلیسی‌ها و هم آمریکایی‌ها درواقع آمدند در راستای همین هدف علاوه بر چپِ واقعی، یک چپِ ساختگی در ایران به وجود آوردند؛ یعنی عناصر نفوذی را به جناح چپ در ایران تزریق کردند و حرکت‌های چپ را تقویت نمودند؛ این بسیار مسئله مهمی بود که نشان می‌داد چپ یک دستاویز شده است. «ویلبر» از عناصر تعیین‌کننده در کودتای ۲۸ مرداد بود که در خاطرات خود نوشته است «ما افراد زیادی را در حزب توده نفوذ دادیم که آدم‌های ما بودند. آنها درواقع به آشوب‌های داخلی ایران دامن می‌زدند». این ها درواقع تلاش می‌کردند بی‌نظمی‌های ایران را در قالب زد و خورد و آشوب افزایش دهند و این آشوب ها به پای جریان چپ نوشته شود.

پس پروژه نفوذ سابقه عمیقی داشته است؟

بله همین‌طور است. در ایران پروژه نفوذ در خصوص یهودیت سابقه بسیار زیادی دارد. سازمان جهانی یهود در ایران جدیدالاسلام ساخت نه در ایران بلکه در ترکیه و کشورهای مختلف به وجود آورد. یهودی‌های نفوذی به نام «جدیدالاسلام» ایجاد شدند و در ترکیه نیز به نام «دوومَه» بودند. اینها جنایت زیادی انجام دادند. بنابراین پروژه نفوذ، سابقه تشکیلاتی بسیاری در ایران دارد.

پس شما چپ را در حقیقت دستاویز انگلیس و آمریکا برای زمینه‌سازی کودتای ۲۸ مرداد می‌دانید؟

بله چون اگر این ها چپ را تهدید می‌دانستند، خودشان آن را تقویت نمی‌کردند. خود آمریکایی‌ها اذعان دارند که ما چپ را در ایران تقویت کردیم. بنابراین از لحاظ تاریخی این مسئله ادعای سستی است که گفته شود آمریکایی‌ها از ابتدا با طرح کودتا مشکل داشتند و بعدها با آن همراه شدند. این‌گونه نیست آن ها به عنوان یک گزینه، کودتا را در دستور کار خود داشتند. یعنی اگر می‌توانستند از طریق پیشنهاداتی که به دکتر مصدق می‌دهند، مسئله را حل کنند قطعاً دست به کودتا نمی‌زدند اما آن ها این گزینه را داشتند همانطور که انگلیسی‌ها به این گزینه فکر می‌کردند. از ابتدای ملی شدن صنعت نفت هم گزینه نظامی و هم فشار اقتصادی و سیاسی در دستور کار انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها قرار داشت.

انگلیسی‌ها، ایران را تحریم کرده بودند و اجازه نمی‌دادند نفت فروخته شود. به هر شرکتی که نفت ایران را می‌خرید، فشار شدید اقتصادی وارد می‌کردند و در نهایت نفت را در دریای آزاد مصادره می‌کردند چون می‌گفتند نفت مال ماست و کسی حق فروش آن را ندارد. انگلیسی‌ها تحریم را در بالاترین شکل علیه ایران دنبال می‌کردند و آمریکایی‌ها هم در این قضیه نقش داشتند؛ به این صورت که مثلاً وعده کمک مالی از طرف آمریکایی‌ها به دکتر مصدق داده می‌شد اما برای اینکه دولت مصدق را در شرایط نابسامان قرار دهند، وعده‌های خود را عملی نمی‌کردند و امروز و فردا می‌کردند؛ یعنی شرایط اقتصادی دولت مصدق را به صورت نامعلومی در فضای مبهم نگه می‌داشتند. این سخت‌تر از این بود که دولت مصدق به این باور می‌رسید که پول یا کمکی نخواهند داد و باید بر اساس توانمندی داخلی کشور را اداره کند.

در این بین دلیل دیگری وجود دارد که استدلال همراهی آمریکایی ها با کودتا را رد می‌کند و آن تعداد کارمندان سفارت بود؛ به طوری که کارمندان سفارت از مدت‌ها قبل از کودتا چندین برابر افزایش پیدا کرده بود؛ این امر دلیلی جز رهبری کودتا نداشت. وقتی کارمندان سفارت در یک بازه زمانی بیشتر از حد معمول می‌شود، یعنی بسیاری از افسران سیا برای هدایت کودتا در ایران در قالب دیپلمات وارد سفارت شدند؛ به طوری که همین‌ها زاهدی را از ماه‌ها قبل از کودتا مدیریت می‌کردند؛ از مدیریت زاهدی گرفته تا مدیریت ارتش و همه عواملی که در کودتا مؤثر بودند. «ویلبر» در خاطرات خود می‌گوید که «ما با تمام افسرانی که آشنا بودیم، ارتباط گرفتیم و آنها را سازمان دادیم».

ودتای ۲۸ مرداد مهم است چون چگونگی شکست اتحاد ملت در آن نهفته است. ما در کارهای بزرگ حتماً باید ملت را در کنار خود داشته باشیم والا نمی‌توانیم کاری را از پیش ببریم. کارهای بزرگ معارض دارد. در ملی شدن صنعت نفت هم برخی دوستدار بودند و برخی معارض؛ در حالی که برخی امروز معتقدند برای به دست آوردن منافع خود هیچ معارضی نداریم. برخی هم برای بی‌معنی‌ کردن واقعیت می‌گویند مگر قدرت‌های بزرگ بیکارند که علیه منافع ما کار کنند.

همانطور که ملت از ملی شدن صنعت نفت شادمان شده و با قرار گرفتن کنار هم، وحدت و انسجام را شکل دادند تا بتوانند به آرمان خود برسند، کسانی هم که از شرایط نامطلوب بهره می‌گیرند، تلاش می‌کردند این وحدت را از بین ببرند. یکی از گزینه‌هایی که به طور جدی آمریکا و انگلیس دنبال کردند، این بود که این اتحاد را از بین ببرند.

وجه مشترک این اتحاد، نفت بود والا نگرش اعتقادی و سیاسی گروه‌هایی که در این مسئله وحدت کردند، با هم تفاوت داشت. آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها از این تفاوت‌ها استفاده نهایت را بردند تا وحدت را شکست دهند. امروز در سالروز حرکت تلخ علیه ملت ایران یعنی کودتای ۲۸ مرداد که عمیقاً باید گفت واقعه تلخی علیه ملت ایران بود و هر عنصر آزاد ایرانی از اینکه عواملی دست به دست هم می‌دهند تا توفیق بسیار ارزشمند و سرافرازانه ایران را در هم بشکنند، دلش به درد می‌آید؛ باید این حادثه به طور جدی مورد مطالعه قرار گیرد.  

اگر می‌خواهیم سرفراز زندگی کنیم و عزت داشته باشیم حتماً باید حول موضوعاتی که عزت ما را حفظ می کند، متحد باشیم، چراکه دشمن از همین فضا استفاده کرده و چنددستگی ایجاد می‌کند.

چرا آمریکایی‌ها اسناد کودتای ۲۸ مرداد را با تأخیر فراوان منتشر می‌کنند که شاهد بودیم حدود دو ماه پیش بخشی از این اسناد منتشر شد و البته فیلمی هم ساخته شد که حاشیه‌های بسیاری را به دنبال داشت.

طبق قانون آمریکا هر سی سال باید اسناد طبقه بندی شده، رفع طبقه بندی و آزادسازی شود. بعد از سی سال از کودتای ۲۸ مرداد این اتفاق صورت نگرفت و برای اولین بار در سال ۱۳۶۹ آمریکایی ها اقدام به انتشار بخشی از اسناد محرمانه کودتای ۲۸ مرداد کردند که البته بخش ناچیزی از اسناد منتشر شد که با اعتراضات بسیاری مواجه شد، انجمن تاریخ نگاران آمریکا اعتراض کردند که چرا اسناد منتشر نمی شود؟ حدود یک ماه پیش هم با تأخیر چندین و چندساله برخی از اسناد منتشر شد اما بسیار گزینشی بود.

وقتی به خاطرات ویلبر مراجعه می کنیم که فردی تأثیرگذار در واقعه ۲۸ مرداد است متوجه می شویم که چرا آمریکایی ها در این مسئله بسیار حساب شده عمل می کنند. وزارت خارجه آمریکا البته بعدها تحت فشار کنگره اعلام کرد که انتشار اسناد در گفتگوهای هسته ای با ایران تأثیر منفی خواهد گذاشت یعنی ملت ایران را هوشیارتر خواهد کرد. این ها تا این حد دقیق عمل می کنند اما برخی می گویند مگر آمریکا بیکار است که علیه ما کار کند!؟

این ها تا اندازه ای حساس هستند که حتی اجازه نمی دهند آگاهی ملت ایران درباره کودتای ۲۸ مرداد افزایش پیدا کند. بنابراین درست است تاریخ همیشه عینا تکرار نمی شود اما استفاده از ابزارها تکرار می شود؛ با این تفاوت که ابزار جدیدتر و به روز تر می شوند.

یعنی اسنادی که حدود یک ماه پیش منتشر شد تحت فشار انجمن تاریخ نگاران آمریکا و کنگره بود؟

بله؛ همین طور است. این ها در حقیقت کار خلاف قانون انجام می دهند و باید طبق قانون اسناد را آزادسازی کنند.

آیا هدفی پشت پرده داشتند تا بعد از انجام مذاکرات به آن برسند؟

آمریکا تحت فشار این اسناد را منتشر کرد چون انجمن تاریخ نگاران آمریکا می تواند علیه اقدام آن ها پرونده حقوقی به جریان بیندازد. این ها مدعی آزادسازی اطلاعات هستند و می گویند ما علیه آزادی اطلاعات کاری نمی کنیم اما امتناع آن ها از انتشار اسناد محرمانه خلاف قانون آمریکا بوده و حیثیت سیاسی آن ها را زیرسوال می برد از این رو تحت فشار هستند. بعد از پایان مذاکرات هسته ای بخشی از اسناد را منتشر کردند و البته به دنبال اهداف سیاسی خود با تأخیر انجام دادند.

ویلبر در خاطرات خود می نویسد ما بسیاری از اسناد را نمی توانیم منتشر کنیم، به این دلیل که بسیاری از کسانی که آن دوره برای تحقق کودتای ۲۸ مرداد در مطبوعات کار می کردند و ما اطلاعات را از طریق قبرس برای انتشار در نشریات به دستشان می رساندیم امروز فرزندانشان در مطبوعات ایران مشغول به کار هستند. اگر تمام اسناد را منتشر کنیم شرایط برای آن ها که امروز در مطبوعات ایران هستند سخت خواهد بود. این بسیار اهمیت دارد در حقیقت با این ادعا می گوید نسل های بعدی کسانی که مطابق میل ما مطبوعات ایران را در جریان ۲۸ مرداد اداره می کردند امروز همان کار را در مطبوعات ایران ادامه می دهند. اگر بگوییم شبکه مطبوعاتی ما در آن دوران چه کسانی بودند، به مرتبتین امروز ما در مطبوعات لطمه می زند.

مطبوعات آن زمان ایران چطور با جریان کودتا همراهی می کردند؟

آمریکا و انگلیس در قبرس ستادی تشکیل داده بودند و اسنادی را علیه مصدق طراحی می کردند و در قالب مقاله هایی اثبات می کردند که نیاکان مصدق بهایی بودند، پس مصدق هم بهایی است. این مقاله ها به واسطه رابط مشخصی وارد ایران می شد و بعد از رسیدن به دست عوامل مطبوعاتی در نشریات ایران منتشر می شد. یا علیه مصدق کاریکاتور طراحی می کردند و به واسطه رابطین خود وارد ایران کرده و در نشریات منتشر می کردند. حاصل این اقدام این بود که فدائیان اسلام نسبت به دکتر مصدق بدبین می شدند.

مصدق هم تصور می کرد این کاریکاتورها را نیروهای مذهبی تولید می کنند یعنی با این اقدامات هر جریانی را نسبت به جریان مقابل تند می کردند. این گونه اقدامات باعث می شد یک نوجوان مانند عبدخدایی سلاح خود را به جای دشمن به طرف دکتر فاطمی هدف بگیرد در حالی که قبل از آن فدائیان اسلام سلاح خود را به طرف عوامل انگلیسی می بردند.

فدائیان اسلام توانسته بودند قوی ترین عناصر انگلیسی را که نقطه ثقل قدرت در ایران بودند مورد هدف قرار دهند مثل رزم آرا که با قدرت عمل می کرد. رزم آرا در مجلس با آن هیبت نظامی می گفت اگر شما نمایندگان به دنبال ملی کردن نفت باشید، من سقف مجلس را بر سر شما خراب می کنم در حقیقت نمایندگان را تهدید می کرد و این تهدید در چارچوب حمایت از انگلیسی ها بود چون عنصر انگلستان بود البته مصدق هم در واکنش رزم آرا در همان جلسه اعلام کرد که اگر من هم اسلحه داشتم همین جا، تو را که آدم مزدوری هستی می کشتم.

مصدق برای دنبال کردن این اراده خود، از فدائیان اسلام خواست که رزم آرا را ترور کنند و در نهایت فدائیان اسلام، آیت الله کاشانی و چهره هایی مانند دکتر فاطمی در جلسه ای مشترک به این نتیجه رسیدند که افرادی مانند رزم آرا حذف شوند اما بعدها با اختلافاتی که آمریکایی ها بین نیروهای وحدت کننده به وجود آوردند باعث شد که سلاح به جای هدف گرفتن مزدوران انگلیسی به طرف نیروهایی که با هم وحدت کرده بودند، برگردد.

دکتر مصدق فدائیان اسلام را زندانی می کرد، فدائیان اسلام آیت الله کاشانی را تهدید به ترور می کردند که تو مماشات می کنی و از طرف دیگر دست به ترور دکتر فاطمی می زدند. همین باعث اختلاف جدی بین نیروهای وحدت کننده بود. عده ای مقابل خانه آیت الله کاشانی به نام دکتر مصدق تظاهرات کرده و یک نفر را کشتند. در حقیقت حرکت هایی صورت می گرفت تا وحدت شکل گرفته خدشه دار شود. امروز اسناد می تواند دست های پشت پرده کودتای ۲۸ مرداد را برملا کند.

البته امروز هم با این مسئله مواجه هستیم که جریانات پشت پرده تلاش می کنند وحدت را در ایران از بین ببرند؟

بله مسئله همین است؛ قبل از اینکه اسنادی از کودتای ۲۸ مرداد در یک ماه و نیم گذشته منتشر شود، یک نفر احساس مسئولیت کرده بود! تا یک کلیپی بسازد که آیت الله کاشانی فاتحانه بعد از کودتای ۲۸ مرداد به منزل دکتر مصدق رفته و در حال بازدید آن است. این یک کلیپ کاملاً جعلی و ساختگی بود.

چرا این کلیپ ساخته شد؟

نکته همین جاست که چرا این کلیپ ساخته شد و آیا کسانی که این کلیپ را ساختند، خبر از انتشار برخی از اسناد کودتای ۲۸ مرداد نداشتند!؟ قطعاً خبر داشتند. این نکته ای است که باید به خصوص جوانان بر آن تأمل کنند. باید این تحرک ذهنی در جامعه ایجاد شود که یک جریاناتی همچنان نمی خواهد ملت از تجربه تاریخی خود باخبر شده و از آن استفاده کند و به همین بهانه دعوی کاذبی در جامعه ایجاد می کنند.

در نهضت ملی شدن صنعت نفت، دعوی کاذبی که آمریکایی ها و انگلیسی ها پشت پرده آن بودند باعث شد که ملت ایران هم از هدف مشترک خود فاصله گرفته و هم از دشمن مشترک غفلت کنند. این دعوی کاذب باعث شد که ملت ایران با خود فکر کند که درست است ملی شدن صنعت نفت مسئله خوب و مهمی است اما آیا به این قیمت که ایران مارکسیست شود!؟ یا اینکه با هزینه علیه مقدسات در ایران نفت ملی شود. پس اگر هزینه ملی شدن صنعت نفت این است ما پای کار نمی مانیم به طوری که امروز هم می گویند اگر هزینه استقلال سنگین است ما استقلال را نمی خواهیم، برویم سازش کنیم! بسیاری از نیروها وقتی برای مبارزه به میدان می آیند که میدان مسطح باشد و دست انداز در آن وجود نداشته باشد. اما وقتی صحنه مبارزه پرهزینه شده و راه ناهموار می شود برمی گردند.

آمریکایی ها و انگلیسی ها در دوران مبارزه با ایجاد اختلاف بین عوامل اصلی، هزینه مبارزه را بالا بردند و نگرانی ها زیاد شد، این فضاسازی به گونه ای کاذب بود. این گونه القا کرده بودند که از این فضای حاکم به دامن مارکسیست خواهید افتاد و شرایط بدتر خواهد شد. در حقیقت مبهم کردن فضای آتی برای افکار عمومی ایران بسیاری را از مبارزه بازداشت. همین کار در آستانه انتشار اسناد آمریکایی ها صورت گرفت. همان عواملی که در کودتای ۲۸ مرداد کار کردند مانند جریان «مظفر بقایی» که در ایجاد نگرانی و فضاسازی نقش بسیار تعیین کننده ای داشت در آستانه انتشار اسناد اخیر آمریکایی هم نقش آفرینی کرد.

آقای زیباکلام از جمله کسانی بود که در این ماجرا به صحنه آمد و به ماجرا دامن زده بود که علیه آیت الله کاشانی صحبت کرد و گفت که «وی در کودتای ۲۸ مرداد نقش داشته است و اسناد این را نشان می دهد» در حالی که بعد از مرور اسناد حتی کلامی درباره این مسئله مورد اشاره قرار نگرفته است. اتفاقاً در اسنادی که در هفته های اخیر منتشر شد آمده بود که آمریکایی ها اذعان داشتند  ما با مصدق بهتر می توانستیم کار کنیم. یعنی از نظر آنها موضع آیت الله کاشانی سرسخت تر بود.

پس چگونه است که برخی مانند زیباکلام دعوی کاذب در جامعه ایجاد می کنند، وقتی آمریکایی ها می گویند هنوز جریان رسانه ای ما در ایران فعال است و انتشار همه اسناد به این جریان رسانه ای لطمه می زند ما باید بدون اینکه کاری به افراد داشته باشیم رصد کنیم و ببینیم چه کسانی این جریانات را می سازند. چه کسانی در آستانه انتشار اسناد که ما می توانیم آمریکایی ها را متهم کرده و تحت فشار قرار داده و شیوه ها و ترفندهای آن ها را برای ملت ایران بازگو کنیم دعوی مصدق و کاشانی راه می اندازد.

ما امروز همچنان می توانیم بین نیروهای مذهبی، غیرمعتقد و ملی حول برخی موضوعات وحدت ایجاد کنیم، هم مذهبی ها و هم ملی ها دوست دارند کشورشان آباد و آزاد باشد اما عواملی امروز وجود دارد که نمی خواهند این اشتراکات در جامعه زیاد شود چون هر زمان اشتراکات در جامعه زیاد شد قدرت ملی هم افزایش پیدا کرد و هر وقت قدرت ملی تقویت شد گام های بلندی در کشور برداشته شد اما خیلی ها نمی خواهند ما گام های متناسب با قدرت ملی برداریم. هر وقت این قدرت ملی شکل گرفت در تاریخ ما گام های ماندگار و بلندی برداشته شد؛ در نهضت مشروطه گام های بلندی برداشته شد در نهضت ملی شدن صنعت نفت گام های بلندی برداشته شد اما در انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و مسائل بین‌المللی و مذاکرات گام های بلندی برداشته شده زیرا ملت حول یک اشتراکی وحدت کردند.

ما به امثال دکتر فاطمی، دکتر مصدق، آیت الله کاشانی و بسیاری از چهره های دیگر نقد داریم اما معتقدیم آن ها هزینه مبارزه را پرداخت کرده اند، تبعید شدند، زندانی شدند و سختی های بسیاری را متحمل شدند. نباید کوته‌ نظرانه نگاه کنیم و خدمات هر یک از آن ها را نبینیم.

شما در جریان شکل گیری کودتای ۲۸ مرداد به دو نکته اشاره کردید، نکته اول نداشتن شناخت کافی از پیچیدگی های دشمن و دوم جریان نفوذ که توانست وحدت به وجود آمده را از بین ببرد، به طور مشخص بفرمایید کدامیک از این دو عامل را در شکل گیری کودتا موثرتر می دانید؟

هم نفوذ مهم است و هم نشناختن پیچیدگی دشمن؛ ضمن اینکه این دو رابطه تنگاتنگی با هم دارند. امروز اگر دچار این خوش باوری شویم که نظام جهانی نظامی است که هر کسی مشغول کار خود بوده و کاری به دیگری ندارد، سخت در اشتباهیم. بعضی ها تلاش دارند بگویند نظام جهانی یعنی همین.

این نگاه مورد نقد است، باید سوال کرد آیا واقعیت نظام جهانی این گونه است؟! اگر این چنین است پس آمریکا در یمن چه می کند؟ اگر این گونه است آمریکا در عربستان، عراق، افغانستان و کره جنوبی چه می کند؟ چرا در ژاپن پادگان نظامی دارد و در بحرین قرارگاه نظامی ایجاد کرده است؟ اما اگر می پذیریم جهان بر اساس زیاده طلبی در حال اداره شدن است و قدرت هایی زیاده طلب بوده که به حق خود قانع نیستند و شواهد بسیاری از جمله کشتار، تحقیر فرهنگی، ترور، ایجاد گروه های تروریستی و هزاران بلای دیگر سر بشریت برای آن وجود دارد که باید ترفندهای این ها را بشناسیم.

امروز همه می دانند صهیونیست یعنی نژادپرستانه ترین حکومت، حتی سازمان ملل قطعنامه ای صادر کرد و صهیونیست را معادل نژادپرستی معرفی کرد اما آمریکایی ها فشار آوردند و در نهایت این قطعنامه ملغی شد. اگر قبول داریم امروز آمریکا و انگلستان از نژادپرستی حمایت می کنند تا با این امر برتری سیاسی به وجود آورند، باید با ترفندهای آن ها آشنا شویم. امروز عربستان را به لحاظ اطلاعاتی چه کسی هدایت می کند؟ امروز اردن را چه کسی اداره می کند؟ آیا غیر از صهیونیست ها هستند؟! شما ببینید در زمان شاه، صهیونیست ها تا چه حد در ایران نقش داشتند؟

اگر قبول داریم امروز بر اساس زیاده خواهی های کشورهای سرمایه دار در جهان دچار بحران و مشکلات جدی هستیم، باید ترفند آن ها را بشناسیم.

درست است که ما باید با جهان تعامل داشته باشیم، اما با جهانی که این حاکمیت در آن رواج پیدا کرده نمی توانیم سر سازش داشته باشیم. هرگز نمی توانیم با کسانی که راه تعالی بشریت را خرج منافع خود می کنند سازش کنیم. آمریکایی ها امروز چه منافعی در ونزوئلا و کوبا دارند؟!

چرا امروز آمریکا پول خرج می کند و برخی ها را سازماندهی می کند تا حکومت مستقل ونزوئلا را که در برابر آمریکا ایستاده است، سرنگون کند؟ چون کوبای قبل از دوران «فیدل کاسترو» منافع فراوانی برای آمریکا داشت، اما فیدل این منافع را از بین برد.

اگر ما بخواهیم با جهان تعامل کنیم، باید زیاده خواهی برخی کشورها را پذیرفته و با ترفندهای آن ها هم آشنا شویم. ما با جهانی مواجه هستیم که هزینه می کنند تا تجزیه در یک حکومت را دنبال کنند و یا سرنگونی در کشور دیگری را رقم بزنند. آمریکا امروز رسما اعلام می کند که من از آن سوی جهان آمده ام تا عراق را تجزیه کنم، مگر متولی عراق آمریکاست؟ ملت عراق انتخابات برگزار کردند و همه تایید کردند که آزادی کامل در این انتخابات وجود داشته و بر اساس آن ترکیبی از شیعه، سنی و کردها را به وجود آوردند اما آمریکا در آن دخالت می کند.

ما با جهانی مواجه هستیم که دَم از دموکراسی می زند اما وقتی دموکراسی می خواهد سرنوشت ملت ها را تعیین کنند، این ها قبول ندارند و می خواهند خودشان به واسطه دیکتاتوری سرنوشت ملت ها را تعیین کنند. البته نباید فراموش کرد که این دیکتاتوری چهره های پنهان هم دارد، در حقیقت غرب مراقب چهره خود است، از این رو بخشی از اهداف خود را از طریق داعش دنبال می کند، بخشی دیگر را به واسطه مکانیزم های بین المللی از جمله سازمان ملل و سازمان انرژی هسته ای و بخشی را از طریق سازمان های اقتصادی دنبال می کند.

شما در جریان صحبت های خود اشاره کردید که حادثه ۲۸ مرداد یکی از تلخ ترین حوادث تاریخ ایران است، آیا بعد از حادثه ۲۸ مرداد مشابه چنین تجربه تلخی را داشتیم؟

خیر، آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قصد داشت کودتاهای مختلفی در ایران انجام دهد اما موفق نشد. دکتر مصدق در کتاب خاطرات خود جمله ای دارد و می گوید هر وقت سخنان رئیس جمهور آمریکا را می خوانم گریه ام می گیرد که گفت ملت ایران باید واقعیت را بپذیرند که ما باید مسلط باشیم.

ملت ایران زحمات زیادی را متحمل شده اند تا بر نفت خود مسلط شوند. اسناد زیادی را هم به دست آوردند که نشان داد غربی ها خلافکار هستند. دزدی های میلیاردی از نفت ایران به دست غربی ها کشف شد اما کودتای ۲۸ مرداد به یکباره تمام تلاش جریانات داخلی ایران را زیر سوال برد و بعد از آن هرگز حادثه ای اینگونه تلخ رقم نخورد.

در جریان مذاکرات هسته ای چطور؟

 مذاکرات تجربه تاریخی ما بود و نمی توان آن را به عنوان یک حادثه تلخ نام برد. ما خودمان وارد میدان شدیم و شناختی بر شناخت های قبلی خود اضافه کردیم. در مسئله هسته ای ما یک انتخاب آگاهانه انجام دادیم، از ابتدا هم گفتیم ما با آمریکا وارد مذاکره می شویم اما به آنها اعتماد نداریم. برجام برای ما مزیت هم به دنبال داشت که قابل مقایسه با ۲۸ مرداد سال ۳۲ نیست؛ چراکه در کودتای ۲۸ مرداد دشمن مشت آهنین خود را به دندان های ما زد.

البته نباید این اشتباه را کرد که مذاکرات در دولت آقای روحانی انجام شده، مذاکرات با اذن رهبری و قبل از دولت روحانی انجام شد، چون رهبری هم می خواهد فشار از دوش مردم برداشته شود. در واقع آمریکایی ها توانسته اند اتحادی ایجاد کنند که فشار جدی بر مردم تحمیل شود و رهبری ایران یک حرکت سیاسی را مدیریت کردند تا فشار از دوش مردم برداشته شود. البته قبول داریم که آمریکایی ها مشی‌شان را تغییر نداده و حتی تلاش می کنند فشارهایشان را بیشتر کنند.

فقط اگر در جریان مذاکرات می توانستیم تضمین های بیشتری بگیریم، مطالبات مان را راحت تر دنبال می کردیم والا در اینکه آمریکایی ها و انگلیسی ها در مسائل منطقه کاری نخواهند کرد که پایگاه نژادپرستی لطمه بخورد، تردیدی نداریم. این ها اجازه نخواهند داد معادلات منطقه به نفع کشورهای اسلامی تغییر کند، تلاش می کنند همه چیز به نفع صهیونیست ها و نژادپرستی باشد.
برچسب ها: صراط برجام کودتا