پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۲

متن گفت و گوی جالبی عالم وهابی با استاد ایرانی

یکی از علائم حقانیت شیعه، تهمت‌هایی است که مخالفان تشیع به آن می‌زنند. تهمت نشان می‌دهد که مخالف، دلیل واقعی برای بطلان تشیع ندارد و ناچار است برای مبارزه با آن متوسل به تهمت شود و جعل کند.
کد خبر : ۳۷۵۸۴۰

صراط: فارس نوشت: دکتر محمد فنایی اشکوری، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در بیان خاطره ای از رفتن به حج گفت: روزی در دفتر بعثه در مکه مکرمه، مردی که به فارسی هم سخن می‌گفت وارد شد و گفت سؤالاتی دارم که می‌خواهم پاسخ شیعه به آن¬ها را بدانم. مسئول دفتر به بنده پیشنهاد کردند که با ایشان گفتگو کنم. پس از سلام و علیک مختصر و سردی، بلافاصله بحث را شروع کرد و در ضمن بحث معلوم شد از علمای وهابی است.

خلاصۀ مهمترین قسمت‌های این گفتگو را در اینجا نقل می‌کنم. آنچه از قول ایشان نقل می‌کنم خلاصۀ سخنان ایشان است، چون عین گفتارشان را ضبط نکرده‌ام تا نقل کنم. به علاوه، در کتاب‌هایی که وهابیان علیه شیعه نوشته‌اند این اشکالات به تفصیل و تکرار بیان شده است و ابهامی در این جهت وجود ندارد. بحث به این صورت پیش می‌رفت که ایشان پرسش‌های را دربارۀ شیعه مطرح می‌کرد و بنده پاسخ می‌دادم.

اکنون متن این گفتگو را با هم می خوانیم:

عالم وهابی: چرا شما شیعیان از قرآن و سنت پیروی نمی‌کنید و عقاید و اعمالتان متفاوت با عامۀ مسلمانان است؟ بسیاری از عقاید و اعمالتان خلاف قرآن و سنت، شرک آمیز و بدعت است.

پاسخ: آنچه را که شما در این سؤال مسلم فرض کردید درست نیست. شیعه نیز همچون اهل سنت، منبع معرفت دینی را قرآن و سنت می‌داند. شیعه همچون اهل تسنن، به خدای واحد و نبوت و خاتمیت رسالت حضرت محمد(ص) و قرآن و معاد و بهشت و جهنم معتقد است. در فروع نیز شیعه همچون اهل تسنن، به نماز و روزه و حج و جهاد و زکات و خمس پایبند است.

 

تقیه به معنای دروغ‌گویی است؟

عالم وهابی: عقاید شیعه متفاوت با دیگر مسلمانان است، چون شما به تقیه اعتقاد دارید، عقاید واقعی خودتان را پنهان می‌کنید و عقاید شما آن چیزی نیست که بر زبان می‌آورید.

پاسخ: تقیه به معنای دروغ گویی و پوشاندن حقیقت نیست. تقیه یک عمل عقلانی و عقلایی است که شخص در هنگام خطر جدی برای حفظ جانش، عقیده‌اش را پنهان می‌کند. الان که من با شما بحث می‌کنم خطری مرا تهدید نمی‌کند تا عقیده‌ام را بپوشانم، چون شما قدرت ندارید که مرا به خاطر عقیده‌ام بکشید. شاهدش این است که من می‌توانم با عقاید شما مخالفت کنم و عقیده‌ام را اظهار کنم. مثلاً ما اعتقاد به جانشینی بلافصل حضرت علی7 داریم و بر این باوریم که حضرت رسول(ص) ایشان را به عنوان خلیفه و جانشینش منصوب کرد. می‌بینید که با اینکه این عقیده خلاف اعتقاد شماست، اما آن را آشکارا می‌گویم. اگر در جایی بودم که با گفتن این مطالب کشته می‌شدم، چنان که دوستان شما در پاکستان و افغانستان و عراق و سوریه و هر جا که بتوانند شیعیان را سر می‌برند، در آن حال ممکن بود من هویتم و عقایدم را آشکار نکنم. مهمترین اختلاف شیعه و سنی در همین مسئلۀ جانشینی پیامبر است. وقتی این مسئله را من با صراحت به شما می‌گویم، دلیلی ندارد که سایر عقایدم را پنهان کنم. به علاوه، عقاید شیعه در آثار علمای شیعه به تفصیل و مکرر بیان شده است.

 

شیعه قائل به تحریف قرآن است!

عالم وهابی: آیا شما به تحریف قرآن اعتقاد ندارید؟

پاسخ: ابدا. قرآنی که ما داریم تفاوتی با قرآن دیگر مسلمانان ندارد. این را می‌توانید در خانۀ هر شیعه و مساجد و مراکز دینی شیعیان ببینید (واقعا عجیب است که چگونه تعصب کور می‌تواند اینگونه انسان را در جهل نگاه دارد و آدمی را از دیدن چنین واقعیت آشکاری بازدارد!).

عالم وهابی: اما بعضی از علمای شما مثل میرزا حسین نوری که محدثی شیعی است این مسئله را مطرح کرده است.

پاسخ: در هر دین و مذهبی ممکن است آراء و فتاوای شاذی پیدا شود. علمای شیعه این نظر را رد کرده‌اند و هیچگاه شیعه چنین رأیی را نپذیرفته است.

عالم وهابی: اما شما قائل هستید که وقتی امام دوازدهم ظهور کند، قرآن جدیدی می‌آورد که کامل‌تر از قرآن فعلی است.

پاسخ: ما چنین اعتقادی نداریم. قرآن امام زمان(عج) همان قرآن پیامبر(ص) است. امام زمان(عج) قرآن جدیدی نمی‌آورد؛ بلکه تفسیر کامل قرآن و سنت را ارائه می‌دهد.

 

چرا شیعه با خلفا مخالف است؟

عالم وهابی: تشیع یک بدعت و خروج از مشی امت و مخالفت با اجماع امت و صحابه است. تمرد از خلافت و مخالفت با آن هیچ توجیهی ندارد.

پاسخ: در مسئله خلافت، دیدگاه تشیع تفاوت بنیادی با دیدگاه اهل تسنن دارد. از نظر ما جانشین پیامبر باید تمام ویژگی‌های پیامبر را داشته باشد، مگر نبوت یا دریافت وحی را. جانشین پیامبر باید در علم و عمل معصوم باشد. دلیلش این است که جز امر نبوت، سایر نقش‌هایی که پیامبر بر عهده دارد، جانشین او نیز بر عهده دارد. با ارتحال پیامبر دریافت وحی به پایان رسید، اما نیاز به تفسیر معصوم وحی، رهبری امت، و وجود اسوه و الگوی کامل برای امت همچنان باقی است. به اعتقاد ما امام علی(ع) که تربیت یافتۀ پیامبر است، چنین ویژگی‌هایی را دارد و جز او کسی واجد این ویژگی‌ها نیست و حتی مدعی آن هم نیست. دربارۀ امیرالمؤمنین علی(ع) است که حضرت رسول9 فرمود: «انا مدینة العلم و علی بابها.» به علاوه، حضرت رسول اعظم9 در مناسبت‌های گوناگون، وصایت علی(ع) و قضیۀ امامت بعد از خود را مطرح کرده است؛ مانند قضیۀ غدیر، بحث قلم و دوات و حدیث ثقلین که در منابع روائی اهل تسنن هم موجود است.

عالم وهابی: اصل اینها موجود است، اما بحث در وثاقت و دلالت و تفسیر آنها است. سلف صالح تفسیر شیعه از این مسائل را رد می‌کند.

پاسخ: بله. ما هم تفسیر آنها را در این زمینه رد می‌کنیم. ما سلف و صحابه را معصوم نمی‌دانیم. بعد از وفات حضرت رسول(ص) بسیاری از مسائل طایفه‌ای و سنت‌های جاهلی پیش از اسلام احیا شد و در این قضیه تأثیر گذاشت. به علاوه، مگر اهل بیت از سلف و صحابه نیستند؟ اهل بیت پیامبر از دیگران آگاه‌تر به سنت پیامبر هستند. چنان که گفتم، این فقط یک بحث تاریخی نیست. منطق شیعه در باب امامت متفاوت با منطق سنی است. ما خلافتی را که تدریجا به شکل سلطنت خودکامه موروثی درآمد، خلاف سنت پیامبر و عامل اصلی انحطاط مسلمین در طول تاریخ می‌دانیم.

 

خداوند از تمامی صحابه اعلام رضایت کرده است!

عالم وهابی: پس شما مخالف اجماع امت و دست کم مخالف اکثریت امت هستید.

پاسخ: با صرف نظر از اینکه در اصل حجیت اجماع به این معنا ما بحث داریم، اجماعی وجود ندارد. شیعه که بخشی از امت است مخالف آن است. پس اجماعی نیست. اکثریت هم هیچ حجیتی ندارد. یک نظر نادرست با کثرت پیروانش تبدیل به درست نمی‌شود. به علاوه، وهابیت هم یک اقلیت در جهان اسلام است. اکثریت اهل تسنن با تفکر و روش افراطی وهابیت مخالفند و آن را بدعت و باطل می‌دانند.

عالم وهابی: نظر شما دربارۀ صحابه خلاف قرآن و سنت است. قرآن به صراحت می‌گوید که خداوند از مهاجرین و انصار و تابعین راضی است، اما شما نه تنها آنها را قبول ندارید، بلکه لعنشان هم می‌کنید. وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنْ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ... (التوبة/100)؛ یعنی مهاجران و انصاری که در صدر اسلام در ایمان سبقت گرفتند و آنان که از ایشان در طاعت خدا پیروی کردند، خدا از آن‌ها خشنود است و آن‌ها از خدا خشنود هستند. همچنین حضرت رسول(ص) فرمود: «اصحابی کالنجوم، بایکم اقتدیتم اهدیتم»؛ یعنی اصحابم همچون ستارگان هستند، از هرکدامشان پیروی کنید اهل هدایت خواهید بود.

پاسخ: آیا قرآن همۀ مهاجرین و انصار و تابعین را بدون استثنا تأیید می‌کند؟ هر عامّی با مخصِّص، اعم از لفظی و غیر لفظی، تخصیص می‌خورد. از نظر قرآن، ملاک برتری تقواست و ملاک رستگاری، ایمان و عمل صالح است. همۀ عمومات با چنین مخصص‌هایی تخصیص می‌خورند. به علاوه، مگر ما با همۀ صحابه مخالفیم؟ مگر خود حضرت علی (ع) از سابقون و مهاجرین نیست؟ مصداق بارز سابقون علی است. او قبل از هرکسی به پیامبر ایمان آورد. افزون بر این، خود قرآن کریم بلافاصله بعد از همین آیه‌ای که قرائت کردید نکتۀ مهمی را ذکر می‌کند که متمم این آیه است. «وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنْ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَینِ ثُمَّ یرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِیمٍ» (التوبة/101)؛ یعنی بعضی از کسانی پیرامون مؤمنان هستند منافق هستند، همچنین بعضی از اهل مدینه اهل نفاق هستند؛ شما آن‌ها را نمی‌شناسید، اما ما می‌شناسیم و آنان را دوباره عذاب می‌کنیم و عاقبت هم به عذاب سخت ابدی دوزخ گرفتار می‌شوند. مصداق این آیه چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که شما آنها را صحابه می‌دانید. چون از نظر شما همین که کسی پیامبر را دیده باشد و در ظاهر به او ایمان آورده باشد از صحابه است. پس بعضی از صحابه (طبق تفسیر شما از صحابه) از نظر قرآن منافق هستند. اما حدیث اصحابی کالنجوم، در تحقیقات حدیثی ما اثبات شده است که جعلی است. از نظر مضمون هم اساساً نامعقول است. اگر دو صحابی دو نظر مخالف با هم داشته باشند یا با هم به جنگ برخیزند، چگونه می‌توان گفت اقتدا به هرکدام باعث هدایت است؟ بحث اجتهاد هم در اینجا مطرح نیست. مگر هر صحابی مجتهد است؟ افزون بر این، طبق این حدیث شما نباید شیعه را طرد کنید، چون شیعه هم به بهترین و نزدیک‌ترین صحابی پیغمبر یعنی علی(ع) اقتدا می‌کند و طبق این حدیث باید هدایت شده باشد. برخلاف ادعای شما، بسیاری از احادیث پیامبر هست که با اینکه در منابع روائی شما هست، اما به آنها اعتنا و توجه نمی‌کنید؛ مثل حدیث غدیر، کسا، ثقلین، بحث قلم و دوات و احادیث راجع به حضرت زهرا(س) و بسیاری از احادیث دیگر که در منابع موثق شما هست، اما از روی تعصب به آنها توجه نمی‌شود.

عالم وهابی: مشکل اصلی شما در مسئله توحید است. چون توحید برای شما حل نشده است، بسیاری از باورها و اعمال شما شرک آمیز است؛ مثل زیارت قبور، حاجت خواستن از مردگان و مهر گذاشتن در نماز. این رفتارها هیچ توجیهی ندارد.

پاسخ: شیعه در بحث توحید، پیرو قرآن و سنت و حکم عقل است و عمیق‌ترین تفسیر از توحید در سخنان ائمه و به دنبال آن در آثار حکما و متکلمان و عرفای شیعه وجود دارد. ابعاد توحید مثل توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و عبادی در این آثار تبیین شده است و در آثار سلفی‌ها هرگز چنین مباحثی وجود ندارد. به دلیل فهم سطحی از توحید است که شیعه را متهم به کفر می‌کنند. زیارت قبور اعم از قبور مؤمنان و معصومان ربطی به شرک ندارد. خود حضرت رسول(ص) به زیارت اهل قبور می‌رفت و بر سر قبر عمویش حضرت حمزه گریه می‌کرد. شرک آن است که انسان در کنار الله سبحانه و تعالی، خدای دیگری را بپرستد؛ اما دوست داشتن اولیای خدا و زیارت قبورشان ربطی به شرک ندارد. هرکس به خدا محبت بورزد، به اولیائش هم محبت می‌ورزد. ما هیچ گاه از اولیای خدا مستقیما حاجت نمی‌طلبیم، بلکه آنها را واسطه بین خود و خدا قرار می‌دهیم. چنانکه پیامبر هم برای دیگران استغفار می‌کرد و در قرآن آمده است که حضرت یعقوب(ع) برای پسرانش از خدا طلب آمرزش کرد. مطلب دیگر این است که اولیای خدا با مرگ نابود نمی‌شوند. مگر قرآن نمی‌فرماید شهدا را مرده نپندارید، بلکه آنها زنده‌اند و نزد پروردگارشان متنعم هستند؟ سجده بر مهر نیز ربطی به شرک ندارد. بین سجده بر مهر و سجده برای مهر فرق است و ظاهراً شما بین این دو تا فرقی تشخیص نمی‌دهید. مگر شما کجا سجده می‌کنید؟ آیا پیشانی را روی خدا می‌گذارید یا روی فرش و زمین و مانند آن؟ پس آیا فرش را می‌پرستید؟ به فتوای فقهای شیعه سجده بر روی هر چیزی جایز نیست. مهر خاک است و ترجیح می‌دهیم که از خاک شهید باشد.

سخن آخر اینکه ما با اهل تسنن مشکلی نداریم؛ بلکه آنها را برادران خود می‌دانیم. ما اعتقاد به وحدت امت اسلامی داریم. هیچ کس مانند امام خمینی(ره) منادی وحدت مسلمانان نبوده است. تفکر تکفیری در وهابیت و همین طور خشونت شدیدی که در آن هست مانع وحدت است. وهابیت وحدت را قبول ندارد، بلکه معتقد است که همه باید وهابی شوند؛ در غیر این صورت باید به شنیع‌ترین شکل قتل عام شوند. ما مسائل اصلی جهان اسلام را سلطۀ صهیونیسم و استکبار و سپس استبداد حاکم بر ممالک اسلامی می‌دانیم، اما مسئله اصلی وهابیت مبارزه با شیعه است. وهابیت در پی نابودی شیعه است و مفتی‌هایشان به لزوم کشتار شیعیان و غارت اموالشان و به اسیری گرفتن زنان و کودکانشان فتوا می‌دهند. شیعه اهل تکفیر و خشونت نیست. اگر یک شیعه فرد سنی یا حتی وهابی را بکشد، از نظر فقهای شیعه باید قصاص شود؛ مگر در حال دفاع باشد. موضع شیعه حتی در مقابل فرقه‌های خشن اسلامی دفاعی است، نه تهاجمی. الان در اینجا هم من در مقام پاسخ به سؤالات شما و رفع اتهام از شیعه هستم، نه حمله به افکار شما. پیشنهاد ما این است که نخست خشونت و تکفیر را کنار بگذاریم؛ ثانیاً بر اساس مشترکات بسیاری که داریم وحدت پیدا کنیم؛ ثالثاً دربارۀ مسائل اختلافی، عالمان فرقه‌های مختلف در فضای علمی با هم مباحثه کنند و سر انجام تفاوت‌های مذهبی را به رسمیت بشناسیم و با سعۀ صدر در این زمینه برخورد کنیم. بحث علمی بسیار خوب است و ما از آن استقبال می‌کنیم، اما تهمت‌های ناروا زدن، دور از جوانمردی است. به نظر بنده یکی از علائم حقانیت شیعه، تهمت‌هایی است که مخالفان تشیع به آن می‌زنند. تهمت نشان می‌دهد که مخالف، دلیل واقعی برای بطلان تشیع ندارد و ناچار است برای مبارزه با تشیع متوسل به تهمت شود و اشکال جعل کند و این خود حقانیت شیعه را نشان می‌دهد.

گرچه این عالم وهابی در مقابل برخی از مطالب تا حدی به فکر فرو می‌رفت و گویا نخستین بار بود که بعضی از این سخنان را می‌شنید، اما همدلی و نرمش چندانی از او دیده نمی‌شد و پس از شنیدن پاسخ‌ها باز سخنان خودش را تکرار می‌کرد. به قضیۀ وحدت هم کمترین اعتقادی نداشت و سخنش این بود که با اهل شرک و بدعت وحدت معنا ندارد. «وَمَنْ لَمْ یجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ» (النور/40).

برچسب ها: صراط وهابی