پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۵

بیشتر پاکسازی تلویزیون کار کرباسچی بود/ صداوسیما جذابیتی ندارد که از خود دفاع کند

کد خبر : ۳۷۳۲۴۱
صراط: هوشنگ توکلی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با تسنیم گفت‌وگو کرده است:

*آقای توکلی در گفت‌وگوهایی که پیش از این با شما داشتیم بسیار تاکید به سکوت کردن در عصر حاضر داشتید، دلیل این مسئله چه بود؟

توکلی: در این اوضاعِ آشفتۀ فرهنگی که ما در ایران داریم واقعاً یک زمانی ترجیح می­‌دهم اصلاً حرفی نزنم. اوضاع آشفته از آن جهت که هیچ چیزی سر جای خودش نیست. من هر سالی که می­‌گذرد بیشتر احساس می­‌کنم این سکوت چقدر خوب است. به نظرم ما سال به سال رشد معکوسی در حوزه فرهنگ و هنر داریم.

*یعنی به جای پیشرفت، عقب­گرد داریم؟

توکلی: در نظر هم نسلی‌های من اینگونه است. بخشی از این رشد معکوس دست انسان و بخش دیگر آن به دست حوادثی است که در جامعه یا محیط پیرامون انسان رخ می‌دهد. انقلاب ایران به نظرم در دنیا نقطه عطفی و نگاهِ جدیدی را در دنیا تعریف می­‌کند، در دهه‌های اخیر مثلاً از انقلاب به بعد دنیا وارد یک آشفته­‌بازار عجیبی شده است، یعنی عقلای حکومت­‌ها یا حاکمیت‌­ها کنار می­‌روند و شرورها در راس قدرت قرار می­‌گیرند، این تعریف جهانی آن است. یعنی مثلاً از 1980 میلادی به بعد مجموعه رئیس­‌ جمهورهایی که در آمریکا روی کار آمدند و یا مدیرانِ سیاسی که در اروپا می­‌بینید، هیچ کدام از آن تعقل لازم برای ادارۀ جهان برخودار نیستند. به اصطلاح می‌گوییم که این افراد در راس قدرت قرار گرفته‌اند جنگ طلب هستند و دنیا را به آتش می‌کشند. انقلاب اسلامی ما در این آشفته بازار جهان شکل می‌گیرد و شروع به خودسازی می‌کند. به نظرم انقلاب اسلامی ایران آخرین انقلاب جدی جهان بود.

یک تضادی بین انقلاب اسلامی ما و موقعیت جهانی که می‌خواهد باعث جنگ­ و نابودی در منطقۀ خاورمیانه شود، وجود داشت. همانطور که در حال حاضر می­‌بینیم این موقعیت جهانی در همه جای خاورمیانه جنگ، خونریزی، خرابی، آتش و نابودی به وجود آورده است. ولی نسل ما درست برای قبل از این ماجراست. دهه 60 و 70 دورانی بود که انسان‌ها امیدوار یا آرمان­گرا بودند. بسیاری از ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانستیم با این حوادثی که در پیرامون ما اتفاق می‌‌افتد، خودمان را وِفق دهیم.

حوادث اجتماعی ما اینگونه بود که کسانی که در حوزۀ مسئولیت قرار گرفتند - به غیر از رهبری که مسئله­‌ اش جداست – نگفتند دنیا در چه وضعیتی است، یا نخواستند بگویند یا نمی­‌دانستند، به هر حال جامعه را در بی‌­اطلاعی از نظر حوادثی که در دنیا رخ می­‌دهد قرار دادند و حتی طرح و برنامه­‌هایی هم که برای ساخت و ساز آیندۀ ایران داشتند را یا نگفتند یا به صورت مبهم گفتند، این گونه‌ است که امروز همه چیز در حالت تعارض است.

صحبت‌های دولتمردان،  مردم را گیج کرده است

*کمی واضع‌تر توضیح می‌دهید؟

توکلی: تا به اینجای صحبت‌هایم مباحث را کمی پیچیده گفتم، اما از این بعد ساده می‌گویم. در حال حاضر دولت آقای روحانی در طی این 4 سال معتقد است یک نگاهِ جدیدِ اقتصادی را وارد جامعه کرده است، شعارهایی هم داده است، گفته من تورم را به حداقل می‌رسانم، صنایع را رونق می­‌دهم، ایجاد کار می­‌کنم و مبانی­‌اش را هم گذاشته بر مبانی­‌ چند کشور در دنیا که این موقعیت را تجربه کرده‌اند. اقتصاددانان و مشاوران آقای روحانی معتقدند تحصلیکردۀ آمریکا هستند و اقتصاد دنیا را هم خوب می‌شناسند، پس چرا در طی این 4 سال نارضایتی‌ها و بیکاری‌ها در همه امور کشورمان بیشتر شده است؟

صحبت‌های دولتمردانمان،  مردم را گیج کرده است. دولت اعلام می­‌کند می­‌خواهیم مالیات بگیریم، بعد می‌بینیم این مالیات در کوی و برزن به یک شکل دیگری تعریف می­‌شود، یعنی همینطوری مردم راه می­‌روند و نفرین می­‌کنند که چرا شغلی و درآمدی ندارند؛ اما مالیات می‌دهند. این‌ها افراد اعتراض یا سؤال می‌‌کنند. وقتی مسئولین اجرایی می­‌خواهند راجع به این سوالات صحبت کنند، صحبت­هایی گنگ و مبهمی را مطرح می‌کنند. ای کاش رئیس جمهور یا مدیران اقتصادی یا مشاوران اقتصادیش می­‌آمدند و می­‌گفتند «مردم دنیا تغییر کرده، نظام­های جدیدِ اقتصادی در دنیا تعریف شده است و و این اقتصادِ جدید اینگونه عمل می­‌کند، ما می­‌خواهیم این الگو را بگذاریم و می­‌خواهیم این کارها را انجام بدهیم» وقتی این را نمی­‌گویند مردم در نا آگاهی به سر می­‌برند و طبیعی است انسا­نها براساس تجربیات گذشته­‌شان زندگی می­‌کنند و جلو می­‌آیند، یک شبه هیچ معجزه‌­ای رخ نمی­‌دهد.

حال جامعه وارد بحران می­‌شود و هنرمند یا اهل فرهنگ می­‌خواهند اتفاقی را که در جامعه افتاده است را منعکس کند، اما اهل فرهنگ این موضوعات مطلع نیست، چرا که اطلاعات لازم در اختیارش قرار نگرفته است. براساس حدس و گمان نمی­‌شود یک کشور، سرزمین و یا یک دنیایی را اداره کرد، دنیا حساب، کتاب و قانون‌هایی دارد، انسانها رفتارهایی دارند و براساس آنها دور هم جمع می­‌شوند و  کارهایی می­‌کنند. یکی از نقش‌های هنر این است که نقش فیلتر را بازی کند.

حساسیت هنر بالاست، وقتی حوادث مثبت یا  منفی را می‌بیند از صافی خودش عبور می­‌دهد و  وارد تجزیه و تحلیلی می­‌شود تا به موضوعات پاسخ  بدهد. این وظیفۀ هنر است که یک عملِ انعکاسی انجام دهد؛ حال وقتی این همه بحران به وجود می­­‌آید که برمی­‌گردد به عدمِ اطلاعِ یک مجموعه از افرادی که در یک جامعه، شهر و کشور زندگی می­‌کنند، خودبخود این اعمال انعکاسی همه به در و دیوار می­‌خورد و هیچکدام کارساز نمی‌شود.

اگر از امروز برگردیم به دوران قبل می­‌بینیم که هر طرح و عمل و پیشنهادی که مثلاً در حوزۀ اقتصاد برای ساخت و ساز مملکت و رشد جامعه انجام داده شده، به شکلِ نیمه‌­کاره رها شده است و تغییر نکرده است. مدیران بعدی هم که راس کار آمدند سعی کردند تعاریف دیگری از افتصاد را اذعان کنند؛ اما آنها نیز اقتصاد را از چاله به چاه انداخته‌اند. به نظرم تا زمانی که وضعیت اقتصادیِ کشورمان شفاف نشود، نمی‌توانیم مسائل فرهنگیمان را حل کنیم.

مدیرانی در سازمان‌های انقلابی پُست‌هایی در اختیار گرفته‌اند که به ساختار جمهوری اسلامی اعتقادی ندارند

* بعد از پیروزی انقلاب هم اینطوری بوده است؟

توکلی: نه؛ بعد از پیروزی انقلاب علی‌رغم اینکه جریانات سیاسی، تضارب آراء، درگیری­های گروهی، جناحی، سیاسی و تشکیلاتی وجود داشت، همه در  یک چیز متحد بودند و آن هم این بود که یک انقلابی شده و هر کسی براساس علم، تجربه و آگاهی خودش می‌تواند کمکی انجام دهد. در اوایل انقلاب و در دهه 60 همه امیدها، نگاه­‌ها و انرژی‌­ها به سمت و سوی ساخت و ساز رفته بود. در آن سالها بچه‌های انقلابی به این رسیده‌ بودند که هر چقدر وابستگی‌شان به خارج از مرزهای جغرافیایی کمتر باشد، در انجام امور موفق‌ترند. هر چقدر نیروهایی که از خارج می­­‌آیند با اسامی مختلف مانند انجمن اسلامی آمریکا، بچه­‌های کنفدراسیون و غیره در ساخت و ساز اخلال به وجود می­‌آوردند و در تعریفِ یک انقلاب جامع که در ایران رخ داده است، ایجاد تضاد می­‌کنند. چون یک عقبه‌‌ای هم  از یک جریانات پنهانی دارند و از طریق آنها حمایت می­‌شوند. متاسفانه بخشی از این افراد، گلوگاه­‌های مهم را در اختیار می­‌گیرند بخصوص در حوزۀ فرهنگ و هنر، گروه­‌ها و بچه­‌هایی که در دهۀ 50 و 60، از آمریکا وارد ایران شدند، زیر چتر انجمن اسلامی، اینها هنوز آن خط و خطوطی که پهن کرده بودند، به قول بچه‌‌های خودمان ریل­‌گذاری­هایی که شده بود، روی آن ریل­‌گذاری­ها حرکت می­‌کنند و از همان اوایل انقلاب ما که در حوزۀ فرهنگ و هنر کار می­‌کردیم، احساس می­‌کردیم یک تضادی بین ما و آنها وجود دارد.

صدا و سیما هیچ جذابیتی ندارد که از خودش دفاع کند

من هفتۀ گذشته با چند نفر از دوستان صحبت می­‌کردم که جزء دلسوزان این انقلاب و مملکت هستند و سالها کار می­‌کردند، گفتم صدا و سیما، جزء نهادهایی است که در زیرمجموعۀ مدیریتِ مقام معظم رهبری قرار دارد، این مدیریت باید مضاعف شود، مدیرانی که می­‌آیند و در صدا و سیما کار می­‌کنند دو مسئولیت دارند، یکی مسئولیت عمومی که باید برای اعتلای کشور کار کنند، دوم اینکه به حرمت اسم رهبری باید دو برابر تلاش کنند.امروز وقتی جریان یا طیفی می­‌خواهد حمله کند به اقتدار یا به آن اتوریتۀ مقام معظم رهبری نیازی ندارد اسم به کار ببرد، به صدا و سیما حمله می­‌کند و صدا و سیما هیچ جذابیتی ندارد که از خودش دفاع کند. اینکه ما در حال حاضر 40 سال است که به نتیجه نرسیده‌ایم به این علت است که مدیرانی در سازمان‌های انقلابی ما پُست‌های گلوگاهی را در اختیار گرفته‌اند که به ساختار جمهوری اسلامی اعتقادی ندارند. این افراد نمی‌خواهند این کشور به اعتلا برسد؛ 40 سال فرصت داشتند که بیایند در پُست‌های گلوگاهی قرار بگیرند و باعث بی‌خاصیتی نهادهای مهم شوند. به همین علت است که در حال حاضر نیروهای متخصص پشت درهای بسته نگه داشته شده‌‌اند.

در دهه 60 من «مدرس» را کار کردم. در آن سالها صداوسیما به دلیل شرایط بحرانیِ انقلاب تولیدات کمی داشت. آقای حجت که قائم­‌مقام محمد هاشمی مدیرعامل سازمان صداوسیما یک گزارش محرمانه‌­ای تهیه کردند که این گزارش محرمانه‌در حال حاضر در دفتر مدیریت صدا و سیما وجود دارد، تولیدِ مفیدِ صدا و سیما در آن سال‌ها روزی 7 ثانیه بود، با «مدرس» این تولید تبدیل شد به روزی 17 دقیقه و این بزرگترین امتیاز بود، یعنی بالاخره صدا و سیما موفق شده بود بعد از 10 سال درها را باز کند و یک کارهایی انجام دهد، منظورم از تولید تلویزیون ساخت و ساز فیلم­ها نیست، آنچه که به آن تولید تلویزیونی می‌­گویند و در داخلِ استودیوها انجام می­­‌شود، برای اینکه این تولید از 7 ثانیه به 17 دقیقه برسد، 10 سال شبانه­ روز کار کردیم تا این اتفاق افتاد، امروز با داشتن این همه امکانات، بودجه، ابزارآلات فنی و تکنولوژی چه داریم؟ تمام رویای ما در دهه 60 این بود که بتوانیم با آن  نورپردازانِ بزرگی که در آن زمان در صدا و سیما حضور داشتند، یک رنگ سفید را در طیف رنگ­هایمان اضافه کنیم، اما نمی‌شد چون امکاناتش وجود نداشت. در حال حاضر ما به این نقطه رسیده‌ایم که همه امکانات در دسترسمان است؛ اما تولید نداریم! چرا چون افرادی نمی‌گذارند و به وسیله قدرتی که در دست دارند اهالی فرهنگ و هنر را تهدید می‌کنند و به انزوا می‌برند.

* آقای توکلی فلش بکی بزنیم به سالهای اول انقلاب زمانی که شما تل‌فیلم را در باغ سپهسالار راه انداختید و آن مکان باب شد تا بسیاری از کارگردانان مطرح حال حاضر کشورمان وارد عرصه سینمای شوند.

توکلی: شما این موضوع را از کجا می‌دانید. چون به سنتان نمی‌خورد که آن دوران را درک کرده باشید.

*تسنیم: روی آثار و فعالیت‌هایتان مطالعه داشته‌ایم. راجع به آن سالها برایمان بگویید.

توکلی: اگر دقت کرده باشید ساختمان تئاتر شهر شبیه برج طغرل(در شهرری) است. از قدیم هم مردم لقب برج طغرل را به آن داده بودند و شاید در انگاره‌های ذهنیشان این بود که روزی بتوانند آن را فتح کنند. چون آنهایی که بیرون از این برج بودن فکر می‌کردند که می‌شود افراد بسیاری را در این مکان جمع کرد، بعد از پیروزی انقلاب درها باز شد و وقتی آنها آمدند داخل، دیدند اصلاً نمی­‌توانند آنجا راه بروند، چون تمام برج طغرل، یک سالن و یک عده تماشاچی هستند که می‌­نشینند و یک صحنه است که بازیگران روی صحنه بازی می‌کنند و چند اتاق اداری و آن چیزی نبود که در تصور آنها بود ولی تصور جای خودش باقی بود. به هر حال انقلاب شده بود و بسیاری دوست داشتند در عرصۀ هنر ورود کرده و کار کنند، ما کلاس­­هایی را در تئاتر شهر دایر کردیم که در حال حاضر بهترین کارگردانان و بهترین بازیگران کشورمان که امروز حرف اول را می­‌زنند، اکثراً بچه‌­هایی هستند که در آن دوره‌ و کلاس‌های تئاتر شهر حضور پیدا کردند.

* آقای کاسبی هم بودند؟

توکلی: نه آقای کاسبی بیشتر با بچه­‌های دراماتیک بود، افرادی مثل آقای میرباقری که سریال «مختارنامه» را ساختند در آن کلاس‌ها حضور داشتند. به هر حال آنچه که مقدمۀ حضور نسل جدید در حوزۀ فعالیت­های هنری از کلاس­هایی شروع شد را ما در تئاتر شهر دایر کردیم.

* دقیقاً چه افرادی این کلاس‌ها را راه‌اندازی کردند؟

توکلی: من بودم، آقای پورحسینی، آقای طهمورث و خانم سپاه­‌منصور. کلاس‌های ما، کلاس‌های مفیدی بود. از همان زمان هم پیش بینی می‌کردیم که چنین نسل درخشانی از آن کلاس‌ها ظهور کند.

* کلاس­های شما تا چه زمانی طول کشید؟

توکلی: این کلاس‌­ها از اوایل سال 58 تا اواخر 58 ادامه داشت.مدیران فرهنگی آن سالها به نحوی می‌خواستند تئاتر شهر را برای طیف خودشان مصادره کنند.چون تنها مرکزی بود که به چشم دیده می­‌شد و تهران آن زمان اینقدر شلوغ نبود، بیشتر جریانات سیاسی فکر می­‌کردند که باید بیایند و در اینجا به حاکمیتی برسند، در واقع تالار سنگلج که مربوط می‌­شد به اداره تئاتر و هنرمندان فرهنگ و هنر تعطیل شده بود و کارایی خودش را از دست داده بود و این تنها سالنی بود که روی پا بود و به نوعی در تفاهم­‌هایی که در مدیریت کلان آنجا انجام شده بود قرار بود سازوکار تئاتر شهر را سازمان جشن و هنر به عهده بگیرد و کار کند. مدیریت تلویزیون یعنی آقای قطب­‌زاده چند نیرو با خودش از آمریکا آورده بود که این‌ها عطش عجیبی داشتند در گرفتنِ این مراکز و از طریق قطب­‌زاده و به نوعی نهضت آزادی، انجمن اسلامی آمریکا، آقای دکتر یزدی از جمله این افراد این مجموعه بودند و در راس آنها آقای فخرالدین انوار که اولین مدیر است که از قطب­‌زاده حکم می­‌گیرد، جای فرخ غفاری، معاونت فرهنگی و هنری صدا و سیما را به عهده می­‌گیرد، یکی از معتبرترین معاونت­‌های تلویزیون در قبل از انقلاب معاونتی بود که آقای فرخ غفاری مسئولیت آن را داشت که این برمی­‌گشت به حوزۀ فعالیت­های فرهنگی و هنری قرار داشت.

بیشتر پاکسازی‌های تلویزیون کار کرباسچی بود

* آن‌ها اکثراً نهضت آزادی بودند؟

توکلی: نه؛ آن‌ها خودشان را شاگردان مرحوم شریعتی معرفی می­‌کردند، شریعتی چند شاگرد بیشتر نداشت چون بیشتر آن چند نفر دیگر فرصتی نداشت که شاگرد تربیت کند. این‌ افراد معمولاً در حسینه ارشاد بودند و یکی، دو کار هم انجام دادند. به هر حال آن‌ها در یک مجموعه‌ه­ایی بودند که در رأس آن آقای انوار قرار داشت.  آقای انوار وقتی که در دهم فروردین­ ماه از آقای قطب­‌زاده حکم گرفت و مدیر فعالیت­های فرهنگی و هنری صدا و سیما شد، به مهندس مهدی حجت حکم داد و او نیز رئیس موقت تئاتر شهر شد، تا قبل از این تئاتر شهر مانند بقیه نهادها به شکل شورایی از طریق خود هنرمندانی که آنجا کار می­‌کردند، اداره می‌­شد. بعد از اینکه یک مقدار در ایران یارگیری کردند و  قوی‌تر شدند, حال بحران­‌هایی به وجود آمد و آن عدم پذیرش این افراد توسط جریانات سیاسی بود. این موضوع باعث درگیری‌های بسیار در سازمان صداوسیما شد. مثلاً هر ماه گروهی را به نمایندگی خود معرفی می‌کردند و این گروه می‌آمد اسلحه می‌بست و به صداوسیما حمله می‌کرد و قسمتی را می‌گرفت. بعد دوباره می‌آمدند و آنان را بیرون می‌کردند، دوباره گروه دیگری می‌آمد. ولی آن گروهی که ثابت توانستند مقاومت کنند و بمانند گروهی بودند که زیر نظر آقای فخرالدین انوار وارد تلویزیون شدند. قطب­‌زاده،محمد بهشتی، آقای کرباسچی(شهردار)، این‌ها کسانی هستند که بیشترین نقش و حضور را در آن دوره در تلویزیون داشتند.

*تسنیم: کرباسچی آن زمان چه کاره بود؟

توکلی: کرباسچی مسئول پخش بود.

* آن زمان معمم بود؟

نه؛ مثل حال حاضر کت و شلواری بود.او تلخ بود و بسیاری از پاکسازی­‌هایی که در آن دوره در تلویزیون انجام شد از طریق همین فرد صورت گرفت که مبنای عقلی و فکری نداشت.

* محمد بهشتی هم در همین سطحی که در حال حاضر هست، بود یا نه در یک سطح بسته‌­تر مانند آقای کرباسچی؟

توکلی: بهشتی از همان ابتدا بیشتر تلاش می­‌کرد تا خودش را یک عنصر فرهنگی و لیبرال جا بزند، این است که در رفتارهای او چیزی تغییر نکرده است، یعنی امروز شما آقای بهشتی را می­‌بینید همان بهشتی­‌ای است که در آن دوره بود منتها در حال حاضر مانند من پیر شده است ولی تفکراتش همان تفکرات است.

پشت صحنه دولت پنهانی در عرصه فرهنگ چه کسانی هستند

*  چطور این تفکرات با یکسری بچه‌های حزب­‌اللهی­‌تر، جمع­‌پذیر می­‌شد؟

توکلی: آنها بلد بودند که زیاد جلو نیایند. هیچ وقت با نیروهایی که درگیر مسائل فرهنگی بودند در خط اول قرار نمی‌گرفتند، پشت یکسری جریانات دیگر قرار می­‌گیرند و چون منبع مالی در اختیار آنها بود و ایجاد اضطراب و ترس می­‌کردند و به راحتی می­‌توانستند حقوق بسیاری از افراد را قطع کنند. کما اینکه قطع کردند و  بسیار از افراد را بیکار کردند. انقلاب به آنها اعتماد کرده بود و آنها به وسیله اقتدار جایگاه قابل توجهی را برای خود به دست آورده بودند. بسیار آگاهانه کار می‌‌کردند و منابع مالی‌ که در اختیار داشتند کمکشان می‌کرد. این موضوع باعث شد آن افراد دولت پنهانی در پشت صحنه عرصه فرهنگ تشکیل دهند و از عرصه فرهنگ بهره ببرند؛ کما این که هنوز که هنوز است از آن بهره می‌برند.

* خانه سینما را هم آقای انوار راه انداخت؟

توکلی: بله من معتقدم آقای انوار هنوز هم دارد طرح و برنامه می‌­دهد و این‌ افراد اجرا می­‌کنند، یعنی چیز تغییر نکرده فقط آدم­‌ها و هنرمندان و اهالی سینما را فرسوده کرده و نسلها تغییر کرده است و اینها به هر دلیلی که یک روزی اسنادش بیرون می­‌آید و روزی بالاخره خودشان اعتراف می­‌کنند و می­‌گویند. مشخص می‌شود با نیت و هدفی آمدند نشستند و  کجا قرار بود این قافله را ببرند و آیا موفق شدند یا موفق نشدند.

* در تئاتر هم این کار را کردند؟

توکلی: بله؛ اساساً با تئاتر شروع کردند، چون آن زمان سینما انقدر جدی نبود. طبیعاً اولین تابلوی نئونی که توجه آنها را جلب می‌کرد، تئاتر شهر بود. این بود که آمدند داخل تئاتر شهر مستقر شدند، بعد کم کم پوست انداختند و وضعیت خودشان را توسعه دادند و جذب نیرو کردند. این گروه به آن نتیجه رسیده بودند که باید مدیرانی را در تمام حوزه‌ها تربیت کنند که سالها بعد مدیریت اجرایی بدنه نظام را برعهده بگیرند، در حال حاضر اگر نگاهی به ارگانها و نهادهای کشورمان بیندازید متوجه می‌شوید که در همه آنها ارگانها و نهادها نیروهای این گروه وجود دارند. البته من تصور می‌کنند پشتوانه این تفکرشان مرحوم هاشمی رفسنجانی بود.

تل ­فیلم زیرمجموعۀ تلویزیون بود، پس آقای انوار و تیم­شان تصمیم گرفتند بخشی از این بچه­‌ها را جذب کنند و به آنها آموزش بدهند که اینها بعداً مدیرانِ هنری و سینمایی کشور شوند.به همین منظور 200، 300 نفر از بچه­‌های فوق­‌العاده خوش­فکر را گرد هم جمع کردند. حدوداً یکماه بعد از تشکیل سیمافیلم آقای انوار به من تماس گرفت و گفت که «بیا و به این هنرجویان آموزش بده». در آن روزها در تل‌فیلم یا سیما فیلم امروزی اکبر عالمی کارگردانی سینما، لابراتوآر و عکاسی درس می‌داد. بعد من هم از آقای کلهر که تخصص و تحصیلاتش هنرهای تجسمی بود و ذهن خلاقی داشت، خواهش کردم که در تل‌فیلم حضور پیدا کند؛ چرا که می‌توانست مؤثر واقع شود. این بود که من و آقای کلهر با همدیگر وارد تل‌فیلم شده و با این بچه‌ها آشنا شدیم. آقای کلهر خیلی جدی‌تر این کلاس‌ها را دنبال کرد؛ اما من بعد از 3-4 جلسه از این کلاس‌ها جدا شدم، چون احساس می‌کردم فاصله بسیاری بین اطلاعاتی که من دارم نسبت به این بچه‌ها وجود دارد.

نهایتاً سیما فیلم به دو گروه تقسیم شد، گروهی از این بچه­‌ها که زیرمجموعۀ ذهنی و فکری آقای کلهر قرار گرفتند و گروهی که زیرمجموعۀ فکری آقای انوار و تیمش قرار گرفتند، گروه اول  گروهی بودند که بیشتر جذب اندیشه­‌ها و افکار مقام معظم رهبری شدند و یک طوری آقای کلهر و من هم در چند نوبت، خط و خطوطی یا راهنمایی­‌ها را از مقام معظم رهبری می­‌گرفتیم و اجرا می­‌کردیم.گروه آقای انوار هم به شاخۀ مقابل این گروه تبدیل شدند. تفاوت جدی گروه آقای انوار نسبت به بچه‌های کلهر، این بود که بچه‌های آقای انوار بخاطر دسترسی شخص آقای انوار، به راحتی بودجه دریافت می‌کردند؛ اما بچه‌های گروه آقای کلهر که آقای شورجه، شمقدری و آقای رحیم‌‌پور جزء آنها بودند بودجه‌ای برای فیلم سازی نداشتند. این بچه‌ها فقط مدت کودتاهی که ما وارد وزارت ارشاد شدیم توانستند فیلم بسازند که تولیدات سال 60 و 61 از جمله این آثار است.