صراط: سید کمال خرازی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی در سخنرانی خود در اندیشکده چتم هاوس تأکید کرد: تروریسم تکفیری- وهابی محصول تفکر و اعتقادات جمهوری اسلامی ایران نیست. ریشه های این تروریسم را باید در خاستگاه آن یعنی عربستان خشکاند.
به گزارش خبرگزاری مهر، خرازی در این نشست تصریح کرد: واقعیت آن است که آمریکا و متحدان منطقهای آن نقش اصلی را در توسعه بیثباتی در این منطقه بر عهده دارند. به نظر میرسد منافع مشترک آمریکا و اسرائیل و کشورهای مرتجع عربی در تضعیف و تجزیه کشورهای بزرگ این منطقه نهفته است. آنها امنیت خود را در تضعیف، تجزیه و سرنگونی حکومتهای مستقر جستجو میکنند. در حالی که ایران به ثبات منطقه میاندیشد و منفعت خود و منطقه را در تثبیت وضعیت موجود و توسعه همکاریهای منطقهای میبیند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: همه کشورها از جمله کشورهای اروپایی باید سپاسگزار مشاوران نظامی و رزمندگان ایرانی به فرماندهی سردار سرلشکر سلیمانی باشند که به کمک دولتهای منطقه در مبارزه با نیروهای تروریستی تکفیری- وهابی شتافتند و موجبات شکست آنها را فراهم ساختند.
مشروح این سخنان به شرح زیر است:
خوشحالم که فرصتی فراهم شد تا امروز در این مرکز علمی مهم سخنانی را ارائه کنم، لذا جا دارد از مسئولان مربوطه که این برنامه را تدارک دیدهاند، تشکر کنم.
طبیعتاً با توجه به حوادث مخاطرهآمیزی که امروزه در منطقه خاورمیانه و حوزه پیرامونی جمهوری اسلامی ایران میگذرد، این انتظار وجود دارد که اینجانب در رابطه با مسائل پیچیده سیاسی و ژئوپلیتیکی این منطقه حساس سخن بگویم. لذا در سخنرانی خود به بررسی نقش ایران در ژئوپلیتیک منطقه میپردازم.
با توجه به رویکرد سیاسی جمهوری اسلامی ایران و دیدگاههای متفاوتی که در رابطه با نقش آفرینی کشورم وجود دارد، بر روی یک سؤال اصلی تأکید خواهم داشت که نقش ایران در صحنه پر تلاطم خاورمیانه چیست؟ در پی حفظ وضع موجود است یا عامل بیثباتی. در ذیل این سؤال کلی چند سؤال ریزتر نیز به شرح آنچه در زیر میآید، قابل طرح است که در لابهلای صحبتهایم به آنها اشاره خواهم داشت.
چرا ژئوپلیتیک خاورمیانه در سالهای اخیر بهسرعت در حال دگرگونی است؟
چه کسانی در این منطقه از بیثباتی سود میبرند و چه کسانی در پی تثبیت وضع موجود هستند؟
آیا عربستان و اسرائیل در پی حفظ وضع موجود و ثبات منطقه هستند؟ یا ایران است که از فروپاشی حکومتهای منطقه جلوگیری میکند؟
آیا نفوذ ایران ناشی از دخالت ایران در کشورهای منطقه چون سوریه و عراق است یا اینکه به دلیل حمایت ایران از دولتهای مزبور و نیروهای مقاومت در برابر اقدامات بیثباتسازی عربستان است؟
آیا ایران میتوانست نسبت به بیثباتی عراق و سوریه بیتفاوت باشد؟ و آیا بیثباتی در این دو کشور منجر به بیثباتی ایران نمیشد؟
آیا ایران میتوانست حداقل به دلیل امنیت خودش به تقاضای این کشورها برای کمک بیتوجه باشد؟
اگر ایران به این کشورها کمک نمیکرد و بغداد و دمشق به دست داعش سقوط میکرد، سرنوشت منطقه در برابر یک تروریسم وحشی عنانگسیخته چون داعش چه بود؟
اگر بغداد و دمشق سقوط میکردند آیا شما امروز اروپای امنتری داشتید؟ پس چرا کاری نکردید؟
پایگاه تروریسم تکفیری کدام ایدئولوژی است و خاستگاه آن ایدئولوژی کدام کشور است؟
چه کشورهایی در منطقه و فرا منطقه از داعش و القاعده و نظایر آن حمایت کردند؟
آیا نفوذ در منطقه را با جنگ و کشتار و حمایت از گروههای تروریستی میتوان به دست آورد؟ یا کمک به کشورهای منطقه برای مقاومت در برابر دخالتهای بیگانه موجب نفوذ است؟و بالاخره ایران چگونه میبایست در برابر گسترش تروریسم و بیثباتی، از امنیت خود دفاع میکرد؟
اما اگر کمی به گذشته برگردیم، میبینیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حکومتهای مختلف غیر دموکراتیکی که در حوزه پیرامونی ایران وجود داشتند، بنای ناسازگاری با جمهوری اسلامی ایران گذاشتند. انقلاب اسلامی ایران انقلابی مردمی بود که در آن اراده مردم از طریق ایجاد ساختارهای دموکراتیک تجلی یافت، ولی در کشورهای پیرامون ایران ساختارهای سیاسی اقتدارگرا همچون حکومت بعثی عراق در غرب، حکومت کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی در شمال و ساختارهای اقتدارگرا، قبیلهای، غیر دموکراتیک و سنتی در جنوب وجود داشتند.
وجود این تضادهای ساختاری از یک سو و نفوذ معنوی انقلاب اسلامی در بین مردم مسلمان و آزادیخواه منطقه از سوی دیگر منجر به این شد که حکومتهای دیکتاتوری مخالف جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در غرب و جنوب کشور جنگی 8 ساله را بر ایران تحمیل کنند. در این میان، کشورهای بلوک غرب و شرق نه تنها از متجاوز حمایت کردند، بلکه ایران را تحت تحریمهای ظالمانه خود قرار دادند. البته، ایران چه در دوران جنگ تحمیلی و چه در دوران تحریم اقتصادی، توانست به دلیل برخورداری از حمایت مردم، دوران جنگ را با سربلندی و پیروزی بگذراند و به راه پیشرفت خود ادامه دهد.
انقلابهای عربی که از شمال آفریقا آغاز شد و به کشورهای جنوبی خلیج فارس گسترش یافت، تزلزل و بیثباتی غیرمنتظرهای را در منطقه به وجود آورد. سقوط رژیمهای تونس و مصر موجب خلأ قدرت در کشورهای مزبور و منطقه شد. در چنین فضایی فعالیت نیروهای افراطی و تروریستی توسعه یافت و آمریکا و متحدان آن در منطقه به آموزش، تسلیح و تقویت گروههای تروریستی – تکفیری در سوریه بهمنظور سرنگونی حکومت قانونی آن پرداختند. گروههای تروریستی نیز موفق شدند با جذب جوانانی که در مساجد اقصی نقاط عالم با تفکر وهابیت آشنا شده بودند، نیروی وسیعی جمعآوری کنند، بهطوری که تنها داعش 80000 نیرو جمعآوری کرد که 20000 تن آنها خارجی بودند و از 80 کشور جهان به داعش پیوسته بودند. این نیروها به تسخیر سرزمین سوریه و عراق و تضعیف و سرنگونی حکومتهای آنها پرداختند.
هدف داعش در سوریه و عراق از آغاز سقوط نظام سوریه و عراق بود و پیشبینی آنها و حامیانشان در مورد سوریه این بود که در کمتر از یک ماه بشار اسد سرنگون خواهد شد. در عراق نیز آنها با گرفتن موصل به سمت بغداد سرازیر شدند و چیزی نمانده بود که بغداد سقوط کند. در چنین شرایطی ایران به دعوت دولت سوریه و سپس دولت عراق به کمک آنها شتافت، زیرا پیشروی گروههای تروریستی مستقیماً با امنیت ملی ایران در ارتباط بود و آنها به مرزهای ما نزدیک شده بودند.
حمایت ایران از دولتهای سوریه و عراق باهدف حفظ وضعیت موجود، تمامیت ارضی و ثبات کشورهای منطقه بود. ایران از دولتهای مزبور حمایت کرد، زیرا میدانست که گروههای تروریستی- تکفیری در صورت پیروزی چه مشکلاتی را در آینده برای کل منطقه از جمله ایران و برای کل جهان از جمله اروپا به وجود خواهند آورد. در اینجا باید از شما حضار محترم پرسید آیا ایران عامل بیثباتی در منطقه است یا کشورهایی که همه جانبه از گروههای تروریستی حمایت کردند و خواهان سقوط رژیمهای قانونی سوریه و عراق بودند.
واقعیت آن است که آمریکا و متحدان منطقهای آن نقش اصلی را در توسعه بیثباتی در این منطقه بر عهده دارند. به نظر میرسد منافع مشترک آمریکا و اسراییل و کشورهای مرتجع عربی در تضعیف و تجزیه کشورهای بزرگ این منطقه نهفته است. آنها امنیت خود را در تضعیف، تجزیه و سرنگونی حکومتهای مستقر جستجو میکنند. در حالی که ایران به ثبات منطقه میاندیشد و منفعت خود و منطقه را در تثبیت وضعیت موجود و توسعه همکاریهای منطقهای میبیند.
مبارزه ایران با گروههای تروریستی در عراق و سوریه که به دعوت دولتهای آنها صورت گرفت منجر به تضعیف گروههای تروریستی و تضعیف تفکر تکفیری- وهابی شد. این مسئله متحدان آمریکا در حوزه خلیج فارس، بهویژه عربستان را بهعنوان خاستگاه تفکر وهابی و حامی اصلی گروههای تکفیری- وهابی بهشدت عصبانی کرد و لذا ریشه اختلاف عربستان با ایران و تلاش آن رژیم در توسعه ایران هراسی، ایراد فشار بر ایران، تطمیع کشورهای دیگر برای قطع رابطه با ایران، اقدام نظامی در بحرین و یمن علیه مردم آنها را که صرفاً خواستار حق طبیعی خود در ایفای نقش در اداره کشورشان و نه سرنگونی رژیمهای آنها هستند، در شکست آنها در سوریه و عراق باید جستجو کرد.
به هر صورت، با شکست گروههای تروریستی در سوریه و عراق نمیتوان انتظار داشت که تروریسم تکفیری- وهابی در جهان رخت بربندد، بلکه پیشبینی میشود آنها در قالبهای دیگری به عملیات تروریستی و ایذایی خود ادامه دهند و با مهاجرت به نقاط دیگر دنیا از جمله شمال آفریقا، افغانستان و آسیای میانه، اروپا و خاور دور به ایجاد گروههای تروریستی کوچک و بزرگ و ایجاد ناامنی بپردازند. بالاخره داعش و جبهه النصره بهعنوان ارتشهای تروریستی بزرگ نمیتوانند بیکار بمانند و باید به نحوی به حیات شوم خود ادامه دهند.
آری، گروههای تروریستی سلفی – وهابی پیوندی ناگسستنی با عربستان سعودی دارند و ساختار سیاسی متعلق به قرن 19 این کشور که ترکیبی از مذهب وهابیت و نظام غیر دموکراتیک قبیلهای میباشد، عامل بیثباتی در منطقه است. مقامات این کشور برای حل مشکلات داخلی خود دست به فرافکنی میزنند تا زمینه بقای خود را با ایجاد جنگهای نیابتی و حمایت از فعالیت گروههای تروریستی در سایر کشورها فراهم کنند. دولت سعودی از حدود سه دهه قبل بر اساس یک استراتژی دراز مدت تربیت مبلغان ایدئولوژی وهابیت را با ایجاد مدارس متعدد در خارج از کشور و آموزش داوطلبان خارجی در داخل عربستان آغاز کرد و امروزه اداره مساجد اکثر کشورهای دنیا را امامان آموزش دیده توسط عربستان سعودی و تحت حمایت مالی آن دولت بر عهده دارند. این یافته بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی غربی از جمله در بریتانیاست.
به هر حال جای تأسف است که دولت بریتانیا به خاطر منافع مادی خود اجازه انتشار نتایج تحقیقاتی را که در زمینه نقش عربستان در گسترش وهابیت و حمایت مالی آن از گروههای تروریستی انجام گرفته است، نمیدهد، در حالی که برای ریشهکن کردن تروریسم تکفیری- وهابی باید عربستان را بهعنوان خاستگاه وهابیت تحت فشار قرار داد. در غیر این صورت ادامه نشر چنین تفکراتی میتواند امنیت منطقه و جهان و از جمله بریتانیا را با خطر مواجه سازد. متأسفانه ما در آمریکا نیز شاهد همین سیاست بودهایم که به دلیل منافع مادی از انتشار گزارش محرمانه کنگره درباره نقش عربستان در حادثه 11 سپتامبر جلوگیری به عمل آمد.
متأسفانه عربستان سعودی با کمک آمریکا و اسرائیل در تبلیغات وسیع خود مبارزه ایران با تروریسم و مقابله باسیاست سرنگونی حکومتهای مستقر را تلاش برای برهم زدن ثبات جلوه میدهند. آیا جلوگیری از سقوط بغداد، اربیل و دمشق ایجاد بیثباتی در منطقه است. اگر این مراکز مهم سیاسی در اختیار داعش قرار میگرفتند چه بلایی بر سر امنیت منطقه میآمد. در اینجاست که همه کشورها از جمله کشورهای اروپایی باید سپاسگزار مشاوران نظامی و رزمندگان ایرانی به فرماندهی سردار سرلشکر سلیمانی باشند که به کمک دولتهای منطقه در مبارزه با نیروهای تروریستی تکفیری- وهابی شتافتند و موجبات شکست آنها را فراهم ساختند.
صحبت از نفوذ ایران در این منطقه میشود. این نفوذ امر جدیدی نیست، بلکه از دوره پادشاهان صفویه چنین ارتباط گسترده فکری و معنوی بین ایران، عراق و شامات وجود داشته است و حتی بعضی از متفکرین و مشاورین دربار صفوی مانند شیخ بهایی از این مناطق برخاسته بودند. حتی در دوره عثمانی نیز ایران حضوری جدی در شهرهای مذهبی عراق چون نجف، کربلا و بغداد داشت و پیوندهای ناگسستنی بین مردم ایران و مردم شامات همواره وجود داشته است. چنین حضور و نفوذ معنوی و طبیعی بانفوذ اجباری در کشورهای دیگر از طریق ارسال اسلحه و پول برای گروههای تروریستی خیلی تفاوت دارد.
این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که هدف مبارزه جمهوری اسلامی ایران با گروههای تروریستی قبل از هر چیز دور ساختن تهدیدات امنیتی از مرزها و سرزمین خود است. جمهوری اسلامی ایران 1458 کیلومتر مرز مشترک با عراق و 909 کیلومتر مرز مشترک با پاکستان و 936 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد و همواره از سوی مرزهای خود تهدید شده است. در جنوب خلیج فارس نیز عربستان همیشه علیه کشورمان در حال توطئه بوده است و همان طور که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حدود 100 میلیارد دلار به رژیم صدام کمک کرد، امروز نیز از کمک به مخالفان ایران ابایی ندارد و حتی وزیر دفاع آن اعلام کرده است که ما جنگ را به داخل مرزهای ایران میکشانیم!
بنابراین، این ایران نیست که دنبال هژمونی است، بلکه عربستان است که چنین سیاستی را از طریق جنگهای نیابتی و یا دخالت مستقیم نظامی دنبال میکند این روزها ملاحظه می فرمایید که عربستان در راستای سیاست هژمونی خود با کشور کوچک قطر چه سیاست زورگویانه و غیرمنطقی را در پیش گرفته است؟ این در حالی است که ایران هر دو طرف را به آرامش و حل مشکلات فیمابین خود از طریق مذاکره دعوت کرده است.
در جمعبندی پایانی باید بر نکات زیر تأکید کنم:
تغییر رژیمها از طریق دخالت نظامی، آنطور که در لیبی اتفاق افتاد و یا کمک به گروههای مذهبی و قومی برای جدایی از سرزمین اصلی خود، آن طور که در عراق و سوریه دنبال میشود، نه تنها گرهی از گرههای منطقه باز نخواهد کرد، بلکه شاهد ناامنی بیشتر در این منطقه، تقویت گروههای تروریستی و گسترش تروریسم به کشورهای مجاور و نقاط دیگر جهان خواهیم بود.
برای مبارزه با تروریسم یک همکاری واقعی و صادقانه بینالمللی و نه نمایشی ضروری است و لازمه آن تعریف دقیق تروریسم، احتراز از استانداردهای دوگانه در نحوه برخورد با گروههای تروریستی و عدم استفاده ابزاری از این پدیده شوم برای اهداف سیاسی است.
برای مبارزه با تروریسم باید ریشههای آن را خشکاند و منابع مالی آن را قطع کرد. عدم خشکاندن ریشههای تروریسم تکفیری، عدم جدیت در معرفی عاملان و حامیان گروههای تروریستی و عدم همکاری واقعی جامعه بینالملل در مبارزه با تروریسم، جهان را با ناامنی بیشتری روبرو خواهد ساخت.
واقعیت آن است که تروریسم تکفیری- وهابی محصول تفکر و اعتقادات جمهوری اسلامی ایران نیست. ریشههای این تروریسم را باید در خاستگاه آن یعنی عربستان خشکاند.
جمهوری اسلامی ایران همواره آماده همکاری با هر کشوری است که عزم جدی در مبارزه با تروریسم داشته باشد و امنیت دراز مدت خود را قربانی منافع موقت اقتصادی نکند.
به گزارش خبرگزاری مهر، خرازی در این نشست تصریح کرد: واقعیت آن است که آمریکا و متحدان منطقهای آن نقش اصلی را در توسعه بیثباتی در این منطقه بر عهده دارند. به نظر میرسد منافع مشترک آمریکا و اسرائیل و کشورهای مرتجع عربی در تضعیف و تجزیه کشورهای بزرگ این منطقه نهفته است. آنها امنیت خود را در تضعیف، تجزیه و سرنگونی حکومتهای مستقر جستجو میکنند. در حالی که ایران به ثبات منطقه میاندیشد و منفعت خود و منطقه را در تثبیت وضعیت موجود و توسعه همکاریهای منطقهای میبیند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: همه کشورها از جمله کشورهای اروپایی باید سپاسگزار مشاوران نظامی و رزمندگان ایرانی به فرماندهی سردار سرلشکر سلیمانی باشند که به کمک دولتهای منطقه در مبارزه با نیروهای تروریستی تکفیری- وهابی شتافتند و موجبات شکست آنها را فراهم ساختند.
مشروح این سخنان به شرح زیر است:
خوشحالم که فرصتی فراهم شد تا امروز در این مرکز علمی مهم سخنانی را ارائه کنم، لذا جا دارد از مسئولان مربوطه که این برنامه را تدارک دیدهاند، تشکر کنم.
طبیعتاً با توجه به حوادث مخاطرهآمیزی که امروزه در منطقه خاورمیانه و حوزه پیرامونی جمهوری اسلامی ایران میگذرد، این انتظار وجود دارد که اینجانب در رابطه با مسائل پیچیده سیاسی و ژئوپلیتیکی این منطقه حساس سخن بگویم. لذا در سخنرانی خود به بررسی نقش ایران در ژئوپلیتیک منطقه میپردازم.
با توجه به رویکرد سیاسی جمهوری اسلامی ایران و دیدگاههای متفاوتی که در رابطه با نقش آفرینی کشورم وجود دارد، بر روی یک سؤال اصلی تأکید خواهم داشت که نقش ایران در صحنه پر تلاطم خاورمیانه چیست؟ در پی حفظ وضع موجود است یا عامل بیثباتی. در ذیل این سؤال کلی چند سؤال ریزتر نیز به شرح آنچه در زیر میآید، قابل طرح است که در لابهلای صحبتهایم به آنها اشاره خواهم داشت.
چرا ژئوپلیتیک خاورمیانه در سالهای اخیر بهسرعت در حال دگرگونی است؟
چه کسانی در این منطقه از بیثباتی سود میبرند و چه کسانی در پی تثبیت وضع موجود هستند؟
آیا عربستان و اسرائیل در پی حفظ وضع موجود و ثبات منطقه هستند؟ یا ایران است که از فروپاشی حکومتهای منطقه جلوگیری میکند؟
آیا نفوذ ایران ناشی از دخالت ایران در کشورهای منطقه چون سوریه و عراق است یا اینکه به دلیل حمایت ایران از دولتهای مزبور و نیروهای مقاومت در برابر اقدامات بیثباتسازی عربستان است؟
آیا ایران میتوانست نسبت به بیثباتی عراق و سوریه بیتفاوت باشد؟ و آیا بیثباتی در این دو کشور منجر به بیثباتی ایران نمیشد؟
آیا ایران میتوانست حداقل به دلیل امنیت خودش به تقاضای این کشورها برای کمک بیتوجه باشد؟
اگر ایران به این کشورها کمک نمیکرد و بغداد و دمشق به دست داعش سقوط میکرد، سرنوشت منطقه در برابر یک تروریسم وحشی عنانگسیخته چون داعش چه بود؟
اگر بغداد و دمشق سقوط میکردند آیا شما امروز اروپای امنتری داشتید؟ پس چرا کاری نکردید؟
پایگاه تروریسم تکفیری کدام ایدئولوژی است و خاستگاه آن ایدئولوژی کدام کشور است؟
چه کشورهایی در منطقه و فرا منطقه از داعش و القاعده و نظایر آن حمایت کردند؟
آیا نفوذ در منطقه را با جنگ و کشتار و حمایت از گروههای تروریستی میتوان به دست آورد؟ یا کمک به کشورهای منطقه برای مقاومت در برابر دخالتهای بیگانه موجب نفوذ است؟و بالاخره ایران چگونه میبایست در برابر گسترش تروریسم و بیثباتی، از امنیت خود دفاع میکرد؟
اما اگر کمی به گذشته برگردیم، میبینیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حکومتهای مختلف غیر دموکراتیکی که در حوزه پیرامونی ایران وجود داشتند، بنای ناسازگاری با جمهوری اسلامی ایران گذاشتند. انقلاب اسلامی ایران انقلابی مردمی بود که در آن اراده مردم از طریق ایجاد ساختارهای دموکراتیک تجلی یافت، ولی در کشورهای پیرامون ایران ساختارهای سیاسی اقتدارگرا همچون حکومت بعثی عراق در غرب، حکومت کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی در شمال و ساختارهای اقتدارگرا، قبیلهای، غیر دموکراتیک و سنتی در جنوب وجود داشتند.
وجود این تضادهای ساختاری از یک سو و نفوذ معنوی انقلاب اسلامی در بین مردم مسلمان و آزادیخواه منطقه از سوی دیگر منجر به این شد که حکومتهای دیکتاتوری مخالف جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در غرب و جنوب کشور جنگی 8 ساله را بر ایران تحمیل کنند. در این میان، کشورهای بلوک غرب و شرق نه تنها از متجاوز حمایت کردند، بلکه ایران را تحت تحریمهای ظالمانه خود قرار دادند. البته، ایران چه در دوران جنگ تحمیلی و چه در دوران تحریم اقتصادی، توانست به دلیل برخورداری از حمایت مردم، دوران جنگ را با سربلندی و پیروزی بگذراند و به راه پیشرفت خود ادامه دهد.
انقلابهای عربی که از شمال آفریقا آغاز شد و به کشورهای جنوبی خلیج فارس گسترش یافت، تزلزل و بیثباتی غیرمنتظرهای را در منطقه به وجود آورد. سقوط رژیمهای تونس و مصر موجب خلأ قدرت در کشورهای مزبور و منطقه شد. در چنین فضایی فعالیت نیروهای افراطی و تروریستی توسعه یافت و آمریکا و متحدان آن در منطقه به آموزش، تسلیح و تقویت گروههای تروریستی – تکفیری در سوریه بهمنظور سرنگونی حکومت قانونی آن پرداختند. گروههای تروریستی نیز موفق شدند با جذب جوانانی که در مساجد اقصی نقاط عالم با تفکر وهابیت آشنا شده بودند، نیروی وسیعی جمعآوری کنند، بهطوری که تنها داعش 80000 نیرو جمعآوری کرد که 20000 تن آنها خارجی بودند و از 80 کشور جهان به داعش پیوسته بودند. این نیروها به تسخیر سرزمین سوریه و عراق و تضعیف و سرنگونی حکومتهای آنها پرداختند.
هدف داعش در سوریه و عراق از آغاز سقوط نظام سوریه و عراق بود و پیشبینی آنها و حامیانشان در مورد سوریه این بود که در کمتر از یک ماه بشار اسد سرنگون خواهد شد. در عراق نیز آنها با گرفتن موصل به سمت بغداد سرازیر شدند و چیزی نمانده بود که بغداد سقوط کند. در چنین شرایطی ایران به دعوت دولت سوریه و سپس دولت عراق به کمک آنها شتافت، زیرا پیشروی گروههای تروریستی مستقیماً با امنیت ملی ایران در ارتباط بود و آنها به مرزهای ما نزدیک شده بودند.
حمایت ایران از دولتهای سوریه و عراق باهدف حفظ وضعیت موجود، تمامیت ارضی و ثبات کشورهای منطقه بود. ایران از دولتهای مزبور حمایت کرد، زیرا میدانست که گروههای تروریستی- تکفیری در صورت پیروزی چه مشکلاتی را در آینده برای کل منطقه از جمله ایران و برای کل جهان از جمله اروپا به وجود خواهند آورد. در اینجا باید از شما حضار محترم پرسید آیا ایران عامل بیثباتی در منطقه است یا کشورهایی که همه جانبه از گروههای تروریستی حمایت کردند و خواهان سقوط رژیمهای قانونی سوریه و عراق بودند.
واقعیت آن است که آمریکا و متحدان منطقهای آن نقش اصلی را در توسعه بیثباتی در این منطقه بر عهده دارند. به نظر میرسد منافع مشترک آمریکا و اسراییل و کشورهای مرتجع عربی در تضعیف و تجزیه کشورهای بزرگ این منطقه نهفته است. آنها امنیت خود را در تضعیف، تجزیه و سرنگونی حکومتهای مستقر جستجو میکنند. در حالی که ایران به ثبات منطقه میاندیشد و منفعت خود و منطقه را در تثبیت وضعیت موجود و توسعه همکاریهای منطقهای میبیند.
مبارزه ایران با گروههای تروریستی در عراق و سوریه که به دعوت دولتهای آنها صورت گرفت منجر به تضعیف گروههای تروریستی و تضعیف تفکر تکفیری- وهابی شد. این مسئله متحدان آمریکا در حوزه خلیج فارس، بهویژه عربستان را بهعنوان خاستگاه تفکر وهابی و حامی اصلی گروههای تکفیری- وهابی بهشدت عصبانی کرد و لذا ریشه اختلاف عربستان با ایران و تلاش آن رژیم در توسعه ایران هراسی، ایراد فشار بر ایران، تطمیع کشورهای دیگر برای قطع رابطه با ایران، اقدام نظامی در بحرین و یمن علیه مردم آنها را که صرفاً خواستار حق طبیعی خود در ایفای نقش در اداره کشورشان و نه سرنگونی رژیمهای آنها هستند، در شکست آنها در سوریه و عراق باید جستجو کرد.
به هر صورت، با شکست گروههای تروریستی در سوریه و عراق نمیتوان انتظار داشت که تروریسم تکفیری- وهابی در جهان رخت بربندد، بلکه پیشبینی میشود آنها در قالبهای دیگری به عملیات تروریستی و ایذایی خود ادامه دهند و با مهاجرت به نقاط دیگر دنیا از جمله شمال آفریقا، افغانستان و آسیای میانه، اروپا و خاور دور به ایجاد گروههای تروریستی کوچک و بزرگ و ایجاد ناامنی بپردازند. بالاخره داعش و جبهه النصره بهعنوان ارتشهای تروریستی بزرگ نمیتوانند بیکار بمانند و باید به نحوی به حیات شوم خود ادامه دهند.
آری، گروههای تروریستی سلفی – وهابی پیوندی ناگسستنی با عربستان سعودی دارند و ساختار سیاسی متعلق به قرن 19 این کشور که ترکیبی از مذهب وهابیت و نظام غیر دموکراتیک قبیلهای میباشد، عامل بیثباتی در منطقه است. مقامات این کشور برای حل مشکلات داخلی خود دست به فرافکنی میزنند تا زمینه بقای خود را با ایجاد جنگهای نیابتی و حمایت از فعالیت گروههای تروریستی در سایر کشورها فراهم کنند. دولت سعودی از حدود سه دهه قبل بر اساس یک استراتژی دراز مدت تربیت مبلغان ایدئولوژی وهابیت را با ایجاد مدارس متعدد در خارج از کشور و آموزش داوطلبان خارجی در داخل عربستان آغاز کرد و امروزه اداره مساجد اکثر کشورهای دنیا را امامان آموزش دیده توسط عربستان سعودی و تحت حمایت مالی آن دولت بر عهده دارند. این یافته بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی غربی از جمله در بریتانیاست.
به هر حال جای تأسف است که دولت بریتانیا به خاطر منافع مادی خود اجازه انتشار نتایج تحقیقاتی را که در زمینه نقش عربستان در گسترش وهابیت و حمایت مالی آن از گروههای تروریستی انجام گرفته است، نمیدهد، در حالی که برای ریشهکن کردن تروریسم تکفیری- وهابی باید عربستان را بهعنوان خاستگاه وهابیت تحت فشار قرار داد. در غیر این صورت ادامه نشر چنین تفکراتی میتواند امنیت منطقه و جهان و از جمله بریتانیا را با خطر مواجه سازد. متأسفانه ما در آمریکا نیز شاهد همین سیاست بودهایم که به دلیل منافع مادی از انتشار گزارش محرمانه کنگره درباره نقش عربستان در حادثه 11 سپتامبر جلوگیری به عمل آمد.
متأسفانه عربستان سعودی با کمک آمریکا و اسرائیل در تبلیغات وسیع خود مبارزه ایران با تروریسم و مقابله باسیاست سرنگونی حکومتهای مستقر را تلاش برای برهم زدن ثبات جلوه میدهند. آیا جلوگیری از سقوط بغداد، اربیل و دمشق ایجاد بیثباتی در منطقه است. اگر این مراکز مهم سیاسی در اختیار داعش قرار میگرفتند چه بلایی بر سر امنیت منطقه میآمد. در اینجاست که همه کشورها از جمله کشورهای اروپایی باید سپاسگزار مشاوران نظامی و رزمندگان ایرانی به فرماندهی سردار سرلشکر سلیمانی باشند که به کمک دولتهای منطقه در مبارزه با نیروهای تروریستی تکفیری- وهابی شتافتند و موجبات شکست آنها را فراهم ساختند.
صحبت از نفوذ ایران در این منطقه میشود. این نفوذ امر جدیدی نیست، بلکه از دوره پادشاهان صفویه چنین ارتباط گسترده فکری و معنوی بین ایران، عراق و شامات وجود داشته است و حتی بعضی از متفکرین و مشاورین دربار صفوی مانند شیخ بهایی از این مناطق برخاسته بودند. حتی در دوره عثمانی نیز ایران حضوری جدی در شهرهای مذهبی عراق چون نجف، کربلا و بغداد داشت و پیوندهای ناگسستنی بین مردم ایران و مردم شامات همواره وجود داشته است. چنین حضور و نفوذ معنوی و طبیعی بانفوذ اجباری در کشورهای دیگر از طریق ارسال اسلحه و پول برای گروههای تروریستی خیلی تفاوت دارد.
این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که هدف مبارزه جمهوری اسلامی ایران با گروههای تروریستی قبل از هر چیز دور ساختن تهدیدات امنیتی از مرزها و سرزمین خود است. جمهوری اسلامی ایران 1458 کیلومتر مرز مشترک با عراق و 909 کیلومتر مرز مشترک با پاکستان و 936 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد و همواره از سوی مرزهای خود تهدید شده است. در جنوب خلیج فارس نیز عربستان همیشه علیه کشورمان در حال توطئه بوده است و همان طور که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حدود 100 میلیارد دلار به رژیم صدام کمک کرد، امروز نیز از کمک به مخالفان ایران ابایی ندارد و حتی وزیر دفاع آن اعلام کرده است که ما جنگ را به داخل مرزهای ایران میکشانیم!
بنابراین، این ایران نیست که دنبال هژمونی است، بلکه عربستان است که چنین سیاستی را از طریق جنگهای نیابتی و یا دخالت مستقیم نظامی دنبال میکند این روزها ملاحظه می فرمایید که عربستان در راستای سیاست هژمونی خود با کشور کوچک قطر چه سیاست زورگویانه و غیرمنطقی را در پیش گرفته است؟ این در حالی است که ایران هر دو طرف را به آرامش و حل مشکلات فیمابین خود از طریق مذاکره دعوت کرده است.
در جمعبندی پایانی باید بر نکات زیر تأکید کنم:
تغییر رژیمها از طریق دخالت نظامی، آنطور که در لیبی اتفاق افتاد و یا کمک به گروههای مذهبی و قومی برای جدایی از سرزمین اصلی خود، آن طور که در عراق و سوریه دنبال میشود، نه تنها گرهی از گرههای منطقه باز نخواهد کرد، بلکه شاهد ناامنی بیشتر در این منطقه، تقویت گروههای تروریستی و گسترش تروریسم به کشورهای مجاور و نقاط دیگر جهان خواهیم بود.
برای مبارزه با تروریسم یک همکاری واقعی و صادقانه بینالمللی و نه نمایشی ضروری است و لازمه آن تعریف دقیق تروریسم، احتراز از استانداردهای دوگانه در نحوه برخورد با گروههای تروریستی و عدم استفاده ابزاری از این پدیده شوم برای اهداف سیاسی است.
برای مبارزه با تروریسم باید ریشههای آن را خشکاند و منابع مالی آن را قطع کرد. عدم خشکاندن ریشههای تروریسم تکفیری، عدم جدیت در معرفی عاملان و حامیان گروههای تروریستی و عدم همکاری واقعی جامعه بینالملل در مبارزه با تروریسم، جهان را با ناامنی بیشتری روبرو خواهد ساخت.
واقعیت آن است که تروریسم تکفیری- وهابی محصول تفکر و اعتقادات جمهوری اسلامی ایران نیست. ریشههای این تروریسم را باید در خاستگاه آن یعنی عربستان خشکاند.
جمهوری اسلامی ایران همواره آماده همکاری با هر کشوری است که عزم جدی در مبارزه با تروریسم داشته باشد و امنیت دراز مدت خود را قربانی منافع موقت اقتصادی نکند.