صراط: فارس نوشت: با توجه به گذشت چند روز از برپایی هفتمین حراج تهران در هتل پارسیان آزادی تهران و با حضور علی مرادخانی، معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و علاقه مندان به خرید و فروش آثار هنری ـ تابلوها و مجسمه ها ـ ابهاماتی درباره حراج تهران وجود دارد که قابل بحث است.
1- جشن دلالها در شب حراج
در شرایطی که بسیاری از هنرمندان و اهالی نقاشی وضعیت مالی مناسبی ندارند و انجمن نقاشان و ...نیاز جدی به کمک مالی و پشتیبانی دارند، جذب سرمایه های چندین میلیاردی بهسود دلالهای آثار هنری یا گالریدارها و برگزاری محافلی برای منتفع شدن احتمالی دلالها، گالریدارها، برگزار کنندگان حراج تهران یا در بهترین حالت، خانوادههای هنرمندان درگذشته، چقدر میتواند درست باشد.
صد البته این کار یک توجیه ظاهرا منطقی هم دارد و این یک اصل است که قاعدتا حراجها صرفا درصدی از فروش تابلوها را از آن خود میکنند و باید سود اصلی به هنرمندان برسد، اما تجربه نشان داده است که معمولا روابط و لابیگری و رفاقت و ...نقش اساسی را در سود بردن از حراجها دارد و از سویی، اغلب، گالریدارهای حاضر در مرکز قدرت میتوانند از فروش چند صد میلیونی و میلیاردی آثار هنرمندان درگذشته یا حتی زنده منتفع گردند و از این نمد کلاهی برای هنرمندان بافته نمی شود . هنرمندانی که سالها پیش در نهایت تنگدستی از دنیا رفتهاند و حالا آثارشان محملی شده است برای نفع یردن میلیاردی دلالهای آثار هنری یا حالا به زحمت روزگار می گذرانند.
2- گاف عجیب آقای وزیر در اردوگاه همایونی کمال الملک
در این دوره از حراج یک تابلو از کمال الملک وجود داشت که سرنوشت عجیبی پیدا کرد. سرنوشتی که قاعدتا باید بررسی و رویه آن اصلاح گردد.
این تابلو با ابعاد (67*100 سانتیمتر) که «اردوگاه همایونی» نام دارد، از جمله آثار کمال الملک است که پیش از سفر او به فرنگ خلق شده است. آثار کمالالملک در این مقطع چندان مورد توجه گالری دارها و کلکسیونرها یا گردآورندگان آثار هنری نیست. بهدلیل آنکه هنوز کاملا متاثر از نقاشی طبیعت و واقع گرای ایرانی است و در مقطعی خلق شده که هنوز کمال الملک صاحب سبک نشده و تنها، شاید از حیث تاریخی برای بعضی اشخاص با علایق خاص جذاب باشد. قیمت تابلوهایی از این دست هم در بهترین حالت به ۵۰۰-۴۰۰میلیون تومان نمیرسد. قیمتی که در واقع آن هم بهخاطر نام کمال الملک است. از سوی دیگر این تابلو در مقطعی دچار آسیبدیدگی شده و مرمت گردیده است. مرمت نهچندان خوبی که مقدار زیادی از قیمت تابلو کم کرده و در بهترین حالت در حراجیها قیمت آن را به 200 تا 300 میلیون تومان میرساند.
اما ظاهرا مشورت آقایان ملانوروزی و مرادخانی و وزیر ارشاد به یک تصمیم عجیب منتج شده است: اینکه وزیر ارشاد پول بدهد و این تابلوی مرمت شده و نه چندان با ارزش که احتمالا در حراج هم بهفروش نمیرفت و روی دست صاحبانش میماند ( که ممکن است آقای سمیع آذر- برگزار کننده حراج یا یک گالری دار و یا یک دلال آثار هنری باشد) برای موزه هنرهای معاصر خریداری شود.
این در شرایطی است که موزه هنرهای معاصر سهسال است با بهانه نداشتن جا و شرایط و امکانات هیچ تابلوی جدیدی از هیچ هنرمندی خریداری نکرده است. از سوی دیگر در این موزه بنابر تعریف و حتی نام آن، آثاری وجود دارد که عموما مدرن و در اسلوبهای معاصر خلق شدهاند و تقریبا هیچ اثر کلاسیکی در این موزه وجود ندارد. حالا از چه رو،در شرایطی که جای نقاشی بسیاری از آثار معاصر و نقاشان نوگرای در این موزه خالی است، یکباره یک تابلوی کلاسیک نهچندان با اهمیت خریداری و راهی موزه می شود؟ و آن هم به چه قیمتی؟
چگونگی رسیدن به این اتفاق هم چندان پیچیده نیست و میشود آن را به سادگی حدس زد که این تابلوی مرمت شده که در بهترین حالت قیمت آن به 300 میلیون تومان میرسد، با توجه به احتمال رایزنی و واگذاری به وزیر، برای موزه هنرهای معاصر ، از کف قیمت 500 میلیون تومان وارد حراج میشود و با یک روند عجیب و بالا رفتن قیمتش توسط چند نفر از خریداران، قیمت آن به یک میلیارد و صد و پنجاه هزار تومان میرسد. یک میلیارد و صد و پنجاه هزار تومان برای یک اثر ۲۰۰-۳۰۰ میلیون تومانی. یک میلیارد و صد و پنجاه هزار تومانی که میشد با آن، در شرایط بد اقتصادی، آثار چندین نقاش نوگرا را خرید و جانی تازه به اهالی نقاشی داد یا دست کم این مبلغ را می شد به انجمن نقاشان برای حرکت پرقدرتتر تزریق کرد.
این خرید ظاهرا هم موجب آزردگی اهالی هنر و نقاشی را فراهم آورده و هم بر اساس شنیدهها انجمن نقاشان هم در دیدار با ملانوروزی و تعدادی از نمایندگان محترم مجلس مراتب اعتراضشان را به این خرید و خریدهایی از این دست اعلام کردهاند.
در این میان نوک پیکان انتقاد متوجه مدیرکل دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد، معاون هنری رییس جمهور و شخص وزیر ارشاد است که با چه کارشناسی و بر اساس کدام معیار چنین خرید اشتباهی را انجام دادهاند و چرا با چنین رقم گزافی تابلویی کلاسیک را برای خرید و نگهداری در یک جای اشتباه انتخاب کردهاند؟
1- جشن دلالها در شب حراج
در شرایطی که بسیاری از هنرمندان و اهالی نقاشی وضعیت مالی مناسبی ندارند و انجمن نقاشان و ...نیاز جدی به کمک مالی و پشتیبانی دارند، جذب سرمایه های چندین میلیاردی بهسود دلالهای آثار هنری یا گالریدارها و برگزاری محافلی برای منتفع شدن احتمالی دلالها، گالریدارها، برگزار کنندگان حراج تهران یا در بهترین حالت، خانوادههای هنرمندان درگذشته، چقدر میتواند درست باشد.
صد البته این کار یک توجیه ظاهرا منطقی هم دارد و این یک اصل است که قاعدتا حراجها صرفا درصدی از فروش تابلوها را از آن خود میکنند و باید سود اصلی به هنرمندان برسد، اما تجربه نشان داده است که معمولا روابط و لابیگری و رفاقت و ...نقش اساسی را در سود بردن از حراجها دارد و از سویی، اغلب، گالریدارهای حاضر در مرکز قدرت میتوانند از فروش چند صد میلیونی و میلیاردی آثار هنرمندان درگذشته یا حتی زنده منتفع گردند و از این نمد کلاهی برای هنرمندان بافته نمی شود . هنرمندانی که سالها پیش در نهایت تنگدستی از دنیا رفتهاند و حالا آثارشان محملی شده است برای نفع یردن میلیاردی دلالهای آثار هنری یا حالا به زحمت روزگار می گذرانند.
2- گاف عجیب آقای وزیر در اردوگاه همایونی کمال الملک
در این دوره از حراج یک تابلو از کمال الملک وجود داشت که سرنوشت عجیبی پیدا کرد. سرنوشتی که قاعدتا باید بررسی و رویه آن اصلاح گردد.
این تابلو با ابعاد (67*100 سانتیمتر) که «اردوگاه همایونی» نام دارد، از جمله آثار کمال الملک است که پیش از سفر او به فرنگ خلق شده است. آثار کمالالملک در این مقطع چندان مورد توجه گالری دارها و کلکسیونرها یا گردآورندگان آثار هنری نیست. بهدلیل آنکه هنوز کاملا متاثر از نقاشی طبیعت و واقع گرای ایرانی است و در مقطعی خلق شده که هنوز کمال الملک صاحب سبک نشده و تنها، شاید از حیث تاریخی برای بعضی اشخاص با علایق خاص جذاب باشد. قیمت تابلوهایی از این دست هم در بهترین حالت به ۵۰۰-۴۰۰میلیون تومان نمیرسد. قیمتی که در واقع آن هم بهخاطر نام کمال الملک است. از سوی دیگر این تابلو در مقطعی دچار آسیبدیدگی شده و مرمت گردیده است. مرمت نهچندان خوبی که مقدار زیادی از قیمت تابلو کم کرده و در بهترین حالت در حراجیها قیمت آن را به 200 تا 300 میلیون تومان میرساند.
اما ظاهرا مشورت آقایان ملانوروزی و مرادخانی و وزیر ارشاد به یک تصمیم عجیب منتج شده است: اینکه وزیر ارشاد پول بدهد و این تابلوی مرمت شده و نه چندان با ارزش که احتمالا در حراج هم بهفروش نمیرفت و روی دست صاحبانش میماند ( که ممکن است آقای سمیع آذر- برگزار کننده حراج یا یک گالری دار و یا یک دلال آثار هنری باشد) برای موزه هنرهای معاصر خریداری شود.
این در شرایطی است که موزه هنرهای معاصر سهسال است با بهانه نداشتن جا و شرایط و امکانات هیچ تابلوی جدیدی از هیچ هنرمندی خریداری نکرده است. از سوی دیگر در این موزه بنابر تعریف و حتی نام آن، آثاری وجود دارد که عموما مدرن و در اسلوبهای معاصر خلق شدهاند و تقریبا هیچ اثر کلاسیکی در این موزه وجود ندارد. حالا از چه رو،در شرایطی که جای نقاشی بسیاری از آثار معاصر و نقاشان نوگرای در این موزه خالی است، یکباره یک تابلوی کلاسیک نهچندان با اهمیت خریداری و راهی موزه می شود؟ و آن هم به چه قیمتی؟
چگونگی رسیدن به این اتفاق هم چندان پیچیده نیست و میشود آن را به سادگی حدس زد که این تابلوی مرمت شده که در بهترین حالت قیمت آن به 300 میلیون تومان میرسد، با توجه به احتمال رایزنی و واگذاری به وزیر، برای موزه هنرهای معاصر ، از کف قیمت 500 میلیون تومان وارد حراج میشود و با یک روند عجیب و بالا رفتن قیمتش توسط چند نفر از خریداران، قیمت آن به یک میلیارد و صد و پنجاه هزار تومان میرسد. یک میلیارد و صد و پنجاه هزار تومان برای یک اثر ۲۰۰-۳۰۰ میلیون تومانی. یک میلیارد و صد و پنجاه هزار تومانی که میشد با آن، در شرایط بد اقتصادی، آثار چندین نقاش نوگرا را خرید و جانی تازه به اهالی نقاشی داد یا دست کم این مبلغ را می شد به انجمن نقاشان برای حرکت پرقدرتتر تزریق کرد.
این خرید ظاهرا هم موجب آزردگی اهالی هنر و نقاشی را فراهم آورده و هم بر اساس شنیدهها انجمن نقاشان هم در دیدار با ملانوروزی و تعدادی از نمایندگان محترم مجلس مراتب اعتراضشان را به این خرید و خریدهایی از این دست اعلام کردهاند.
در این میان نوک پیکان انتقاد متوجه مدیرکل دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد، معاون هنری رییس جمهور و شخص وزیر ارشاد است که با چه کارشناسی و بر اساس کدام معیار چنین خرید اشتباهی را انجام دادهاند و چرا با چنین رقم گزافی تابلویی کلاسیک را برای خرید و نگهداری در یک جای اشتباه انتخاب کردهاند؟