صراط: امیر حیدری و مصطفی کارخانه عملکرد تیمملی والیبال در لیگ جهانی را مورد بررسی قرار دادند.
به گزارش خبرآلاین، تیم ملی والیبال ایران در لیگ جهانی با مربیگری کولاکوویچ رتبه ای بهتر از یازدهم کسب نکرد و نتوانست به دور دوم لیگ جهانی صعود کند. در این میان نوع بازی تیم ملی و بازی بازیکنان مورد انتقاد کارشناسان قرار گرفت. امیر حیدری و مصطفی کارخانه مهمان ما بودند و نگاهی به عملکرد تیم ملی و اتفاقات حاشیه ای داشتند که در ادامه می خوانید:
تیم ملی ایران در مسابقات لیگ جهانی نتوانست عملکرد خوبی از خودش نشان دهد و در بین 12 تیم یازدهم شدیم. به نظر شما چه عواملی باعث این افول در والیبال ما شد؟
حیدری:
امریکا و همه جا رفته ام. وقتی واکمن می گذارند و گوش می دهند و با دمپایی
راه می آیند، عیبی ندارد و همه جای دنیا هستند اما بچه های ما نه حرفه ای
هستند و نه رفتار و کردار حرفه ای دارند ولی در هر صورت در باشگاه ها از
نظر حرفه ای پول می گیرند. من فکر می کنم که الان مهمترین مسئله ای که وجود
دارد این است که می خواهند 70، 80 درصد تیم را عوض کنند. وقتی می بینید یک
بازیکن بزرگ مثل سعید معروف و آقای موسوی دیگر بازی های سابق خود را
ندارند، دلیلش فنی نیست برای اینکه یک مربی خوب بالای سرشان هست و تیم ملی
هم خیلی خوب تمرین می کند. درواقع با مربی خارجی، خوب تمرین می کنند و
واقعا چون مربی کاربلد بوده است در این دو، سه ماه کار کرده اما آن انگیزه
در بازیکنان وجود ندارد و به همین دلیل چون پشتوانه اولیه را دارد دیگر آن
کارآیی سابق را ندارد. باضافه خیلی مسائل دیگر....
کارخانه:
به نظر من وقتی می خواهید موفق شوید قطعا یکسری عوامل در کنار موضوع قرار
می گیرد و شما را موفق می کند. شما هرجا که ناموفق هستید، قطعا آن
فاکتورهای لازم که می بایست برای پیروزشدن و نتیجه گرفتن باشد، شکاف و
خلایی پیدا شده است. از دید خودم از نزدیک 4، 5 بازیکن را می شناسم و
بازیکنان باشگاهی هستم و با آنها کار می کنم، من هم مثل آقای حیدری معتقدم
که ما داریم زیادی از این بازیکنان انرژی می گیریم. لیگ تمام شده، اردو می
گذاریم و اردو تمام شده به مسافرت می رویم که همه اینها انرژی می گیرد .اگر
خواسته باشید یک بررسی اجمالی از نقاط ضعف و قوت والیبال انجام دهیم این
است که در اکثر تورنمنت ها متاسفانه شروع خوبی نداریم. در المپیک با باخت
شروع می کنیم، در قهرمانی جهان با باخت شروع می کنیم و در همه مسابقات لیگ
جهانی با باخت شروع می کنیم! «باخت»، تلخ و «بُرد» شیرین است و قطعا وقتی
با باخت شروع می کنید یک مقدار افکار بهم می ریزد و نگرانی هایی بوجود می
آورد که این خوب نیست. اگرچه فوتبال ما تا حدودی پوست اندازی کرده و با
نگرانی های آقای کی روش یک مقدار متفاوت شده اما در والیبال متاسفانه این
موضوع هست که ما در اکثر تورنمنت ها، شروع خوبی نداریم. بالاخره من هم 30
سال است که مربیگری می کنم و شاگرد آقای حیدری هستم و درس پس می دهم. به
لطف پروردگار در حیطه خودم موفق بوده ام و رزومه افراد، نشان دهنده کاری
است که انجام داده اند. به نظرم برای لیگ جهانی دو ماه یا 45 روز خیلی زمان
کمی است. شما می خواهید تیم تان را آماده نگه دارید خیلی ها معتقدند که
بین 2 تا 3 ماه یعنی 2 ماه و 10 روز، 2 ماه و 20 روز یا 3 ماه برای تورنمنت
اینچنینی برنامه ریزی کنند. وقتی ما با 45 روز زمان این اتفاق را رقم می
زنیم، اتفاق تلخی خواهد شد لذا مجبورید برای اینکه بین دو ماه و سه ماه آن
خلاء را برطرف کنید، تمریناتتان را با شیب تندتری جلو ببرید. در اینصورت
بازیکنی مثل سیدمحمد موسوی عراقی در هفته اول لیگ، به لحاظ آسیب دیدگی نمی
تواند حضور یابد. معنوی نژاد و عادل غلامی به لحاظ شیب تند، آسیب می بینند.
ببینید! والیبال 6 نفره وقتی یک بازیکن هم نداشته باشید، تاثیر دارد چه
رسد به اینکه 3، 4 تا بازیکن غایب باشند ضمن اینکه ما شهرام محمودی را هم
کنار گذاشتیم. بالاخره ما 3، 4 سال است که وارد لیگ جهانی شده ایم، 20 سال
نیست که مثل آمریکا، روسیه و خیلی تیمهای دیگر باشیم. آن تجربیات لازم را
هنوز نداریم. اینها واقعیاتی است که باید گفته شود. پس ما از نظر آمادگی
جسمانی، خوب نبودیم. وقتی از نظر آمادگی جسمانی خوب نباشید، از نظر آمادگی
تکنیکی هم سطح پایینی خواهید داشت. این آمدن سطح پایین، عملکرد فنی تان را
پایین می آورد و از نظر آمادگی ذهنی من هم با آقای حیدری موافقم که تیم،
بیمار بود و حس و روحیه پیروز شدن نداشت. پس خیلی عوامل میتواند کنار
همدیگر باشد. سرمربی را آخرین لحظه انتخاب کردیم که دیر است. ما خیلی زودتر
از این باید این کار را میکردیم و ایشان لیگ ما را از اول می آمد و می
دید، بازیکنان ما را با یک شناخت عمیقتری انتخاب میکرد اما متاسفانه دیر
آمده است. مسئله دیگر سیستم نتیجه گرایی ورزش ماست که اجازه ریسک را به
مربی نمیدهد. مربی تنش میلرزد که هرلحظه اگر در این تورنمنت نتیجه نگیرد،
عوض شود. شاید فدراسیون والیبال تنها فدراسیونی باشد که به یک ثبات لازم
رسیده و یک جایگاه و اعتباری را پیدا کرده و وزارت ورزش راضی نباشد که به
خاطر عدم نتیجه گرفتن در یک تورنمنت، رئیس فدراسیون والیبال را عوض کند.
اما این واقعیت ورزش ماست که چون نتیجه گراست، وزارت ورزش روی فدراسیون و
فدراسیون روی مربی فشار میآورد و مربی هم روی بازیکن، نتیجه اینکه این
استرسها اجازه نمیدهد که ما راحت بازی کنیم. ما راحت بازی نمیکردیم و
براحتی امتیاز میدادیم و به سختی امتیاز میگرفتیم. درصورتی که اگر میزان
روانی، فکری، تکنیکی و تاکتیکی تیمی بالا باشد، به راحتی امتیاز نمیدهد و
به سختی هم امتیاز نمیگیرد. مبارزه نمیکردیم و نمیجنگیدیم، تلاش
میکردیم اما برای لیگ جهانی که در سطح یک آن هستیم، تنها تلاش کافی نیست.
بلکه باید برای پوئن به پوئناش میجنگیدیم. اما این اتفاق نیفتاد.
*آقای حیدری دلیل این نجنگیدن را اشباع شدن بچهها میدانند. شما این را رد میکنید و معتقدید که بیشتر تمرینی است.
کارخانه:
البته درصدی برایش درنظر میگیرم. من با تیم بانک سرمایه 10 روز دیگر به
جام باشگاههای آسیا میروم. صحبتی که با آقای داورزنی داشتیم، مبنی بر
این بود که اگر تیم ملی والیبال ما به مسابقات مرحله دوم لیگ جهانی صعود
کند، این بازیکنان در اختیار ما نیستند. منافع این بازیکن در باشگاه است و
40 درصد پولش هم در اختیار ماست و هنوز تسویه حساب نکرده است. اگرچه
موافقم با اینکه ما طی این 7، 8 سال در اکثر تورنمنتها تازه متوجه شدهایم
که بازیکنان اصلیمان را نفرستیم و اینها را اشباع و بیانگیزه نکنیم اما
من معتقدم که آسیبدیدگیها و عدم شناخت مربی، دیر شروع شدن تمرینات درحالی
که تیمهای دیگر با آمادگی کامل حضور مییابند اما ما هنوز تجربه
شرایطهای سخت را پیدا نکردهایم و عملا این را دیدهایم. ما تحت تاثیر
بازی خوب تیمهای دیگر قرار گرفته بودیم. منطقی در دنیای مربیگری هست که در
یک جا، نقطه اتکاء دارید و باید این نقطه اتکاء را حفظ کنید و به آن اتکاء
کنید. یک جا باید حریف را ببینید و یک جا هم مراقب نقاط ضعف خودتان باشید.
اما متاسفانه ما هنوز این تجربه را پیدا نکرده ایم. تیمهای بزرگتر ما در
این تورنمنت چون تجربه بیشتری دارند، هرچه زمان مسابقات جلو میرود، خوب
است که نمودار از پایین به بالا رسم شود که تیمهای دیگر اینطوری بالا
میروند اما تیم ما بازی اول و دوم را باخته و یک بازی را برده و دوباره
پایین آمدهایم و باز یک بازی را بردهایم. این نشان میدهد که نسبت به
تیمهای دیگر که از ما در والیبال جلوترند، نمودار خوبی نداریم. قطع و یقین
بازیکنی مثل معنوینژاد که آمد و بازی را عوض کرد و این بازی، توانست
سرنوشت تیم ما را عوض کند یا بازیکنی مثل عادل غلامی که با آن سرعتش و
ویژگیهای منحصرفردش به رغم اینکه قد و قواره ندارد ولی در برابر تیمهای
بزرگ دنیا، امتیاز میگرفت. یعنی بین 6 نفر، دو تا بازیکن نباشند،
نگرانیهایی را ایجاد میکند. تیمهای بلژیک، آرژانتین و لهستان را بردیم
که اینها در برابر ما خوب سرویس نمیزدند ولی به تیمهایی باختیم که در
برابر تیم ما سرویس را با ریسک خیلی بالا میزدند. ما به آمریکا باختیم.
عامل اصلیاش اینکه اصلا دفاعهای وسط ما نمیرسیدند. سطح سرویس ما پایین
بود و دست سرویسهای ما که یکی از بهترین ها در پرش برجی زدن در تیمهای
خوب دنیا بودیم، شناخت پیدا کردند و یک گام جلو آمده و الان دیگر راحت با
پنجه میگیرند. ابزار ما برای پیروز شدن این سرویسهایمان بود. اگر یک مدت
دفاع خوبی هم داشتیم به لحاظ اینکه سرویس خوب میزدیم. اما تیمهای دیگر
ما را شناسایی و خنثی کردند و این تاکتیک از ما گرفته شده. راه و بدلاش را
پیدا کردهاند که با پنجه گرفتن است درحالی که قبلا با ساعد میگرفتند و
نمیتوانستند دریافت کنند. در این میان مثال تجربه را میزنم که به جایی که
باید برسیم، نرسیدهام. ما ضعف تجزیه و تحلیل را داریم و به آنجایی
نرسیدهایم که بدانیم اگر داریم میبازیم، چرا و اگر موفق هستیم، چرا؟
درواقع اگر میبریم، چرا داریم میبریم و اگر میبازیم، چرا میبازیم؟ یک
مربی باید بداند که اگر دارد میبازد، چرا؟ اگر میبازد، قطعا یکسری
فاکتورها و آیتمهایی باید در کنار هم قرار بگیرد که نگرفته است و اگر هم
داریم میبازیم باز باید بدانیم که چرا داریم میبازیم؟
*مهمترین
انتقادی که این روزها از تیم ملی میشود این است که طی دو سال گذشته در
این تیم یک باند برای تیم از دل بازیکنان کار میکند که نقش سرمربی بیرون
از تیم است. آقای محتشمیان خیلی صریح این را در گزارشهایش میگوید و مرحوم
اینانلو هم این را میگفت الان دیگر مردم هم کمکم به این حس رسیدهاند که
محمد موسوی و سعید معروف یک جورهایی بیشتر از بازیکن برای تیم هستند!
کارخانه:
ببینید!این یک واقعیت است که بالاخره ما اختیاراتی به بعضی از
بازیکنانمان دادهایم و این بازیکن هم به خودش این اجازه را میدهد. آقای
حیدری خودش سالیان سال، سرمربی تیمهای ملی مملکت ما بوده و میداند و من
هم بودهام. یک جا به عنوان سرمربی به کاپیتان، محور و لیدر تیمتان
اختیاراتی را میدهید اما افراط و تفریط در هیچکدام خوب نیست. وقتی به یک
بازیکن این اجازه را میدهید و او زیادتر از آنچه اختیار دارد، صحبت کند،
همین برداشتها میشود. ولی باور کنیم که باید هر کسی در این شرایط سخت
قرار بگیرد. بالاخره کاپیتان تیم است و اظهارنظر میکند و شما نمیتوانید
به خاطر گفتن یک اظهارنظر این را دخالت بدانید.
*البته منظورم در طول بازی است.
کارخانه:
ببینید! چون مربی ما شناخت کافی ندارد این اتفاقات میافتد. من یک پیشنهاد
دارم و در جلسهای به آقای داورزنی موضوعی را گفتهام و الان هم میگویم.
ما بیاییم از این تاریخ به بعد اگر میخواهیم مربیای برای تیم ملی کشورمان
انتخاب کنیم، مربیای را نیاوریم که خوب تمرین میدهد. تمرین را ایرانیها
دیگر یاد گرفتهاند و سیستم تمریندهی ما درحال حاضر چیزی از تیمهای دیگر
کم ندارد. البته حمل بر خودستایی نشود، ولی برای اینکه خودم را در دنیای
مربیگری به روز کنم شاید نیازی هم نداشته باشم چون نزدیک 60 سال از خدا عمر
گرفتهام و به لطف پرورگار سرمربی هم بودهام و به هرچه میخواستم هم با
افتخارات خوب رسیدهام. اما برای اینکه به روز شوم، سالی یکبار با هزینه
شخصی خودم به کشورهایی که اعتقاد دارم، سفر میکنم. مثلا به ایتالیا اعتقاد
دارم و الان دیگر سالی دو تا سه بار به این کشور سفر میکنم. یکبار قبل از
مسابقات، یکبار حین مسابقات و یکبار هم پایان مسابقاتشان میروم تا دانش
خودم را به روز کنم. من در ایتالیا، بالای سر 5، 6 تیمشان رفتهام و آنها
هم مثل ما تمرین میکنند. اما از این لحظه به بعد مربیای را انتخاب کنیم
که در وهله اول کوچینگ خوب داشته باشد. اوج هنر مربیگری به نظرم کوچینگش
است چون این تمریندهی را همه بلد هستند. پس کجا باید هنر مربی دیده شود؟
به نظرم کوچینک و تایم گرفتن و تعویض گرفتنهایش است. درواقع از فرصتهایی
که برای بُردن دارد، استفاده کند. یک جا مربی برای بردن زحمت میکشد و نقش
دارد و یکجا هم بازیکن. آیا بازیکنان ما از همه ظرفیتهایشان برای بردن
استفاده میکنند و آیا سرمربی ما از همه ظرفیتهایی که داشت، استفاده کرد؟
جواب را اینجا میگیریم.
*آقای حیدری شما پاسخ دهید که آیا این تیم آفت بازیکنسالاری دارد یا ندارد؟
حیدری: درباره مطلبی که آقای کارخانه به آن اشاره کرده و فرمودند که ما از بچهها زیاد بازی گرفتیم، باید بگویم که تمام تیمها همین شرایط را دارند و این تنها تیم ما نیست. همه تیمهایی که الان در لیگ جهانی هستند، بعد از مسابقات فشرده باشگاهیشان بوده و شما قطعا می دانید که این تیمها به مراتب هم فشردهتر و هم بازیهایشان سنگینتر است. بنابراین باید جای دیگر مسئله را جستجو کرد. من خیلی دوست دارم در این رابطه زیاد صحبت کنم. در ارتباط با مسئله بازیکنسالاری که مطرح میکنید، الان اتفاق نیفتاده و حدود 5، 6 سال است که چنین چیزی اتفاق افتاده.
*درواقع از بعد ولاسکو داشتیم.
حیدری:
ولاسکو نباید اینجا که والیبال یاد دهد. ما والیبال را از 50، 60 سال پیش
با نقره آسیا داشتیم. چند سال بعد هم برنز آسیا را، آن زمان ژاپن قهرمان
المپیک و کره سوم، چهارم دنیا بوده است. ما والیبال داشتیم و این ورزش در
این مملکت ریشه دارد. آقای ولاسکو براساس آن کاریزما و دانش و تجربهای که
داشت، آنها را به کار گرفت. قبل از اینکه بیاید در ایتالیا بچههای ما را
ارزیابی کرد و دید که این تیمی هست که میتواند بالای سرشان بیاید درحالی
که کشورهای عربی دو، سه برابر پول میدادند. اما به هر صورت آمد. ایشان از
نظر روانشناسی، قدرت درک و ارتباط بازیکن سلطان بود و در اولین فرصت وقتی
دید بازیکنی مثل سعید معروف که سطح خیلی بالایی دارد ولی نمیتواند در کنار
آدمی مثل امیر حسینی باشد که البته او هم در همه افتخارات گذشته شریک
بوده، براحتی کنار گذاشت. با توجه به اینکه 6 ماه هم در باشگاه با سعید
معروف کار کردم و مسائل اخلاقی ایشان را دیدم، زمانی که در تیم ملی قرار
گرفتم او را دعوت نکردم. با اینکه وکیل مجلس ارومیه و خود حاج آقا یزدانی
پادرمیانی کردند اما اجازه خواستم چون در خانواده والیبال هستم و بزرگ
شدهام، اجازه دهند که کمی متنبه شود تا برای 10 سال بهترین بازیکن دنیا
شود. آنها قبول کردند و شد. ولاسکو هم همین کار را کرد او را کنار گذاشت و
با امیر حسینی رفت و نتیجه گرفت و طلای آسیا را کسب کرد اما چون امیر حسینی
حدود مرز 40 سال بود و ایشان 30 ساله بود، قابلیت های لازم را نداشت و او
را کنار گذاشت. اما مسائل جای دیگر هم هست. سرپرست تیم ملی ما یک پسر
جنتلمن، آقا و دوست من است ولی از خانواده بسکتبال است. تمام مجموعه فنی یک
تیم باید زیر بلیت یک سرپرست باشد. اما زمانی که ایشان با اینها رفاقت
میکند و بعد آقای داورزنی هرگز حاضر نیست که یک سرپرست والیبالی بگذارد،
درحالی که در والیبالمان آدمهای خیلی بزرگی داریم. چطور یک والیبالیست
قدیمی و یک آدم تحصیلکرده کهنهکار نمیتواند سرپرست تیم شود؟ به هرحال
اینها مطالبی است که ما میدانیم و از آنجا که او، یکی از دوستان صمیمی و
نزدیکش است، انتخابش میکند. درواقع خیلی مسائل است که به آن وارد
نمیشویم. از آن طرف وقتی بازیکن تیم ملی با رئیس فدراسیون، بیزنس اقتصادی
دارد، آن بازیکن برای خودش میتازد و همه کار میکند. اَرِنج میدهد،
تمرین را تمرین میکند. به رغم برخی از دوستان که میگفتند اما آقای کواچ
مربی بدی نبود. آقای کواچ قهرمان طلای المپیک سیدنی و سوم المپیک را داشت.
بازیکن بزرگی بود که در طول دوران زندگی ورزشیاش با مربیان بزرگ دنیا بازی
کرده بود. ضمن اینکه زمانی که به ایران آمد، مربی تیم پروژیای ایتالیا بود
که من حتی فینال جام حذفیاش را دیدم که بازی میکرد. این مربیان به اینجا
نمیآیند که به ما درس اخلاق دهند. اینها اصلا با تفکر اینکه دانششان را
در اختیار ما بگذارند، میآیند.
*لطفا در مورد شراکت اقتصادی توضیح دهید.
حیدری:
من نمیتوانم وارد ریزهکاریها شوم. مخاطبین صحبتهای من همه میدانند و
خبرنگاران زیادی راجع به این مسائل نوشتهاند. آقا مصطفی هم شاید بداند.
البته عیبی ندارد ولی وقتی یک بازیکن با رئیس فدراسیون انقدر نزدیک میشود و
بازیکنان، ماشین صدمیلیونی برای سرپرست به عنوان کادو میخرند باید دیگر
فاتحه تیم را بخوانید. در واقع او اصلا دیگر نمیتواند مدیریت کند. این
عوامل همه دست به دست همدیگر میدهد. اینها که میگویم موثق است؛ آقای کواچ
در آمریکا ساعت 10 صبح را به عنوان تمرین اعلام میکند ولی آقای سعید
معروف میگوید که ما ساعت 11 میآییم! کواچ ساعت 10 در سالن منتظر بازیکنان
میایستد درحالی که آنها نیامدهاند. حالا شما فکر کنید که آیا این ضعف
مربی ماست؟ ما مربی خارجی را با یک کلاس و Level جهانی آوردهایم ولی وقتی
بازیکنان برای تمرین حاضر نمیشوند تقصیر چه کسی است؟ مقصر، مدیریت تیم
است. تقصیر سرپرست است. وقتی اخلاق نداشته باشید و بیانضباط باشید در حالی
که تیم ملی یک کشور هستید، مربی چکار میتواند بکند؟
*این
اتفاق را در المپیک هم بر سر مراسم افتتاحیه رقم زدند. آقای کارخانه! اگر
اشکالی نداشته شما هم توضیح کوتاهی در اینباره بفرمایید.
کارخانه:
قطعا هیچکس با بازیکن سالاری موافق نیست و من هم معتقدم رزومه آقای کواچ
از همه مربیانی که تاکنون در والیبال ما آمدند، زیادتر بوده و افتخارات
زیادی داشتهاند. اما واقعیت این است که عملکرد اینگونه به ما نشان داد که
تعویض آقای کواچ صرفا فنی نبوده بلکه به خاطر این بوده که نتوانست تسلط
کافی و لازم را روی بازیکنان ما داشته باشد و بعد هم ولاسکو آمد. با رفتن
ولاسکو هم، همه احساس کردند که این مربی نسبت به او، مربی کوچکی است ولی
در هر صورت ایشان هم به عنوان سرمربی اختیاراتی داشت. من هم معتقدم که
بازیکنسالاری آفت است و این آفت را باید از تیممان دور کنیم. اگر
میخواهیم دنبال بازیکنسالاری برویم، قطعا همین جایگاه را خواهیم داشت.
حتی پایینتر هم خواهیم آمد.
*آقای
داورزنی و آقای دکتر ابراهیم همین جا نشسته بودند و یکبار یک بحث میکردیم
و آقای دکتر ابراهیم هم دقیقا نظرات آقای حیدری را داشتند و درحالی که
هنوز این سرمربی جدید نیامده بود، گفتند که اینبار اگر نتوانیم سرمربی
جدیدی بیاوریم که رفتار بازیکنان را اصلاح کند- چون خود آقای داورزنی هم به
اینکه یکسری از این رفتارها، رفتارهای درستی نیست- اینبار دیگر مشکل از
سرمربی نیست. ولی به نظر میرسد که باز هم همچنان همان مشی وجود دارد.
حیدری: درباره آنچه آقای کارخانه به آن اشاره کرد، چرا تعویضش کردند؟ چون
فدراسیون میخواست ضعف خودش را با تعویض سرمربی بپوشاند. ما با آقای کواچ،
چهارم لیگ جهانی شدیم و برزیل را بردیم.
کارخانه: که شاید دیگر هم اتفاق نیفتد.
حیدری:
شما دیدید که رزنده، بزرگترین مربی دنیا چه جلز و ولزی می کرد و یک
حرکتهای خیلی وحشتناک غیرمعمول از خود نشان میداد که در حالت عادی اینگونه
نبود و خجالت می کشید ولی ما با آقای کواچ تیم او را بردیم. آمریکا را با
او بردیم. قصد دفاع ندارم ولی واقعا کواچ، مظلوم واقع شد.
کارخانه:
با اینکه در شرایط فعلی متاسفانه با باخت و یک عدم نتیجهگیری مواجه شدیم، اما در مورد شخصیت و کاریزمای مربیگریاش که با بچهها صحبت میکردم، همه او را تائید میکردند. اینکه ایشان الان دارد خودش را تثبیت می کند و نمیتواند با آن سیستم امر و نهی کردن، خشک و عامرانه برخورد کند که قطع به یقین با شکست مواجه میشود مگر اینکه از سوی فدراسیون والیبال حمایت شود و بگوید که این اعتماد وجود دارد که هر تصمیمی میخواهید بگیرد که قطع به یقین الان این کار را نمیکند چون قصد تثبیت خودش را دارد. اما متاسفانه نتوانسته خودش را تثبیت کند و حتی اگر امشب بازی را هم ببریم، هیچ شانس صعودی نداریم بنابراین روسیه که اوج گرفته و اگر با باخت باشد، اگر ایتالیا هم امروز ببرد، جایگاهش از ما بالاتر خواهد بود و او هم سه برده و ما هم سه برده هستیم لذا شاید ما یازدهم شویم. آرژانتین دوازدهم و ما یازدهم که کارنامه خوبی نیست. نشان داد که جایگاه ما بین 12 تیم برتر دنیا، کجاست. میخواهم بگویم اگر چه این ضعف هم دیده میشود ولی وقتی در برابر تیمهای بزرگ دنیا بازی می کنید، لهستان انقدر تیم ما را تحت فشار قرار داد که خطاهای فردی و تیمیمان بالا رفت. وقتی شما با یک تیم قوی بازی میکنید و شما را تحت فشار می گذارد، مسلما خطاها دیده میشود. یک موقع ممکن است در مورد تیمی صحبت کنیم که باخته است ولی یک جاهایی هم هست که برده که آنجا را هم باید دید. در واقع نه نیمه پر لیوان و نه نیمه خالی لیوان را ببینیم. تیم والیبال ما رشد کرده است. در این زمینه که آقای حیدری میگوید من هم با بچهها خیلی صحبت میکردم. به نظرتان منطق بازیکنان چیست؟ آنها میگویند اگر این شخصیت به ما داده نمیشد شاید این جایگاه را الان نداشتیم. این بازیکنسالاری تا یک جا نیاز بود اما از آنجا به بعد دیگر نه. یک جا باید جلوی این کار را گرفت. بازیکن یک تواناییها و ارزشی را دارد. اینکه دائم هم بخواهید با آن سیستم امر و نهی جلو بروید، قطعا نتیجه خوبی نمیگیرید. الان دیگر نمیشود مخالف جریان آب شنا کرد. شما وقتی میخواهید مخالف جریان آب شنا کنید، انرژی مصرف میکنید. الان بخواهید این اتفاق بیفتد و روبهروی بازیکن قرار بگیرید، قطعا از شما انرژی میگیرد.
*لیگ
امسال که تمام شده ولی نکتهای که الان وجود دارد اینکه الان میخواهیم در
تیم تغییرات انجام دهیم و جوانگرایی کنیم. آیا بازیکن 26 ساله، به معنای
جوانگرایی است؟ ما چه ساختهایم؟
کارخانه: نه، در تیم ملی بزرگسالان این حرف را میزنید.
*بالاخره اگر قرار باشد ایتالیا جوانگرایی کند، هافبک 18 تا 20 ساله میآورد.
کارخانه:
ضمن اینکه این را هم بگویم که همزمان که تیم ملی بزرگسالان ما در این
تورنمنت بازی میکرد، تیم ملی امید ما برای بازیهای امیدهای جهان میرود.
*چرا به اینجا نمیرسند؟ باید 26 ساله شوند تا به اینجا بیایند؟! لیگ جهانی که برای بازیکنسازی است.
ببینید! ما ظرف این چهار، پنج ساله در جایگاه خوبی قرار گرفتهایم.
*اصلا
اینکه الان درباره والیبال حرف میزنیم به این دلیل است که بگوییم به جایی
رسیدهایم که در جمع این بزرگان میتوانیم و باید ببریم و بالا برویم.
حیدری:
من یک سوال از شما میکنم. چرا ما باید این تیمها را ببریم غیر از
ایتالیا که 70 درصد تیمش را عوض کرده. یکی از تیمهایی که در والیبال دنیا
معتبر است، ایتالیاست که بعد از برزیل در المپیک مدال نقره گرفت. غیر از
این، چرا ما باید اینها را ببریم؟ ما در یک مقطعی در همین لیگ جهانی 3، 4
پیش با کواچ، چهارم شدیم. یک تیمهایی را بردیم و باختیم. تیم ما، تیم خوبی
است اما هرگز نمیتوانیم دیگر این نتایج خوب را بگیریم. ما نمیتوانیم ولی
چرا؟ لیگ ما از نقطه نظر سختافزاری و برگزاری لیگ یکی از ضعیفترین
لیگهای تاریخ خود را پارسال برگزار کرد. بین دو تا تیم سرمایه و پیکان که
13، 14 تا بازیکن ملیپوش مملکت را بین خودشان تقسیم کردهاند و دو، سه تا
هم بازیکن خارجی، 10 تا تیم دیگر هم سر و کله همدیگر زدند که یکی از آنها
منحل شد و یکی هم پول نداشت بدهد! همه این اتفاقات را دیدید؛ سازمان لیگ و
رئیسش را و لحظه آخر که من بمیرم، تو بمیری شد. این که لیگ نمیشود و
معلوم است که از آن چه درمیآید. درحالی که حساب، کتاب و اصول دارد. شما
بهترین مربیهای دنیا را هم بیاورید همین نتایج را کسب میکنید. اصلا
اینطوری نیست. مربی 15 درصد است. شما واقعا باید ابزار لازم را داشته
باشید. ابزار؛ کارآیی بازیکن، پشتیبانی، مدیریت و خیلی مسائل دیگر را شامل
میشود. شما از بزرگترین کارشناسان دنیا هم که سوال کنید مربی، 15 درصد نقش
دارد. اما همان کاریزما و قدرت تفکر و پشتیبانی و حمایت فدراسیون هم مهم
است. واقعا به عنوان یک بازیکن و مربی که سالها کار کردهام برایم سخت است
که بخواهم یک مربی خارجی که کلاس خیلی بالاتری از والیبال ما دارد ... ولی
دیشب که او را دیدم کمی شک کردم. وقتی دو گیم، راحت باختید، با آن وضعیت
اسفناک، به عنوان یک مربی ساده هم که بودید باید 4، 5 تا بازیکن را عوض
میکردید. چه اشکالی دارد وقتی داریم می بازیم؟ کمااینکه دو، سه تا تعویض
کردند، ما بجای 17-18 که باختیم روی 22 رفت. این به خاطر همین تعویض ها بود
که آمدند و یک انرژی گذاشتند.
*شما معتقدید که با همین مربی ادامه دادن، سخت است؟
حیدری:
اگر نمودار بکشیم، بازیکنان شاخص ما نوک نمودار هستند ولی رو به پایین
سرازیر شده اند. این یک واقعیت است. البته آقا مصطفی هم به عنوان یک
کارشناس خوب می تواند حرف مرا تکذیب یا تصدیق کند. ولی فکر می کنم اینها رو
به پایین هستند.
کارخانه: خیلی هنر کنیم، همین جا نگه شان داریم که قطعا دیگر بالاتر نمی روند.
حیدری:
من می گویم ولاسکو برای تمرین نیامده بلکه آمد و نادی، کاپیتان تیم ملی را
بیرون گذاشت. دیگر او نمی آید و زیر بلیت آقای داورزنی قرار نمی گیرد چون
یک شخصیت دیگری دارد. او با زلزی کار کرده که بازیکن قرن است.
کارخانه:
پزشکان یک اصطلاحی دارند که می گویند پیشگیری بهتر از درمان است. به نظرم
ما باید اول تشخیص دهیم و بعد درمان کنیم. این درمان به ما بهبود می دهد و
وقتی بهبود پیدا کردیم، تغییر حاصل می شود. ما هنوز تشخیص ندادیم که
بخواهیم به اینجا برسیم. ما اگر می خواهیم والیبالمان را تعریف کنیم؛ یک
تعداد تیم ها هستند که توسعه یافته اند اما ما در حال توسعه ایم. ما تیم
هایی داریم در سطح یک بازی می کنند که آنها توسعه یافته اند. به قول آقای
حیدری ما به چه دلیل باید آنها را ببریم وقتی آنها خیلی از ما جلوترند؟
بعضی هایشان 15 تا 25 سال از ما جلوتر هستند اما ما تجربه چنین مسابقات
سختی را هنوز نداریم و به همین خاطر است که نوسانات داریم و یک روز خوب و
یک روز بد هستیم. حالا آن فرهنگ ایرانی بودن، خودخواه بودن، تافته جدا
بافته بودنمان را هم اضافه کنید.
*آیا الان تعویض مربی، درمان درد است؟
کارخانه: نه.
*آیا خیزشی وجود دارد که جای این بازیکنان را بگیرند یا ما بعد از این تیم با افت شدید روبه رو می شویم.
کارخانه: ما باید به جوان هایمان اعتماد کنیم و نترسیم.
حیدری: آنها که الان در این سطح قرار نمی گیرند.
کارخانه:
آفرین! تیم لهستان بازیکن بزرگی مثل کُرِک را بیرون گذاشته بود. یعنی
انقدر دل و جرات دارد. از پُست تخصصی خودش هم برداشته و دریافت کننده قدرتی
گذاشته درحالی که اگر اینطور بود بازیکن با مهارتهای بالا داشت که برایشان
بازی می کرد.
حیدری: یا پشت خط زن آمریکا.
کارخانه:
بله، اندرسون. اما امیر قپور دو گیم نزد، نزد. اتفاقاتی داشت می افتاد و
دست سعید معروف را هم خراب می کرد. وقتی پاسور اعتماد نکند دیگر پاس نمی
دهد. اگرچه او داشت پاس می داد که ایشان را هم راه بیندازد. باید تعویضش می
کرد اما در تعویض هایمان خساست به خرج می دهیم که این ایراد بزرگی است.
اینجا دیگر مربی است. من می گویم قضاوت کردن زود است. من می گویم باید
شناخت بیشتری پیدا می کرد. ایشان دیر آمد و باید به او فرصت داد. نمی
توانیم فردا این مربی را عوض کنیم که فردا می شویم مثل کشورهای عربی!
*ما اگر تیم مان را جوان کنیم، ممکن است از سطح لیگ جهانی بیفتیم؟
کارخانه:
نه، تا هفت سال هستیم. یکی هم می تواند همین عامل باشد. اگر از دو منظر
نگاه کنید؛ یکی اینکه چون به ما هفت سال دادند شاید بازیکنان به اندازه
کافی تلاش نکرده باشند.
*پس این یک فرصت است که تیم را جوان کنید؟
کارخانه: نه، از جنبه مثبتش عالی است.
حیدری:
وقتی جوان بخواهد در سطح یک والیبال دنیا بازی کند باید 50 تا بازی خارجی
کرده باشد. معتقدم زمانی که شما بخواهید تغییر ایجاد کنید مثل استخری می
ماند که آب کثیف از این طرف خارج و آب تمیز از این طرف وارد شود. این، اصول
ورزش است. اینکه همه را کنار بگذارید، درست نیست. باید کم کم بیاورند و ما
پشتوانه داشته باشیم. اما من الان اینجا نشسته ام و از اعتبارم هم خرج می
کنم و می گویم که شما هرگز نخواهید دید که ما جزو 6 تا تیم دنیا قرار
بگیریم. برای اینکه نداریم. ما سالن اختصاصی نداریم.
ممکن است از من
دلخور شوند ولی اینکه به شما می گویم یک واقعیت است. وقتی یک بازیکن به
خودش اجازه می دهد که زمان تمرین را تعیین کند! شما فکر می کنید ما در
سالهای گذشته بهتر از مهدوی نگذاشتیم؟ داشتیم ولی ایشان نگذاشت چون با او
راحت تر است. ولی بازیکنی مثل وادی که کار ترکیبی بسیار عالی دارد، زرنگ
است و باهوش و متوجه می شود. به هر صورت در این چند سال والیبال ما تحول
یافت و بردهایی پیدا کرد و انتظارهای خیلی زیادی ایجاد کرد که اینها همه به
نفع فدراسیون والیبال است. اگر دوست داشته باشید راجع به مدیریت فدراسیون
هم صحبت کنم.
همانطور که تیم ما دیگر به در بسته خورده، فدراسیون آقای
داورزنی هم به بن بست خورده است. من به عنوان یک والیبالیست و یک کارشناس و
مربی که سالها در این لول بوده ام از آقای داورزنی تشکر می کنم. یک زمانی
آقای یزدانی خرم با بدبختی های اقتصادی آن زمان، مدیریت کرد و بستر را
آماده کرد و آقای داورزنی براساس توصیه خود حاج آقا یزدانی به فدراسیون
والیبال آمد. ایشان با توجه به اینکه خودش سالها در استان ها مدیرکل بود و
شناخت داشت و چند سالی هم نزدیک والیبال بود، یک شناخت نسبی داشت و وارد
والیبال شد. اگر یک رئیس جمهور مملکت طبق قانون اساسی فقط دو دوره فرصت
دارد چرا یک رئیس فدراسیون باید 15 تا 20 سال باشد؟ درحالی که ما آدم های
زیادی داریم. مگر شما به جوانگرایی اعتقاد ندارید؟ ما خیلی آدم های دیگر هم
داریم که می توانند رئیس فدراسیون باشند. الان نقش آقای داورزنی مثل یک
پدر از راه دور است. مگر یک پدر از راه دور می تواند خانواده اش را کنترل
کند؟
*به نظر می رسد که ایشان احتمالا یا وزیر ورزش شوند یا...
اینها احتمالاتی است که به آن فکر می کنیم. امیدوارم اگر وزیر ورزش هم عوض
می شود وزیری مثل آقای دادکان یا صفایی فراهانی سر کار بیاید که قدرت
داشته باشد نه اینکه سیاسی و رفاقتی باشد. آقای داورزنی باید فکر کند که
دیگر باید والیبال را تحویل جامعه والیبال دهد و خودش برود. اما او در عین
حال رئیس 50 تا فدراسیون دیگر هم هست! حالا آقای داورزنی به چه حقی برای
خودش جانشین تعیین می کند؟ یا آقای ضیایی که اصلا ایشان را نمی شناسم و
تنها دلیلش این است که در دانشگاه ارومیه والیبال بازی می کرده! درحالی که
ما پروفسور داریم که تیم ملی بازی کرده و مقام هم دارد. به جامعه والیبال
فرصت دهیم که آدم های دیگر هم بیایند و کار کنند.
*من فکر می کنم بچه هایی مثل افشاردوست و بهنام محمودی می توانند کاندیدا شوند.
خیلی افراد دیگر هم هستند که باید اجازه دهند.
*بالاخره
محمود افشاردوست سالها دبیر این فدراسیون بوده و الان کاندیدا می شود و
بهنام محمودی، شورای شهر بوده و مدیریت شهری کرده است.
آقای
داورزنی یک قانون درست کرده که اینها نمی توانند بیایند البته افشاردوست می
تواند. اینکه فقط باید مدیر ورزشی باشد که می توانند ورود کنند. اما چرا
این کار را می کنند؟ اجازه دهند یک جامعه آزاد باشد که 7، 8 نفر در یک
رقابت سالم ورود پیدا کنند نه اینکه آن تشکیلات و انتخابات را مهندسی کنند.
بدبختی ورزش ما همین است.
*الان این بچه ها می توانند والیبال را بگردانند؟
کدام بچه ها؟
*همین معظمی یا نسل قدیمی تر از اینها.
نه، اینها کم تجربه هستند، نسل قدیمی تر از اینها باید باشند. جامعه
والیبال باید آنها را بپذیرند. ضمن اینکه اینها آینده خوبی دارند. الان یکی
از مشکلاتی که از قدیم داشتیم و الان نداریم اینکه دو، سه تا اسپانسر
داریم که فدراسیون والیبال در حال حاضر 30 میلیارد بیشتر در صندوق خود پول
دارد. همین الان که با شما صحبت می کنم تیم های نوجوانان و جوانان امید در
اروپا جلو می روند که خوب است. یک موقع هم سرمربی تیم ملی بودم و به حاج
آقا یزدانی گفتم که بازی تدارکاتی می خواهم، اما یک ارتش و پیکان را می
آورد و به من می داد. فرق را ببینید که آن کجا و این کجا؟ حدود دو، سه ما
پیش مهمان بزرگان ورزش بودیم و این روزها را پیش بینی کردم و گفتم. دلیل
آوردم که این لیگ، لیگ بدی بوده. 2، 3 نفر از بازیکنان ازدواج کردند و 3، 4
نفرشان هم به حاشیه رفتند و من آینده خوبی نمی دیدم. زمانی بود که برای
آمدن ؟؟ رایزنی می کردند درحالی که آنها خیلی زرنگ هستند و اعتبارشان را
فقط برای پول نمی گذارند. در میان مربیان این نازل ترین فردی بود که ما
آوردیم ولی در هر صورت کلاسش از والیبال ما بالاتر است. بعضی موقع ها
کارشناسان در اظهارنظراتشان می گویند که باید فلانی را بیاوریم درحالی که
آنها اینجا نمی آیند.
*آقای کارخانه می گفتند که ما خیلی دیر تمرین را شروع کردیم ولی من می خواستم بگویم که همه تمرین ها همینطور بودند. اگر سرمربی مان را دیر انتخاب کردیم، لهستان هم همان موقع انتخاب کرد.
حیدری: همه تیم ها شرایط ما را داشتند. ما 15 روز مانده بود به آخر سال، لیگ مان تمام شد ولی آنها همچنان ادامه داشتند. منتها آنها چون همه چیزشان حرفه ای است با یک اردوی 10، 15 روزه راه می افتند. فوتبالمان هم همینطور است. من اصلا اعتقاد به اردوی دو، سه ماهه ندارم چون بازیکن فرسوده می شود. آدمی مثل آدم شهرام محمودی که جزو خوب های دنیا بود، خوب تشخیص داد. اگر موسوی مصدوم بود چرا دو ماه با این فشردگی کار کرد و در لحظه آخر گفت که من به ایتالیا نمی آیم! آنها داخل تیم تنش داشتند و مصدومیت بهانه بود. پس چرا الان کار می کند؟!
*به نظرم خودش هم انگیزه نداشت. درواقع این آگهی تبلیغاتی که بسته بود، باعث شد که بیاید.
اینها یک چیزهایی است که داخل تیم اتفاق می افتد و نمی گذارند که درز پیدا
کند. دمشان هم گرم که نگذاشتند ولی من خبر موثق دارم. آقای شهرام محمودی
هم به خاطر همین تنش ها و اختلاف سلیقه نرفت. یک موقع بود که زمان ما می
رفتیم و می گفتیم که لهستان کجاست؟ تفکر همه هم این بود که برویم، آنجا را
ببینیم گردش کنیم و خرید کنیم غیر از فنی. ولی الان دیگر هرکدام اینها 10
بار به این کشورها رفته اند و در خانه شان هم پر از جنس خارجی است. تیم ملی
دیگر برای اینها سم است. برای چه چیزی انرژی بگذارد؟ معروف شود یا پول
بگیرد؟ می آید که یک میلیارد و 500، 600 میلیون تومان پول بگیرد و خاطرش هم
جمع است که آقای کارخانه او را می خواهد ولی در تیم ملی نمی آید چون فکرش
خوب کار می کند. اگر این بازیکن گفت که مصدوم است و به ایتالیا نرفت به
خاطر مسائل دیگری بود. شما فکر می کنید آقای بلاکویچ چه فشاری روی اینها
آورد؟ می خواست کار خودش را انجام دهد و اینها را براساس تفکر خودش آماده
کند. در روز آخر ایشان گفت که من مصدومیت داشتم! اما نمی شود. شاید مردم
باور کنند ولی منِ کارشناس و آدم والیبالی نه.
*اگر قرارداد اسپانسری اش نبود که قبل و بعد از بازیها پخش می شود شاید اصلا امسال نمی آمد. یعنی چون آن قرارداد برایش مهم بوده است.
ما یک زمانی حدود 4، 5 سال نقطه قوت تیم مان، دفاع روی تورمان بود. در
آمارهایی که می دادند، همیشه جزو بهترین ها بودند اما الان اصلا تیم ما
دفاع ندارد درحالی که برای بردن باید دفاع کنید و دریافت خوب داشته باشید.
باید دفاع داخل میدان قوی داشته باشید هرچند که سرویس هم نقش خیلی مهمی
دارد ولی یک تیم ممکن است سه تا سرویس مستقیم بگیرد ولی در کنارش باید دفاع
خوب بکنید. توپ را زخمی کنید که اصلا یک چنین اتفاقی نمی افتد و آمار دفاع
تیم را ببینید که به کجا رسیده.
*دریافت مان هم تعطیل است...
ضمن اینکه غیر از معنوی نژاد که من اعتقاد بالایی به او دارم... دوست
ندارم وارد جزئیات شوم. والیبال یک ورزش گروهی است و یک نفر هیچوقت نمی
تواند در پیروزی نقش داشته باشد. می تواند بدرخشد ولی شما برای بردن باید 4
تا بازیکن خیلی خوب داشته باشید و دو تا بازیکن متوسط که بتوانند خودشان
را اداره کنند. آقای معنوی نژاد که در لهستان بردیم، یک گیم وارد زمین شد
درحالی که یکباره سر بازیکن بهم خورد و بخیه خورد وعوامل دست به دست هم داد
که ایشان آمد اما به نظرم این بازیکن باید همیشه از اول باشد. در المپیک
هم باید باشد من خودم یکی از منتقدین سخت بودم و پایش هم ایستادم و گفتم که
ایشان باید باشد. ایشان در المپیک میرفت و آن بازیها را میدید، چقدر به
تجربهاش اضافه میشد. ولی نمی گذارند و دستهایی در کار است که به اینها
دور نمیدهند. آقای غلامی هم یکی از بدترین بازیهایش را کرد و اصلا خودش
را باخته بود. وقتی یک جوان میبیند که بازیکن بزرگتر از خودش خراب می کند و
تیم در تنش است، او هم قابلیتش را از دست میدهد.
*ما هر بار سامان واعظی را دعوت میکنیم که چه بشود؟
من میخواهم این را بگویم که تمام موجودی والیبال ما همین ها باضافه دو،
سه تای دیگر هستند. یک آدمی مثل نظریه افشار که میگویند 40 ساله است،
خیلی پسر خوبی هم هست و امسال بر اساس تلاشش انتخاب شد، ببینید چقدر جوان
نداریم که او آمده است. پس یا به یک مربی خارجی تحمیل کردهاند یا براساس
تفکر خودش دیده.
*نظریه افشار در لیگ پارسال خیلی خوب بازی کرد اما این بدان معناست که جوان نداریم.
نداریم که بیایند.
*بدی این کار این است که اینها هم روی نیمکت میمانند و بازی نمیکنند.
براساس اتفاقات بردیم درحالی که خود لهستان میگفتند که ما اصلا چطوری باختیم؟!
*بلژیک هم باید ما را میبرد!
چرا ما میبریم؟ در استادیوم آزادی تماشاچیان لهستان را دیدید که چقدر
باتربیت و خوب بودند. ما فقط منتظریم که لیدرها صبح بروند از فدراسیون
500هزار تومان پول بگیرند و همینطور بوق بزنند درحالی که این بیتربیتی است
و برد نیست. بازیکن ما بگوید که از نظر روحی و روانی حمایت کنید اما نه
اینطوری. اگر 5 گیمِ بلژیک را میبریم به خاطر همین مسئله است. یعنی یک
امتیاز اینطوری داریم.