صراط: ایران نوشت: تازه داماد که به بهانه رهایی از مزاحمتهای عشق قدیمیاش، دسیسه قتل دختر جوان را طراحی و اجرا کرده بود در حالی با حکم قضات دادگاه کیفری استان البرز به قصاص محکوم شد که با گذشت w5 سال از جنایت، هنوز جسد قربانی پیدا نشده است.
رسیدگی به این پرونده از 22 دی ماه سال 91 و درپی مراجعه مردی میانسال به کلانتری مرکزی ساوجبلاغ در دستور کار پلیس قرار گرفت. وی با نگرانی از سرنوشت دختر 21 سالهاش گفت: دیروز حوالی ظهر دخترم «آیدا» با عجله از خانه خارج شد و به مادرش گفت تا نیم ساعت دیگر برمیگردد. او تلفن همراه و کیفش را در خانه گذاشت و بدون آنکه حرفی بزند یا رفتاری غیرعادی داشته باشد بیرون رفت اما متأسفانه هر چه منتظرش ماندیم برنگشت. چند ساعت بعد هم با نگرانی به بیمارستانهای اطراف و پزشکی قانونی مراجعه کردیم اما اثری از او نیافتیم حالا هم مطمئنیم اتفاق بدی برای دخترمان افتاده است.
وی با ارائه عکس و مشخصات ظاهری دخترش از پلیس خواست تا دختر گمشدهاش را پیدا کنند. همزمان با تشکیل پرونده، پدر آیدا در تحقیقات بعدی به پلیس گفت: دخترم منشی یک پزشک بود و آنطور که شنیدهام یکی از بیماران به او ابراز علاقه کرده و با هم رابطه دوستی داشتهاند. همچنین مرد جوانی به نام «رضا» نیز که مدتها قبل خواستگار دخترم بود و به تازگی ازدواج کرده است یک روز قبل از ناپدیدشدن آیدا به مطب رفته و با هم جر و بحث داشتهاند حالا هم به این دو مرد مظنون هستم. کارآگاهان اداره آگاهی هشتگرد با گذشت 3 روز از طرح این شکایت، 2 مظنون پرونده را دستگیر و تحت بازجویی قرار دادند اما هر 2 منکر دخالت در این ماجرا شدند و به دلیل نبود دلایل کافی بازپرس نیز آنها را با قرار تأمین آزاد کرد.
تحقیقات پلیسی – قضایی از چندین مظنون دیگر نیز نتیجهای نداشت تا اینکه با گذشت 4 سال پدر آیدا بار دیگر از بازپرس پرونده درخواست کرد تا «رضا» خواستگار سابق دخترش تحت بازجویی قرار گیرد.
بدین ترتیب متهم برای دومین بار به شعبه دوم بازپرسی دادسرای ساوجبلاغ احضار شد اما باز هم منکر ارتباط با دختر گمشده شد اما با ادامه بازجوییهای فنی، پلیسی سرانجام او لب به اعتراف گشود و به قتل اعتراف کرد و گفت: به آیدا در دوران دبیرستان علاقهمند شده بودم اما وقتی به سربازی رفتم ارتباط ما قطع شد. پس از پایان دوره سربازی بار دیگر آیدا را دیدم و عشقمان تازه شد. با هم قرار ازدواج گذاشتیم اما دوستانم خبر دادند که او در این مدت تغییرات زیادی کرده و خانوادهام نیز با ازدواجمان بشدت مخالفت کردند. به همین خاطر با دختر دیگری پای سفره عقد نشستیم که آیدا با شنیدن این خبر شوکه شد. او برایم پیغامهای زیادی فرستاد اما من تصمیم گرفتم زندگی بیدردسری در کنار همسرم را شروع کنم و به همسرم پایبند باشم. مدتها گذشت و این ماجرا به فراموشی سپرده شد تا اینکه یک روز به طور اتفاقی با آیدا روبه رو شدم و او فهیمد که دنبال کار هستم. همان موقع مدعی شد به کمک یکی از آشنایانش میتواند شغل مناسبی برایم پیدا کند و بدین ترتیب بار دیگر ارتباط تلفنی ما از سر گرفته شد. اما آیدا هر بار با یادآوری عشق گذشته با اصرار از من میخواست از همسرم جدا شوم و با او ازدواج کنم ولی من که عاشق زندگیام بودم چند بار از او خواستم گذشته را فراموش کند که بر سر همین مسائل با هم جر و بحثمان شد اما آیدا باور نمیکرد که برای همیشه این رابطه تمام شده و هنوز تلاش میکرد تا مرا به سوی خودش برگرداند. به همین خاطر روز حادثه وقتی تماس گرفت و با من قرار ملاقات گذاشت با عصبانیت به آنجا رفتم. او را سوار خودرویم کردم و راهی بیابانهای هشتگرد شدم. وقتی به محلی خلوت رسیدیم از او خواستم تا چشمهایش را ببندد تا گردنبندی که برایش خریده بودم را به گردنش بیندازم. وقتی چشمهایش را بست نوار تسمهای که داخل خودرویم بود را دور گردنش انداخته و خفهاش کردم بعد هم جسدش را در چالهای کنار 4 درخت سرو انداختم و به خانه برگشتم. با اعترافات تلخ مرد 30 ساله کارآگاهان ویژه قتل هشتگرد به همراه بازپرس و کارشناسان تشخیص هویت برای بررسی صحنه جنایت به همراه متهم اصلی راهی محل دفن جسد شدند. اما اثری از 4 درخت قدیمی نبود چرا که در آنجا یک گاوداری بزرگ ساخته شده بود با این حال به دستور بازرس خاک محل مورد نظر زیر و رو شد تا اینکه ریشههای درختان قدیمی که سر بریده شده بودند به دست آمد. همچنین تعدادی استخوان پای درختان کشف شد اما پزشکی قانونی پس از بررسی استخوانها اعلام کرد متعلق به انسان نیست. با این وجود عامل جنایت در چند مرحله بازجویی جزئیات قتل دختر جوان را تشریح و صحنه قتل را بازسازی کرد.
بدین ترتیب قرار مجرمیتاش به اتهام قتل عمد صادر و پرونده برای محاکمه به شعبه اول کیفری (یک) کرج فرستاده شد.
قاضی «هدایت رنجبر-رئیس» و «ایرج خنکدار و علی یزدانپور» -مستشاران دادگاه عالی جنایی کرج- پس از برگزاری جلسه محاکمه و با درخواست اولیای دم به اتفاق آرا متهم را به قصاص نفس-اعدام- محکوم کردند.
رسیدگی به این پرونده از 22 دی ماه سال 91 و درپی مراجعه مردی میانسال به کلانتری مرکزی ساوجبلاغ در دستور کار پلیس قرار گرفت. وی با نگرانی از سرنوشت دختر 21 سالهاش گفت: دیروز حوالی ظهر دخترم «آیدا» با عجله از خانه خارج شد و به مادرش گفت تا نیم ساعت دیگر برمیگردد. او تلفن همراه و کیفش را در خانه گذاشت و بدون آنکه حرفی بزند یا رفتاری غیرعادی داشته باشد بیرون رفت اما متأسفانه هر چه منتظرش ماندیم برنگشت. چند ساعت بعد هم با نگرانی به بیمارستانهای اطراف و پزشکی قانونی مراجعه کردیم اما اثری از او نیافتیم حالا هم مطمئنیم اتفاق بدی برای دخترمان افتاده است.
وی با ارائه عکس و مشخصات ظاهری دخترش از پلیس خواست تا دختر گمشدهاش را پیدا کنند. همزمان با تشکیل پرونده، پدر آیدا در تحقیقات بعدی به پلیس گفت: دخترم منشی یک پزشک بود و آنطور که شنیدهام یکی از بیماران به او ابراز علاقه کرده و با هم رابطه دوستی داشتهاند. همچنین مرد جوانی به نام «رضا» نیز که مدتها قبل خواستگار دخترم بود و به تازگی ازدواج کرده است یک روز قبل از ناپدیدشدن آیدا به مطب رفته و با هم جر و بحث داشتهاند حالا هم به این دو مرد مظنون هستم. کارآگاهان اداره آگاهی هشتگرد با گذشت 3 روز از طرح این شکایت، 2 مظنون پرونده را دستگیر و تحت بازجویی قرار دادند اما هر 2 منکر دخالت در این ماجرا شدند و به دلیل نبود دلایل کافی بازپرس نیز آنها را با قرار تأمین آزاد کرد.
تحقیقات پلیسی – قضایی از چندین مظنون دیگر نیز نتیجهای نداشت تا اینکه با گذشت 4 سال پدر آیدا بار دیگر از بازپرس پرونده درخواست کرد تا «رضا» خواستگار سابق دخترش تحت بازجویی قرار گیرد.
بدین ترتیب متهم برای دومین بار به شعبه دوم بازپرسی دادسرای ساوجبلاغ احضار شد اما باز هم منکر ارتباط با دختر گمشده شد اما با ادامه بازجوییهای فنی، پلیسی سرانجام او لب به اعتراف گشود و به قتل اعتراف کرد و گفت: به آیدا در دوران دبیرستان علاقهمند شده بودم اما وقتی به سربازی رفتم ارتباط ما قطع شد. پس از پایان دوره سربازی بار دیگر آیدا را دیدم و عشقمان تازه شد. با هم قرار ازدواج گذاشتیم اما دوستانم خبر دادند که او در این مدت تغییرات زیادی کرده و خانوادهام نیز با ازدواجمان بشدت مخالفت کردند. به همین خاطر با دختر دیگری پای سفره عقد نشستیم که آیدا با شنیدن این خبر شوکه شد. او برایم پیغامهای زیادی فرستاد اما من تصمیم گرفتم زندگی بیدردسری در کنار همسرم را شروع کنم و به همسرم پایبند باشم. مدتها گذشت و این ماجرا به فراموشی سپرده شد تا اینکه یک روز به طور اتفاقی با آیدا روبه رو شدم و او فهیمد که دنبال کار هستم. همان موقع مدعی شد به کمک یکی از آشنایانش میتواند شغل مناسبی برایم پیدا کند و بدین ترتیب بار دیگر ارتباط تلفنی ما از سر گرفته شد. اما آیدا هر بار با یادآوری عشق گذشته با اصرار از من میخواست از همسرم جدا شوم و با او ازدواج کنم ولی من که عاشق زندگیام بودم چند بار از او خواستم گذشته را فراموش کند که بر سر همین مسائل با هم جر و بحثمان شد اما آیدا باور نمیکرد که برای همیشه این رابطه تمام شده و هنوز تلاش میکرد تا مرا به سوی خودش برگرداند. به همین خاطر روز حادثه وقتی تماس گرفت و با من قرار ملاقات گذاشت با عصبانیت به آنجا رفتم. او را سوار خودرویم کردم و راهی بیابانهای هشتگرد شدم. وقتی به محلی خلوت رسیدیم از او خواستم تا چشمهایش را ببندد تا گردنبندی که برایش خریده بودم را به گردنش بیندازم. وقتی چشمهایش را بست نوار تسمهای که داخل خودرویم بود را دور گردنش انداخته و خفهاش کردم بعد هم جسدش را در چالهای کنار 4 درخت سرو انداختم و به خانه برگشتم. با اعترافات تلخ مرد 30 ساله کارآگاهان ویژه قتل هشتگرد به همراه بازپرس و کارشناسان تشخیص هویت برای بررسی صحنه جنایت به همراه متهم اصلی راهی محل دفن جسد شدند. اما اثری از 4 درخت قدیمی نبود چرا که در آنجا یک گاوداری بزرگ ساخته شده بود با این حال به دستور بازرس خاک محل مورد نظر زیر و رو شد تا اینکه ریشههای درختان قدیمی که سر بریده شده بودند به دست آمد. همچنین تعدادی استخوان پای درختان کشف شد اما پزشکی قانونی پس از بررسی استخوانها اعلام کرد متعلق به انسان نیست. با این وجود عامل جنایت در چند مرحله بازجویی جزئیات قتل دختر جوان را تشریح و صحنه قتل را بازسازی کرد.
بدین ترتیب قرار مجرمیتاش به اتهام قتل عمد صادر و پرونده برای محاکمه به شعبه اول کیفری (یک) کرج فرستاده شد.
قاضی «هدایت رنجبر-رئیس» و «ایرج خنکدار و علی یزدانپور» -مستشاران دادگاه عالی جنایی کرج- پس از برگزاری جلسه محاکمه و با درخواست اولیای دم به اتفاق آرا متهم را به قصاص نفس-اعدام- محکوم کردند.