صراط: رونق اقتصادی، اشتغال، رفاه، امنیت و تأمین معیشت، از شعارها و وعده هایی است که معمولا مورد اقبال مردم واقع می شود اما راه درست، تحقق آن است که می تواند باور و اعتماد ایجاد کند. هم با ایجاد زیرساختهای اقتصادی و زمینه سازی برای رویش استعدادها و گسترش ظرفیت های تولید داخلی و خودکفایی از طریق اجرای خطوط روشن منشور اقتصاد مقاومتی ممکن است. رونق اقتصادی از طریق خام فروشی و افزایش واردات به دست نمی آید.
مثل رفتن بالای سکوی قهرمانی که از دو مسیر عملی است؛ یکی ممارست و تمرین اصولی مستمر و مداوم و رشدعضلانی و ارتقای جسمی و مهارتی تدریجی و منطقی و البته پایدار و مقرون به سلامت، و راه دیگر؛ میانبرهای غیر اصولی و استفاده از مکمل ها و مواد نیرو افزای غیر طبیعی و دور زدن شیوه های علمی و... اما کدام یک اطمینان بخش و پایدارترند؟ رفتن روی سکوی قهرمانی با روش های غیر اصولی و نادرست که بعد از مدال آوری انواع بیماری های گوارشی و کبد و کلیه و لرزش اندام و فراموشی و ناتوانی را در پی دارد، نه تنها شایسته تحسین نیست که در قوانین ورزشی موجب بازپس گیری مدال و سلب صلاحیت یا محرومیت دائم از ورود به رقابت ها نیز می شود.
اکنون در گوشه و کنار کشورمان هستند قهرمانانی که بعد از پایین آمدن از سکوی قهرمانی، آثار مخرب مواد نیرو افزا یکی پس از دیگری به سراغشان رفته است و در کنج عزلتشان دیگر نه تنها از کف زدن ها و سوت زدن های تماشاگران و روی شانه مستقبلین، این سو و آن سو رفتن و فلاش های پی در پی تصویربرداران و خبرنگاران خبری نیست، که به ندرت کسی پیدا می شود تا جویای حالشان شود! این هم یک سبک مدال آوری است. لذتش را مسئولانی برده اند که در کنار این قهرمان گلخانه ای عکس های گوناگون گرفته اند و پلکانی برای انتصاب یا انتخاب بعدی آنان شده است و رنجش را تا پایان عمر، فرد دیگری برده است!
کسانی که برای تسهیل معیشت مردم چشم به صدقات و گره گشایی قدرت هایی دوخته اند که بارها و بارها کینه توزی ودشمنی عمیق خود را نسبت به ملت ایران ابراز داشته اند و برای رونق اقتصادی روش های غیر قابل اعتماد را انتخاب
می کنند، کسانی که مجدداً با پیمان شکن های بدعهد، پیمان اقتصادی یا آموزشی یا سیاسی می بندند، به مردم آدرس اشتباه می دهند. این آدرس های اشتباه جز هدر دادن فرصت ها
چه نفعی برای کشور دارد؟ چهار سال اول واگن های از توان افتاده کابینه ای کهنسال و گرفتار مشاغل تجاری به لکوموتیو برجام و وعده لغو تحریم ها گره زده شد و چیزی به دست نیامد و چهار سال بعد هم به نظر می رسد کابینه ای
کاملاً جناحی و حزبی و سهمیه بندی شده پیش روی خواهیم داشت که آنها هم وقت اصلی شان اولاً صرف فعالیت های حزبی و انجام تمهیدات برای میوه چینی بهتر از انتخابات بعدی (مجلس شورای اسلامی) خواهد شد و اینها هم برای حل مسائل اقتصادی کشور وقت ندارند، ناگزیر باز هم باید به ترحّم و مساعدت بیگانگان چشم بدوزند، و البته این فرافکنی توجیه لازم دارد مثل «ارتباط با جهان»! هر چند ارتباط انفعالی! یعنی روی ریلی که آنها تعریف می کنند حرکت کنیم، هر قراردادی را که به اقتصاد آنها رونق می دهد امضا کنیم، پولش را هم فعلاً نمی توانند بدهند و بلوکه می شود و اگر دادگاه هایشان تشخیص دادند می توانند حادثه ای را به ایران نسبت دهند تا از محل همان وجوه بلوکه شده هر مقدار که خواستند جریمه برداشت یا مصادره کنند. این هم یک نوع «ارتباط با دنیا» است! بله، ما می خواهیم با دنیا ارتباط داشته باشیم اما آنچه که اتفاق افتاده غالباً از این نوع بوده است.
پافشاری بر تکرار آزموده های ناموفق در حوزه روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی (مثل تجربه سازش با ابرقدرت ها در بعضی از کشورهای همسایه و هزینه سنگینی که از ناامنی و مداخلات سیاسی و اقتصادی وعقب ماندگی و... متحمل شدند) و تنزل حیثیت ملی نه تنها در برابر ابرقدرت ها که حتی در برابر کشورهای دارای حکومت های قبیله ای و قرون وسطائی مثل عربستان و امارات و جیبوتی و... که منجر به توهین و تحقیر شهروندان نجیب ایرانی در فرودگاه ها و بازداشتگاه ها
و... شده، شگفت آور است. و شگفت آورتر اینکه سیاست هایی که منجر به اشتباهاتی چنین فاحش و تاسف بار شده است، «عقلانیت» توصیف می شود! (1) و مسئولانی که با روش های خود نتایجی این چنین به ارمغان آوردند نیز «امیر کبیر» نامیده می شوند! این می شود آدرس اشتباه دادن. گویا در برابر خود مخاطبانی فاقد درک و شعور سیاسی را تصور می کنند.
اگر عقلانیت را باور دارند، عقلانیت اقتضا می کند زیرساخت های اقتصادی کشور مقاوم سازی شوند، عقلانیت اقتضا می کند به جای در سایه نشستن و بودجه هزینه ای دولت را دو برابر کردن و به خارج از کشور امید بستن، دولت با کار و تلاش، به ظرفیت ها و توانمندی های داخلی تکیه کند و با ملتی این چنین صبور، صادق باشد.
پی نوشت:
1- مقام معظم رهبری: بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان عقلانیت را مطرح می کنند، کانّه عقلانیت نقطه مقابل انقلابیگری است؛ این خطاست. عقلانیت واقعی در انقلابیگری است. عقلانیت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبره آمریکا مجدداً نزدیک آنها کند. می گویند چالش با قدرت ها هزینه دارد. بله، اما سازش هم هزینه دارد. چالش اگر عقلایی باشد، هزینه اش به مراتب از هزینه سازش کمتر است. (14/3/96)
مثل رفتن بالای سکوی قهرمانی که از دو مسیر عملی است؛ یکی ممارست و تمرین اصولی مستمر و مداوم و رشدعضلانی و ارتقای جسمی و مهارتی تدریجی و منطقی و البته پایدار و مقرون به سلامت، و راه دیگر؛ میانبرهای غیر اصولی و استفاده از مکمل ها و مواد نیرو افزای غیر طبیعی و دور زدن شیوه های علمی و... اما کدام یک اطمینان بخش و پایدارترند؟ رفتن روی سکوی قهرمانی با روش های غیر اصولی و نادرست که بعد از مدال آوری انواع بیماری های گوارشی و کبد و کلیه و لرزش اندام و فراموشی و ناتوانی را در پی دارد، نه تنها شایسته تحسین نیست که در قوانین ورزشی موجب بازپس گیری مدال و سلب صلاحیت یا محرومیت دائم از ورود به رقابت ها نیز می شود.
اکنون در گوشه و کنار کشورمان هستند قهرمانانی که بعد از پایین آمدن از سکوی قهرمانی، آثار مخرب مواد نیرو افزا یکی پس از دیگری به سراغشان رفته است و در کنج عزلتشان دیگر نه تنها از کف زدن ها و سوت زدن های تماشاگران و روی شانه مستقبلین، این سو و آن سو رفتن و فلاش های پی در پی تصویربرداران و خبرنگاران خبری نیست، که به ندرت کسی پیدا می شود تا جویای حالشان شود! این هم یک سبک مدال آوری است. لذتش را مسئولانی برده اند که در کنار این قهرمان گلخانه ای عکس های گوناگون گرفته اند و پلکانی برای انتصاب یا انتخاب بعدی آنان شده است و رنجش را تا پایان عمر، فرد دیگری برده است!
کسانی که برای تسهیل معیشت مردم چشم به صدقات و گره گشایی قدرت هایی دوخته اند که بارها و بارها کینه توزی ودشمنی عمیق خود را نسبت به ملت ایران ابراز داشته اند و برای رونق اقتصادی روش های غیر قابل اعتماد را انتخاب
می کنند، کسانی که مجدداً با پیمان شکن های بدعهد، پیمان اقتصادی یا آموزشی یا سیاسی می بندند، به مردم آدرس اشتباه می دهند. این آدرس های اشتباه جز هدر دادن فرصت ها
چه نفعی برای کشور دارد؟ چهار سال اول واگن های از توان افتاده کابینه ای کهنسال و گرفتار مشاغل تجاری به لکوموتیو برجام و وعده لغو تحریم ها گره زده شد و چیزی به دست نیامد و چهار سال بعد هم به نظر می رسد کابینه ای
کاملاً جناحی و حزبی و سهمیه بندی شده پیش روی خواهیم داشت که آنها هم وقت اصلی شان اولاً صرف فعالیت های حزبی و انجام تمهیدات برای میوه چینی بهتر از انتخابات بعدی (مجلس شورای اسلامی) خواهد شد و اینها هم برای حل مسائل اقتصادی کشور وقت ندارند، ناگزیر باز هم باید به ترحّم و مساعدت بیگانگان چشم بدوزند، و البته این فرافکنی توجیه لازم دارد مثل «ارتباط با جهان»! هر چند ارتباط انفعالی! یعنی روی ریلی که آنها تعریف می کنند حرکت کنیم، هر قراردادی را که به اقتصاد آنها رونق می دهد امضا کنیم، پولش را هم فعلاً نمی توانند بدهند و بلوکه می شود و اگر دادگاه هایشان تشخیص دادند می توانند حادثه ای را به ایران نسبت دهند تا از محل همان وجوه بلوکه شده هر مقدار که خواستند جریمه برداشت یا مصادره کنند. این هم یک نوع «ارتباط با دنیا» است! بله، ما می خواهیم با دنیا ارتباط داشته باشیم اما آنچه که اتفاق افتاده غالباً از این نوع بوده است.
پافشاری بر تکرار آزموده های ناموفق در حوزه روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی (مثل تجربه سازش با ابرقدرت ها در بعضی از کشورهای همسایه و هزینه سنگینی که از ناامنی و مداخلات سیاسی و اقتصادی وعقب ماندگی و... متحمل شدند) و تنزل حیثیت ملی نه تنها در برابر ابرقدرت ها که حتی در برابر کشورهای دارای حکومت های قبیله ای و قرون وسطائی مثل عربستان و امارات و جیبوتی و... که منجر به توهین و تحقیر شهروندان نجیب ایرانی در فرودگاه ها و بازداشتگاه ها
و... شده، شگفت آور است. و شگفت آورتر اینکه سیاست هایی که منجر به اشتباهاتی چنین فاحش و تاسف بار شده است، «عقلانیت» توصیف می شود! (1) و مسئولانی که با روش های خود نتایجی این چنین به ارمغان آوردند نیز «امیر کبیر» نامیده می شوند! این می شود آدرس اشتباه دادن. گویا در برابر خود مخاطبانی فاقد درک و شعور سیاسی را تصور می کنند.
اگر عقلانیت را باور دارند، عقلانیت اقتضا می کند زیرساخت های اقتصادی کشور مقاوم سازی شوند، عقلانیت اقتضا می کند به جای در سایه نشستن و بودجه هزینه ای دولت را دو برابر کردن و به خارج از کشور امید بستن، دولت با کار و تلاش، به ظرفیت ها و توانمندی های داخلی تکیه کند و با ملتی این چنین صبور، صادق باشد.
پی نوشت:
1- مقام معظم رهبری: بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان عقلانیت را مطرح می کنند، کانّه عقلانیت نقطه مقابل انقلابیگری است؛ این خطاست. عقلانیت واقعی در انقلابیگری است. عقلانیت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبره آمریکا مجدداً نزدیک آنها کند. می گویند چالش با قدرت ها هزینه دارد. بله، اما سازش هم هزینه دارد. چالش اگر عقلایی باشد، هزینه اش به مراتب از هزینه سازش کمتر است. (14/3/96)