جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۴
سعدالله زارعی

آمریکا، صدای پای شکستی تازه

کد خبر : ۳۶۵۶۸۴
صراط: آنچه این روزها در منطقه می‌گذرد در واقع تست موفقیت و عدم موفقیت آمریکا است. اجلاسی نسبتا بزرگ در ریاض، اقدام به ایجاد منطقه بزرگی برای کنترل روند امنیتی عراق و سوریه و هشدارهایی به منظور وادار کردن ایران به عقب‌نشینی از موقعیت منطقه‌ای خود،‌ اینها بخش‌های اصلی سنجش میزان قدرت و توانایی آمریکا در اعمال آن است. پیش از ترامپ، اوباما سیاست سال‌های 2000 تا 2007 آمریکا را بازخوانی کرده بود و متوجه شده بود که راهبرد «مدیریت تحولات» به نتیجه نمی‌رسد و از این‌ رو سیاست همراهی با تحولات و «شرکت در مدیریت» را جایگزین آن کرد. ترامپ اینک در حال سیاست شراکت در مدیریت را نیز ناکارآمد ارزیابی کرده و در حال رفت و آمد بین مدل بوش و اوباماست. در این خصوص گفتنی‌‌هایی وجود دارد:

1- عملیات‌های پی‌درپی و موفق نظامی جبهه مقاومت با محوریت ایران در سوریه بخصوص عملیات بزرگ آزادسازی حلب- که موقعیتی ابرراهبردی داشت- سرنوشت جنگ بزرگ سوریه را مشخص کرد؛ شکست تروریزم و پیروزی جبهه‌ای که ضمنا حزب‌الله لبنان و جنبشی شبه حزب‌الله سوری از اجزای موثر آن است. این تصویری بود که رژیم صهیونیستی را بشدت نگران کرد و نتانیاهو را راهی واشنگتن و مسکو نمود تا راهی برای غلبه بر مشکل خود بیابد. در همان ایامی که اسرائیلی‌ها در نظریه‌پردازی به این جمع‌بندی رسیده بودند که پیروزی نظامی جبهه مقاومت در سوریه برای حیات رژیم اسرائیل به شدت خطرناک است، یک جریان عراقی- نجبا- از شکل‌گیری «سپاه جولان» با هدف آزادسازی منطقه اشغالی جولان خبر داد و سیدحسن نصرالله نیز گفت سوریه در مورد سرزمین جولان تصمیم می‌گیرد و ممکن است تداوم آزادسازی سرزمین‌های اشغالی، پس از آزادی رقه، ادلب و دیرالزور به آزادی جولان بیانجامد.
رژیم صهیونیستی در مذاکراتی که با روسیه داشت، پوتین را نسبت به عواقب آزاد شدن کامل سوریه از وجود تروریست‌ها برای اسرائیل آگاه کرد حسب آنچه گفته شده است، پوتین با پذیرش استدلال‌های نخست‌وزیر اسرائیل، نتانیاهو را از مداخله نظامی در بحران سوریه برحذر داشت و قول داد که همه تلاش خود را برای جلوگیری از  تهدید از سرزمین سوریه به سرزمین‌های اشغالی جولان و جبل‌الشیخ به کار می‌بندد. اما کاملا واضح بود که روسیه اگرچه که یک دوست جبهه مقاومت تلقی می‌شود اما قادر نیست مانع اقدامات قانونی دولت سوریه و حلفاء آن گردد.
بر این اساس مقامات رژیم صهیونیستی با روی کار آمدن ترامپ پرونده بحران سوریه را برای او توضیح دادند. ترامپ پیش از این در جریان مناظرات تلویزیونی با صراحت گفته بود سیاست مداخله‌گرانه آمریکا در سوریه اشتباه است و مبارزه با داعش را باید به دولت‌هایی- نظیر روسیه و ایران- سپرد که برای آن انگیزه واقعی دارند. مقامات اسرائیلی در جلسات پیاپی و با استفاده از لابی قدرتمند صهیونیستی، مقامات جدید آمریکا را وادار به تغییر نظرات انتخاباتی ترامپ کردند و رئیس‌جمهور جدید آمریکا متقاعد شد که سیاست فعال‌تری را درباره بحران سوریه اتخاذ کند. سیاست ترامپ بر این پایه استوار شد که از طریق جداسازی سرزمینی و مواصلاتی سوریه از جبهه مقاومت، امکان عملی شدن تهدیدات علیه اسرائیل در جولان و توابع آن را از بین ببرد. ترامپ با حمله به پایگاه هوایی الشعیرات واقع در شرق استان حمص تلاش کرد تا از یک‌سو جدی بودن آمریکا در تغییر سیاست امنیتی نسبت به سوریه را به طرف مقابل بباوراند تا زمانی که از اجرای طرح اصلی سخن می‌گوید، «اعتبار» لازم داشته باشد.
2- آمریکا به منظور محافظت از رژیم صهیونیستی طرح ایجاد «منطقه حایل» بین عراق و سوریه در موازات مرزهای این دو کشور را در دستور کار قرار داد. این منطقه از نقطه تماس مرزی اردن، سوریه و عراق شروع می‌شود و تا نقطه تماس مرزی ترکیه، سوریه و عراق امتداد می‌یابد و بر اساس طرح آمریکا بین 50 تا 80 کیلومتر عمق دارد. آمریکا در عمل شروع کرد به ایجاد این منطقه حایل و در اولین گام منطقه‌ای به طول 100 و عمق 50 کیلومتر که از مثلث مرزی اردن، عراق و سوریه شروع می‌شد را به عنوان منطقه‌ای تحت اشراف خود اعلام کرد و از طریق روسیه به مقامات سوری و ایرانی اطلاع داد که در صورت ورود یگان‌های زمینی به این محدوده برخورد می‌کند!
این در حالی بود که چنین اقدامی خام و ناشیانه بود و با توجه به پراکندگی انواعی از نیروهای نظامی و شبه نظامی در سوریه امکان‌پذیر نبود. آمریکا در نظر داشت در مراحل بعدی این منطقه را تا مرز بوکمال و سپس تا شمال حسکه امتداد دهد و پس از آنکه راه زمینی عراق و سوریه و در نتیجه راه زمینی ایران و سوریه را قطع می‌کند، ذیل عنوان منطقه «امن»، پرواز هواپیماها از روی این منطقه را قطع کند و یا مشروط نماید که این به معنای قطع ارتباط هوایی بین ایران و سه کشور سوریه، لبنان و فلسطین بود. در واقع آمریکا با این طرح علاوه بر قطع ارتباط ایران تا حد زیادی سوریه را از دو پشتیبان اصلی خود یعنی ایران و سوریه محروم می‌کرد و این سبب افزایش ضریب امنیتی رژیم صهیونیستی می‌شد.
در این میان کاملا واضح بود که این طرح تروریست‌های مسلح داعش، النصره و... را نیز در شرایط مطلوب‌ قرار می‌داد و ضعف راهبردی امنیتی دمشق از یک سو و اخلال در قدرت نظامی ایران و حلفاء آن در سوریه موقعیت ویژه‌ای را در اختیار گروه‌های تروریستی که طی دو سال اخیر با شکست پی‌درپی مواجه شده بودند، قرار می‌داد و این احتمال جدی وجود داشت که این گروه‌ها یک بار دیگر بر مناطق آزاد شده در حلب، ریف، حما و حمص سیطره پیدا نمایند.
جالب این است که همزمان با اقدامات ارتش سوریه و حلفاء آن برای برهم زدن طرح آمریکا و نفوذ به عمق منطقه‌ای که آمریکا از ورود به آن برحذر داشته بود، گروه تروریستی داعش از پشت این نیروها در جنوب استان دیرالزور وارد شد و با به شهادت رساندن حدود ده نفر از آنان بر دو منطقه سیطره پیدا کرد که البته یک روز بعد با عملیات ارتش سوریه و نیروهای مقاومت عقب رانده شد و همه مناطق اشغال شده آزاد گردید. خود این حرکت داعش پرده‌ از همکاری آمریکا و داعش برداشت در حالی که در سطوح تبلیغاتی و سیاسی آمریکایی‌ها وانمود می‌کنند که هیچ شبهه‌ای در قطع ریشه‌های داعش ندارند و از هر اقدامی که به نابودی داعش بیانجامد، حمایت می‌نمایند!
3- موضعگیری قطر علیه مباحثات و بیانیه‌ اجلاس ریاض که دو روز پس از پایان این اجلاس صورت گرفت، اظهارات مقامات عمانی که ایران را یک شریک استراتژیک قابل اعتماد اعراب توصیف کردند، اعزام محرمانه نماینده ویژه امیرکویت به تهران و اعلام عدم همراهی با آنچه سعودی‌ها علیه ایران مطرح می‌کنند، عدم حضور رئیس‌جمهور ترکیه در اجلاس ریاض علی‌رغم تاکید بیش از حد ملک سلمان به بهانه برگزاری کنگره حزب عدالت و توسعه در همان ایام و سپس اعلام مخالفت ارگان رسمی این حزب- روزنامه ینی شفق- با تشدید جبهه‌بندی منطقه‌ای علیه ایران در همان روز برگزاری اجلاس، اظهارات ژنرال سی‌سی در اجلاس که به طور ضمنی خود رژیم و سیاست‌های عربستان را عامل تشدید کننده ناامنی‌ها معرفی می‌‌کرد.فراخواندن ژنرال را‌حیل شریف به اسلام‌آباد که به تازگی از سوی پاکستان و عربستان به فرماندهی ارتش عربستان و نیروهای پاکستانی منصوب شده بود و اظهار مودت نوازشریف به ایران و در نهایت اعلام رسمی سخنگوی کاخ‌سفید مبنی بر اینکه آمریکا تمایلی به درگیری با ایران ندارد و در صورت د‌رگیری عربستان علیه ایران فقط از هم‌پیمان خود حمایت خواهد کرد در واقع شکست کامل اجلاس ریاض را به تصویر کشید.
رژیم سعودی با دعوت ترامپ به ریاض و تبلیغات روی این موضوع که انتخاب عربستان به عنوان اولین کشوری که ترامپ به آن سفر می‌کند و نیز با دعوت جمع زیادی از کشورهای اسلامی و عربی به ریاض تلاش کرد تا وضع جدیدی را علیه ایران پدید‌ آورد اما مجموعه آنچه بیان شد، به خوبی نشان داد که «دیپلماسی دلار» بیش‌از اینکه اثر عملی به نفع ریاض داشته باشد به مثابه بانکی است که دیگران بدون سرمایه‌گذاری از آن وام می‌گیرند تا یکی- دو مشکل خود را حل نمایند. عربستان توقع داشت با قراردادهای پرقدرت مالی با آمریکا، بر سیاست انفعال آمریکا در برابر ایران فایق ‌آید اما در عمل اینطور نشد.
سیاست آمریکا درباره سوریه که ذیل عنوان امنیت بخشی به رژیم صهیونیستی قابل تعریف است و استفاده از ظرفیت بحران در منطقه برای سرکیسه کردن قارون‌های این منطقه سیاست واقعی آمریکا در منطقه است اما از آنجا که سیاست مصونیت بخشی به اسرائیل، حساسیت‌برانگیزترین سیاست برای جبهه مقاومت می‌باشد و خط قرمز محسوب می‌شود، حتما در همین روزها بی‌اعتباری آن عیان می‌گردد. شکست آمریکا در این طرح در واقع نشان خواهد داد که هیچ پناهگاهی برای اسرائیل وجود ندارد و زمان ارتزاق اسرائیل از اعتبار نظامی و سیاسی آمریکا و قدرت‌های دیگر سپری شده است. شکست سیاست ایجاد دیوار حایل بین عراق و ایران با سوریه در واقع قطعا شکست یک طرح نظامی نیست، شکست سیاست تداوم حیات اسرائیل در این منطقه نیز به حساب می‌آید.
برچسب ها: صراط آمریکا