پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۵

عقد موقت زن مطلقه با آقای دکتر بعد از 5سال لو رفت

کد خبر : ۳۶۴۹۰۷
صراط: روزنامه خراسان ماجرای زندگیزنی را که در یکی از کلانتری های مشهد بازگو کرده است گزارش کرد.

به نوشته این روزنامه،زن جوان  گفت: 6 سال قبل در حالی از همسرم طلاق گرفتم که هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتیم. مشکلات ما در زندگی به حدی رسید که نمی توانستیم یکدیگر را تحمل کنیم به همین خاطر زندگی مشترک ما فقط یک سال دوام آورد. زمانی که مهر طلاق بر شناسنامه ام جا خوش کرد، پدر و مادرم در این دنیا نبودند و من باید در منزل 3 برادرم زندگی می کردم. با آن که سعی می کردم در مدت حضور در خانه هر کدام از برادرانم، طوری رفتار کنم تا مشکلی برای خانواده آن ها به وجود نیاید اما باز هم احساس می کردم همسران آن ها از وجود من در منزلشان ناراحت اند.

این گونه بود که برای یافتن شغلی دست به کار شدم تا به طور مستقل زندگی کنم. مدتی بعد با سفارش همسر یکی از دوستانم در یک آژانس مسافرتی مشغول به کار شدم و منزل کوچکی را نیز برای زندگی اجاره کردم. کمتر از یک ماه از فعالیت من در آژانس می گذشت که متوجه شدم یکی از مشتریان ثابت آژانس با پیامک ها و تماس هایش به من ابراز علاقه می کند و با من رفتاری متفاوت دارد.

از چند ماه قبل من امور مربوط به سفرهای هوایی آقای دکتر را انجام می دادم و بلیت هایش را «اوکی» می کردم. او هم به بهانه های مختلف به من پیامک می داد و یا در تماس هایش ابراز علاقه می کرد. با آن که می دانستم آقای دکتر متاهل است اما از این که برای یک نفر مهم بودم، احساس خوبی داشتم. از سوی دیگر نیز در این دنیا تنها بودم و کسی را نداشتم تا سرپناهم باشد به همین خاطر ارتباط پنهانی من با آقای دکتر آغاز شد.

مدتی بعد برای آن که این رابطه هویتی داشته باشد به عقد موقت او درآمدم. در این مدت دوبار به طور ناخواسته باردار شدم ولی آقای دکتر مرا مجبور می کرد تا جنینم را سقط کنم، من هم که نمی خواستم او را از دست بدهم به ناچار قبول می کردم ولی 5 سال بعد از این ماجرا همسر آقای دکتر متوجه روابط ما شد و کارمان به دادگاه کشید. با آن که دکتر متعهد شد برای حفظ زندگی اش ارتباط با مرا تمام می کند اما 2 هفته بعد تماس گرفت و دوباره با حرف هایش مرا خام کرد. او مدعی بود بدون من نمی تواند زندگی کند. من هم که فریب وعده هایش را خورده بودم دوباره به سوی او رفتم و باز هم باردار شدم. حالا هم در حالی که همسر دکتر متوجه ماجرا شده مدام مرا تهدید به مرگ می کند. دکتر هم مرا در تنگنا گذاشته است تا باز هم فرزندم را سقط کنم.