جواد خیابانی را
اهالی فوتبال و به خصوص آنهایی که حالا دهه چهارم یا پنجم و بالاتر زندگی
را تجربه میکنند، با گزارش بازی تاریخی ایران و استرالیا به یاد میآورند.
حماسه ملبورن که شیرینترین مساوی تاریخ فوتبال ایران بود و منجر به صعود
تیم ملی به جام جهانی 98 فرانسه شد، با گزارش محشر جواد خیابانی در
خاطرهها باقی ماند و خیابانی خیلی تلاش کرد بعدها این شاهکار را تکرار کند
اما گزارش این بازی هم مثل خود بازی غیرقابل تکرار بود.
جواد خیابانی
هر ایرادی که داشته باشد و به قول خودش دارد؛ «هر آدمی بگوید من بی ایرادم،
سر تا پا ایراد است» بخیل و تنگ نظر نیست. او در تمام این سالها که در
تلویزیون بوده هیچ هراسی از ورود نیروهای جوان نداشته و خیلیها مثل عادل
فردوسیپور، مزدک میرزایی و ... از کانال او وارد این کار شدهاند.خیابانی
هنوز هم تلاش میکند جاده صاف کن و راه باز کن نسل جوان باشد و از این که
به جوانان میدان بدهد، لذت میبرد.
بدون شک دهه هشتاد دهه عادل
فردوسیپور بود و مجری توانمند برنامه نود یک سر و گردن بالاتر از تمام
مجریان و گزارشگران سیما نشان داد اما دهه هفتاد را باید دهه جواد خیابانی
دانست. جواد تقریبا از سال 74 که دیگر صدایی آشنا برای بیینده رقابتهای
فوتبال داخلی و خارجی داشت تا پایان این دهه حرف اول و آخر گزارشهای
فوتبال را میزد و در چند نظرسنجی رسانهای، تخصصی و مردمی هم بهترین
گزارشگر ورزشی شد.
*از گزارش بازی ایران و استرالیا شروع کنیم. از آن روز و خاطرات آن بازی برایمان تعریف کنید
ایران و استرالیا بهترین گزارشگرم نبود اما ماندگار شد. گل، توی دروازه،
خداداد عزیزی، باز هم روی زمین، باز هم روی زمین... این واژهها (البته
فریاد بگوییم بهتر است) تبدیل بخشی از حافظه فوتبالی ما شده است. تقریبا
بیست سال از آن حماسه میگذرد اما ثانیه به ثانیهاش پیش چشمم زنده است. هر
کشوری در فوتبال برای خودش نقطه عطفی دارد. نقطه عطفی که فراتر از تمام
افتخارات آن کشور است. مثلا برزیل قهرمانی ژول ریمه را فراموش نمیکند،
آرژانتین مارادونایش را از یاد نمیبرد، عربستان آن گل تاریخی سعید
العویران در جام جهانی را به یاد دارد، کامرون افتتاحیه جام جهانی 90 یادش
میماند و ما هم فراتر از تمام افتخاراتمان وقتی حرف از شادی مردم یا صعود
به جام جهانی یا یک غرور ملی تاریخی حرف میزنیم، تمام افتخارات
فوتبالمان یادمان میرود و صاف برمیگردیم به بازی ایران و استرالیا...
*آن بازی بهترین گزارش شما بود؟
آن بازی بهترین گزارش من نبود، من خیلی گزارشهای بهتر از آن داشتم که
مردم پسندیدند و خودم هم تمرکزم بالاتر بود و وقتی از استودیو آمدم بیرون
احساس کردم موفق بودم ولی آن بازی جور دیگری در ذهن مردم ماند. این که اولش
عقب افتادیم، این که فکر نمیکردیم در خانه حریف به بازی برگردیم، این که
دیگر باورمان شده بود این بار هم به جام جهانی نمیرویم. راستش آن روز اصلا
کیفیت کار مهم نبود، نباید خودمان را گول بزنیم. تیم ملی اصلا قشنگ بازی
نکرد، ما روی هم سه تا موقعیت هم نداشتیم ولی مردم اصلا یادشان نیست، شاید
خاطرشان باشد که باید در همان نیمه اول دو رقمی میشدیم و اگر عابدزاده را
نداشتیم یک نتیجه تلخ در کارنامه فوتبال ما رقم میخورد و فاجعه ملبورن به
جای حماسه ملبورن میماند اما جزییات را به خاطر ندارند و دوست هم ندارند
به خاطر داشته باشند.
* حتما میدانید تمام گزارشگرهای فوتبال ایران دوست دارند جای شما آن بازی را گزارش میکردند
این هم قسمت من بود. گفتم که گزارشهای بهتر هم داشتم اما انگار آن روز با
تمام روزهای خدا فرق داشت. من هم مثل بقیه کار خاصی نکردم، من فقط در زمان
درست در مکان درست بودم. فیلم بازی را برای بار هزارم نگاه کنید (خنده)
علی دایی کاری را انجام میدهد که اصلا در فوتبالش نمیکرد، موقع چرخش پاس
میدهد، خداداد که میتوانست هر کاری با آن توپ بکند، پاس بدهد، دریبل بزند
و البته هر کار دیگری هم میکرد آن توپ خراب میشد ضربه را میزند و کلا
همه چیز دست به دست هم میدهد تا یک ملت بریزند داخل خیابان و تا اوج
آسمان بروند.
* این روزها حجم شوخی با شما زیاد شده و ناراحت نیستید که مردم با صدای شما، لحنتان و تکیه کلام شما شوخی میکنند؟
مردم
به من لطف دارند. آن چه در کوچه و خیابان و بازار و دانشگاه میبینم چیزی
غیر از این نیست اما عیبی ندارد اگر شوخی کنند و بخندند. در این روزگار پر
از غم و غصه، همین که مردم بخندند خوب است و مهم نیست سوژه خنده آنها من
باشم.
*در فضای مجازی شایعه شده بین گزارشگران سیما رابطه
خوبی حاکم نیست و شما با اغلب همکارانتان اختلاف دارید و البته همین طور
آنها هم با شما!
ما همه با هم دوست و همکاریم و اصلا چنین چیزی
نیست. خودم هم شنیدهام که مثلا میگویند خیابانی با عادل قهر است اما به
جرات به شما میگویم اصلا چنین چیزی نیست. هم با عادل فردوسیپور دوست هستم
و هم با سایر بچهها...
*خیلی ها معتقدند شما دیگر از گزارشگری لذت نمی برید و این شغل شما نیست؟
اتفاقا
برعکس، گزارشگری الان برای من فقط عشق است نه شغل. یک دوره به چشم شغل
نگاهش میکردم ولی الان لذت میبرم از این کار و البته توجه کنید اصلا در
سنی نیستم که بخواهم کاری را خلاف میل باطنی خودم انجام بدهم. قبل از هر
بازی حداقل دو ساعت وقت میگذارم و در سایتهای مختلف اطلاعات مربوط به آن
بازی را میخوانم. قبل از هر برنامه حتما برای خودم طرح و نقشه میریزم که
کدام حرف را کجا بزنم، چه سوالی بپرسم و چه اطلاعاتی را اول به مخاطب بدهم.
آدمی که گزارشگری را شغل بداند این کار را نمیکند، سر بازی میآید داخل
استودیو و مثل یک کارمند سوت که خورد میرود.
*مدتی پیش شما چند دقیقه ای به گزارش بازی دیر رسیدید و گفته بودید که خوابتان برد. ماجرا چه بود؟
داشتم
اطلاعات بازی را مرور میکردم، پشت فرمان و پای تبلت تحلیل و خبر درباره
بازی میخواندم که دیدم هنوز چند دقیقه تا شروع بازی وقت دارم. گفتم پلک
روی هم بگذارم و تمرکز بگیرم که خوابم برد و چند دقیقه اول بازی را از دست
دادم و خیلی هم صادقانه به مردم گفتم در اتومبیل خوابم برد.وقتی به استودیو
رسیدم و گزارش بازی را از دقیقه هفت یا هشت با عذرخواهی از مخاطبان شروع
کردم، میتوانستم بگویم تصادف کردم و دیر رسیدم اما نخواستم به مردم دروغ
بگویم. هرچند برخی رفتارها با راستگویی من آنقدر بد بود که چند بار خودم را
سرزنش کردم و با خودم گفتم خب جواد، میمردی دروغ میگفتی! این را
ننویسید، شوخی کردم. راضی هستم از این که راستش را گفتم چون دروغ اول را که
میگفتم تا همین الان باید به دروغ ادامه میدادم.
*شما سال ها در مطبوعات و روزنامه های زیادی کار کردید و ورزشی نویسان قدیمی شما را مطبوعاتی می دانند
از
نگاه خودم، مطبوعاتی هستم هرچند فعالیتهای تلویزیونی، اجرا و تهیهکنندگی
کنار گزارشگری باعث شد از کار نوشتن و ورزشی نویسی فاصله بگیرم اما به
هرحال خودم را رسانهای میدانم. آن هم از نوع رسانههای مکتوب...
*نظرتان در مورد حضور کی روش در فوتبال ایران چیست؟ بعضی ها معتقدند او در فوتبال ما کارایی ندارد
کی
روش را دوست دارم چون سرمربی تیم ملی است یعنی در واقع من سرمربی تیم ملی
کشورم را دوست دارم، شاید هم تیم ملی کشورم را دوست دارم و در نتیجه هر
آدمی که در این تیم هست، مورد علاقهام است. اگر شخص دیگری هم جای کیروش
این وظیفه را داشت او را دوست داشتم.
*از اینکه سوژه رسانه ها و فضای مجازی می شوید باعث ناراحتی شما نمی شود؟
برخی ایرادهای الکی که به کارم وارد میشود ناراحتم میکند. اشتباه کنم و
اشتباهم سوژه خنده شود حرفی نیست چون هیچ وقت ادعا نکردم بی اشتباه هستم
اما این که در صدای من دست ببرند و مثلا این که یک تیکه از حرف من را ببرند
و «که انصافا» بشود «کثافت» یا یک کلمه زشت در گزارش بازی من گنجانده شود
با حذف ادامه حرف و گنجاندن سکوت، این بداخلاقی است. فضای مجازی ایراد
ندارد و اتفاقا خیلی هم عالی است و به زندگی امروزی کمک میکند، در وقت
صرفهجویی میشود و فاصلهها از بین میرود اما ما بلد نیستیم از این
امکانات به نفع خودمان استفاده کنیم و چیزی که قرار بود در خدمت ما باشد ما
را در اختیار و تحت امر خودش قرار میدهد. ما بدیم و ایراد داریم که از
فضای مجازی بد استفاده میکنیم.
*یک وقتهایی که حجم شوخیها با شما زیاد میشود،این انتقادهای تخریبی دخترتان را اذیت نمیکند؟
قبلا اذیت میکرد اما با نگار بابا حرف زدم و گفتم خودش را درگیر این
حرفها و نقدها نکند. گفتم به هرحال این هم کار من است و یک سری آدم هم
بیکار هستند و اذیت میکنند، تو ناراحت نشو و این شکلی اوضاع بهتر شد.