صراط: مهر نوشت: امروز در هر کوی و برزنی و از هر فردی با حداقل اطلاعات هم که از اوضاع کشور سوریه سوال کنید حتما پاسخ هایی خواهید شنید که در نهایت جمع بندی همه آنها یک چیز است؛ شرایط در سرزمین شام عادی نیست.
اهمیت سوریه برای جمهوری اسلامی ایران هم بر کسی پوشیده نیست، سوریه در محور مقاومتی قرار دارد که ایران در رأس آن هست و اهداف مشترکی چون مقابله با نظام استکباری و زورگویی ها و زیاده خواهی های رژیم صهیونیستی را با یکدیگر دارند. سوریه همچنین یکی از متحدان ایران در زمان هشت سال دفاع مقدس است، آن هنگام که غرب و شرق علیه ما بسیج شده بودند.
با این همه، نکته تامل برانگیز و تاسف باری وجود دارد و آن اینکه، شش ماه است سفارت خانه ما در دمشق سفیری را در خود نمی بیند. این مساله را می توان از ابعاد مختلفی تعبیر و تفسیر کرد. نبود سفیر در هر کشوری می تواند خلأیی را در توان و قدرت اجرایی آن حکومت در کشور میزبان ایجاد کند، پیگیری کلیه امور کنسولی و دیپلماتیک در کشور میزبان در عالی ترین سطح آن توسط سفرا صورت می گیرد و در نبود آنها در سطحی پایین تر از سوی، سرپرست و یا کاردار.
بر اساس گزارش مهر، در آخرین روز مهرماه سال ۱۳۹۵ محمدرضا رئوف شیبانی سفیر ایران در دمشق «به یکباره» و «بدون تعیین جایگزین» پس از پنج ساله به تهران فراخوانده شد.
ظریف به عنوان سکان دار سیاست خارجی کشورمان در آذر ماه سال گذشته در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اینطور گفته بود: « آقای شیبانی از دوستان ما و جدا از سفرای فعال جمهوری اسلامی ایران است و در سه سال وزارت بنده ایشان سفیر بودند.»
وزیر امور خارجه در همان جلسه در ادامه توضیحاتش در این رابطه گفت: «با توجه به اینکه مدت سفارت ایشان به مدت پنج سال به پایان رسیده بود و برای ادامه آن احتیاج به مجوزهای خاص بود و باید مجوز ویژه گرفته می شد که بنده برای مجوز خاص اقدام نکردم چون چنین سیاستی ندارم که مجوز ویژه بگیرم و تاکنون هم یک بار چنین درخواستی نداشتم. در مورد جایگزین ایشان به لحاظ حساسیت و ماموریت مهم بررسیهای لازم صورت گرفته و انتخاب شده و به زودی معرفی خواهد شد.»
اما این قید «به زودی» که جناب ظریف به کار برد، تاکنون و پس از گذشت قریب به ۴ ماه هنوز فرا نرسیده و کماکان انتظارات جهت معرفی سفیر ایران در سوریه ادامه دارد. البته براساس وعده و وعیده های ایشان و سایر اعضای تیم هسته ای مبنی بر گشایش های فراوان بلافاصله بعد از تحقق توافق هسته ای می دانند و هنوز هم جامه عمل به انها پوشانده نشده، عدم تحقق این قید «به زودی» هم چندان عجیب نیست!
از طرف دیگر بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه، چندین مرتبه با پرسش های متعدد خبرنگاران در این رابطه مواجه شده و در اکثر مواقع اینطور پاسخ داده است که: «به طور معمول پس از پیشنهاد وزارت امور خارجه، ریاست جمهوری نیز باید در این ارتباط نظر دهد و پس از اعلام نظر مثبت رییس جمهور، روند دیپلماتیک و اجرایی تایید سفیر در کشور مقصد آغاز می شود که این موضوع نیز روند خاص خود را دارد و مدتی طول میکشد.»
در همین حال خبرگزاری مهر، یازدهم دی ماه در خبری اختصاصی خبر از انتخاب جواد ترک آبادی بعنوان سفیر جدید ایران در سوریه داد، اما کمی بعد برخی رسانه ها در خبری دریافتی از منابعی خاص در وزارت خارجه، آنرا تکذیب کرده و از جریان داشتن مسیر تعیین سفیر ایران در سوریه و عدم تعیین گزینه آن خبر دادند.
پر واضح است در این برهه از زمان که بُعد سیاسی بحران سوریه چه بسا پر رنگ تر از بُعد عملیاتی (با لحاظ کردن اهمیت و جایگاه ویژه ای که دارد) آن هست و تلاش ایران و متحدان دمشق بر حل بحران آن کشور از طرق دیپلماتیک و رایزنی ها هستند و آخرین دور گفتگوهای سیاسی آستانه در سطح کارشناسی هم روز گذشته برگزار شد، عدم تعیین سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه می تواند ناخواسته منتقل کننده پیام های منفی باشد که قطعاً در منافات با هدف راهبردی تهران مبنی بر حمایت کامل از دمشق است و ممکن است از طرفی باعث دلسردی سوری ها از حمایت سیاسی تهران از آنها و از طرف دیگر سبب خشنودی طرف های مقابل و سوء استفاده آنها از تعلل بیش از اندازه ما در قبال معرفی سفیر شود.
در این شرایط آنچه نیاز بود! تاطرف مقابل از آن به عنوان دست آویزی علیه ما به کار گیرد و چند روزی را با سیاه نمایی و مانور رسانه ای به آن بپردازد، اظهارات حاشیه ساز مصطفی زهرانی مدیرکل دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزرات امور خارجه بود که طی یادداشتی به انتقاد از آنچه وی آن را نداشتن راهبرد مشخص برای سوریه از سوی ایران نامید و نیز مطرح کردن این مساله که سوریه به ایران پشت خواهد کرد، پرداخت.
برخی رسانه های مغرض عربی این مساله را اینطور پوشش دادند که «ایران در باتلاق سوریه گیر افتاده است» و با «جنجال برانگیز» خواندن اظهارات زهرانی مدعی شدند که: یک مقام ایرانی اعتراف کرده که این کشور راهبرد مشخصی برای خارج شدن از جنگ سوریه ندارد و در این میان هم «بشار اسد» قصد دارد به ایران پشت کند.
به هر حال در شرایط حساس منطقه و بویژه سوریه به عنوان پچیده ترین پرونده های منطقه ای و بین المللی، بیان چنین مطالبی با هوشمندی ذاتی دیپلماتیک مغایرت دارد و طبیعی است که بهره برداری رسانه ای و سیاسی آن به سود جبهه مخالفین ما و سوریه خواهد بود و در تضاد با منافع و امنیت ملی ما قرار می گیرد.
گفتنی است عدم حضور سفیر ایران در محل ماموریت، به سوریه ختم نمی شود و این داستان در کشورهای عمان، یمن، سوئیس و... هم وجود دارد، مسئله غیرقابل پذیرش و خلاف تدبیری که حتی صدای محافل رسانه ای «اصلاح طلبان» را هم در آورده و در هفته های اخیر آنها نیز با انتشار گزارش ها و گفتگوهایی به انتقاد از عدم معرفی سفرا بخصوص برای سفارت مان در دمشق، پرداخته و ضرورت حضور آنها در سفارت خانه های خالی از سفیر را متذکر شده اند.
اهمیت سوریه برای جمهوری اسلامی ایران هم بر کسی پوشیده نیست، سوریه در محور مقاومتی قرار دارد که ایران در رأس آن هست و اهداف مشترکی چون مقابله با نظام استکباری و زورگویی ها و زیاده خواهی های رژیم صهیونیستی را با یکدیگر دارند. سوریه همچنین یکی از متحدان ایران در زمان هشت سال دفاع مقدس است، آن هنگام که غرب و شرق علیه ما بسیج شده بودند.
با این همه، نکته تامل برانگیز و تاسف باری وجود دارد و آن اینکه، شش ماه است سفارت خانه ما در دمشق سفیری را در خود نمی بیند. این مساله را می توان از ابعاد مختلفی تعبیر و تفسیر کرد. نبود سفیر در هر کشوری می تواند خلأیی را در توان و قدرت اجرایی آن حکومت در کشور میزبان ایجاد کند، پیگیری کلیه امور کنسولی و دیپلماتیک در کشور میزبان در عالی ترین سطح آن توسط سفرا صورت می گیرد و در نبود آنها در سطحی پایین تر از سوی، سرپرست و یا کاردار.
بر اساس گزارش مهر، در آخرین روز مهرماه سال ۱۳۹۵ محمدرضا رئوف شیبانی سفیر ایران در دمشق «به یکباره» و «بدون تعیین جایگزین» پس از پنج ساله به تهران فراخوانده شد.
ظریف به عنوان سکان دار سیاست خارجی کشورمان در آذر ماه سال گذشته در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اینطور گفته بود: « آقای شیبانی از دوستان ما و جدا از سفرای فعال جمهوری اسلامی ایران است و در سه سال وزارت بنده ایشان سفیر بودند.»
وزیر امور خارجه در همان جلسه در ادامه توضیحاتش در این رابطه گفت: «با توجه به اینکه مدت سفارت ایشان به مدت پنج سال به پایان رسیده بود و برای ادامه آن احتیاج به مجوزهای خاص بود و باید مجوز ویژه گرفته می شد که بنده برای مجوز خاص اقدام نکردم چون چنین سیاستی ندارم که مجوز ویژه بگیرم و تاکنون هم یک بار چنین درخواستی نداشتم. در مورد جایگزین ایشان به لحاظ حساسیت و ماموریت مهم بررسیهای لازم صورت گرفته و انتخاب شده و به زودی معرفی خواهد شد.»
اما این قید «به زودی» که جناب ظریف به کار برد، تاکنون و پس از گذشت قریب به ۴ ماه هنوز فرا نرسیده و کماکان انتظارات جهت معرفی سفیر ایران در سوریه ادامه دارد. البته براساس وعده و وعیده های ایشان و سایر اعضای تیم هسته ای مبنی بر گشایش های فراوان بلافاصله بعد از تحقق توافق هسته ای می دانند و هنوز هم جامه عمل به انها پوشانده نشده، عدم تحقق این قید «به زودی» هم چندان عجیب نیست!
از طرف دیگر بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه، چندین مرتبه با پرسش های متعدد خبرنگاران در این رابطه مواجه شده و در اکثر مواقع اینطور پاسخ داده است که: «به طور معمول پس از پیشنهاد وزارت امور خارجه، ریاست جمهوری نیز باید در این ارتباط نظر دهد و پس از اعلام نظر مثبت رییس جمهور، روند دیپلماتیک و اجرایی تایید سفیر در کشور مقصد آغاز می شود که این موضوع نیز روند خاص خود را دارد و مدتی طول میکشد.»
در همین حال خبرگزاری مهر، یازدهم دی ماه در خبری اختصاصی خبر از انتخاب جواد ترک آبادی بعنوان سفیر جدید ایران در سوریه داد، اما کمی بعد برخی رسانه ها در خبری دریافتی از منابعی خاص در وزارت خارجه، آنرا تکذیب کرده و از جریان داشتن مسیر تعیین سفیر ایران در سوریه و عدم تعیین گزینه آن خبر دادند.
پر واضح است در این برهه از زمان که بُعد سیاسی بحران سوریه چه بسا پر رنگ تر از بُعد عملیاتی (با لحاظ کردن اهمیت و جایگاه ویژه ای که دارد) آن هست و تلاش ایران و متحدان دمشق بر حل بحران آن کشور از طرق دیپلماتیک و رایزنی ها هستند و آخرین دور گفتگوهای سیاسی آستانه در سطح کارشناسی هم روز گذشته برگزار شد، عدم تعیین سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه می تواند ناخواسته منتقل کننده پیام های منفی باشد که قطعاً در منافات با هدف راهبردی تهران مبنی بر حمایت کامل از دمشق است و ممکن است از طرفی باعث دلسردی سوری ها از حمایت سیاسی تهران از آنها و از طرف دیگر سبب خشنودی طرف های مقابل و سوء استفاده آنها از تعلل بیش از اندازه ما در قبال معرفی سفیر شود.
در این شرایط آنچه نیاز بود! تاطرف مقابل از آن به عنوان دست آویزی علیه ما به کار گیرد و چند روزی را با سیاه نمایی و مانور رسانه ای به آن بپردازد، اظهارات حاشیه ساز مصطفی زهرانی مدیرکل دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزرات امور خارجه بود که طی یادداشتی به انتقاد از آنچه وی آن را نداشتن راهبرد مشخص برای سوریه از سوی ایران نامید و نیز مطرح کردن این مساله که سوریه به ایران پشت خواهد کرد، پرداخت.
برخی رسانه های مغرض عربی این مساله را اینطور پوشش دادند که «ایران در باتلاق سوریه گیر افتاده است» و با «جنجال برانگیز» خواندن اظهارات زهرانی مدعی شدند که: یک مقام ایرانی اعتراف کرده که این کشور راهبرد مشخصی برای خارج شدن از جنگ سوریه ندارد و در این میان هم «بشار اسد» قصد دارد به ایران پشت کند.
به هر حال در شرایط حساس منطقه و بویژه سوریه به عنوان پچیده ترین پرونده های منطقه ای و بین المللی، بیان چنین مطالبی با هوشمندی ذاتی دیپلماتیک مغایرت دارد و طبیعی است که بهره برداری رسانه ای و سیاسی آن به سود جبهه مخالفین ما و سوریه خواهد بود و در تضاد با منافع و امنیت ملی ما قرار می گیرد.
گفتنی است عدم حضور سفیر ایران در محل ماموریت، به سوریه ختم نمی شود و این داستان در کشورهای عمان، یمن، سوئیس و... هم وجود دارد، مسئله غیرقابل پذیرش و خلاف تدبیری که حتی صدای محافل رسانه ای «اصلاح طلبان» را هم در آورده و در هفته های اخیر آنها نیز با انتشار گزارش ها و گفتگوهایی به انتقاد از عدم معرفی سفرا بخصوص برای سفارت مان در دمشق، پرداخته و ضرورت حضور آنها در سفارت خانه های خالی از سفیر را متذکر شده اند.