صراط: دختر
شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه در دلنوشته ای خطاب به پدرش میگوید:«بابا
مردم نمیدانند هر چه عروسک و هدیه بدهند جای بابا پر نمی شود»
به گزارش تسنیم, شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه متولد سال 1358 اصالتا اهل شهرستان نکا و از پاسداران دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) بود که در بیست و پنجم فروردین ماه سال گذشته برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) داوطلبانه راهی سوریه شد و در منطقه حلب سوریه توسط تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
شهید ابراهیم عشریه سومین شهید مدافع حرم پس از شهیدان حسین مشتاقی و سعید کمالی در شهرستان نکا به شمار میآید که هنوز پیکر وی به کشور بازنگشته است.از این شهید مدافع حرم 3 دختر به نام های زهرا، زینب و معصومه به یادگار مانده است.
زینب عشریه دختر شهید ابراهیم عشریه در مراسم اولین سالگرد شهادت پدرش دلنوشته ای را خطاب به او خواند. زینب در این دلنوشته میگوید:
«سلام باباجان. سلام عزیز دل من. کجایی.کجایی تا خنده های شیرینت را ببینم. کجایی بابا تا روی ماهت را ببینم. بابا کجایی؟ راستی من و زهرا و معصومه دل تنگت شده ایم.بابا نمازهایم را می خوانم. راستی یادت هست چادر نمازم را خودت سرم می کردی. با مادرم و خواهرانم نماز می خوانیم, نیستی و امام جماعت نداریم. بابا هر وقت دلتنگت می شویم با مادر زیارت حضرت معصومه(س) میرویم .حضرت معصومه(س) خیلی مهربان است و دلتنگی های مان را خودش آرام میکند. بابا مردم نمیدانند هر چه عروسک و هدیه بدهند جای بابا پر نمی شود. آخر دلتنگی برای بابا تنگ است مثل دلتنگی های حضرت رقیه(س).بابا کنار حضرت زینب(س) برای دلتنگی های ما خیلی دعا کن . به دعایت محتاجیم.»
به گزارش تسنیم, شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه متولد سال 1358 اصالتا اهل شهرستان نکا و از پاسداران دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) بود که در بیست و پنجم فروردین ماه سال گذشته برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) داوطلبانه راهی سوریه شد و در منطقه حلب سوریه توسط تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
شهید ابراهیم عشریه سومین شهید مدافع حرم پس از شهیدان حسین مشتاقی و سعید کمالی در شهرستان نکا به شمار میآید که هنوز پیکر وی به کشور بازنگشته است.از این شهید مدافع حرم 3 دختر به نام های زهرا، زینب و معصومه به یادگار مانده است.
زینب عشریه دختر شهید ابراهیم عشریه در مراسم اولین سالگرد شهادت پدرش دلنوشته ای را خطاب به او خواند. زینب در این دلنوشته میگوید:
«سلام باباجان. سلام عزیز دل من. کجایی.کجایی تا خنده های شیرینت را ببینم. کجایی بابا تا روی ماهت را ببینم. بابا کجایی؟ راستی من و زهرا و معصومه دل تنگت شده ایم.بابا نمازهایم را می خوانم. راستی یادت هست چادر نمازم را خودت سرم می کردی. با مادرم و خواهرانم نماز می خوانیم, نیستی و امام جماعت نداریم. بابا هر وقت دلتنگت می شویم با مادر زیارت حضرت معصومه(س) میرویم .حضرت معصومه(س) خیلی مهربان است و دلتنگی های مان را خودش آرام میکند. بابا مردم نمیدانند هر چه عروسک و هدیه بدهند جای بابا پر نمی شود. آخر دلتنگی برای بابا تنگ است مثل دلتنگی های حضرت رقیه(س).بابا کنار حضرت زینب(س) برای دلتنگی های ما خیلی دعا کن . به دعایت محتاجیم.»