جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۴

گفتگویی با نرگس کلباسی‌ که از اعدام در هند رها شد

نرگس کلباسی‌اشتری، دختر ایرانی که اکنون در ایران خیلی‌ها او را می‌شناسند، تا سال گذشته چندان شناخته‌شده نبود. دختری که از چهار‌سالگی با پدر و مادر به انگلیس رفت و ١١سالش بود که بعد از مادرش، پدرش هم در سفری به ایران فوت کرد.
کد خبر : ۳۵۹۱۱۹
گفتگویی با نرگس کلباسی‌ که از اعدام در هند رها شدصراط: شرق نوشت: نرگس کلباسی‌اشتری، دختر ایرانی که اکنون در ایران خیلی‌ها او را می‌شناسند، تا سال گذشته چندان شناخته‌شده نبود. دختری که از چهار‌سالگی با پدر و مادر به انگلیس رفت و ١١سالش بود که بعد از مادرش، پدرش هم در سفری به ایران فوت کرد.

او همراه دو برادر خود در ١١سالگی به انگلیس بازگشت و در ١٩سالگی به کانادا رفت و از ٢١ سالگی در رایاگادا، یکی از فقیر‌ترین نقاط هند، با تأسیس بنیاد خیریه‌ای به نگهداری از کودکان یتیم و معلول پرداخت. حضور او به‌عنوان یک خارجی چندان باب‌میل مؤسسات هندی نبود؛ اما او عاشقانه به کودکان درس زندگی و مهربانی می‌آموخت.

در یکی از اردوهای بنیاد، زن و شوهری که از کارکنان بنیاد خیریه او بودند، با فرزندشان همراه آنها به تفریح می‌روند؛ اما به دلیل سهل‌انگاری پدر و مادر، بچه آنها در آن اردو گم می‌شود و حتی از زنده یا مرده‌بودن آن هنوز کسی اطلاعی ندارد؛ اما با تحریک دشمنان نرگس، پدر آن کودک بعد از سه ماه شکایت می‌کند و نرگس کلباسی در عین بی‌گناهی در شرایط سختی قرار می‌گیرد و ممنوع‌الخروج می‌شود.

تلاش‌های او به‌عنوان تبعه انگلیس برای کمک‌گرفتن از کنسولگری انگلیس در حیدرآباد، با بی‌مهری آنها مواجه می‌شود؛ اما نرگس با مراجعه به کنسولگری ایران در حیدرآباد با شرایط متفاوتی روبه‌رو می‌شود. آقای نوریان، سرکنسول ایران در حیدرآباد، شخصا با حضور و همراهی خانم کلباسی در دادگاه رایاگادا در دو مرحله و همچنین همراهی دیپلمات‌های ایرانی در چند مرحله دیگر و کمک‌گرفتن از وکلای خبره، نهایت حمایت را از این دختر ایرانی انجام می‌دهد. نرگس کلباسی در کنسولگری ایران در حیدرآباد اسکان داده می‌شود و در فضای مجازی مردم ایران از سراسر دنیا به کمپین حمایت از نرگس می‌پیوندند و به قول خود خانم کلباسی اگر مردم ایران حمایت نمی‌کردند، معلوم نبود چه اتفاقی پیش می‌آمد.

بالاخره تلاش‌های دیپلماتیک و پیگیری‌های مستمر کنسولگری ایران در حیدرآباد باعث شد روند رسیدگی به پرونده با دقت بیشتری دنبال شود و این پشتوانه باعث شد عدالت پیروز شود و در پنجم فروردین ٩٦ خانم کلباسی از اتهام وارده تبرئه شد. این مصاحبه در ١٤ فروردین ٩٦ در محل کنسولگری ایران در حیدرآباد و قبل از صدور مجوز خروج خانم کلباسی از هند انجام شده است. گفتنی است، مجوز خروج خانم کلباسی از هند ١٩ فروردین صادر شد و روز ٢٣ فروردین بعد از ١٧ سال دوری از وطن، از حیدرآباد هند به زادگاه خویش اصفهان بازگشت.

‌می‌خواهید اگر در ایران شرایط فعالیت فراهم شد، فعالیت‌های خودتان را به صورت متمرکز ادامه بدهید مانند هند که کاملا ساکن بودید یا اینکه بنیادی را راه‌اندازی کنید و در رفت‌وآمد باشید و به آنجا کمک کنید؟

قطعا اگر فعالیتی داشته باشم، حضور خواهم داشت و دوست ندارم از دور فعالیت کنم. من هر جایی کار کردم، خودم حضور داشتم و با بچه‌ها بودم و به نظر من از دور آن تأثیر لازم را ندارد و اگر قرار باشد از دور مدیریت بکنم و پول بفرستم، اثری ندارد و بودن بین بچه‌ها مهم است و اگر فعالیتی بکنم، حتما بین بچه‌ها خواهم ماند و از نزدیک به کارهایشان رسیدگی می‌کنم؛ همان‌طوری که در هند این کار را کردم.

از دوران کودکیتان بگویید چه چیزی باعث شد شما از اروپا به محروم‌ترین نقطه هند بروید؟

اگر کسی بخواهد زندگی خودش را برای کمک به دیگران بگذارد، باید ببینیم چه چیزی باعث شده که این تصمیم را بگیرد و من می‌دانم اتفاقاتی که در زندگی من افتاده، باعث شده من این مسیر را طی کنم. از بچگی برای من مشخص نبود خانه ما کجاست. درست است که من در ایران به دنیا آمدم ولی خیلی کوچک بودم که رفتیم انگلیس، هرچند برای مسافرت به ایران می‌آمدیم اما در آن سن این احساس و درک را نداشتم که ایران وطن ماست. بعد از فوت پدر و مادرم هم که در انگلیس بودیم، در آنجا با دو برادرم، خودمان، خودمان را بزرگ کردیم و نبودن خانواده و بودن در جایی که احساس می‌کنی خانه تو نیست، رنج‌آور است. کم‌کم به این فهم رسیدم که فقط ما نیستیم که این‌طور هستیم و خیلی‌ها در دنیا شبیه ما هستند و خانواده ندارند و احتیاج به کمک دارند. حتی زمانی که بچه بودم دوست داشتم زودتر بزرگ شوم و به بچه‌هایی مثل خودم و برادرانم کمک کنم. این آرزو از کودکی با من بود چون می‌دانستم که چنین بچه‌هایی سختی‌های زیادی را تحمل می‌کنند و خدا را شکر ما توانستيم قوی باشيم و خودمان را بزرگ کنیم و باز این احساس را داشتم که من خیلی خوشبختم که با برادرهایم همدیگر را داریم و خیلی‌ها هستند که هیچ کس را ندارند و در کشورهایی هستند که از فقر و نداشتن غذا می‌میرند و فکرکردن به این موضوعات در کودکی من را اذیت می‌کرد و همیشه منتظر بودم که بزرگ شوم و بتوانم کمک به بچه‌های یتیم را انجام دهم.

‌مدتی که در هند بودید، حالا چه قبل از این اتفاق و چه بعد از این اتفاق، با ایرانی‌هایی در ارتباط بودید که بخشی از کمک‌های آنها به شما در گذشته برای بنیاد پریشان در هند بوده و عده‌ای هم در زمان پیگیری پرونده شما در دادگاه آماده کمک‌کردن به شما بودند، ایرانی‌ها چه داخل هند و چه خارج از هند، چقدر در این مدت شما را همراهی کردند؟

قبل از این اتفاق ٩٠ درصد کمک‌هایی که برای بنیاد پریشان جمع‌آوری می‌کردم، از ایرانی‌های خارج از کشور بود، بیشتر در انگلیس و کانادا و ١٠ درصد دیگر هم خارجی‌ها بودند که کمک می‌کردند. بعد از این اتفاق مردم ایران خیلی به من کمک کردند، نه مالی بلکه همین حمایت‌ها در فضای مجازی و می‌توانم بگویم تنها دلیل آزادی من به‌خاطر مردم ایران بود و همین حمایت‌های گسترده مردم باعث شد هند با حساسیت بیشتری به پرونده توجه کند و هندی‌ها متوجه شدند که این دختر واقعا تنها نیست و مال کشوری است که در آنجا دوستش دارند و همین هم باعث شد هند پرونده من را دقیق‌تر بررسی کند و اگر مردم ایران نبودند، معلوم نبود برای من چه پیش می‌آمد و حمایت مردم ایران از من خیلی کمک بزرگی بود.

‌در این شش‌سالی که در هند بودید، چه مقدار توانستید برای کمک به بچه‌های نیازمند در هند کمک مالی جمع کنید؟

حدود ٦٠٠ هزار دلار توانستم کمک جمع‌آوری کنم.

‌شما با دکتر ظریف در سفارت ایران در دهلی دیداری داشتید؛ هرچند قبل از این دیدار کنسولگری حیدرآباد در هند پیگیر کار شما بود اما بعد از این دیدار روند حمایتی وزارت خارجه ایران از شما به بالاترین حد رسید و قطعا با هماهنگی‌هایی که وزارت خارجه ایران انجام داد، کنسولگری ایران در حیدرآباد از همه توان و ظرفیت خود استفاده کرد تا عدالت درباره شما اجرا شود. الان که تبرئه شده‌اید، دوست دارید به آقای ظریف چه بگویید؟

دوست دارم به ایشان بگویم هر چیزی را که از ایشان می‌دانستم، واقعا درست است. مردم ايران آقای ظریف را نه‌تنها در ایران بلکه در خیلی از کشورها دوست دارند، برای اینکه خیلی خوب از ایران دفاع می‌کنند. حتی زمانی که در انگلیس بودم، سخنرانی‌هايشان ‌‌را در مجامع بین‌المللی گوش می‌کردم و اولین حرفی هم که در دهلی به ایشان زدم، قبل از اینکه مشکلم را بیان کنم، اين بود كه شما الگوی من و برادرهایم هستید. واقعا از ایشان تشکر می‌کنم. هرچند کنسولگری حیدرآباد اولین حمایت را از من انجام داد و بسیار از آنها متشکرم اما یقین دارم اگر آقای ظریف هم پیگیر کار من نبودند، مشکل من قطعا حل نمی‌شد. از آقای ظریف تشکر می‌کنم که این اعتماد را به من برگرداندند که ایران را دوباره دوست داشته باشم.

شما در اين مدت تا مشخص‌شدن نتیجه پرونده در کنسولگری ایران در حیدرآباد ساکن بوديد درست است؟

بله،‌من چهار یا پنج ماه در کنسولگری ایران در حیدرآباد ساكن بودم. قبل از اینکه به کنسولگری ایران در حیدرآباد بیایم، کمی نگرانی داشتم که چطور می‌توانم راحت باشم اما به محض اینکه به کنسولگری رفتم، از همان لحظه اول نگرانی‌ام برطرف شد. یک جای مناسب و خوب برای اسکان به من دادند و خیلی‌وقت‌ها احساس نمی‌کردم اینجا کنسولگری است، احساس می‌کردم یک خانه فامیلی است و با فامیلم دارم زندگی می‌کنم. همه با من خیلی خوب‌اند. خانم‌های دیپلمات‌ غذا برایم می‌آورند و پختن غذاهای ایرانی را به من یاد می‌دهند و از وقتی به اینجا آمدم، فارسی صحبت‌کردنم خیلی بهتر شده و با صحبت‌کردن در اینجا کلماتی را که در زبان فارسی فراموش کرده بودم، یاد می‌گیرم و این محبت آنها را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم و از اینکه دارم از بین این آدم‌ها می‌روم، خیلی ناراحتم و امیدوارم باز هم روزی در ایران بتوانم آنها را ببینم.

‌با توجه به اینکه سال‌هاست به ایران نرفته‌اید و درحال‌حاضر با توجه به شناختی که در این مدت پیدا کرده‌اید، دیدگاه شما درباره ایران چگونه است و اکنون ایران را در ذهن خودتان چطور تصور می‌کنید؟

من فکر می‌کنم هرچه هست، بدتر از شرایط در هند نیست و هرچه هست، بهتر از هند است. من شش سال در بدترین جای هند زندگی کردم و برای من هیچ جایی بدتر از آنجا نیست و الان من اصلا نگران رفتن به ایران و شرایط زندگی در ایران نیستم. من عادت کردم به بدترین وضعیت‌ها، فقط کمی دلهره دارم که برمی‌گردم به جایی که خاطرات خوب از گذشته در آن ندارم؛ از این موضوع کمی نگرانی دارم ولی در کل خیلی خوشحالم و برای رفتن به ایران روزشماری می‌کنم.

‌تحصیلات لیسانس شما جهانگردی است، ایران و جاذبه‌های گردشگری‌اش را چقدر می‌شناسید؟

متأسفانه به اندازه کافی نمی‌شناسم ولی این بار همه جای ایران را می‌بینم. دوست دارم به شیراز بروم و پرسپولیس را ببینم و تنها جاهایی که یادم هست و در ایران قبلا دیدم شمال (ساری)، مشهد و تهران بوده و بیشتر هم اصفهان بودیم. دوست دارم خیلی جاها را در ایران ببینم و به دوستان خارجی‌ام با افتخار بگویم این کشور من است و بیایید ایران را ببینید. همین کمکی که در این مدت به من شد، خیلی باعث شد نظر دوستان من در خارج نسبت به ایران عوض شود. خیلی از دوستانم می‌گویند ما انتظار داشتیم انگلیس می‌آمد و به تو کمک می‌کرد اما ایران آمد و کمکت کرد، این موضوع نظر خیلی از دوستانم را درباره ایران عوض کرده و من دوست دارم به خیلی‌ها بگویم که به ایران بیایند و زیبایی‌هایش را ببینند و این ترسی که درباره ایران درست کرده‌اند، از بین برود. باید آنها هم بدانند ایران آن کشوری نیست که در روزنامه‌ها و تلویزیون در خارج می‌بینیم و اینها همه‌اش پروپاگانداست. دوست دارم خودم هم زودتر جاهای مختلف ایران را ببینم.

‌به موضوعی اشاره کردید که پروپاگاندایی در غرب درباره ایران وجود دارد، این تبلیغات نادرست علیه ایران چگونه است؟

فکر می‌کنم در این سال‌ها کمی بهتر شده، چون رسانه‌ها کمی مستقل شده‌اند اما بیشتر در غرب چیزهایی را درباره ایران نشان می‌دادند که چندان مثبت نبود. یادم است اولین باری که می‌خواستیم برگردیم ایران، من ١١ سالم بود؛ با وحشت و گریه من را بردند فرودگاه و با زور من را به ایران بردند. در مدرسه به هم‌کلاسی‌های خودم می‌گفتم پدر و مادرم من را می‌برند ایران و معلوم نیست چه بلایی سر من بیاورند. به‌خاطر اینکه چیزهایی که در اخبار می‌شنیدم، روی من اثر می‌گذاشت. بعد که رفتم ایران، دیدم آن‌طور که تصور می‌کردم نیست و برای همین دوست دارم آدم‌های دیگر کشورها را تشویق کنم كه بیایند ایران و خودشان ایران را ببینند و بعد بگویند ایران چطور کشوری است.

‌شما برای فعالیت در هند بدترین نقطه هند را انتخاب کردید؛ الان که دارید به ایران بر می‌گردید، به ذهنتان رسيده که قبل از رفتن به ایران در اینترنت بگردید و نقاط محروم و بچه‌های نیازمند در ایران را هم شناسایی کنید؟

من قبل از آمدن به هند هم در اینترنت زیاد جست‌وجو نکرده بودم. به نظر خودم کمی آدم متفاوتی هستم. هند هم که آمدم، با قطار یا اتوبوس به جاهای مختلف سفر می‌کردم. خیلی‌وقت‌ها شاید آنلاین بخوانیم که بدترین جای هند فلان‌جاست اما شاید واقعیت نداشته باشد و وقتی با چشم‌های خودمان می‌بینیم، فرق کند. برای همین دوست دارم وقتی می‌روم ایران، خودم سفر کنم و از نزدیک ببینم، نه اینکه آمارها را آنلاین بخوانم و بعد بروم ببینم. دوست دارم از نزدیک ببینم در کجای ایران بچه‌ها به کمک بیشتری نیاز دارند.

اگر به ایران برگشتید و شرایطی را که مد نظر دارید مساعد دیدید، برای فعالیت تمایل دارید در چه حوزه‌ای فعالیت کنید؟

کودکان و زنان. من دوست دارم به هرکسی که مي‌توانم، کمک کنم ولی عشق من کمک به بچه‌هایی است که یتیم هستند یا معلولیت دارند و همچنین به خانم‌هایی که شاید از ابتدا انتخاب‌های بدی داشتند، دوست دارم کمک کنم تا مسیرهای بد را کنار بگذارند و خودشان را در مسیر‌های درست فعال کنند. اما در کل علاقه من به بچه‌های یتیم بیشتر است. دوست دارم بچه‌های یتیم فکر نکنند با بقیه بچه‌ها فرق دارند. در خیلی از یتیم‌خانه‌ها بچه‌ها را جوری بار می‌آورند که احساس می‌کنند با بقیه فرق دارند، مثل یک خانواده نیستند و همیشه فکر می‌کنند با بقیه فرق می‌کنند. من در هند سعی کردم بچه‌ها چنین احساسی نکنند. نباید بچه‌ها فکر کنند ازدست‌دادن خانواده دلیلی است برای بدشدن یا درس‌نخواندن. من همیشه سعی کردم بچه‌ها از من یاد بگیرند. برای بچه‌ها هم فکر می‌کنم مهم است که کسی مثل خودشان بیاید و به آنها کمک کند، کسی که درک درستی از وضعیت آنها داشته باشد. من خودم وقتی در هند در یک یتیم‌خانه می‌رفتم حس می‌کردم بچه‌ها فکر می‌کنند کسی دوباره آمده که به آنها کیکی یا چیزی بدهد و برود؛ من این را از رفتارهایشان حس می‌کردم؛ اما وقتی به آنها می‌گفتم من هم مثل شما بودم، آنها با تعجب می‌گفتند واقعا! و وقتی می‌پرسیدند الان چرا اینجا آمدی، می‌گفتم: آمده‌ام به شما بگویم شما هم یک روزی می‌توانید مثل من باشید، بزرگ بشوید و درس بخوانید و به کسانی مثل خودتان کمک کنید. آن‌وقت آنها حرف من را که روزی مثل خودشان بوده‌ام، بهتر درک می‌کردند و دوست دارم در ایران هم این باور را به بچه‌ها منتقل کنم.

در فعالیت‌هایتان در سطح بین‌المللی، تجربه‌های زیادی کسب کرده‌اید. اين تجربه‌ها چه درسي براي شما داشت؟

من سعی کردم به چیزی وابستگی نداشته باشم. من یک کوله‌پشتی دارم و بیشتر از آن چیزی ندارم و این وابسته‌نبودن به چیزهای الکی، باعث می‌شود آزاد‌تر باشم. ما برای این در دنیا هستیم که زندگی خوبی داشته و خوشحال باشیم؛ نه اینکه تا آنجایی که می‌توانیم خانه بخریم، ماشین بخریم و لباس بخریم. ما باید خوب زندگی کنیم، خوشحال باشیم، به کسی ظلم نکنیم و اگر کسی هم دچار مشکلی می‌شود، کمک کنیم. همه ما بنده خدا هستیم و مهم نیست کجا به دنیا آمده‌ایم و اگر می‌توانیم باید به دیگرانی که مشکل دارند، کمک کنیم و نباید خودخواه باشیم.

‌در دادگاه تجدیدنظر علاوه بر اینکه شما تبرئه شدید، این امکان برای شما به وجود آمد که برای رنج‌هایی که در این مدت متحمل شده‌اید، درخواست غرامت کنید؛ اما شما اعلام کردید می‌بخشید. کمی درباره این تصمیمی که گرفتید صحبت کنید.

من در تمام این مدت فقط به‌دنبال عدالت بودم برای همین هرگز پول یا غرامتی نمی‌گیرم. اگر از اول به کسانی پول می‌دادم، این مشکلات به وجود نمی‌آمد؛ ولی چون می‌خواستم درست جلو بروم و با این بی‌عدالتی بجنگم، می‌خواستم یک درسی باشد برای بچه‌هایی که کنارشان بودم. می‌خواستم بدانند خوبی و عدالت همیشه پیروز می‌شود. گاهی هم شاید این مسیر بیشتر طول بکشد؛ اما بالاخره عدالت پیروز می‌شود. من از روزی که دادگاه اعلام کرد بی‌گناهم، انگار تمام رنج و ناراحتی که داشتم، رفت. انگار خدا به من گفت این آزمایش تمام شد حالا برویم یک جای دیگر و واقعا قلبم خیلی شکسته بود و خدا این آزمایش سخت را تمام کرد. حتی قبل از تبرئه‌شدنم گفته بودم اگر آن پدر و مادر بچه را ببینم با آنها همدردی می‌کنم. امیدوارم خدا آنها را هم ببخشد تا بهتر بتوانند زندگیشان را ادامه دهند. فقط خوبی آنها را می‌خواهم.

‌از بنیاد پریشان و بچه‌ها در رایاگادا اطلاعی دارید که اوضاعشان چطور است؟

هر روز حداقل دو، سه بار با آنها در تماسم.

برگردید ایران، این ارتباط با بچه‌ها را در رایاگادا باز هم ادامه می‌دهید؟

حتما، بله.

در آینده باز هم احتمال دارد برگردید به هند و این بچه‌ها را ببینید.

شاید وقتی که بزرگ شدند. البته دوست دارم آنها بیایند و به من سر بزنند. دوست دارم آن‌طوری‌که بزرگشان کردم، روی آنها اثری گذاشته باشم و جوری اعتمادبه‌نفس پیدا کنند که وقتی ١٨سالشان شد، به آنها بگویم اگر دلتان برای من تنگ شده و می‌خواهید من را ببینید، پس اول بروید سر کار، پول جمع کنید و بلیت بگیرید، بیایید هر جا که هستم من را ببینید. دوست دارم مثل خودم باشند.