صراط: دموكراسي به عنوان آخرين روش عقلاني بشر براي جابهجايي
مسالمتآميز قدرت و اخلاق به عنوان مهمترين شاخص تمايز نوع بشر از موجودات
در منازعه جدي قرار دارند. بدون ترديد دموكراسي نه تنها به اخلاق كمك
نكرده است كه آن را سركوب كرده است. طولاني شدن تجربه دموكراسي نيز
نتوانسته نسبت آن با اخلاق را ترميم كند. انتخابات اخير امريكا كه بعد از
200 سال تجربه دموكراسي انجام شد، نشان داد كه براي وصول قدرت ميتوان به
هر ريسماني چنگ زد و حتي محور مناظرات را در فراسوي اخلاق يا اصطلاحاً در
ذيل انحراف جنسي متمركز كرد. در امريكا به جاي حاكميت اخلاق بر دموكراسي،
اين دموكراسي بود كه به ظاهر بر اخلاق نورتاباني و حيثيت فردي و خانوادگي
را در مسلخ قدرت قرباني كرد.
در ايران اوضاع چگونه است؟ اگر رقابت و محتواي آن و مچگيري از رقيب، منهاي اخلاق است ميتوانيم بگوييم كه ما به جاي «مردمسالاري ديني» به «دموكراسي» روي آوردهايم. حاكميت اخلاق در صحنه انتخابات مهمترين شاخص تمايز مردمسالاري ديني با دموكراسي است. حال بايد ديد كدام بر ما حاكم است؟ در دموكراسي اصالت از آن «قدرت» است كه البته از طريق اكثريت منتقل ميشود، اما در مردمسالاري ديني اصالت از آن «خدمت» است كه آن هم از طريق اكثريت منتقل ميشود. به همين دليل مهمترين آورده عملي سياست توسط حضرت امام «تحول در مفهوم قدرت» بود. امام ثابت كرد كه ميشود در رأس قدرت بود، اما از مواهب دنيايي آن محروم ماند تا جوهره خدمت جايگزين اصالت قدرت شود و اخلاق مستدام بماند.
حال
به صحنه سياسي كشور نگاه كنيم. آيا ما در پروسه دموكراسي زندگي ميكنيم يا
مردمسالاري ديني و مكارم اخلاق را پاس ميداريم؟ از مهمترين آسيبهاي
فعلي انتخابات در كشور ما اين است كه از افراد در معرض انتخاب هيچ عملي،
صالح شمرده نميشود. هر اقدامي انتخاباتي معرفي و زحمات در اين راستا هجو
ميشود. اگر فرد در معرض انتخابات بهترين اقدامات و زحمات را ميكشد چه
اشكالي دارد كه از اين مسير به رأي مردم هم فكر كند؟ مگر نه اين است كه
مردم به كارنامه و خدمت رأي ميدهند؟ در اين صورت چه فرد با نيت انتخاباتي
فعاليت كند و چه نيت خدمت خروجي آن يكي است. اصولاً راه جلب نظر مردم خدمت
است، اما چه خدمتهاي بزرگي كه آلوده نشان داده ميشود و چه خدمات
ارزندهاي كه در كليت نظام جاي دارد، اما در تيغ دموكراسي له ميشود. وقتي
اخلاق نباشد اتاق فكر تشكيل ميشود تا نقاط قوت يك فرد يا يك مجموعه
وارونه جلوه داده شود و وقتي اخلاق حاكم نباشد، اقدامات نمايشي جاي كار را
ميگيرد. وقتي اخلاق از مردمسالاري جدا شد، اين انديشه و عملكرد فرد نيست
كه مورد نقد قرار ميگيرد كه حوزه خصوصي، زن و فرزند نيز از تيغ اين حملات
در امان نخواهند بود.
اخلاق در پروسه دموكراسي توسط
«تنفر» سوخته ميشود و توليدكنندگان تنفر قطعاً اخلاق، دين و سياست را
ممزوج نكردهاند. اصالت قدرت در دموكراسي باعث ميشود كه همه تدابير و
جهتگيريها براي نحوه آوردن رأي سامان يابند نه اينكه در خدمت واقعيتها و
مشكلات اصلي كشور قرار گيرند.
به طور مثال يارانه ثروتمندان بد است، اما دولتي كه شب واريز يارانه عزا ميگيرد حاضر به قطع آن نيست و پس از مصوبه مجلس نيز نظر مخالفت خود را اعلام ميكند و هزينه را گردن مجلس مياندازد. چرا؟ چون نگران آسيب به رأي است. در مردمسالاري ديني مصلحت مردم و كشور الزاماً با نتايج دوره بعد سنجيده نميشود. ممكن است اقدامي بسيار ضروري باشد، اما رأيساز نباشد.
به طور مثال يارانه ثروتمندان بد است، اما دولتي كه شب واريز يارانه عزا ميگيرد حاضر به قطع آن نيست و پس از مصوبه مجلس نيز نظر مخالفت خود را اعلام ميكند و هزينه را گردن مجلس مياندازد. چرا؟ چون نگران آسيب به رأي است. در مردمسالاري ديني مصلحت مردم و كشور الزاماً با نتايج دوره بعد سنجيده نميشود. ممكن است اقدامي بسيار ضروري باشد، اما رأيساز نباشد.
ممكن است يك كانديدا افزودن 500 هزار تومان به يارانه عمومي را به ساختن 100 بيمارستان ترجيح دهد. چرا؟ چون آن 500 تومان بيشتر از 100 بيمارستان رأيساز است. بنابراين اصالت ماندن در قدرت و احساس بيآبرويي در صورت شكست از شاخصههاي مردمسالاري ديني نيستند. در نظام ديني مسئوليت موهبت الهي جهت اختيارات بيشتر و خدمت بيشتر است، اما اگر سامان اداره كشور صرفاً بر اين روال چيده شد كه نقشه راه ماندن در قدرت محقق شود ما به دموكراسي غربي تن دادهايم و اينجاست كه ممكن است مخالفت با سياستهاي كلي نظام و عبور از خطوط قرمز را نوعي شجاعت و واجد اسطوره شدن بدانيم و اين تجربه در ساليان اخير در تابلوي انتخاباتي ايران نقش بسته است.
در مردمسالاري ديني قدرت به مثابه طعمه نيست كه چند صباحي به ما رسيده است و بايد حداكثر شير را از آن دوشيد، اما در غرب حضور چند صباح در قدرت تضمينكننده حيات اقتصادي تا آخر عمر است و اگر ما چنين بوديم و مدت حضور در قدرت را موعد رله كردن امكانات به حوزه خصوصي دانستيم از مردمسالاري ديني گذر كردهايم.
بناي
رفيع نظام جمهوري اسلامي اگر بر اخلاق استوار نباشد نه تنها به تمدن نوين
اسلامي رهنمون نميشويم كه در هويت غربي گرفتار خواهيم شد. مقام معظم رهبري
در خرداد 1393 و در حرم امام فرمودند: «كسي گمان نكند امام مردمسالاري را
از جايي به عاريت گرفت. امام مردمسالاري را از درون دين آورد.» اگر
مردمسالاري ما از درون دين است پس روح حاكم بر آن اخلاق است و البته
بسياري از سياسيون وقتي در معرض تهمت و تخريب قرار ميگيرند به اخلاق توصيه
ميكنند، اما خود آنان نيز «چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند».
بدون ترديد وجه پيونددهنده مردم و حاكمان در نظام ديني اخلاق است و هيچ چيز
به اندازه دموكراسي به آن آسيب نميرساند، مگر اينكه مردمسالاري ديني را
با ترازي كه امام ميخواست، بپذيريم. «همه چيز براي خدا» ميعادگاه عقد وصال
اخلاق و سياست در مردمسالاري ديني است.بپذيريم. «همه چيز براي خدا»
ميعادگاه عقد وصال اخلاق و سياست در مردمسالاري ديني است.