جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۶:۳۹

وقتی «نان و نفت»‌ را بردند و «قحطی» آوردند

با پایان یافتن جنگ جهانی اول، «قحطی بزرگ» در ایران رخ داد که به مرگ میلیون‌ها ایرانی بی‌گناه انجامید؛ فاجعه‌ای که نقش انگلستان در تشدید ابعاد آن انکارناپذیر است.
کد خبر : ۳۵۲۹۶۰
صراط: با پایان یافتن جنگ جهانی اول، «قحطی بزرگ» در ایران رخ داد که به مرگ میلیون‌ها ایرانی بی‌گناه انجامید؛ فاجعه‌ای که نقش انگلستان در تشدید ابعاد آن انکارناپذیر است.

به گزارش فارس، به دلیل اشغال ایران در جنگ جهانی اول (1914 تا 1918) و تأمین غذای این ارتش اشغالگر (روس‌ها در شمال ایران و بریتانیایی‌ها در جنوب ایران) از یک سو و بروز خشکسالی از سوی دیگر، قحطی بزرگ 1919 میلادی (1298 شمسی) در ایران رقم بخورد و طی آن میلیون‌ها ایرانی به کام مرگ فرو رفتند.

محمدقلی مجد، محقق ایرانی که ساکن آمریکاست، کتابی به نام «قحطی بزرگ» نوشته است.

موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده و در مقدمه آن آورده است:

هندوستان،‌به لطایف الحیل اقدام به جمع‌آوری و خرید گندم و جو و سایر مایحتاج مردم گرسنه و قحطی‌زده ایران می‌کند تا در ناوگان دریایی انگلستان جای خالی بیشتری برای ترابری نظامی ارتش انگلستان باقی بماند، زیرا وارد کردن گندم از هندوستان، مستلزم حمل آن با کشتی است (ص25)؛ و نیز چگونه ژنرال انگلیسی مسئول تدارکات آذوقه در گفتگو با دیپلمات آمریکایی از این «زرنگی» به خود می‌بالد (ص25)؛ و نیز چگونه نیروهای متجاوز روسیه در فصل زمستان در منطقه سردسیر غرب ایران، برای تامین هیزم مورد نیاز خود به خانه‌های مردم هجوم می‌برند و در و پنجره خانه مردم بی‌دفاع و بی‌پناه را از جا می‌کنند و می‌سوزانند؛ و مردم بیچاره و فلک‌زده را در میان برف و یخبندان به داس تیز و بی‌رحم ما و گرسنگی می‌سپارند تا دسته دسته درو شوند (ص 107)؛ و نیز چگونه کنسول روسیه به وحشی‌گری نیروهای انتظامی کشورش در ایران اعتراف می‌کند و ...

ممکن است خواننده این کتاب دریابد که آقای مجد بر آن بوده است که ثابت کند عملکرد ارتش انگلستان در ایران مسبب اصلی تشدید فاجعه قحطی بزرگ بوده است. این دریافت کاملا درست و خود ایشان در مصاحبه‌ای در این باره می‌گوید: «عجیب‌ترین از همه نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد که سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسی‌ها بود. ولی انگلیسی‌ها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آنها اوضاع را وخیم‌تر کرد و سبب مرگ میلیون‌ها نفر از ایرانیان شد. درست در زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود می‌شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خود هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب می‌شد و هم مردم ایران را از این مواد محروم می‌کرد. جالب‌تر این که انگلیسی‌ها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین‌النهرین به ایران شدند. به علاوه، در زمان چنین قحطی عظیمی، انگلیسی‌ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. چنین اقداماتی را قطعا باید جنایت جنگی و جنایت‌ علیه بشریت به شمار آورد.

هیچ تردیدی نیست که انگلیسی‌ها از قحطی و نسل‌کشی به عنوان وسیله‌ای برای سلطه بر ایران استفاده کردند. اما از سوی دیگر، خواننده می‌بیند که مستندات عمده و اصلی این کتاب، استناد آرشیو وزارت خارجه آمریکاست و ممکن است در ذهنش این سوال پدید آید که در تحقیق درباره ماجرایی به این اهمیت -که انگلستان متهم اصلی آن است- چرا از اسناد و مدارک انگلیسی خبری نیست؟

در پاسخ به این سوال مقدر آقای مجد چنین پاسخ داده است: «میان عملکرد دولت‌های آمریکا و انگلیس در زمینه انتشار اسناد طبقه‌بندی شده تفاوت جالبی وجود دارد. در آمریکا قانون آزادی اطلاعات وجود دارد طبق این قانون دستگاه‌های دولتی موظفند پس از گذشت 30 سال اسناد طبقه‌بندی شده خود را علنی کنند و اگر بخواهند سندی را همچنان در حالت طبقه‌بندی شده نگاه دارند، باید دلیل موجهی ارائه کنند. در چنین مواردی، محقق می‌تواند با استناد به قانون آزادی اطلاعات،‌ خواستار علنی‌ شدن سند فوق شود. اگر دستگاه دولتی مربوط امنتاع کند، محقق می‌تواند در دادگاه فدرال اقامه دعوی کند و سرانجام با حکم دادگاه سند را به دست آورد. در انگلستان مساله کاملا فرق می‌کند. در این کشور قانون آزادی اطلاعات وجود ندارد. دولت بریتانیا می‌تواند اسناد را همچنان در اختیار محققین قرار دهد. به علاوه، امکان اقامه دعوی محققان علیه دولت به خاطر علنی نکردن اسناد تاریخی نیز وجود ندارد. به این دلیل، دستگاه‌های دولتی بریتانیا می‌توانند تا هر وقت که بخواهند اسناد را در حالت طبقه‌بندی شده نگاه دارند و از انتشار آن خودداری کنند.

یک نمونه چشمگیر و مهم، اسناد وزارت جنگ و اسناد نظامی انگلیس در رابطه با ایران سال‌های 1921- 1914 است. این اسناد هنوز در حالت طبقه‌بندی شده قرار دارند و اعلام شده که تا پنجاه سال دیگر،‌یعنی تا سال 2053، علنی نخواهد شد. حتی اگر این 50 سال نیز طی شود، هیچ تضمینی وجود ندارد که این اسناد حتی در آن زمان نیز علنی شوند. در اینجا انسان حیران می‌شود که انگلیسی‌ها می خواهند چه چیزی را پنهان کنند.»