پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۰

فرماند‌هان سپاه مجبور شدند لباس عربی بپوشند!

منطقه (خیبر) فوق‌العاده ابتکاری خلق شده بود، به طوری که ما قبل از عملیات اکثر فرماندهان را با قایق و لباس عربی می‌فرستادیم تا خودشان شناسایی کنند.
کد خبر : ۳۵۰۱۹۷
صراط: منطقه (خیبر) فوق‌العاده ابتکاری خلق شده بود، به طوری که ما قبل از عملیات اکثر فرماندهان را با قایق و لباس عربی می‌فرستادیم تا خودشان شناسایی کنند.

به گزارش فارس، محسن رضایی در دوران دفاع مقدس فرماندهی کل سپاه پاسداران را بر عهده داشت. در کتابی به نام «به روایت فرمانده» مجموعه‌ای از درس‌گفتارهای این فرمانده دوران جنگ را که در دوره‌های آموزشی روایت دفاع مقدس در سازمان بسیج دانشجویی در سال‌های 1383 و 1386 و نیز دوره آموزشی مدرسان درس آشنایی با دفاع مقدس در دانشگاه‌ها که در سال 1387 انجام شده بود، جمع آوری شده که در برشی از این کتاب پیرامون عملیات خیبر توضیحاتی آمده است که در ادامه مطلب خواهید خواند:

                                              ****

پس از آزادسازی خرمشهر وارد دو دوره پرفراز و نشیبی از جنگ می‌شویم که دوره اول آن از عملیات رمضان در تیر ماه سال 1361 تا 1363 و عملیات بدر ادامه می‌یابد که دوره «عدم الفتح» است و حملات ایران برخلاف سال دوم جنگ به موفقیت کامل دست نمی‌یابد و دوره دوم آن، که دوران «پیروزی‌های نهایی» است (از سال 1364 تا 1366) از فتح فاو شروع می‌شود و تا کربلای 8 ادامه می‌یابد.

عملیات رمضان، والفجر مقدماتی، خیبر، بدر و چند عملیات محدود دیگر که در این مقطع اتفاق می‌افتد، جزو دوران عدم الفتح به حساب می‌آیند. چون هر حمله‌ای که انجام می‌دادیم، حدود 20 درصد موفق شدیم و حدود 80 درصد ناموفق بودیم.

آغاز دوره اول با عملیات رمضان است که در ادامه عملیات بیت‌المقدس و برای رفتن به سمت بصره طراحی شده بود.

در آن عملیات از سه محوری که ایران طراحی کرده بود، در دو محور به پیروزی دست پیدا کرد اما در یکی از محورها حملات ایران ناموفق بود و از آنجایی که این سه محور کاملاً با یکدیگر پیوسته بود، با عدم‌الفتح محور شمالی، عقبه‌های دیگر آن دو محور نیز تهدید شدند و نیروها بعد از چند شبانه‌روز دوباره به مناطق تصرف شده در مرحله اول عملیات که زمینی به عرض چهار تا پنج کیلومتر و طول ده تا پانزده کیلومتر از خاک عراق بود، بازگشتند و سایر مناطقی که از عراق گرفته بودند از دست دادند.

عملیات والفجر مقدماتی نیز در حقیقت عملیاتی است که در ادامه عملیات فتح‌المبین صورت گرفت. یعنی دز منطقه فکه و چزابه تا بُستان. این عملیات نیز در همان مراحل اول به دلیل لو رفتن و مشکل در خط‌شکنی نیروهای ایران، موفق نبود و لذا بعد از چند حمله، نیروها را به عقب کشیدند و عملیات منجر به شکست شد.

عملیات دیگر والفجر یک است که در شمال منطقه والفجر مقدماتی شکل گرفت و آن هم به نتیجه نرسید.

*تغییر در شیوه نبرد

ایران بعد از این ناکامی‌ها و تردیدها خودش را برای یک عملیات بزرگ به نام خیبر آماده کرد. در عملیات خیبر هدف، عبور ایران از منطقه آب‌گرفتگی هورالهویزه و تهدید بصره از شمال بود. هورالهویزه دریاچه‌ای به طول 75 کیلومتر و عرض 40 کیلومتر است که بین منطقه هویزه تا رودخانه دجله قرار دارد.

این منطقه به این دلیل برای عملیات انتخاب شده بود که بعد از عملیات رمضان و والفجر مقدماتی، ایران به این نتیجه رسید که باید ابتکاری به خرج دهد و در جایی با دشمن درگیر شود که او نتواند از همه توانایی‌های نظامی‌اش استفاده کند. در حقیقت وقتی ایران متوجه شد به حالت موازنه قوا یا ارتش عراق رسیده و دیگر قادر نیست عراق را مثل عملیات‌های گذشته با شکست مواجه سازد، تصمیم گرفت زمین و منطقه نبرد را عوض کند و زمینی را به کار بگیرد که عراق نتواند از عمده قوایش در آن استفاده کند.

هورالهویزه در حقیقت دریاچه‌ای باتلاقی و دارای نیزار است و در این منطقه تانک و ادوات زرهی، زیاد قابل استفاده نیست و بیشتر از نیروی پیاده استفاده می‌شود. ایران نیز با تکیه بر نیروی پیاده می‌خواست ارتش عراق را زمین‌گیر کند و آنها را به منطقه‌ای بکشاند و در جایی مشغول کند که نتوانند از قوای نظامی خودشان خوب استفاده کنند.

دو قرارگاه در منطقه شکل گرفت؛ قرارگاه نجف با فرماندهی سپاه و قرارگاه کربلا یا فرماندهی‌ ارتش، از طرف سپاه دو لشکر 7 ولی‌عصر و 14 امام حسین (ع) و تیپ زرهی 72 محرم به ارتش مأمور شدند و از طرف ارتش نیز یگان‌هایی از لشکر 92 زرهی که در خط طلائیه - کوشک پدافند می‌کرد به سپاه مأمور شدند. هدف نهایی این بود که باید جزایر شمالی و جنوبی را می‌گرفتیم و از دریاچه عبور می‌کردیم و خودمان را به دجله می‌رساندیم و جاده بغداد - بصره را قطع می‌کردیم.

منطقه فوق‌العاده ابتکاری خلق شده بود، به طوری که ما قبل از عملیات اکثر فرماندهان را با قایق و لباس عربی می‌فرستادیم تا خودشان شناسایی کنند. مثلاً آقای مرتضی قربانی و شهید باکری و شهید احمد کاظمی قبل از عملیات آمدند و این مناطق چون این مناطق مهم و حیاتی بود لذا ایران از آن دست برنداشت و آماده شد که بعد از یک عملیات محدود در منطقه‌ای دیگر، عملیات بدر را نیز در همین منطقه انجام دهد و عمده قوای خود را صرف گرفتن کناره دجله کند. اما در این عملیات نیز به دلیل اینکه نیروهای ما نتوانستند به طور کامل منطقه العزیر را بگیرند، رخنه‌ای در بین نیروها به وجود ‌آمد که عراق از همان جا فشار آورد و کل منطقه کنار دجله را دوباره پس گرفت.