جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۲

ماجرای راز و رمزهای عاشقانه در سلول‌های ساواک

روایت‌ها از دورانی که انقلابیون در زندان‌ کمیته مشترک ضد خرابکاری تجربه کردند بسیار است و متنوع، روایت‌هایی که هرکدام بخش‌های کوچکی از سرگذشت این نظام را شهادت می‌دهند، روایت‌هایی که هرکدام جنس مخصوص به خودش را دارد.
کد خبر : ۳۴۸۸۰۲
صراط: روایت‌ها از دورانی که انقلابیون در زندان‌ کمیته مشترک ضد خرابکاری تجربه کردند بسیار است و متنوع، روایت‌هایی که هرکدام بخش‌های کوچکی از سرگذشت این نظام را شهادت می‌دهند، روایت‌هایی که هرکدام جنس مخصوص به خودش را دارد.

به گزارش تسنیم از اصفهان، بازهم به میمنت سالروز انقلاب اسلامی و بزرگداشت این واقعه عظیم در کشور عزیزمان ما هم توفیق یافتیم به سراغ پیشکسوتان این عرصه برویم؛ البته پیشکسوتانی که خود خالق این انقلاب و نهضت اسلامی بوده‌اند.

اینبار در حاشیه دیدار از «موزه عبرت ایران» که به بهانه دهه فجر در گوشه‌ای از شهر اصفهان بنا شد و گواهی از تاریخ پر نقش و نگار و با سعادت ایران بود، به سراغ راوی نمایشگاه رفتیم تا گفت‌‌وگویی دوستانه با وی داشته باشیم.

حاج احمد شیخی؛ از مبارزان و فعالان انقلابی که در سال‌های ابتدایی انقلاب به جرم ضبط و پخش اعلامیه در کمیته مشترک ضد خرابکاری اسیر شده و مدت‌ زیادی را در این زندان وحشتناک زیر بار شکنجه‌های طاقت فرسا گذرانده بود.

متن گفت‌وگوی تسنیم با این مبارز انقلابی در ادامه آمده است:

در این نمایشگاه بین عکس‌های زندانیان که به دیوار نصب شده عکس شما نیز دیده می‌شود، چگونه زندانی ساواک شدید؟

شیخی: سال 1353 به جرم تکثیر اعلامیه‌های حضرت امام خمینی(ره) دستگیر شدم، به مدت 3 ماه در شکنجه گاه تهران که اکنون به نام موزه عبرت ایران شناخته می‌شود حضور داشتم، 9 ماه در زندان قصر حضور داشتم که این زندان نیز اکنون به باغ موزه تبدیل شده، همچنین 2 ماه سابقه حبس در زندان اوین و چند روزی هم در زندان جمشیدیه به عنوان دژبان بودم به علاوه چند روزی هم در زندان مشهد زندانی بودم که در مجموع 14 ماه حبس را تحمل کرده‌ام.

در مشهد زندان ما به این علت که در پادگان واقع بود به لحاظ ظاهری شکل ویژه‌ای داشت، سوله‌ای بود که در آن چند سلول انفرادی و یک سرویس بهداشتی وجود داشت و من هم چند روزی در آنجا بودم تا اینکه به وسیله 2 مامور شهربانی با لباس شخصی به وسیله قطار مرا با عزت و احترام و ساندویچ به تهران منتقل کردند و تحویل زندان ساواک دادند و رفتند.

در تهران هم روز اول هیچ خبری نبود و از روز دوم رسما بازجویی از بنده آغاز شد که می‌توانم اینگونه برایتان روایت کنم: «به روز 29 از تیر، ببستند دست و پایم را غل و زنجیر، به روز سوم مرداد، ز جور ظلمت و بیداد، فقط من می‌زدم فریاد، ساواک را بازجویی بود، که نامش بود خراسانی، نبود اندر وجود وی، ژن والای انسانی، مرامش همچو گرگی بود، طریقش بود شیطانی، مرا با مشت و شلاقش، بسی می‌زد به آسانی، سپس می‌داد به شعبانی، همان غول بیابانی»

شما هم تجربه شکنجه با ابزارهای سخت کمیته مشترک ضد خرابکاری را داشتید؟

شیخی: بله؛ جناب شکنجه‌گر شعبانی لطف کردند دو مرتبه مرا به وسیله شکنجه معروف زندان ساواک به نام آپولو بستند و دو مرتبه هم تخت شلاق را تجربه کردم که البته هر دوی این شکنجه‌ها بدون شوک الکتریکی و بدون داغ کردن و سوزاندن بود البته 5 ماهی زمان برد تا زخم‌هایی که من از شکنجه‌های اولیه‌ام در زندان دیده بودم، بهبود پیدا کند.

تمام این مدت بدون اینکه برای شما حکمی صادر شده باشد در زندان بوده و شکنجه می‌شدید؟

شیخی: من بعد از 3 ماه به زندان قصر منتقل شدم و دادگاه برایم تشکیل شد، در آنجا به یک سال حبس محکوم شدم و درست زمانی که حبسم رو به اتمام بود و به نحوی باید در تاریخ 29 تیر1354 از زندان آزاد می‌شدم، در اواخر سال 53 رئیس کمیته وقت که فردی به نام رضا زندی‌پور بود جلوی درب منزلش ترور شد و پس از مرگ او ساواکیان دیگر زندانیان سیاسی را آزاد نکردند بنابراین من را به زندان اوین منتقل کردند و به مدت 2 ماه اضافه‌تر نگه داشتند.

در زمانی که جیمی کارتر به ریاست جمهوری آمریکا رسید به شاه نوکر خودش دیکته کرد که باید یک فضای باز سیاسی را در شهر و برای مردم فراهم کنی و تازه از اینجا به بعد بود که ما و دیگر زندانیان سیاسی آزاد شدیم.

من خودم 2 ماه اضافه‌تر در زندان بودم اما برخی از زندانیان را حتی 2 سال اضافه‌تر نگه داشته بودند و این مدت اضافه بر حبسی که زندانیان باید متحمل می‌شدند در بین آن‌ها به اصطلاح «ملی کِشی» معروف شده بود.

درست مقارن با زمان ترور زندی‌پور یک اتفاق دیگر هم رخ داد؛ اینکه ساواکیان از 9 نفر از زندانیان مثلا انتقام گرفتند و 9 زندانی که 7 نفر از آنان غیرمذهبی و 2 نفر مذهبی بودند را در ارتفاعات زندان اوین به رگبار بستند و آن‌ها را به شهادت رساندند و در روزنامه‌ها به دروغ نوشتند که این 9 نفر زندانی درحال فرار کشته شدند.

 از نحوه اعتراف گرفتن در زندان ساواک هم برایمان بگویید؟

شیخی: معمولا شکنجه برای کسی است که حرف نمی‌زند و اگر کسی لب باز می‌کرد ممکن بود به او چلو کباب هم بدهند اما وقتی قرار نیست من دوستانم و رفقایم که با یکدیگر علیه طاغوت هم فکری داشتیم و در این راستا تکثیر اعلامیه می‌کردیم را لو بدهم، شکنجه می‌شدم.

من هم تا جایی که می‌توانستم تحمل می‌کردم و زمانی که دیگر تحملم تمام می‌شد چاره‌ای نیست، گوشت و پوست و استخوان هیچ سنخیتی با شکنجه و کابل و این ابزارها ندارد بنابراین اگر هم کسی زیر بار شکنجه حرفی زده باشد نباید بر او خرده گرفت بلکه باید بر کسی خرده گرفت که بدون یک سیلی تعداد بسیاری از انقلابیون را لو می‌داد.

انگیزه در بین زندانیان از اهمیت والایی برخوردار بود؛ انگیزه ما اینگونه بود که به جهان آخرت ایمان داشتیم و دنبال طمع بهشت این سرنوشت بر ما روانه شد.

البته نمی‌گویم من اعترافی نداشتم چراکه پرونده‌ام نزد مسئولان باز است منتها اولین حرکتی که در زندان از من خواستند این بود که از من سوال کردند شما محمد فلانی (فردی که مرا لو داده بود) را می‌شناسید یا خیر و من هم ادعای نشناختن کردم سپس او را نزد من آوردند مرا تایید کرد بعد او را بردند و به جان من افتادند و شکنجه‌ام کردند.

بعد از چند روز من اعتراف کردم که رادیو بغداد را گوش می‌دادم، پیام‌های امام(ره) توسط حجت الاسلام دعایی قرائت می‌شد و من آن‌ها را ضبط می‌کردم سپس ماشین تحریر از چهارراه مخبرالدوله تهران روزی 2 تا تک تومنی کرایه می‌کردم بعد با استفاده از کاغذ کاربن اعلامیه‌های امام(ره) را که نوشته بودم تایپ می‌کردم.

به علاوه پای صحبت‌های علامه یحیی نوری، علامه فخرالدین حجازی استاد شهید مرتضی مطهری و امامی کاشانی هم حضور داشتم.

در دادگاه نیز از همین اعترافات جرم مرا محرز کردند و به جرم تکثیر اعلامیه، گوش دادن به سخنان امام(ره) و شرکت در مجالس مذهبی به زندان فرستادند، البته تا آنجایی که من اطلاع دارم اعترافات من منجر به دستگیری هیچکسی نشد.

هرچند در محله ما دوستانم و هم محله‌ای هایمان بودند که چریک و غیره بودند اما به من ارتباطی نداشت.

یعنی بعد از اینکه شما اعتراف کردید بازهم شکنجه شدید؟

شیخی:خیر، شکنجه من همان چند روز طول کشید.

 پس چطور 14 ماه در زندان‌های مختلفی حضور داشتید؟

شیخی: بر اساس اعترافات من در یک دادگاه نظامی برای آن‌ها ثابت شد که جرمم چیست برای همین به 1 سال حبس محکوم شدم که در زمان‌های مختلف در زندان‌های متعددی حضور داشتم و حداقل برای من یک نفر در طول دوران محکومیتم هیچ شکنجه‌ای نبود.

با توجه به اینکه هرکدام از شکنجه گران معروف ساواک در یکی از مقاطع تحصیلی بودند و چندان عالی رتبه هم نبودند و حتی از میان نظامیان هم انتخاب نمی‌شدند، معیار انتخاب‌شان در آن زمان چه بود؟

شیخی:سرسپردگی به طاغوت؛ بقیه معیارها چندان اهمیتی نداشت حتی تحصیلات هم تا جایی که من خاطرم هست فقط یک نفر بود که تحصیلات دانشگاهی داشت و بقیه تحصیلات یا موقعیت‌های آنچنانی نداشتند.

مسئله اینجاست که هرکسی که نمی‌تواند شکنجه‌گر شود و آن کارهای وحشیانه را انجام بدهد!

شیخی: چرا اتفاقا همه می‌توانند شکنجه‌گر شوند، هرکس از خدا و انسانیت فاصله گرفت همه کاری می‌تواند انجام دهد.

برای همین است که معصومین(ع) فرمودند «دعا کنید که خدایا یک آن و کمتر از آنی ما را به حال خود وا مگذار»؛ همین افرادی که همسایه آزاری و فرزند آزاری می‌کنند مگر از همین مردم عادی نیستند؟! زمانی که از خوی انسانی فاصله گرفتند نتیجه‌اش همین‌هایی می‌شود که مشاهده می‌کنید.

اگر در حالت عصبانیت شما جلوی خودتان را گرفتید، گرفتید اما اگر نگرفتید و خدایی نکرده به اوج عصبانیت و جنون برسید ممکن است همان افعال را انجام دهید لذا به عبارتی می‌توان گفت شکنجه‌گران ساواک حالت جنون داشتند به این علت ساده که انسان هم نوع خود را آزار نمی‌دهد آن هم برای ابقای وجود طاغوت!

هیچ توجیهی برای این مسئله وجود ندارد، حتی برای ما در رفتار کردن با حیوانات و درختان و نباتات نیز سفارش شده و من معتقدم انسان حتی نباید به جامدات هم آسیب وارد کند چون همه را خداوند خلق کرده تا بشر به بهترین شکل از آن‌ها بهره برداری کند و شکر خدا را به جای آورد.

برای شناسایی افراد جهت شکنجه گری و جلادی هم در میان مردم و سربازان به دنبال کسانی می‌گشتند که با آوردن نام شاه به نوعی ذوق زده می شدند و کیف می‌کردند مصداق این امر را شما اکنون در جامعه خودمان هم می‌بینید که عده‌ای بقیه را مورد تمسخر قرار می‌دهند و عده‌ای دیگر به هیچ وجه این کار را نمی‌کنند و از امور خیر خود لذت می‌برند؛ یک نفر خدمت می‌کند لذت می‌برد و در مقابل یک نفر با خیانت کردن لذت می‌برند لیکن افراد با یکدیگر متفاوت‌اند.

 آقای شیخی اگر قرار باشد یک روز دوباره در این دنیا با کسانی که شما را در زندان شکنجه می‌کردند روبرو شوید، چه عکس العملی نشان خواهید داد؟

شیخی: اولا که تمام شکنجه‌ها و تمام کارهای خلافی که بشر انجام می‌دهد از روی جهل اوست و آدم جاهل را نمی‌شود کاری کرد، خدا این افراد را ببخشد، من که کاملا آن‌ها را بخشیدم.

می‌گویند ببخشید تا خدا هم شما را ببخشد، آن‌ها از سر جهل و نادانی‌شان بود که این رفتارها را انجام می‌دادند، الآن هرکسی در جامعه ما کار خلاف انجام می‌دهد از روی جهلش است و باید گفت خدایا همه ما را به راه راست هدایت کند.

مضافا بر اینکه اکنون شما در اطراف ما در سوریه، عراق و سایر کشورها چه می‌بینید؟ تروریست‌هایی روی کار آمده‌اند که روی ساواک را سفید کردند و جنایاتی انجام می‌دهند که آدم گذشته خودش یادش می‌رود، انشاالله خدا ریشه این افراد را نابود کند.

به همین دلیل است که ما همواره در بین دعاهایمان در پایان روایتگری می‌گوییم «درحال نیایش، از خدا کنیم خواهش، تا ان‌شاالله نابود کنه داعش، و مادر کمال ارامش، با رفاه و آسایش، ان‌شاالله سفر کنیم به کربلا، رها باشیم ز هر بلا، نشیم به دردی مبتلا، ان‌شاالله عاقبت بخیر شیم، هم جیبامون و کیفامون بشه پر از طلا، بلکه انصراف بدیم از دریافت یارانه و سبد کالا، یه صلوات هدیه کنیم همین حالا»

 زمانی که شما در زندان ساواک بودید امکان برقراری ارتباط با خارج از زندان وجود داشت؟

شیخی: در شکنجه گاه ساواک به هیچ وجه اما در زندان قصر در دوران محکومیت از پشت میله‌ها و تلفن ملاقات داشتیم، نامه نویسی می‌کردیم و با کنترل نامه‌ها ارسال می‌کردند، هرچند سانسور مطبوعاتی بود اما از تلویزیون نیز استفاده می‌کردیم، بخش اخبار روزنامه کیهان را سانسور می‌کردند اما می‌شد روزنامه خواند و شرایط خیلی متفاوت بود.

در زندان کمیته مشترک به هیچ وجه نه ملاقات و نه پیام و غیره از بیرون خبردار نمی‌شدیم.

پس چطور متوجه پیام‌های امام(ره) می‌شدید؟

شیخی:در زندان ساواک اصلا متوجه وقایع خارجی نمی‌شدیم مگر اینکه زندانی جدیدی وارد می‌شد و ممکن بود اطلاعاتی از بیرون به زندانیان داخلی بدهد.

البته من در سال 53 زندان رفتم و در آن زمان شور انقلاب هنوز شدت نگرفته بود و جو خفقان بود و ممکن بود زندانیان اتفاقات آشکاری که در بیرون رخ داده بود را تعریف می‌کردند اما اتفاقات مخفی را جرات نمی‌کردند به هم سلولی‌هایی که زیر بار شکنجه هرلحظه امکان لو دادن اطلاعاتشان بود، تعریف کنند.

در زندان ساواک دو بخش خانم‌ها و آقایان در کنار هم وجود داشت، ارتباطی هم بین شما برقرار می‌شد؟

شیخی:ارتباط و تعامل خاصی بین خانم‌ها و آقایان برقرار نمی‌شد اگر هم می‌بینید جایی می‌گویند خانم‌ها لباس آقایان را می‌شستند بدین گونه بود که ما برای استحمام یا دستشویی که می‌رفتیم لباس‌های خونی‌مان را در کنار حمام می‌انداختیم و زمانی که خانم‌ها از این سرویس‌ها استفاده می‌کردند بنا بر دلسوزی لباس‌ها را شسته و همانجا می‌گذاشتند.

سلول خانم‌ها از آقایان جدا بود اما گاهی از اوقات نگهبانان از زندانیان می‌خواستند که راهرو را طی بکشند در همین حین زندانی که طی می‌کشید به نزدیکی سلول‌ها می‌رفت و پنهانی با زندانیان درون آن صحبت می‌کرد و البته بیشتر اطلاعات کلی می‌پرسید و جویای نام و احوال اشخاص می‌شدند.

البته گاهی اوقات ممکن بود آقایی که مسئولیت طی کشیدن را بر عهده داشت کنار سلولی که همسرش در آن زندانی بود بیاید و تا نگهبان سرش گرم است با او گفت‌وگوی کوتاهی داشته باشد، این قبیل امور توسط عده‌ای از زندانیان که به همراه خانواده‌شان دستگیر شده بودند اتفاق میفتاد.

حتی در آن برهه کانال ارتباطی با افراد مشهوری چون آقای خامنه‌ای و آیت الله اشرفی و غیره نبود چراکه این افراد در آن زمان نیز به شهرت کنونی نرسیده بودند و همگی روحانیون شجاع و مبارز محسوب می‌شدند و به ندرت افراد معروف و سرشناس می‌شدند البته در مابقی زندان‌ها مثل اوین، قصر و قزل قلعه گاهی اوقات این افراد کلاس‌های درس برگزار می‌کردند و مخاطبان خود را داشتند.

پس از پیروزی انقلاب برای زندانیان سیاسی چه اتفاقی افتاد؟

شیخی:انقلاب که به پیروزی رسید با لطف خدا، همت مردم و رهبری امام(ره) بساط طاغوت با حضور تمامی مردم جمع شد و زندانیان سیاسی هم که شکنجه‌های بسیاری دیده بودند آزاد شدند و بعضی هم زیر بار شکنجه‌های طاقت فرسا به شهادت رسیدند اما همین افراد بودند که انقلاب را زنده نگه داشتند.

الحمدالله اکنون نظام جمهوری اسلامی پا گرفته و با وجود اینهمه دشمنی و عداوت چه داخلی و چه خارجی، توانسته با حضور مردم به راه خود ادامه دهد اگرچه انتقادهایی به بعضی از مسئولان وارد است اما همه به ویژه نسل جوان و آینده ساز باید با طرح انتقادهای سازنده و دلسوزانه کمک کنند به اهداف مقدس شهدا و امام(ره) برسیم.

 نظر شما که تجربه تلخ زندان ساواک را در پیشینه خود دارید درباره نمایشگاهی که با الگو برداری از موزه عبرت تهران در اصفهان برپا شده، چیست؟

شیخی: نمایشگاه موزه عبرت اصفهان برگرفته از همان نمایشگاه یا موزه دایمی عبرت ایران در تهران است که شکنجه‌ گاه بود و برای سهولت دسترسی مردم این نمایشگاه در مقیاس کوچک‌تر در این شهر برپا شده و می‌توان گفت نمایی از آنجا است و سلول‌های انفرادی و عمومی، عکس زندانیان، اتاق و ابزار شکنجه را به مردم عرضه کرده تا متوجه شوند در آن ایام ستم شاهی بر این ملت چه گذشته ولو اینکه ممکن بود یک نفر به خاطر یک کتاب، اعلامیه، سخنرانی یا حتی در برخی مواقع فازهای نظامی به زندان افتاده باشد.

من هم به عنوان راوی آن روزها چند روزی در خدمت مردم اصفهان هستم و امیدوارم بتوانم بخشی از تکلیفم را ادا کرده باشم و مردم نیز با حضور پررنگ‌شان و طرح انتقادات و پیشنهادات خود به مسئولان کمک می‌کنند تا در برپایی هرچه بهتر این نمایشگاه‌ها کوشا باشند.

 باتوجه به اینکه این نمایشگاه مناسبتی و مقارن با ایام دهه فجر برپا شده، به نظر شما چه ارتباطی می‌تواند بین بازدید از چنین نمایشگاه‌ها و موزه‌هایی با راهپیمایی 22 بهمن باشد؟

شیخی: راهپیمایی 22 بهمن در حقیقت حق بیمه‌ای است که ما برای انقلاب می‌پردازیم، چطور برای بیمه‌های مختلفمان حق بیمه پرداخت کرده و خودمان را برای یک سال بیمه می‌کنیم؛ این هم دقیقا همان است.

من اعتقادم بر این است که با حضور باشکوه و میلیونی مردم در تمام ایران در این راهپیمایی، مشت محکمی به دهان یاوه‌گویان می زنیم چراکه آنان تصور می‌کنند این ملت دست از نظام‌شان برداشته‌اند.

هرچند گرانی هست، فساد هست، تباهی و تبعیض هست، فیش‌های نجومی هست و از قبیل مسائل زیاد است و کسی نمی‌تواند منکر آن شود اما علی رغم این معضلات مردم دست از انقلاب برنمی‌دارند.

مردم قطعا بیشتر از سال‌های گذشته در راهپیمایی حضور خواهند یافت و با وجود تبلیغات دشمن و مخالفان و معاندان این نظام حضور مردم به لطف خدا بسیار باشکوه و خوب بوده، زمانی هم که شهروندان با چنین نمایشگاه‌هایی در شهر مواجه می‌شوند که نشان می‌دهد در زمان طاغوت با زنان و مردان این مرز و بوم در سنین پایین چه کردند عشق‌شان به نظام مضاعف خواهد شد و حضور بیشتری پیدا خواهند کرد.

از این طرف هم احساس مسئولیت می‌کنند با حضور خود کاستی‌ها و نواقص را به مسئولان برسانند تا آن‌ها هم بیش از پیش در رفع نواقص و رسیدگی به امور مردم کوشا باشند.