جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۱

ظریف: ممکن است کار برای ما دشوار تر شود

محمد جواد ظریف گفت ساختار داخلی آمریکا و روابط بین‌الملل و معادله‌های بین‌المللی خود را تحمیل می‌کنند و بر عملی شدن وعده‌های رئیس جمهوری جدید آمریکا تأثیر می‌گذارند.
کد خبر : ۳۴۸۳۰۳
صراط: محمدجواد ظریف در گفتگو با روزنامه اطلاعات با اشاره به این‌که با روی کار آمدن دولت ترامپ در آمریکا، روزهای دشواری در پیش است، با این حال خاطرنشان کرد که ساختار داخلی آمریکا و روابط بین‌الملل و معادله‌های بین‌المللی خود را تحمیل می‌کنند و بر عملی شدن وعده‌های رئیس جمهوری جدید آمریکا تأثیر می‌گذارند. متن گفتگو در پی می‌آید:

* تحلیل شما از سیاست‌هایی که ترامپ به عنوان رئیس جمهوری جدید آمریکا دنبال می‌کند چیست؟

آقای ترامپ، پدیده‌ای است که علاوه بر قسمت‌های شخصیتی‌اش، نمایانگر یک واکنش تقریباً جهانی به روند جهانی‌شدن است‌ و برخی سیاست‌هایی که برای آمریکا و غرب، هزینه زیادی داشته است‌. این به معنای آن نیست که پاسخ به این سیاست‌های پرهزینه، هزینه نداشته باشد، نه؛ اگر شرایط آمریکا را در نظر بگیرید و هزینه‌هایی که‌ از دوران کلینتون یا حتی از دوران بوش پدر، برای تبدیل یک پیروزی موقتی از نظر بسیاری، متوهمانه در جنگ سرد ایجاد شد و می‌خواستند این اتفاق را که خیال می‌کردند پیروزی است ـ من اخیراً در مقاله‌ای نوشته‌ام که این شکستِ شوروی بود نه پیروزی آمریکا،تبدیل به تفوق درازمدت کنند؛ یعنی نهادینه‌ شود. این نهادینه‌کردن، هزینه‌های سنگینی برای آمریکا داشته و جامعه آمریکایی سعی کرد این هزینه‌هارا با تلاش برای تغییر در طول دو انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته جبران کند. آقای اوباما شاید دورترین یا بیشترین نمایندة تغییر در زمانی که انتخاب شد، بود. قیافه‌اش هم نشان می‌داد سیاست آمریکا تغییر کرده است. در دوران آقای ترامپ هم، همین شرایط خواهد بود.

دورترین فرد به دستگاه حاکمة آمریکا یا آنکه جامعة حکومتی آمریکا به آن می‌گویندStability‌، آقای ترامپ بود. همین فرد جاذبة قابل‌توجهی داشت مخصوصاً که با توجه به فشارهایی که یک واقعیت فناوری است و الزاماً ربطی به سیاست‌های اقتصادی هیچکس ندارد، جامعة آمریکایی بسیاری از شغل‌هایش را از دست داد، نه الزاماً اینکه شغل‌ها از کشور خارج شده باشند که بسیاری خارج شدند، اما این واقعیت که بسیاری از شغل‌ها تبدیل به ربات، تکنولوژی و فناوری شده‌اند؛ به هرحال این یک نگرانی و ناراحتی در قاطبة مردم ایجاد کرده بود که نتیجه‌اش شد؛ ‌این مجموعه، یعنی هزینه‌های تلاش آمریکا برای نهادینه‌کردن آن برتری موقتی که احساس می‌کردند و دیگری، هزینه‌های پیشرفت‌های فناوری که در نتیجة آن، کم‌شدن کار بود.

درست است که در جوامعی مثل ژاپن، این اتفاق نیفتاده اما در آمریکا، با توجه به پدیده‌های مختلفی که در داخل آمریکا وجود داشته، این اتفاق افتاده است و نتیجه‌اش آقای ترامپ شد؛ لذا این تحول را می‌توانستیم پیش‌بینی کنیم کما اینکه موفقیت آقای اوباما قابل پیش‌بینی بود. آقای ترامپ هم موفقیتش قابل پیش‌بینی بود.

 البته نکات دور از ذهنی در موفقیت آقای ترامپ وجود دارد که مهمترین آن این‌که فردی که هیچ ماشین سیاسی داخلی نداشت با اینکه در آرای مردمی شکست خورد، توانست در آرای الکترال پیروز شود. معمولاً توقع دارید از فرد سیاسی‌تری مثل خانم کلینتون بتواند این معادله را معکوس کند و آراء را نبرد، ولی الکترال را ببرد.

 ولی ماجرای ترامپ تحول جالبی است. برای خود من به عنوان فردی که نزدیک ۴۰ سال است سیاست آمریکا را دنبال می‌کند فهمش کمی دشوار است‌ این‌که چطور آقای ترامپ‌ ‌توانست موفق شود.

مجموعة این شرایط باعث شد پدیده‌ای به اسم آقای ترامپ روی کار بیاید. از این پدیده نمی‌شود توقع داشت که کاملاً در چارچوب پیش‌بینی‌های به اصطلاح پیشگوهای سیاسی عمل بکند. نکته‌ای‌ اینجا وجود دارد.‌ آقای کیسینجر هم این نکته را متذکر شده‌ که سیاست خارجی با معامله برای خرید یک ساختمان یا زمین تفاوت دارد و اینجاست که‌ با توجه به پیچیدگی‌های جامعة‌ بین‌المللی و متغیرهایی که در جامعة بین‌المللی وجود دارد بسیاری از شعارهایی‌ که آقای ترامپ در دوران انتخاباتی، مطرح کرد یا دیگران مطرح کرده‌اند غیرقابل حصول می‌شود.

 این درست که ایشان تلاش دارد به وعده‌های انتخاباتی‌ که داده است عمل کند، اما بسیاری از این وعده‌ها، باتوجه به ‌واقعیات جامعة بین‌المللی معلوم نیست چندان شدنی باشد و واقعیت‌ها بعد از چند هفتة اول که شرایط هیجانی است خودش را تحمیل می‌کند. درچارچوب نظریه‌های روابط بین‌الملل‌، شرایط تحول در یک وضع، متأثر از ساختار و کارگزاراست. ترامپ تاکنون به عنوان کارگزار توانسته است خودش را بر ساختار تحمیل کند. اینکه تا چه اندازه بتواند این مسیر را پیش برود فکر می‌کنم در یک مقطعی هم ساختار داخلی آمریکا، هم ساختار روابط بین‌الملل و معادله‌های بین‌المللی، خودش را تا حدی تحمیل خواهد کرد.

* جناب ظریف! ترامپ، در بدو ورود به کاخ سفید به مهمترین «موضوع» و بلکه مهمترین «معضل» دنیا تبدیل شده است. رفتارهای او به قدری افراطی، راست‌گرا، محافظه‌کار و توام با ژست‌های پوپولیستی است که حیرت و عکس‌العمل متحدان اروپایی ایالات متحده را برانگیخته است. تحلیل شما از چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا چیست؟

همزمان با ورود ترامپ به عرصه سیاست به عنوان رئیس جمهوری آمریکا تحولی در انگلیس اتفاق افتاد و آن، خروج ازاتحادیه اروپاست و انگلیس هم برای یافتن شرکای تجاری و هم برای یافتن شرکای سیاسی‌اش تلاش می‌کند که متأسفانه این رفتار در حرکت‌های غیرواقع‌بینانه‌ای که در منطقه ما داشته مشاهده شده است.

این رفتار ممکن است تا حدی مسیر انگلیس را از بقیه کشورهای اروپایی جدا کند و این موضوع را در تحولات چندی پیش به ویژه سفر خانم ترزا می به واشنگتن تا حد قابل‌توجهی مشاهده کردیم. البته بقیه اروپا گرایشی به سمت راست دارند و معلوم نیست انتخابات آینده‌ای که در کشورهای مختلف اروپایی انجام می‌شود، مخصوصاً در فرانسه، چه حاصل و نتیجه‌ای داشته باشد. ‌هنوز پیش‌بینی قطعی خیلی زود است، اما گمان می‌رود به سمت راستگرایی بروند. البته من اروپاشناس نیستم، لیکن پیش‌بینی‌ها به آن سمت حرکت می‌کند.

من احساس می‌کنم اروپا در حوزه‌هایی برابر آقای ترامپ مقاومت می‌کند و در حوزه‌هایی با او همراهی خواهد کرد و ترامپ هم همانطور که در سفر خانم ترزا می دیده شد در مورد موضوعی مثل ناتو، به اروپا نزدیک شد، یعنی الزاماً این نزدیک‌شدن همواره از طرف اروپا به سوی آمریکا نخواهد بود؛ بلکه در بعضی از موارد مشاهده خواهیم کرد که آمریکا، ناگزیر می‌شود به اروپا نزدیک شود. همین تحولات در زمان بوش پسر هم اتفاق افتاد، یعنی در مواردی اروپا به آمریکا نزدیک شد که متأسفانه یکی از آن موارد، موضوع ایران بود.

 در مواردی هم آمریکا به اروپا نزدیک شد البته در موضوع ایران، اول آمریکا به اروپا نزدیک شد بعد اروپا به آمریکا. چنانکه گفتم در روابط بین‌الملل پیچیدگی‌هایی وجود دارد و روابط بین‌الملل را باید با همه پیچیدگی‌ها ‌ببینید. اگر کسی بخواهد روابط بین‌الملل را ساده کند در حالت شکلی، همه مقابل آقای ترامپ مقاومت می‌کنند یا به سمت ترامپ می‌روند او را می‌پذیرند.

این جملات بسیط، نمی‌تواند شرایط بین‌المللی را تعیین کند. نکته دیگری که هست این که در این شرایط،‌ دنیا هم در حال گذار است. مدت بیش از ۲۶ سال شرایط گذار را در دنیا داریم. هم سیاست در اروپا در حال گذار است، هم در آمریکا. معمولاً شرایط ‌گذار بسیار سیال هم هست. در شرایط سیال، همه دارند تلاش می‌کنند بیشترین تأثیر را بگذارند. اکنون رژیم صهیونیستی و مشخصاً لابی‌های راستگرا در آمریکا، بیشترین تلاش را دارند. بعضی از کشورهای عربی، بیشترین تلاش را دارند چون در شرایط سیال، هیچ چیز سر جای خود نیست، لذا همه چیز قابل تبدیل و تغییر است و اینجاست که تلاش‌ها همه می‌تواند تاثیرگذار باشد.

 تحولات هم می‌تواند تاثیرگذار باشد یعنی وقتی که آقای بوش پسر، رئیس‌جمهوری آمریکا شد همه فکر می‌کردند که یک سیاست گرایش به مسائل اقتصادی پیش می‌آید. حادثه‌ای مثل ۱۱ سپتامبر باعث شد که گرایش و رویکرد جدیدی در سیاست آمریکا پیدا شود، لذا این که بعضی‌ها معتقدند این حادثه، ساختگی بود یا نبود، اما واقعاً این اعتقاد را دارم تحولی بود و الزاماً هم ساختگی نبود، ولی گروهی از کنشگران در داخل آمریکا ‌و کنشگرانی از بیرون آمریکا آمدند سوار این حادثه شدند و واقعیاتی را رقم زدند که بیشترین هزینه‌اش را خود آمریکا پرداخته است. اگر آقای ترامپ تلاش ‌کند همان تندروی‌ها را داشته باشد، حتماً بیشترین هزینه‌اش را خود آمریکایی‌ها می‌پردازند، اما واقعیاتی هست که در شرایط ویژه اتفاق می‌افتد و بعد با توجه به سیال بودن موضوع، همه این کنشگران وارد می‌شوند و تلاش می‌کنند تأثیر بگذارند. اینجا دیگر میزان کنشگری و تلاش تاثیرگذاری مهم است.

 اگر آقای ترامپ،‌ صدور ویزا را برای ایرانی‌ها لغو کرده و از «تی.پی.پی» و مشارکت در اقیانوس آرام خارج شده‌ بخواهد از «نفتا» هم خارج شود یا مورد بازنگری جدی قرار دهد، خودش هم متاثر می‌شود. آسیای دور واروپا متاثر می‌شوند. اروپا اکنون چند تا موضوع عمده داردکه برجام، یکی‌از آنهاست.

برای فرانسوی‌ها، کنوانسیون تغییرات آب و هوایی و توافقی که در پاریس شد، مهم است. مهم‌ترین دستاورد خانم «می» نخست وزیر انگلیس این بود که از آقای ترامپ این یک جمله را گرفت که ناتو نقش بسیار مهمی دارد.

موضوع ناتو برای بسیاری از کشورهای اروپای شرقی سابق، حیاتی است. برای رژیم صهیونیستی هم جا انداختن دستور کار ضد ایرانی مهم است. با گرایش‌هایی که آقای ترامپ دارد همه این کنشگران تلاش خواهند کرد در روزها، هفته‌ها و ماه‌های آینده بیشترین تأثیر را بگذارند.

آنچه در این میان به عنوان موضوعی بسیار تعیین‌کننده به نظر می‌آید، رابطه شخصی‌ای است که ترامپ می‌خواهد با پوتین ایجاد کند و تعامل شکل بگیرد . به نظر من بخشی از این رابطه به ارتباط میان ساختار و کارگزار و بخش دیگر به خوش‌بینی متقابل ترامپ و پوتین نسبت به هم برمی‌گردد که می‌تواند بر این روابط تأثیر بگذارد؛‌ اما ساختارها و واقعیات رقابت آمریکا و روسیه در بعضی موارد می‌تواند مانع باشد.

* جناب ظریف! سایت معتبر گلوبال ریسرچ نقل کرده است که ترامپ به ژنرال‌های آمریکایی گفته است که خودتان را برای جنگ جهانی آماده کنید. آیا این رفتارها،‌ صرفاً ادامه ژست انتخاباتی به منزله از دست ندادن هواداران داخلی است یا ممکن است این رئیس‌جمهوری واقعاً دست به ماجراجویی بزند؟ آیا اروپا ترامپ را همراهی می‌کند یا در برابر او می‌ایستد؟

البته همه کنشگران می‌توانند انتخاب‌های مختلفی داشته باشند. آقای ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی حرف‌هایی زده و گرایش‌هایی برای بازسازی وضع اقتصادی آمریکا دارد و اولویت‌های هم در این حوزه قائل شده است، لذا اکثر اقداماتی که کرده به خیال خودش در دو حوزه تأمین امنیت داخلی آمریکا بوده است.

البته این تصمیم بسیار نسنجیده غیرقانونی و غیرانسانی برای امنیت داخلی آمریکا مضر است ؛ اگر چه ترامپ تصور می‌کند برای تأمین امنیت داخلی‌اش است‌. کار دیگری که ترامپ می‌خواهد برای اقتصاد داخلی آمریکا انجام دهد تقویت کار و محیط کار است. از زمانی که رئیس جمهور شده تلاش‌هایی در این چارچوب کرده است و افتخار هم می‌کند به این تلاش‌ها که شرکت‌های آمریکایی بیرون آمریکا کار ایجاد نکنند، بلکه این کار در داخل کشور ایجاد شود. در این راه پیشنهادهای متعددی داده است. موضوع ساخت دیوار در مرز با مکزیک، در چارچوب اولویت اقتصادی است.

مجموعه این مسائل باعث می‌شود تصورتان این باشد که آقای ترامپ کمتر به دنبال ماجراجویی نظامی خواهد بود. آن نکته‌ای که در جواب سئوال قبل گفتم این بود که باید همیشه مدنظر داشته باشیم، همین تصور در مورد آقای بوش و مخصوصاً آقای چنی هم بود. یعنی وقتی که آقای چنی به عنوان فرد نفتی سابقه‌دار که حتی در ایران در قالب شرکت‌هالیبرتون و نمایندگی‌های خارجی‌اش حضور داشت، معاون رئیس‌جمهوری آمریکا شد، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد فردی با گرایش اقتصاد محور نفتی دست به اقدامات آنچنانی بزند اما تحولی مثل ۱۱‌سپتامبر باعث شد آقای بوش تبدیل به رئیس جمهوری جنگ شود. بوش به خودش می‌گفت word president . یک حادثه ممکن است فضا را عوض کند. اما در آن شکل هم آقای ترامپ و هم اطرافیانش مستعد چنین تحولی هستند.

آقای ترامپ دستوری داده که بخشی ازآن با روحیاتش سازگاری دارد،‌ اما اینکه بدون هیچ مقدمه‌ای وارد یک برخورد نظامی بشود، به نظر می‌رسد که با بقیه سیاست‌هایش، سازگاری ندارد، مگر اینکه شرایط، این‌گونه به او تحمیل شود یا اینکه برخی در داخل حاکمیت آمریکا یا برخی از کنشگران بیرون آمریکا مثل رژیم‌صهیونیستی یا سایر کشورهایی که در این منطقه به دنبال درگیری و تشنج هستند، چنین وضعی را تحمیل کند.

*ایا باتوجه به سیاست‌های ترامپ باید نگران سرانجام برجام بود؟

برجام فقط توافق ما با آمریکا نیست. برجام یک توافق چندجانبه است. به نظر من برجام واقعیتی است و اکنون دارد عمل می‌کند با این که آمریکایی‌ها، نه در دوران آقای اوباما و نه در دوران آقای ترامپ علاقه‌ای ندارند کمک بکنند.

از سوی دیگر برنامه هسته‌ای سرمایه ماست و ما تمام تلاشمان را در طول مذاکرات کردیم که اصل برنامه هسته‌ای ما و قسمت مهم آن حفظ شود و ما بحمدالله در چند روز گذشته طبق برنامه، گازرسانی به سانتریفیوژ آی‌آر ۸ را هم انجام دادیم. این سرمایه ما بود و برای همین در مذاکرات، همه تلاشمان را کردیم که آن را حفظ کنیم.

بعد از این که مذاکرات تمام شد همه تلاشمان را کردیم که در قالب تعهداتمان در برجام، از این سرمایه پاسداری کنیم. آنها هم خیال می‌کنند تحریم برای آنها سرمایه است که البته به شدت در اشتباهند. معتقدیم تحریم برای آنها، وَبال و هزینه است به جای اینکه سرمایه باشد.‌ این تصور را جامعه سیاسی آمریکا به صورت کلی، نه فقط آقای اوباما یا ترامپ یا خانم کلینتون دارد و بسیار وابسته به تحریم هستند. آمریکا، کشوری است که بیشترین تحریم را علیه بیشترین تعداد کشورها داشته است.

 یعنی اگر سابقه تاریخی آمریکا را نگاه کنید، می‌بینید که آمریکا برای حدود ۵۰ کشور مضیقه اقتصادی ایجاد کرده است. آنها احساس می‌کنند بزرگترین اقتصاد بازار دنیا هستند، بنابر این بزرگترین اهرم بازیشان در روابط بین‌الملل، اقتصادی و تحریم است و می‌توانند از آن استفاده کنند.

بااین که بارها تلاششان به شکست انجامید، اما ‌تلاش می‌کنند که از این اهرم استفاده کنند، لذا این که آمریکایی‌ها، کمال خست را در اجرای تعهداتشان به خرج خواهند داد، واقعیتی است که متأسفانه در این مدت هم دیدیم. اما آنچه که موفقیت جمهوری اسلامی بوده این است که علی‌رغم احساسی که در آمریکایی‌ها بوده، توانستیم هر کاری که ضرورت داشته است برای خود انجام دادیم.

یعنی در حوزه حمل و نقل توانستیم کار خودمان را انجام بدهیم که البته خیلی راحت نبود. دراین زمینه چندین ماه به آمریکا فشار آوردیم تا در قالب تعهداتشان‌ مجوزبرای ایرباس صادر کردند. روش‌های مختلفی هم بود و بویینگ را هم کنار ایرباس، قرار دادیم و با استفاده از آن توانستیم هم موافقت برای بویینگ را بگیریم و با فشار داخلی که ایجاد کردیم موافقت برای ایرباس را هم گرفتیم و این توفیقات به راحتی به دست نیامد. همه اینها به خاطر تصوری است که آمریکایی‌ها دارند که در واقع تحریم برایشان یک سرمایه است، اما ما توانستیم و علی‌رغم همه تلاش‌ها، تولید نفت به وضع قبل از تحریم‌ها برگشت و جای تقدیر جدی دارد از تلاشی که کارکنان صنعت نفت و وزارت نفت، انجام دادند.
همان‌گونه می‌دانید تحریم در ۳ حوزه حمل و نقل، نفت و بانک بوده است.

در حوزه حمل‌ونقل تقریباً همه چیز به روال عادی برگشته و حتی‌ بحث هواپیما که ربطی به تحریم‌های هسته‌ای ندارد و از ابتدای انقلاب تحریم هوایی بودیم، رفع شده است. اگر دقت کرده باشید سال‌ها طول کشید تا ۶۰۰ کارگزاری بانکی ایجاد کردیم و ظرف مدت ۳ ـ ۴ سال به ۵۰ کارگزاری کاهش دادند، اما در زمان کوتاهی‌ ۲۷۰ ـ ۲۸۰ کارگزاری را فعال کردیم‌. البته این را هم بگویم که همان ۶۰۰ کارگزاری فعال نبودند. همه این امتیازات را علی‌رغم مقاومت آمریکا گرفتیم و آنچه در داخل توجه نشده، این است که حتی یک روز همکاران من و سایر دستگاه‌ها، ‌بیکار نبودند. یک روز آب خوش از گلوی ما پایین نرفت.

 این‌که در داخل مورد مهرورزی برخی دوستان بودیم به کنار! به هر حال مجبور بودیم هر روز برای گرفتن حقمان تلاش کنیم و این یک واقعیتی در روابط بین‌المللی است. ممکن است در ماه‌های آینده، کار مقداری دشوارتر شود. اروپا و بقیه دنیا بر اجرای برجام اصرار زیادی دارند. در مقابل آمریکایی‌ها حرف‌هایی زده‌اند و اخیراً ترامپ گفته که این بدترین توافق است. ‌توضیحی راجع به علت گفتن این حرف بدهم. آمریکایی‌ها عادت نکرده‌اند در روابط بین‌المللی‌شان چیزی کمتر از حداکثر خواست‌هایشان را به دست آورند. آنها عادت کرده‌اند بگویند و طرف مقابل هم قبول کند. آمریکا در برجام تقریباً به هیچ‌یک از خواسته‌هایش نرسید.

 آمریکا می‌خواست ایران یک سانتریفیوژ هم نداشته باشد، که دارد. آمریکا وقتی سانتریفیوژ را پذیرفت می‌خواست تحقیق و توسعه ما را نپذیرد. آمریکایی‌ها تا روز آخر مذاکرات می‌گفتند تحقیق و توسعه‌مان فقط روی سانتریفیوژهای مدل پایین‌تر مثل IR-ONE انجام دهیم، ولی ما تحقیق و توسعه روی سانتریفیوژ مدل IR-8 ‌هم گرفتیم و امروز بحمدالله IR-8 را از یک چارچوب مفهومی در ابتدای برجام به یک سانتریفیوژ واقعی که به آن گاز تزریق می‌شود، تبدیل کردیم و این برای آمریکایی بسیار سخت است بپذیرد که وارد مذاکره‌ای شده و به خواسته‌اش نرسیده و برای همین هم هست که ترامپ می‌گوید تیم آمریکایی باید از سر مذاکرات بلند می‌شد.

اما معتقدم آمریکایی‌ها، بهتر از این نه گیرشان می‌آمد نه در آینده گیرشان می‌آید. لذا اگر دولت قبلی آمریکا این توافق را پذیرفت نه به این دلیل بود که علاقه‌ای به ایران داشت و نه به این دلیل بود که دولت دچار توهمی بود و نه به این دلیل بود که خوش‌خیال بود. به این دلیل بود که همه راه‌ها استفاده کرده بود. سخت‌ترین تحریم‌ها را علیه ایران گذاشتند و بهتر از این نمی‌توانستند نتیجه بگیرند و این هم نه این که دستاورد خیلی خوبی برای آمریکا باشد.

برجام بعد از شکست تمام تلاش‌های آمریکا برای رسیدن به اهدافش به دست آمد و به راه‌حل توافقی رضایت دادند. در راه‌حل توافقی، معلوم است که هیچ‌کس به همه اهدافش دسترسی پیدا نمی‌کند. معتقدم ممکن است ترامپ برای مذاکره مجدد تلاش کند. معلوم است که نه ایران ونه اروپایی‌ها ‌مذاکره مجدد را نمی‌پذیرند. ‌جامعه بین‌المللی‌ هم قبول نمی‌کند؛ لذا روزهای دشواری را در پیش‌رو خواهیم داشت ضمن این‌که در یک سال گذشته هم روزهای آسانی نداشتیم. تمام حقوقمان را یک به یک رفته‌ایم در صحنه مذاکره گرفتیم و انشاء‌الله باز هم همین کار را خواهیم کرد و علی‌رغم اینکه بعضی دوستان در داخل توجهی به اجرای برجام ندارند .

*ارزیابی‌تان از تلاش‌های میانجیگرانه کویت برای رفع اختلاف میان ایران با برخی کشورهای منطقه به‌ویژه عربستان چیست؟

برای جمهوری‌اسلامی، امنیت این منطقه قسمتی از منافع حیاتی ماست و معتقدیم امنیت را باید کشورهای منطقه تأمین‌کنند، لذا هیچگاه دنبال درگیری با کشورهای منطقه نبودیم. در اوج جنگ درسال ۶۵ اولین پیشنهاد جمهوری اسلامی برای ترتیبات امنیت منطقه‌ای در نامه‌ای که آقای دکتر ولایتی به دبیر کل ملل متحد نوشته بود آمد و به‌همین دلیل در بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ به خواست ایران ترتیبات منطقه‌ای درج شد. از آن زمان به بعد، همواره ایران بر ترتیبات امنیت منطقه‌ای تأکید کرد. بعد از مذاکرات هسته‌ای، علی‌رغم سیاست‌های نابخردانه‌ای که بعضی کشورهای منطقه دنبال و تلاش کرده بودند مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات بشوند ـ سوابقش هر روز روشن‌تر می‌شود ـ اولین کاری که انجام دادم سفر به کویت و قطر در پاسخ به پیشنهادی بود که آنها کرده بودند.

 متأسفانه دولت سعودی، مانع اجرای پیشنهاد خودشان شد و بعد هم تحولاتی که اتفاق افتاد. به نظر ما سیاست‌های جنگ‌افروزانه‌ای که رژیم سعودی دنبال کرده بیش از همه، امنیت خودشان را به خطر می‌اندازد و ما مایل نیستیم ببینیم که امنیت کشورهای منطقه به خطر افتاده است، چون به هر شکلی در منطقه‌، ناامنی در هر کشوری باشد، منطقه را برای همه ناامن می‌کند؛ لذا ما استقبال می‌کنیم. در ماه‌های گذشته از اقداماتی که در این زمینه توسط دیگران هم شده است استقبال کردیم. متأسفانه در آن مقطع دولت عربستان دنبال تنش بود، به جای این‌که دنبال راه‌حل باشد.

اگر این دیدگاه آنها تغییر بکند و اگر به این نتیجه برسند که دامن‌زدن به خشونت در سوریه و یمن به نفعشان نیست؛ دامن‌زدن به افراطی‌گری به نفعشان نیست‌، ما آماده‌ایم گفتگو کنیم. شما ببینید نزدیک به ۲ سال است مردم بی‌پناه یمن را هر روز با پیشرفته‌ترین وسایل بمباران کرده‌اند و این یک ننگ ابدی خواهد بود برای آمریکا و انگلیس و کشورهایی که این سلاح‌های کشتار انسان‌های بی‌دفاع را در اختیار آنها قرار داده‌اند و علی‌رغم مخالفت نه فقط مردمشان بلکه حتی فرهیختگان و بخش‌های سیاستگذاریشان، این سیاست را ادامه دادند و کمک کردند تا این اقدامات انجام گیرد.

هر زمان که به این نتیجه برسند که این‌ها جز خسارت هیچ فایده‌ای برایشان ندارد ـ همانطور که در مورد نفت رسیدند ـ به نظر من راه برای ورود به نوع دیگری از روابط در این منطقه می‌تواند فراهم باشد و این نیاز به واقع‌بینی دارد. سیاست جمهوری اسلامی مشخص است.

 ما براساس قانون اساسی، هم سلطه‌پذیری را رد می‌کنیم و هم سلطه‌گری را؛ لذا سیاستی که جمهوری اسلامی دارد مبتنی بر تعامل با همه سازنده به ویژه همسایگان است و زمانی که همسایگان ما این واقعیت را بپذیرند که به حکم تاریخ، جغرافیا و مشترکات متعددی که بین مردممان هست و تهدیدهای مشترکی که همه‌مان با آن مواجهیم، نیاز به همکاری داریم، در آن زمان، منطقه ‌یک شریک واقعی‌ مثل ایران خواهد داشت.

امیدواریم پیامی که امیر کویت فرستاد و اعلام آمادگی کرد از سوی خودشان و سایر حکام کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس نشانگر عزم راسخی باشد؛ در آن صورت این عزم راسخ در ایران هم وجود دارد. البته باید براساس واقعیات و نگاه به آینده باشد و پذیرش این‌که همه باید به سمت آینده‌ متفاوت حرکت کنیم.