چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۱

علی رهبری مافیای موسیقی در وزارت ارشاد را افشا کرد

علی رهبری رهبر ارکستر و موسیقی‌دانِ بین‌المللیِ ایران با ارائه‌ مطلبی از مافیای وزارت ارشاد پرده برداشت و نکاتی درباره اوضاع کنونی موسیقی بیان کرد.
کد خبر : ۳۴۷۷۵۴
صراط: علی رهبری رهبر ارکستر و موسیقی‌دانِ بین‌المللیِ ایران با ارائه‌ مطلبی از مافیای وزارت ارشاد پرده برداشت و نکاتی درباره اوضاع کنونی موسیقی بیان کرد.

به گزارش تسنیم، بی‌شک یکی از بین‌المللی‌ترین چهره‌های موسیقی ایرانی علی رهبری است. کسی که در طول چند دهه‌ی گذشته فعالیت‌های مهمی در عرصه موسیقی کلاسیک غرب داشته و رهبریِ بسیاری از ارکسترهای بزرگ و مهم دنیا را برعهده داشته است. علی رهبری سال گذشته را در ایران سپری کرد تا در طول سال 1394 روزهای رویاییِ ارکستر سمفونیک تهران را رقم بزند. روزهایی که هر هفته و هر ماه ارکستر سمفونیک تهران اجراهایی را به صحنه می‌برد. روزهایی که برنامه‌های ارکستر از اول سال برای 6 ماه نخست مشخص بود و هر کسی می‌توانست با بررسی برنامه‌ی کنسرت‌های ارکستر، اجرای مورد علاقه‌اش را انتخاب کند و آن را ببیند. بی‌شک در طول حدود 83 سال فعالیتِ ارکستر سمفونیک تهران، هیچ سالی برای این ارکستر حجم فعالیت‌ها به اندازه‌ی سال 1394 نبود و البته کیفیتِ اجراها هم به گواهِ متخصصان این حوزه در سطحی بالا قرار داشت.

اما اکنون حدود یک سال است که علی رهبری از ایران رفته و دیگر مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران نیست. گاهی هم خبری می‌رسد که علی رهبری در فلان کشورِ صاحبِ موسیقی رهبری فلان ارکستر مهم را برعهده گرفته است. علی رهبری هم اکنون رهبر ارکستر سمفونیک آنتالیا است. دو هفته‌ی پیش بود که او  به همراه الکساندر مارکوف یکی از نوابغ ویلن‌نوازیِ امریکایی اجرایی را به روی صحنه برد. در همین هفته‌ی پیش رو هم قرار است به دعوت بنیاد هنری و فرهنگی  شهر آنتالیا، ارکستر این شهر را رهبری کند. در این اجرا که جمعه 22 بهمن در سالن اسپندوس برگزار می‌شود، توبیاس فلدمان سولیست ویلن رهبری را همراهی می‌کند.

از زمانی که علی رهبری از ایران رفته علاقه‌مندان به موسیقی کلاسیک اخبار فعالیت‌هایش را با حسرت دنبال می‌کنند. حسرتی که از این حکایت دارد که چرا نباید چنین چهره‌ی بین‌المللی در ایران و در زادگاهش باشد و مردمِ کشورش از هنر و توانایی‌اش بهره ببرند.

به هر روی علی رهبری از زمانی که با بی‌مهری‌ها مواجه شد و ایران را ترک کرد، همواره پیگیرِ رخدادهای فرهنگی و هنری ایران بوده است. در آخرین مطلبی که علی رهبری در اختیار خبرنگار تسنیم قرار داده به بررسی سی‌ودومین جشنواره موسیقی فجر پرداخته و نکات مهمی را درباره این جشنواره و البته اوضاع کنونی موسیقی ایران بیان کرده است. رهبری در این مطلب مدعی شده که موسیقی ایران را گروهی چند نفره هدایت می‌کنند. همچنین نگاهی هم به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته و زوایای فعالیت این وزارتخانه را هم بررسی کرده است.

در ادامه مطالب بیان شده از سوی علی رهبری رهبر ارکستر و موسیقی‌دان بین‌المللی ایران را می‌خوانید:

مجلس نظارت کند / سال‌هاست که وزارت ارشاد بازخواست نشده است

بعد از گذشت سال‌ها یکنواختی و تکرار، نیاز بسیار ضروری و فوری به تحقیق، به‌روزشدن و بررسی تمامی فعالیت‌های موسیقیایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ از جمله جشنواره موسیقی وجود دارد.
‌از این جهت که بودجه تمامی ارگان‌های دولتی در مجلس مورد تایید نمایندگان محترم مردم قرار می‌گیرد، لذا بهترین نهادی که می‌تواند در مورد نحوه مصرف بودجه و بررسی نحوه فعالیت‌ها نظارت لازم را داشته باشد و ارگان‌های دولتی را مورد بازخواست قرار دهد؛ مجلس است.

شاید بتوان گفت که سال‌هاست،(به جز یکی دو بار آن هم به خاطر اختلاف نظر عقیدتی در نحوه برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف) وزارت فرهنگ در کانون توجه قرار نگرفته و هیچ تحقیق و بازخواستی در مورد نحوه تخصیص بودجه و برنامه‌ریزی فرهنگی هنریِ از این نهاد دولتی نشده است. اکنون سال‌هاست که هیچ پرسشی از این نهاد دولتی بابتِ چگونگیِ برنامه‌ریزی فرهنگی برای آینده مردم و قشر جوان نشده است.

کما اینکه اینطور به نظر میرسد که وزارت فرهنگ صرفا ارگانیست دولتی که بودجه‌ای دریافت می‌کند که صرفا تعدادی کارمند بدون هیچ بازخواستی حقوق دریافت کنند و روز را به شب و شب را به روز برسانند و جوابگو هم نباشند.

همانطور که مشاهده می‌کنید هیچ مشکلی در بخش فرهنگی به طور کامل و تا انتها حل نشده است. به طور مثال وزارت فرهنگ و ارشاد با وجود این همه رئیس و معاون هنوز نتوانسته مشکل قرارداد، حقوق، ساعت کاری و بیمه اعضای مهمترین ارکستر کشور را حل کند و هیچ وقت در این مورد از سوی مجلس و یا سازمان بازرسی مورد بازخواست قرار نگرفته است.

عوامفریبی در وزارتخانه فرهنگ و ارشاد

شاید بهتر باشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کل منحل و یا از پایه و به گونه‌ای منطقی به روز گردد.
در غیر اینصورت این وزارت خانه دولتی با بودجه ای بسیار بسیار بالا به فعالیت‌های در ظاهر فرهنگی‌اش، مانند 20 سال گذشته فقط به عوامفریبی و پوپولیستی و گمراه کردن مردم همانند بنگاهای شادمانی ادامه خواهد داد. البته برای این سبک کار دیگر نیازی به وزارتخانه‌ای با بودجه کلان دولتی نیست.

اینجانب به عنوان یک موزیسین ایرانی  در طی 40 سال گذشته با ده‌ها وزارتخانه فرهنگ و هنر در تمام دنیا  آشنایی وهمکاری نزدیک داشته‌ام و خود را محق میدانم که فقط در مورد فعالیت‌های موسیقیایی این وزارتخانه صحبت کنم.
این وزارتخانه نه تنها مسولیت فرهنگی مملکت را به عهده دارد بلکه بار سنگین کلمه «ارشاد» یعنی راهنمایی کردن و نشان دادنِ راه درست را هم برعهده دارد.
من در جوانی 3 سال در این وزارتخانه به عنوان رهبر ارکستر و رئیس هنرستان‌های عالی وموسیقی ملی خدمت کرده‌ام؛ در زمان استادانی چون دهلوی، پورتراب، پایور، ظریف، سنجری و حنانه که مشاوران اصلی این وزارتخانه هم به حساب می‌آمدند.

در سال 1394 هم به مدت یک سال با این وزارتخانه همکاری کردم و دوباره از نزدیک شاهد فعالیت‌های این وزارتخانه بودم. متاسفانه هنوز که هنوز است نحوه مدیریت وقایعی که اتفاق می‌افتد، باور نکردنی، خجالت‌آور و باعث آبروریزی است. وزارتخانه‌ای پر از تناقض و به دور از فرهنگ و ارشاد.

این وزارتخانه  از اماکن  و بودجه ای که در اختیارش گذاشته‌اند نمی‌تواند به شکل درست استفاده کند. از سالن‌ها و ساختمان‌های زیبایی که در اختیار دارد نه تنها  نگهداری نمی‌شود(باستثنای ساختمان وزیر) بلکه حتی از نظر نظافت باعث آبروریزی هستند و اکثرا از این اماکن مانند یک بنگاه شادمانی استفاده می‌شود نه یک مرکز فرهنگی.

تغییر وزیر جواب نمی‌دهد / مشکل گروهی پشتِ پرده است

تغییر وزیر در 20 سال گذشته نه تنها هیچ اثر مثبتی روی فعالیت‌های این وزارتخانه نداشته بلکه روزبه‌روز مخارجش را بالاتر و سطح و کیفیتش را پایین‌تر هم برده است. مشکل اصلی وزیر نبوده بلکه علت وجود این همه مشکل وجود گروهی در پشت پرده بوده که هیچوقت نگذاشته است کسی آنان را تغییر بدهد.
بنیانگذار و مدیر این گروه  دوست محترم آقای محمد سریر کارمند بازنشسته وزارت خارجه و نوازنده مبتدی پیانو بوده که بعد از بازنشستگی از وزارت خارجه، میدان را خالی و مناسب برای وارد شدن به عرصه موسیقی دیده است. در کنار ایشان آقای حمید رضا نوربخش خواننده سنتی و با همکاری  داود گنجه‌ای نوازنده کمانچه  بیشتر از 20 سال است که این گروه با شرکت در اغلب شوراهای مملکت روی اغلب تصمیم گیری‌های دولتی دخالت داشته است.

استفاده از امکانات وزارت ارشاد برای دوستان

ما ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از کشور هیچوقت  دارای این چنین  تعداد عظیم پژوهش گر، رهبر ارکستر، نوازنده، آهنگساز، رهبر گروه کُر و استادان باسواد با سطح بسیار بالا و جهانی نبوده‌ایم ولی یک گروه نسبتا کم سواد و نیمه حرفه‌ای در سطح فرهنگی خودشان بنام دموکراسی فقط به دوستانشان رسیده‌اند و بقیه را دشمن خود دانسته و از امکانات این وزارتخانه محروم کرده‌اند.
برای مثال  جشنواره موسیقی فجر؛ جشنواره فجر محصول کار همین آقایان و گروهشان است.

با فرصت طلبی و استفاده از اسم جشنواره فجر، یک هفته به صورت دستور پخت آش یک برنامه فشرده را با ارائه برنامه‌هایی که در اغلب شهرهای دنیا برنامه هفتگی معمولی و بدون کمک‌ها و امکاناتِ وزارت فرهنگ‌شان اجرا می‌شود بخورد مردم میدهند و می‌گویند مردم دوست دارند و استقبال می‌کنند، چرا که نکنند؛ شما اگر به شخصی چند روز غذا ندهید، هر چه جلویشان بگذارید می‌خورد، وزارت فرهنگ و ارشاد به برنامه ریزی روزانه هفتگی، ماهانه و سالانه برای فرهنگ مردم رسیدگی نمی‌کند و صرفا با استفاده از نام جشنواره‌ی گول زنکی می‌خواهد آن را جبران کند؛ آن هم در سطحی که در شان یک مملکت بزرگ و با قدرت و با فرهنگ ایران امروز  نیست.

وزارت فرهنگ و ارشاد مدارس موسیقی و استادان این مدارس را که مهم‌ترین عضو این وزارتخانه هستند به امید خدا رها کرده و حالا جشنواره برگزار می‌کند.

معمولا در کشورهایی که جشنواره موسیقی برپامی‌کنند برنامه‌های روزانه، هفتگی و ماهانه‌شان در طول سال منظم است و در یک هفته جشنواره برنامه‌هایی را به مردم عرضه می‌کنند که بسیار فوق العاده و متفاوت باشند. کشور ترکیه بیش از 22 ارکستر سمفونیک دولتی دارد که هر هفته یک برنامه تازه با یک رهبر تازه اجرا می‌کند و در جشنواره حتما کار فوقالعاده‌ای عرضه می‌کند، نه اینکه ارکستر ملی  ایران می‌گوید 3 ماه تمرین کرده‌ایم تا یک کنسرت بدهیم، آن هم با ارکستری که در اسفند 1393 سمفونی 9 بتهوون را یک هفته‌ای حاضر کرده است. از نظر من اینها همه و همه نتیجه ناآگاهی و غیر حرفه‌ای بودن فعالیت‌های وزارت فرهنگ و ارشاد است.

مهم‌ترین پُستِ تصمیم‌گیرنده برای موسیقی دست کیست؟

شخصی به نام آقای فرزاد طالبی که هیچگونه آشنایی با فرهنگ و موسیقی ایرانی و یا غربی به هیچ شکلی نداشته است را به عنوان مدیر کل دفتر موسیقی؛ مهم‌ترین پست تصمیم‌گیر برای موسیقی‌ این مملکت، منصوب می‌کنند.  ایشان می‌تواند در چند ثانیه و بطور دلخواه در مورد سرنوشت و زندگی تمام موزیسین‌ها تصمیم بگیرند،  در مورد شغلی که هیچوقت با آن تماسی نداشته‌اند. این شخص بدون تجربه می‌تواند تاثیر مهمی بر روی جشنواره فجر و وقایع موسیقی کل ایران داشته باشد. انتخاب این شخص در حالی اتفاق می‌افتد که ما فقط در تهران ده‌ها تن فرد لایق‌تر، باسوادتر و آشناتر از ایشان برای این پست داریم.

بدترین تجربه‌ام کار کردن با مدیرعامل بنیاد رودکی بود

زیر دست ایشان، مسولیت بنیاد رودکی را که دارای اختیار تمام سالن‌های تهران، ارکستر سمفونیک و ملی  و در نتیجه تصمیم‌گیری در مورد تمام کنسرت‌ها و به خصوص ارتباطات بین المللی که واقعا برای چهره ایران اهمیت بسیار بالایی دارد، در اختیار اقای بهرام جمالی نوازنده سه تار می‌گذارند (در همان اطاقی که 40 سال پیش شخصیتی مانند مرحوم  دکتر سعدی حسنی بزرگ نشسته بود).

بنده در طول 40 سال عمر هنریم در کنار ده‌ها مسئول اداری کار کرده‌ام که از خود ایران هم شروع شد؛ ولی بدترین تجربه‌ام 14 ماه بودن در کنار بهرام جمالی مدیر عامل بنیاد رودکی(در سال 1394) بود. ایشان متاسفانه فقط به دستور این گروه مافیایی کار می‌کردند. وجود این افراد لطمه زیادی به مملکت و چهره فرهنگی و هنریِ دولت آقای روحانی زده است، بنده از دست این افراد ایران را ترک کردم.

وقتی که می‌بینند  نتیجه کارش افتظاح بوده جمالی را برمی‌دارند و یواشکی می‌گذارند سر شغلی دیگر و بعد آقای علی اکبر صفی پور را به جایشان می‌گذارند، شخص دیگری که خدا می‌داند چطور وارد این حرفه شده است. این شخص هم اصلا با این دنیای موسیقی و فرهنگی هیچگونه تماسی نداشته است. ایشان هم روی برنامه‌های جشنواره موسیقی فجر بدون تاثیر نیستند. ضمنا نباید فراموش شود ایشان  در پستی که دارند از نظر فرهنگی حتی بیش از وزارت خارجه ایران باید ارتباطات بین المللی را اداره بفرمایند، مشخص است که این افراد ناآشنا باید بلوف بزنند و وانمود کنند و به فرمان این گروه پشت پرده باشند.

انتخاب صفی‌پور هزینه‌های مالی بسیاری در پی داشته است

مجسم کنید اگر این افراد را سر شغل‌های مربوط به ورزش می‌گذاشتند حتی آدمهای معمولی هم از عدم تواناییشان مطلع می‌شدند ولی متاسفانه دسترسی به آمار ولخرجی‌ها و اشتباهات در این وزارتخانه برای عوام مردم غیر ملموس و غیر قابل دسترسی است. چرا باید این افراد وزارت ارشاد را اداره کنند. مگر ما از ترکیه چه چیزی کم داریم که آنقدر باید عقب باشیم مگر ما در سطح کشورهای جنگ زده هستیم؟ نباید فراموش شود که انتخاب این افراد نا وارد هزینه‌های مالی بسیار بالایی هم دارد که در شلوغی و هرج و مرج وزارت فرهنگ و هنر اصلا به چشم نمی‌خورد ولخرجی‌های بی‌حساب باعث شده است گاهی اوقات دستمزد کارکنان تالار وحدت به موقع پرداخت نشود تالاری که هر روز میلیون‌ها تومان درآمد دارد. لازم به یاداوری است که در کشورهای دیگر برای تمام این شغل ها اجبارا فراخوان می‌گذارند تا بتوانند شخصی مناسب انتخاب کنند و از رفیق بازی جلوگیری شود.

انتصاب آقایان صفی پور و طالبی 2 فرد کاملا نا آشنا با موسیقی در راس تصمیم‌گیری برای ارکستر سمفونیک تهران، توسط وزارت فرهنگ و ارشاد توهین بزرگی است به پرویز محمود، حشمت سنجری، فرهاد مشکات و بنده.

اکنون به دو مورد اشاره می‌کنم؛

چرا از روی نادانی باید دو ارکستر داشته باشیم

نخست: مدیر عامل بنیاد رودکی با افتخار اعلام کردند که مبلغ زیادی به بودجه ارکسترها اضافه خواهد شد٬ حال این سوال مطرح می‌شود که اصلا چرا باید اضافه شود؟ در آبانماه 1394 در حضور آقای جلال مشفق بنده شخصا شاهد بودم که 2 تن از مسولان مالی بنیاد رودکی آقایان حسن سهرابی و پسندیده صریحا اعلام کردند که اگر ما به جای 2 ارکستر یک ارکستر داشته باشیم بودجه  کافی خواهد بود. چرا ما باید از روی نادانی 2 ارکستر داشته باشیم که هر دو واقعا ارکستر سمفونیک هستند و ماه‌ها دستمزدشان را پرداخت نکنیم. حتی کسی هم که اصلا به موسیقی وارد نباشد می‌تواند صرفا از روی دیدن و مقایسه عکس متوجه شود که ارکستر ملی همان ارکستر سمفونیک است.

در مورد این 2 ارکستر باید خدمتتان عرض کنم که در فروردین 1394 که بنده برای تشکیل ارکستر سمفونیک به ایران آمدم در همان ابتدای کار پیشنهاد کردم که  به دلایل مختلف از جمله مشکلات مالی و نداشتن امکانات لازم برای 2 ارکستر بهتر است یک ارکستر تمام وقت و بسیار حرفه‌ای  به نام «ارکستر سمفونیک ملی ایران» داشته باشیم که هم قطعات ارکستر ملی را اجرا کند و هم اثار بین المللی را. دستمزد اعضایش هم برای زندگی کافی باشد. نوازندگان ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی معمولان افراد مشترکی هستند، یعنی بیشتر نوازندگانی که در ارکستر سمفونیک هستند در ارکستر ملی هم نوازندگی می‌کنند.

وقتی مرادخانی زیر حرفش می‌زند

در اردیبهشت 1394، جناب آقای مرادخانی معاون محترم وزارت ارشاد بعد از چند جلسه متوالی در حضور آقایان جلال مشفق و بهرام جمالی مدیر عامل بنیاد رودکی با پیشنهاد من موافقت کردند و من با خوشحالی فراوان در 5 اردیبهشت 1394 در حضور تمام رسانه‌های ایران افتتاح ارکستر سمفونیک ملی ایران را اعلام کردم. ما با نام ارکستر سمفونیک ملی ایران  کارمان را شروع کردیم و به مدت درست 20 روز هم تمام کنسرت‌ها با حضور همین آقایان و معاون هنری با این اسم اجرا شد واغلب اساتید نیز تبریک گفتند ولی در تاریح 25 اردیبهشت ماه به هر دلیلی که خدا می‌داند بعد از  گذشت 3 هفته ناگهان آقای مرادخانی متناقضا اعلام کردند که ایشان با ادغام ارکسترها موافقت نکرده بودند و با نام ارکستر سمفونیک ملی ایران نیز موافق نبوده‌اند.

یعنی بعد از 20 روز. بنده بعد از این رفتار و برخورد متناقض قاعدتا می‌بایست ایران را ترک می‌کردم، ولی در آن زمان مصمم بودم که ایران را ترک نکنم و برای بازسازی با جان و دل از مشکلات چشم پوشی کنم ضمن اینکه همچنان بمن قول داده میشد که بزودی موانع و مشکلات مرتفع خواهند شد.

بعد از این تصمیم با تفاهم با جناب فخرالدینی ارکستر ملی افتتاح شد. ولی هر 2 ارکستر با شرایط بسیار دشوار از جمله نداشتن بودجه، نداشتن محل تمرین، دفتر کار و ده‌ها مشکل دیگر کارشان را تا به امروز ادامه دادند.

حذف پیانیست نابغه و جایگزینی‌اش با دوستِ آماتور

دوم: وزارت فرهنگ و ارشادی که در ظاهر از حمایت آهنگسازان صحبت می‌کند مبلغ بسیاربالایی را در آبانماه 1394 خرج ضبط آثار 12 اهنگساز ایرانی کرد که حاضر شده بودند بدون دریافت هیچگونه دستمزدی اثارشان را منتشر کنیم. چرا این اثار فراموش شده اند و وزارت ارشاد آنها را بایگانی کرده است؟  شاید به این دلیل که این آهنگسازان از طریق قرعه کشی انتخاب شده بودند و هیچکدام بر حسب اتفاق از رفقای این گروه پشت پرده نبوده‌اند.

خود من شاهد بودم که همین گروه در سال گذشته برای جشنواره فجر 1394 کنسرت ارشا کاویانی پیانیست بی نظیر و نابغه بین المللی ایرانی که در 16 سالگی با ارکستر سمفونیک لندن کنسرت داده و نامش باعث افتخار هر ایرانی باید باشد را مورد تایید قرار ندادند و یکی از دوستان آماتور خودشان را به جایش بخورد مردم دادند. البته این اقدام  فقط منحصر به یک مورد نبود.

گروهی که در زمان خاتمی جان گرفتند و همه‌چیز را به نام احمدی‌نژاد خراب کردند

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ «فرهنگ» و «ارشاد»ش را به دست یک گروه 5 یا 6 نفری سپرده که در زمان آقای خاتمی جان گرفتند، در زمان آقای احمدی نژاد به نام ایشان همه چیزها را خراب و ویران کردند و الان هم حدود 3 سال است که همچنان ادامه می‌دهند. این گروه که در تمام شوراهای دانشگاهی صداو سیما و غیره در مملکت رخنه کرده‌اند، فضایی به وجود آورده‌اند که برای اغلب افراد ضعیف حتی خیلی هم بی مناسبت نیست و احتمالا اعتراضی هم ندارند؛ چونکه کاری کرده‌اند که موزیسین‌ها سر دولت و دولت هم سر موزیسین‌ها کلاه میگذارد؛ البته به حساب مردم.

بنده باره شاهد بوده ام که اینها با مهارت بسیار، در خانه موسیقی ( یعنی سندیکای صنفی اهل موسیقی) ظاهرا از حق و حقوق موزیسین‌ها دفاع می‌کنند درصورتی که در شوراهای دولتی حق آنها را به نفع دولت پایمال می‌کنند. در کجای دنیا مسئولین یک سندیکا به طور دائم از جیب دولت می‌خورند؟

در کجای دنیا شخصی در سطح حمید رضا نوربخش را مدیر یک جشنواره بین المللی می‌کردند، آن هم بدون فراخوان. مگر ما آدم با سواد کم داریم؟
در کجای دنیا به اقای سریر اجازه می‌دهند چوب رهبری ارکستر جوانان را به دست بگیرد؛ در صورتی که ده‌ها جوان حرفه‌ای دیگر در تهران می‌توانستند این کار را به نحوی بهتر انجام دهند برای ما این اتفاقات خجالت آور است.

در غرب این کار نامش فساد است، چه از نظر وزرات فرهنگ و ارشاد و چه عمل مسئولانِ خانه موسیقی.

جالب اینجاست که قبل از انقلاب انتقاد کردن از مقامات و سیاست‌مداران دولتی بسیار مشکل بود و آدم سرو کارش به ساواک می‌افتاد اما انتقاد از هنر و هنرمندان مشکلی نداشت. ولی حالا بعد از انقلاب از رییس جمهور گرفته تا اغلب سیاست‌مداران، هر روز زیر باران انتقاد، چه به جا و چه بی جا هستند ولی کسی جرات نمی‌کند از این گروه مافیایی موسیقی که همه آنها را می‌شناسند و پشت سر از آنها سخن می‌گویند، انتقاد کند. آیا این تعجب آور نیست؟

محیط موسیقی بسیارکوچک است این گروه درست به سبک مافیا به عده زیادی باج میدهند. عده‌ای به خاطر این که جیره‌خوار این گروه بوده‌اند سکوت کرده‌اند و عده‌ای دیگر نیز، از این گروه که در اغلب شوراهای مملکتی رخنه کرده‌اند می‌ترسند. تنها برخی از جوانانِ با استعداد به مقابله با این گروه پرداخته‌اند که آنان هم به دلی نداشتنِ پشتوانه کار چندانی از پیش نبرده‌اند.

یکی از خدمات و مراسم بسیار حرفه‌ای که وزارت ارشاد برای هنرمندان برگزار می‌کند، مراسم تشییعِ جنازه، خاکسپاری، یادبود و گرفتن شب هفتم برای هنرمندان است. حتی در این مورد هم باید عضو مافیای این وزارتخانه باشی تا پس از مرگ چنین مراسمی برایت بگیرند. 2 سال پیش؛ از مرگ «لطفی منصوری» یکی ازکارگردان بزرگ دنیا و یک‌سال قبل از مرگ استاد بسیاربزرگ  آهنگسازی «هوشنگ استوار» حتی یادی هم نشد.

نگاهی به رزومه‌ی کاریِ علی رهبری

فارغ التحصیل هنرستان عالی موسیقی ملی در رشته موسیقی سنتی و غربی
فارغ التحصل آکادمی موسیقی و هنرهای زیبای شهر وین با دریافت نشان مخصوص آکادمی
دستیار رشته آهنگسازی در آکادمی وین در 24 سالگی
رئیس هنرستان عالی موسیقی ملی و کنسرواتوار تهران بعد از حسین دهلوی و مصطفی پورتراب در 25 سالگی
تنها ایرانی برنده مدال طلای مسابقات جهانی رهبری ارکستر در فرانسه و نقره در سوییس  در 29 و 30 سالگی
تنها ایرانی دعوت  شده به ارکستر فیلهارمونیک برلین در 30 سالگی و دستیار آقای «هربرت فون کارایان» در ارکستر فیلهارمونیک برلین
دعوت شده از طرف بیش از 120 ارکستر دنیا مانند؛ وین، برلین، زالسبورگ، پاریس، لندن، آمستردام، توکیو، تورونتو و مکزیکو

تنها ایرانی رهبر ثابت و میهمان ارکسترهای فیلهارمونیک بلگراد، فیلهارمونیک بروکسل و فیلهارمونیک چک
تنها ایرانی رهبر ثابت و مدیر هنری ارکستر  فیلهارمونیک بروکسل، فیلهارمونیک زاگرب، فیلهارمونیک مالاگا و ویرتووزی دی پراگا در پراگ
تنها ایرانی دارای بیش از 250 آلبوم موسیقی کلاسیک در بازار جهانی و 6 آهنگساز ایرانی
تنها ایرانی دارای بالاترین نشان هنری از کشورهای، اسپانیا، چک و اسلواکی و بلژیک

علی رهبری تا کنون در جشنواره‌های بسیاری در سطح جهان شرکت کرده است. از جمله‌ی این جشنواره می‌توان به جشنواره بهاری وین، تابستانی وین، زالسبورگ، لینس، پراگ، براتیسلاوا، هانور، مالاگا، یوهانس بورگ، پرتوریا، بوداپست، مادرید، بارسلونا، بزانسون،مونت کارلو، مانتون، نانت، پالرمو،زاگرب، برنو، کراکا، لیدس، ژنو، هونگ کنگ، کاراکاس، مکزیکوسیتی، درسدن، بروکسل، فلاندرن و چندین جشنواره دیگر می‌توان اشاره کرد.