جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ آبان ۱۳۹۵ - ۰۲:۱۴

ماجرای «حُر» شدن گنده لات تهران +تصاویر

یک روز حاج میرزا عبدالعلی تهرانی(پدر مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی) از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری یزدی بر سر قبر طیب می‌رود و همانجا گفته بود او کسی بود که طیب از مادر زاده شد و طیب از دنیا رفت.
کد خبر : ۳۳۲۵۴۴
صراط: یک روز حاج میرزا عبدالعلی تهرانی(پدر مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی) از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری یزدی بر سر قبر طیب می‌رود و همانجا گفته بود او کسی بود که طیب از مادر زاده شد و طیب از دنیا رفت.

به گزارش مشرق، حاج قاسم نظیفی متولد 1320 از تهران در سن 21 سالگی اقدام به تاسیس انتشارات اسلامی در بازار بین‌الحرمین کرد. در طول این دوران با بزرگانی چون شهید مطهری، علامه جعفری و آیت‌الله مهدی الهی قمشه‌ای مرتبط بود و آثار و تألیفات این عزیزان و سایر بزرگان را تولید و منتشر کرد. این فعال قرآنی به علت فعالیت‌های سیاسی از جمله توزیع رساله امام خمینی(ره) بازداتش شد و جواز کسب وی در سال 1356 توسط ساواک باطل شد.

برخی از آثار منتشر شده توسط نظیفی عبارتند از: ترجمه المنجد، فرهنگ المعجم الوسیط، المعجم المفهرس الالفاظ القرآن الکریم، دعاهای قرآنی، فضیلت در زندگی با قرآن، نمونه بیانات در شان نزول آیات، تفسیر آسان، تفسیر محقق و ده‌ها عنوان کتاب دیگر در حوزه علوم قرآنی.

به پیشنهاد وی قرآن کریم با رسم الخط ایرانی توسط مرحوم مهدوی نگارش شد و تا کنون در قطع‌های مختلف و قریب به 30 مدل چاپ و منتشر شده است.
 
چه کسی بر پیکر طیب نماز خواند/ ماجرای «حُر» شدن گنده لات تهران 
 
حاج قاسم در کنار مقام معظم رهبری در نمایشگاه کتاب سال 1392

حاج قاسم در مورد ارتباطش با مقام معظم رهبری این گونه می‌گوید: بنده از سال 45-46  با حضرت آقا آشنا شده‌ام. ما وقتی به مشهد می‌رفتیم، حتماً برای نماز و منبر ایشان به مسجد امام حسن علیه‌السّلام می‌رفتیم. آن وقت‌هایی هم که ایشان در تهران سخنرانی داشتند -مثلاً در هیئت انصار- باز به مجالس ایشان می‌رفتیم. این آشنایی ما با حضور یک دوست مشترک بیشتر شد. رهبر انقلاب دوستی داشتند به نام حسن آقای تهرانی. حسن آقا از دوستان قدیمی آقا بود و هر وقت به مشهد می‌رفت، خدمت ایشان می‌رسید. آقا هم هر وقت به تهران تشریف می‌آوردند، با آقای تهرانی دیداری داشتند. خیلی با هم صمیمی بودند. من به واسطه‌ی آقای تهرانی با آقا آشناتر شدم. آقای تهرانی در دفتر «کانون انتشار» بود. در کانون انتشار  سه چهار نفر از دوستان معمولاً دور هم جمع می‌شدند. ما هم بعضی مواقع خدمتشان می‌رسیدیم.

حال که ایام شهادت «طیب حاج رضایی» فرا رسیده است. پیرامون این موضوع با او به گفتگو نشسته‌ایم:
 
چه کسی بر پیکر طیب نماز خواند/ ماجرای «حُر» شدن گنده لات تهران 

* دسته عزاداری امام حسین

طیب قبل از آغاز نهضت امام خمینی در 15 خرداد 1342 به دلیل کارهای خیری که انجام می‌داد، شهره بود. علاوه بر این طیب در زمان عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)، دسته‎جات بزرگ سینه زنی راه اندازی می‌کرد و مراسم روضه خوانی برپا می‌کرد. محل عزاداری هم در محله سوهان‌پز خانه و باغ فردوس که در مولوی قرار داشت صورت می‌گرفت. خیلی هم مجلل محله را طاق نصرت می‌زدند. علاقه و عشق خاصی هم به امام حسین(ع) داشت؛ به نظر من هم این عشق و علاقه بود که باعث نجات طیب شد.

این برگزاری دسته عزاداری آن زمانی که هم طیب به قول معروف گنده‌لاتی برای خودش بود راه انداخته بود. از میدان قیام (میدان شاه سابق) راه می‌افتاد و حضور جمعیت تا چهار سیروس ادامه داشت. این جمعیت به سمت گلوبندک می‌رفت و از آن طرف به سمت میدان قیام باز می‌گشت. اکثر دسته جات و هیئت‌ها هم با آقای طیب همکاری می‌کردند. این هم دلیل داشت، آقای طیب ظاهر و باطنش یکی بود. کامل بی‌آلایش و صاف و پاک با مردم برخورد می‌کردند.

آنقدر در اجرای برنامه روضه خوانی تاکید داشت که اگر فردی پس از اتمام برنامه به محل می‌رسید و ناهار هیئت تمام شده بود؛ آقای طیب به هر تعداد از افراد پول نقد به میزان ده تومان، می‌داد که برای خود ناهار تهیه کنند.
 
چه کسی بر پیکر طیب نماز خواند/ ماجرای «حُر» شدن گنده لات تهران

* ماجرای بیست هزار تومان

در حزب موتلفه اسلامی فردی به نام آقای اسماعیلی بود. کار اصلی او در قسمت تلفخانه حزب بود. منزل آقای طیب در محله سوهان‌پز خانه(محله‌ای بین میدان مولوی تا دروازه غار تهران) بود. آقای اسماعیلی در دوره طیب جزو نوچه‎های او به حساب می‌آمده است.

برای خود من تعریف می‌کرد که یک روز همراه طیب داشتیم از محله عبور می‌کردیم که دیدیم اسباب و اثاثیه یک خانم کنار کوچه ریخته شده است. آن روزها مردها؛ خانم‌ها را به نام «آبجی» صدا می‌کردند. طیب که آن خانم را در آن وضعیت می‌بیند، جلو می‌رود و می‌گوید آبجی مشکل چیه؟ چرا اسباب و اثاثیه‌ات گوشه کوچه ریخته شده؟ آن خانم گفت: پول اجاره ندارم؛ صاحبخانه وسایلم را به کوچه ریخته است. طیب به جلوی درب خانه صاحبخانه می‌رود و با او صحبت می‌کند. همانجا بیست هزار تومان (که در آن زمان پول زیادی به حساب می‌آمد و همه کس جرات گذشت از این مقدار پول را نداشت) را به صاحبخانه داد تا آن خانم به زندگی‌اش برگردد.
 
* نمی‌توانم جواب مادرش زهرا را بدهم

طیب در میدان تره بار تهران حجره داشت. زمانی که کودتای 28 مرداد 1332 انجام شد؛ طیب هم جزو مخالفین مصدق و از طرفداران بازگش شاه به ایران بود. البته این نکته را هم بگویم که طیب هیچ با شعبان جعفری (شعبان بی مخ) آبش توی یک جوی نرفت. اصلا شعبان را قبول نداشت. اما در 28 مرداد به همراه هفت کچلون، حسین رمضون یخی و ... جزو مخالفین مصدق بود.

بعد از اینکه شاه به ایران بازگشت، مجوز واردات موز را به طیب اهدا کرد. اما بعد از این واقعه تا آغاز قیام 15 خرداد 42 حدود ده سال فاصله بود. در این مدت طیب کم کم تغییر کرد. یعنی مُتِنَبه و آگاه شده بود که مسیرش اشتباه است.   

در جریان قیام 15 خرداد هم رژیم طاغوت به او پیشنهاد داد تا به مانند کودتای 28 مرداد برای سرکوب مردم به خیابان‌ها بیاید. اما طیب در جواب گفته بود ما با روحانیت مخالفت نمی‌کنم. بعد هم وقتی از او خواستند که مقابل امام خمینی بایستد، آن حرف معروف را گفته بود که: نمی‌توانم جواب مادرش زهرا را بدهم.‌
 
چه کسی بر پیکر طیب نماز خواند/ ماجرای «حُر» شدن گنده لات تهران 
 
*شکنجه در زندان شهربانی

اوضاع امنیتی در آن روزها بسیار سخت و خطرناک بود. مردم همگی وحشت داشتند که چه اتفاقی قرار است بیفتد. یک پاسبی در آن منطقه حضور داشت که به نام «حسین جوجو» مشهور بود. یک روز دو نفر از بازاری‌های تهران به نام اسدالله تجریشی و عباس عصار به همراه همین حسین جوجو برای دیدن طیب به زندان شهربانی رفته بودند. اینها تعریف می‌کردند؛ طیب آنقدر شکنجه شده بود که بی هوش بر روی زمین افتاده بود. اینها مقداری سیب برای طیب برده بودند. با شیشه نوشابه این سیب‌ها را له کرده بودند و آب سیب را با زحمت به گلوی طیب ریخته بودند. مقداری هم او را ماساژ داده بودند تا طیب به هوش آمده بود.

* کینه نصیری
 
نعمت الله نصیری نسبت به آقا طیب بغض و کینه داشت. ماجرای این کینه هم از این قرار بود که در میدان مولوی بیمارستانی بود که بعدا تبدیل به زایشگاه فرح پهلوی شد. شاه برای عوام فریبی، فرح را برای زایمان به آن بیمارستان برده بود. ولیعهد که به دنیا آمد، شاه برای دیدار همسر و پسرش به آن بیمارستان آمده بود. طیب هم کل بیمارستان و اطراف آنجا را قرق کرده بود و آذین بندی کرده بودند. آقای طیب ظرف اسپند را به دست داشته و وقتی شاه می‌آید برا او اسپند و دود می‌کند و در نهایت ظرف اسپند را به نصیری می‌دهد و خود به همراه شاه وارد بیمارستان می‌شود. این کار طیب باعث شد که نصیری کینه او را به دل بگیرد. حتی در دادگاه نصیری خطاب به طیب گفته بود که بلای سر تو خواهم آورد که تا به حال بر سر کسی نیاورده‌اند.

* نصب عکس امام خمین بر پرچم امام حسین

شهید مهدی عراقی و همچنین شیخ باقر نهاوندی که البته او طرفدار مصدق بود، روی طیب خیلی اثرگذار بودند. آقای نهاوندی واعظ منبری‌های روضه طیب بود. علاوه بر اینها پس از کودتای 28 مرداد طیب به دلیل همنشینی با مردم متوجه این موضوع شدند که مردم از رژیم نارضایتی دارند. اوضاع داخلی و روی کارآمدن شخصیت‌هایی که وابستگی آنها به آمریکایی‌ها و فرقه بهائیت دلیل مهم نارضایتی مردم بود.
 
چه کسی بر پیکر طیب نماز خواند/ ماجرای «حُر» شدن گنده لات تهران 

یادم هست که روز سوم عاشورا که دسته سینه زنی از مسجد حاج ابوالفتح آغاز شد، اعتراضات و شعار دادن‌ها شروع شد. همان روز بود که حاج مهدی عراقی با مرحوم طیب صحبت کرد و تصاویر امام خمینی را بر روی علم و پرچم‌های هیئت نصب نمودند.

به نظر من طیب به دنبال فرصتی بود که خطای خود در کودتای 28 مرداد را جبران کند و در 15 خرداد 42 بهترین فرصت برای این کار بود. او با کار خود را در دادگاه مردم روسفید کرد.

* مزد عزاداری طیب

مرحوم دو دوست به نام‌های «احمد مجید» و «حاج اکبر گیلگیلی» داشت. اینها افراد سرشناسی بودند. یک روز بین این دو بحثی در مورد شهادت آقای طیب شد. یکی از آنها در جواب فرد دیگر می‌گوید: امام حسین(ع) مزد عزاداری یک شب طیب را داد که آن هم شهادت بود. با شهادت طیب خیلی از مردم ناراحت شدند. چون او فردی لوطی مسلک، داش مشتی و آزاده بود.
 
چه کسی بر پیکر طیب نماز خواند/ ماجرای «حُر» شدن گنده لات تهران 

* طیب مانند حُر شد
 
یکی از رفقا تعریف می‌کرد که یک روز داشتم از خیابان لاله‌زار عبور می‌کردم. کافه‌ای در آنجا وجود داشت به نام «کافه کرامت» که در حال حاضر به پارکینگ تبدیل شده است. آن کافه پاتوق مرحوم طیب بود.  
این دوستان می‌گفت آن روز طیب جلوی کافه ایستاده بود و ما را موقع عبور از آنجا دید. با یکدیگر سلام و احپوالپرسی کردیم. طیب آنچنان دست مرا فشار داد که احساس کردم آهن به دست دارد. طیب به این آقا می‌گوید: به همراه من به کافه می‌آیی؟ این آقا می‌گوید: به شرطی می‌آیم که چیزی(منظور مشروبات الکی) جلوی من نخوری. طیب هم قبول می‌کند.

وقتی وادر کافه می‌شوند و پشت میز می‌‎نشینند؛ گارسون به مانند عادت همیشه میز جلوی آنها را کاملا می‌چیند. طیب به این آقا می‌گوید: فلانی دوست دارم که شما مرا نصیحت کنید. بعد از تعارف تیکه و پاره کردن؛ این آقا جریان حُر را برای طیب تعریف می‌کند. خب حُر از شجاعان و جنگجویان عرب بود. او اولین کسی بود که جلوی سپاه امام حسین را گرفت و دل اهل بیت را لرزاند. اما وقتی به امام حسین رسید و مظلومیت ایشان را دید متحول شد و به سپاه امام پیوست. حالا طیب که خودش اهل هیئت و روضه بود، جریان حُر را شنیده بود اما وقتی خدا بخواهد آدم را متحول کند این گونه کار می‌کند. طیب همانجا بطری مشروب را می‌شکند و می‌گوید: خدایا پاکم کن. از آن آقا می‌پرسد که من هم می‌توانم متحول شوم؟ از همانجا جریان تغییر او شروع می‌شود.
 
چه کسی بر پیکر طیب نماز خواند/ ماجرای «حُر» شدن گنده لات تهران 
 
حاج قاسم نظیفی
 
* نماز میت بر پیکر طیب

بعد از شهادت طیب، مراسم‌های ختم متعددی برای او در تهران برگزار کردند. حتی من شنیدم که حضرت امام هم سپرده بودند برای طیب مراسم فاتحه خوانی برگزار کرده بودند. اما جالب است بدانید که یک روز حاج میرزا عبدالعلی تهرانی(پدر مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی) از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری یزدی بر سر قبر طیب می‌رود و همانجا گفته بود او کسی بود که طیب از مادر زاده شد و طیب از دنیا رفت.

یادم هست یک روز که در یکی از انتخابات‌ها، من پای صندوق نشسته بود. مرحوم طاهری خرم آبادی به همراه حاج آقا مرتضی تهرانی برای رای دادن به آنجا آمدند. همانجا من از حاج آقا مرتضی تهرانی جریان این صحبت را پرسیدم که آیا این حرف صحت دارد؟‌ ایشان فرمودند: پدر من بر جنازه طیب نماز میت خواند. وقتی این صحبت را شنیدم به صحت آن حرف پی بردم.

*دعا کن خمینی سعادتمند شود

زمانی که حضرت امام به ایران بازگشتند، ایشان برای زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) به شهرری می‌روند. به هر صورت یکسری از افراد هم برای حفظ جان امام همراه ایشان می‌روند. وقتی که زیارت بازمی‌گردند یکی از محافظ‌ها به نام سید ابوالفضل کاظمی می‌گوید: من می‌خواهم برای فاتحه خوانی بر سر قبر طیب بروم. آن زمان حرم سیدالکریم به این وسعت نبود. خادمین حرم او را راهنمایی می‌کنند و بر سر قبر طیب می‌برندش. وقتی آنها فاتحه خوانی می‌کردند؛ حضرت امام رو می‌کنند به شهید مهدی عراقی و مطلبی را در گوش او می‌گویند.

بعد از این ماجرا سید ابوالفضل می‌گوید یک روز جریان حرف توگوشی امام به ایشان را از حاج مهدی پرسیدم. او گفت: امام خطاب به طیب فرمودند: تو که سعادتمندی شدی، دعا کن خمینی هم سعادتمند شود.