پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۳

نرگس آبیار:‌ من فیلمساز صلحم نه ضد جنگ!

نرگس آبیار که فیلم جدیدش با نام «نفس» بر پرده‌ی سینماهاست، تاکید می‌کند که برای ساخت فیلم تازه‌اش سوار بر موج موفقیت «شیار 143» نشده و از آنجا که خیلی‌ها منتظر بودند او یک "شیار" دیگر بسازد سراغ کاری متفاوت رفته است.
کد خبر : ۳۳۲۲۶۹
نرگس آبیار:‌ من فیلمساز صلحم نه ضد جنگ!
صراط: نرگس آبیار که فیلم جدیدش با نام «نفس» بر پرده‌ی سینماهاست، تاکید می‌کند که برای ساخت فیلم تازه‌اش سوار بر موج موفقیت «شیار 143» نشده و از آنجا که خیلی‌ها منتظر بودند او یک "شیار" دیگر بسازد سراغ کاری متفاوت رفته است.

کارگردان فیلم «نفس» که در این فیلم تلاش کرده ثابت کند ساخت «شیار 143» اتفاقی نبوده است، به بهانه اکران فیلم جدید خود به همراه اصغر نژادایمانی به خبرگزاری ایسنا آمد و در گفت‌وگویی از برخی حاشیه‌های پیرامون «نفس» و همچنین صحبت‌های قبلی‌اش، سخن گفت.

آبیار در این مصاحبه درباره‌ چگونگی ساخت «شیار 143»، تقسیم‌بندی فیلمسازان ضد جنگ و دفاع مقدسی صحبت و خاطرنشان کرد که فیلمساز صلح است.

مشروح این گفت‌وگو را در اینجا می‌خوانید:

گفت‌وگو را با یکی از صحبت‌های چند وقت قبل خودتان شروع می‌کنیم که در جایی گفته بودید نمی‌خواهید جزو طبقه‌بندی "ارزشی" قرار بگیرید  و بعد از آن حتی آقای حاتمی‌کیا هم به نوعی به حرف شما واکنش نشان دادند. دلیل این حرف چه بود و اصلاً ارزشی بودن را چطور تعریف می‌کنید؟

آبیار: اصل موضوع به اینجا برمی‌گشت که در یک رسانه، خبری منتشر شده بود که علاوه براینکه مطالبش صحت نداشت، به شکلی کنایه‌آمیز از واژه‌ی ارزشی استفاده شده بود، یعنی به شکلی که انگار من گفته‌ام فیلمنامه‌ای را برای ساخت داشته‌ام اما هیچ نهادی برای کار جلو نیامد. در حالی که اصلاً من چنین قصدی نداشتم و «نفس» را با همکاری بنیاد سینمایی فارابی و شرکت «نور تابان» آن هم با بودجه‌ای به اندازه‌ی بودجه‌ی یک فیلم آپارتمانی ساختم. همین اتفاق باعث شد که احساس کنم تعریف درستی از واژه‌ی "ارزشی" وجود ندارد و نمی‌شود که خبرهایی منتشر شود و از من دائم به عنوان کسی که منتظر است هزینه‌ی ساخت فیلمش را نهادهای خاصی بدهند یاد شود.

البته این را هم بگویم که این اتفاق در حالی بوده که از بخش خصوصی پیشنهادهای زیادی برای مشارکت در ساخت فیلم‌ام داشتم و الان هم رایزنی‌های زیادی می‌شود، اما درباره‌ی آنچه پیش آمد فکر کردم اگر قرار است از این واژه استفاده‌ی کلیشه‌ای شود، بهتر است درباره‌ی من نباشد و بهتر است که آدمی ارزشی باشیم تا فقط یک عنوان را همراه داشته باشیم.

فکر می‌کنید در ساخت فیلم «نفس» حاشیه‌های مثبت و منفی «شیار143» که البته بیشتر هم مثبت بود، روی کار شما تأثیر داشت؟

آبیار: قطعا اگر تأثیر داشت «نفس» را نمی‌ساختم. «نفس» متفاوت از «شیار 143» است و آن فضای ملودرام و تراژیک به آن شکل  در «نفس» وجود ندارد. می‌توانم بگویم «نفس» خیلی فیلم آوانگارد و خاص‌تری است. کلا دوست دارم در فیلمسازی‌ام مسیرهای دیگری را امتحان کنم و ترجیح می‌دهم آثارم متفاوت از هم باشند. «نفس» اگرچه با «شیار143» تفاوت دارد، اما به نوعی ادامه‌ی راه آن هم است به شکلی که تخیل و فانتزی و نگاه به جهان کودک با جزئیات زیاد در آن لحاظ شده است.

بنابراین به صراحت می‌گویم که بر موج موفقیت «شیار143» سوار نشدم و از این جهت هم سود کردم، چون کسانی که فکر می‌کردند «شیار 143» یک اتفاق بوده و شاید عناصر دیگری در ساخت آن دخیل بوده است، حالا دیگر با ساخت فیلم «نفس» می‌دانند آن کار یک اتفاق نبوده و من قرار است مسیر فیلمسازی خود را اگر خدا بخواهد، خیلی محکم و با یقین  بیشتر نسبت به گذشته و با جهان‌بینی خاص خودم دنبال کنم.

آیا نگرانی از تکرار «شیار 143» شما را به سمت مسیر دیگری در فیلمسازی برد؟

آبیار: نه، نگرانی برایم وجود نداشت. مسأله این بود که فکر می‌کردم در این مقطع زمانی، رمانی به نام «نفس»‌نوشته‌ام و باید آن را بسازم، چون هم حال ساختن آن را دارم و هم حالم برای ساختنش خوب است. اصلاً جایزه‌ی من برای «نفس» همین است که آن را ساختم و همین کارها هستند که مرا برای ساخت فیلم جلو می‌برند؛ اینکه قبلا چه کرده‌ام و چه می‌کنم مهم نیست اینکه کار متفاوت انجام دهم اهمیت دارد. حتی خیلی برایم مهم نیست که از یک پلان فیلم‌ فهمیده شود من آن را ساخته‌ام یا یک کارگردان دیگر. هیچ کدام این‌ها برایم امتیاز محسوب نمی‌شود، چون من پس از دو سال آدم دیگری شده‌ام و باید نگاهم نیز عوض شده باشد، به همین دلیل این سوژه‌ها و فیلم‌هایم هستند که مرا وادار به ساختن فیلم می‌کنند.

حالا که حرف از «شیار 143» است درباره‌ی اظهارنظر اخیر مریلا زارعی هم صحبت کنید که به شکلی گفته شده که فیلم را بیشتر ایشان ساخته‌اند.

آبیار: فکر می‌کنم کارنامه‌ی هر کس نشان می‌دهد چه کرده است. من پس از «شیار143»، «نفس» را ساختم و فکر می‌کنم برای همه مشخص باشد که کارگردان ممکن است برای ساخت یک فیلم چه نقشی داشته باشد. با این حال زمان خیلی چیزها را روشن کرده و می‌کند.

 آقای نژادایمانی با توجه به مقطع تاریخی فیلم چه حساسیت‌ها و مشکلاتی در طراحی صحنه «نفس» داشتید؟

نژاد ایمانی: اول این را بگویم که بخش زیادی از پذیرش این کار شخصی است، چون بیشتر دوست دارم در فرصت کوتاهی که در زندگی دارم و  برای آن هم ارزش قائلم، کاری را انجام دهم که در آن با چالشی جدی مواجه شوم تا کارهایی که از عهده‌ی‌ دیگران هم برمی‌آید. ضمن اینکه علاقه‌ی ویژه‌ای هم به فیلمنامه «نفس» پیدا کردم. اما در پاسخ به سوال شما باید گفت، در «نفس» اگر نگاه عمیق‌تری به فیلمنامه داشته باشیم، می‌بینیم دو مخاطب وجود دارد؛ یک گروه که آن دوران (سال‌های قبل از جنگ) را ندیده و یک گروه که آن مقطع برایش نوستالژی است و با این فیلم اتمسفر آن زمان را دوباره تجربه می‌کنند. بنابراین طراحی صحنه در این فیلم فقط فراهم کردن لوکیشن و آکساسوار نبود بلکه قرار بود فضا خیلی دقیق و درست باشد تا حس آن زمان به طور کامل به مخاطب القا شود و روح زمانه‌ی خود را دنبال کند. این برای من یک چالش بزرگ بود و از خانم آبیار ممنونم که چنین فرصتی را برایم ایجاد کرد.

 فراهم کردن تمام جزئیات برای نشان دادن آن مقطع زمانی فیلم، باید کار سختی بوده باشد. چقدر با محدودیت روبرو بودید آن هم با توجه به امکانات سینمای ایران که حتی آرشیو درستی هم وجود ندارد؟

نژادایمانی: من به این‌ها سختی نمی‌گویم بلکه از نظر من کار بی‌نتیجه، سخت است. وقتی تلاشت واقعی باشد تمام دنیا دست به دست هم می‌دهند تا به نتیجه  برسی. دراین‌باره می‌توانم حتی به این اشاره کنم که من دنبال یک اکسسوار ویژه بودم و به طور معجزه‌آسایی یک روز که به شاهرود رفته بودیم، خیلی اتفاقی مغازه‌ای را دیدیم که پس از 30 سال باز شده بود تا صاحبانش تازه ببینند اجناس آنجا را چه کنند. در همان مغازه حدود هشت میلیون تومان خرید کردیم آن هم اجناسی که مثلاً هر کدام قیمت کمی مثل هزار تومان داشتند و می‌توانید تصور کنید که چقدر جنس از آنجا خریدیم. این اتفاق چیزی شبیه معجزه و نتیجه‌ی حس خوبی بود که بین تیم سازنده وجود داشت، چون اراده‌ی گروه بر این بود که این فیلم به بهترین شکل و با دقیق‌ترین جزئیات ساخته شود.

خانم آبیار شما هم از همکاری با آقای نژادایمانی و طراحی صحنه بگویید که در جشنواره‌ی فجر هم کاندیدا شدند.

آبیار: ایشان خیلی درست اشاره کردند که پروژه‌ی «نفس» همدلانه ساخته شد و اگر این همدلی نبود به نتیجه نمی‌رسیدیم، به ویژه در بخش طراحی صحنه، چون همان‌طور که گفتم بودجه‌ی فیلم بسیار اندک و به اندازه‌ی یک فیلم آپارتمانی بود و ما با توجه به تعداد روزهای فیلمبرداری و تعدد لوکیشن‌هایی که برای کار داشتیم، پروژه‌ی سختی را انجام دادیم. ضمن اینکه آماده کردن تمام ریزه‌کاری‌هایی که در فیلم وجود دارد سخت بود و آقای نژادایمانی‌ در طول این مدت به هیچ وجه غیبت نداشت و آنقدر نگاهش به نگاه من نزدیک بود که همه چیز را همان‌طور که من می‌خواستم، حتی گاهی بدون آنکه بگویم، آماده می‌کرد.

یکی از نکات خاص فیلم روایت آن در یک فضای رئال و انیمیشن است. از آنجا که بودجه‌ی ساخت انیمیشن معمولا بالاست و از طرفی هم می‌گویید هزینه‌ی ساخت فیلم به اندازه‌ی یک فیلم آپارتمانی است، چه هزینه‌ای برای این بخش صرف شده است؟

آبیار: این انیمیشن یک بعدی بود و اتفاقاً درباره‌ی این بخش از کار با آقای نژادایمانی که  دستی هم در هنر نقاشی دارد، خیلی بحث داشتیم تا کارمان به نگاه کودک نزدیک باشد. کودک فیلم «نفس» به نقاشی کشیدن علاقه دارد و یکی از آرزوهایش نشان دادن نقاشی‌هایش در تلویزیون است و ما سعی کردیم از همین سبک نقاشی‌های کودکانه استفاده کنیم و پرسپکتیوی را در آن استفاده کردیم که معصومانگی به همراه بیاورد. درباره‌ی هزینه‌ها هم یک برآوردی داشتیم ولی برخلاف روال معمول، هزینه‌هایمان کمتر از براورد شد. این انیمیشن را هم پس از فیلمبرداری آماده کردیم البته دوست داشتم همزمان ساخته شود ولی از آنجا که خیلی وسواس داشتیم تا از فیلم بیرون نزند و مثل یک وصله‌ی ناجور نباشد به بعد از زمان فیلمبرداری موکول کردیم و یکسری ایرادات کلی هم پس از جشنواره فجر برطرف شدند.

استفاده از انیمیشن ممکن است فیلم را در ژانر کودک بگنجاند در حالی که «نفس» بیشتر برای قشر سنی بزرگسال است. خودتان دسته بندی خاصی را برای فیلم قائل هستید؟

آبیار: این فیلم بیشتر درباره‌ی کودکی است که در جستجوی آگاهی است و به نوعی یک ادای دین به کتاب و سینما محسوب می‌شود. «نفس» حرف‌هایی برای گفتن دارد و می‌بینیم آگاهی‌هایی که کودک از طریق داستان‌های پدر، تجربه‌ی دنیای اطراف یا کتاب خواندن به دست می‌آورد به او رنج می دهد، مثل رنجی که از آگاهی ناشی از خواندن داستانی در یک روسپی خانه به دست می‌آورد و باعث می‌شود حتی کتاب را به رودخانه بیندازد. در واقع در فیلم خیلی پارادوکسیکال هم کتاب را ستایش می‌کنیم و هم نقد می‌کنیم. این فیلم در قالب لایه‌های زیرین و با تم خاصی که دارد بدون اینکه تصمیم به حرف زدن داشته باشد حرف‌هایی را مطرح می‌کند که ممکن است تراژیک یا ملودرام باشد. این در حالی است که در هیچ کدام از فیلم‌هایم دنبال گفتن حرف‌های بزرگ نیستم و فکر می‌کنم جزئیات باید قصه را جلو ببرد و قضاوتی را برای خود خواننده به همراه داشته باشد بدون اینکه من به عنوان کارگردان بخواهم چنین کاری کنم.

شما با «نفس» وارد فضایی از سینما شدید که مدعیان زیادی دارد؛ مدعیانی که البته در چند سال اخیر کم کار شده‌اند. فکر می‌کنید، نسل جدید فیلمسازان حوزه‌ی دفاع مقدس قرار است این حوزه را وارد فضای دیگری کنند؟

آبیار: به نظر من مشکل فیلم‌های دفاع مقدسی تاکنون این بوده که خیلی فرامتنی هستند و یک بیننده‌ی خارجی نمی‌داند که چه می‌بیند، به همین دلیل سینمای جنگی ما جهانی نشده است چون بر اطلاعات ما بر جنگ متکی است در حالی که «شیار143» از جمله فیلم‌هایی است که اطلاعاتی را از تاریخ و زمان وقایع مختلف ارائه می‌دهد و همه چیز برای بیننده‌ای که اطلاعاتی از آن زمان ندارد واضح است. «شیار143» در جشنواره‌های جهانی زیادی جوایز متعدد گرفت.

 البته این را اضافه کنم که در تاریخ سینمای دفاع مقدس فیلم‌های خوب هم داشته‌ایم، اما در کنار آن فیلم‌های بد هم داشته‌ایم. در این سال‌ها کارگردان‌هایی مثل ابراهیم حاتمی‌کیا و زنده‌ یاد رسول ملاقلی پور بوده‌اند که یادم می‌آید وقتی آن سال‌ها فیلم «از کرخه تا راین» یا «دیده‌بان»را دیدم، زندگی‌ و نگاهم عوض شد چون غربت، غم و معصومیتی در فیلم‌ها بود که مرا با خود درگیر کرد. این‌ها فیلم‌های ماندگار تاریخ سینمای ایران هستند، اما خیلی فیلم‌ها هم بوده‌اند که با نگاهی تک بعدی و حرف‌های غلو شده و غیرقابل باور ساخته شدند و مخاطب را پس زدند، چون انگار با نگاه واقعی به جنگ نبودند.

شاید یک دلیلش این بوده که آن زمان نیاز به چنین فیلم‌هایی که ضد جنگ باشند، احساس نمی‌شد.

این هم می‌تواند درست باشد چون شرایط آن روزهایی که جنگ بود چیز دیگری را می‌طلبید، اما الان وضع  فرق کرده و دیگر به دنبال آن نگاه قهرمان‌پروری و روایی صرف نیستیم و بیشتر نگاه واقع‌گرا است که مورد استقبال قرار می‌گیرد.

 البته ای کاش واژه‌هایی مثل "ضد جنگ" را حذف کنیم. ما به عنوان کشوری که در یکصد سال گذشته طولانی‌ترین جنگ را داشته‌ایم، چرا نباید تبعات جنگ را و کودکان و خانواده‌ها و پسران جوان‌مان را که پرپر شده‌اند نشان دهیم؟ چرا اگر چنین فیلمی با این تبعات بسازم می‌گویند ضد جنگ ساخته‌ای؟ من معتقدم اگر فیلمی ساخته شود که مخاطب را ویران کند و بعد از سالن بیرون بفرستد دیگر ضد جنگ نیست، بلکه ضد هنر و ضد انسانیت است. وظیفه‌ی هنر این است که آدم‌ها  را بسازد و آن‌ها را به سمت پیراستگی درونی و رستگاری حرکت دهد. اگر قرار باشد فیلمی این‌ ویژگی‌ها  را نابود کند، دیگر به آن فیلم نمی‌گویم. به همین دلیل فکر می‌کنم تعریف درستی از فیلم‌های این حوزه نشده و به محض اینکه در یک اثر به تبعات جنگ پرداخته می‌شود، می‌گویند ضد جنگ است. در حالی که من فیلساز ضد جنگ نیستم، ‌فیلمساز صلح هستم.

یک نکته‌ی قابل تامل در فیلم «نفس» وفاداری تاریخی آن از نظر دیالوگ‌ها، طراحی لباس و شخصیت‌ها است، یعنی فیلم هم در زمینه هنری توجهات لازم را داشته و هم در بخش تاریخی مقطعی را به طور دقیق نشان داده که می‌تواند بخشی از هویت تاریخی این مملکت را ثبت کند . شما به عنوان کارگردان بیشتر می‌خواستید زمینه هنری کارتان بی‌نقص باشد یا اینکه فقط می‌خواستید همان هویت‌ تاریخی را ثبت کنید؟

  نژادایمانی: چون به طراحی لباس و صحنه اشاره شد ابتدا بگویم که شخصا فکر می‌کنم اگر درباره‌ی گذشته‌ی دورتری می‌خواستیم فیلم بسازیم شاید کارمان ساده‌تر بود، چون مدعیان زنده نداشت که بخواهند مقایسه کنند. به هر حال خیلی چیزها دست ما نیست و نمی‌توانیم به آن‌ها بپردازیم، چرا که تغییرات زیادی صورت گرفته است و اگر امکان بهتری داشتیم، می‌توانستیم به جزئیات به شکل بهتری بپردازیم. با این حال تلاش کردم هیچ بخشی از رمان «نفس» را فدا نکنم تا همه چیز به همان شکل در فیلم پیاده شود. نکته‌ی مهم دراین‌باره این است که ما می‌خواستیم از یک برهه‌ای از تاریخ یک اثر بصری بسازیم که بخشی از تماشاگران فیلم آن را دیده‌اند، به همین دلیل باید به نکات مهمی که آن‌ها با او ارتباط دارند اشراف داشته باشیم تا مخاطب هم ارتباط برقرار کند. ضمن اینکه یک نکته‌ی مهم اتمسفر فیلم است و برای رسیدن به حال و هوای آن روزها سعی کردیم حتی در صورت لزوم در دیالوگ‌ها تغییراتی ایجاد کنیم که به آن زمان نزدیک شود. در این موضوع مخاطبی را که آن دوره را ندیده است هم درنظر داشتیم چون معتقد بودیم اگر یک اشتباه کوچک اتفاق بیفتد و دو مخاطب هم از دست برود در اکران طولانی مدت، به تعداد خیلی بیشتری تبدیل می‌شود.

آبیار: دو مسئله‌ای که در سوال به آن اشاره شد، آنقدر به هم چفت شده‌اند که نمی‌توانم از هم جدا کنم. چون این طراحی صحنه اینقدر بخشی از فیلم است که جداشدنی نیستند و همه چیز در کنار هم شکل گرفت. در این فیلم آقای نیک‌زاد و نژادایمانی‌ (فیلمبردار و طراح صحنه) بسیار  مشورت دادند و همه چیز خیلی فکر شده و حساب شده کار شد. یک جاهایی از فیلم بود که از چیدمان و طراحی نژادایمانی شگفت‌زده می‌شدم مثل سفره‌ای که در خانه پهن شد و همه آن را به یاد داشتیم.

در جشنواره‌ی فجر هم آیا حس کردید که فیلم «نفس» به دلیل ورود به دایره‌ی نوستالژی مخاطبان، برای آن‌ها ارزشمند شده است؟

آبیار: بله ممکن است اینطور باشد، چون خیلی‌ها به من گفتند کاراکتر «نفس» کودکی آن‌ها را به یاد می‌آورد. حتی دختران جوانی که 20 سال سن دارند هم به یاد روزهای کودکی‌شان افتاده بودند. البته در این سال‌ها فاصله‌ی نسل‌ها خیلی زیاد شده، اما یک چیزهایی است که تکنولوژی هم نمی‌تواند روی آن‌ها اثر بگذارد و آن هم تخیل و فانتزی ما  در دوران بچگی است که در «نفس» هم می‌بینیم. در «نفس» ما به دنیای کودکانه خیلی نزدیک شدیم و حتی حرکت دوربین هم بر همین اساس بود؛ یعنی در همه چیز براساس نگاه و تفسیر کودکانه حرکت می‌کردیم، چیزی که در سینِمای ایران خیلی کم داریم.

علاوه بر این چیزی که می‌خواهم بر آن تأکید کنم این است که «نفس» یک فیلم بومی و ایرانی است. ما با قصه‌ها، قصه‌گویی و آیین‌های ایران روبرو هستیم مثل آیین سوگواری عجیب کولی‌ها. همه‌ی این‌ها در کنار دایره‌ی واژگانی فیلم‌، آیین‌ها و فضاهای بومی دست به دست هم دادند که در کنار پرداختن به دو برهه‌ی تاریخی، «نفس» از نگاه یک کودک، فیلمی شرقی و ایرانی ‌شود.

در این فیلم به دنبال یک روایت تاریخی بودید یا یک آرمان‌گرایی را در نظر داشتید که با آن پنجره‌ای رو به آینده را باز کنید؟

آبیار:‌ به نظرم اگر آرمان‌گرایی هم هست باید نامحسوس باشد، مثل آنچه در مورد مهران احمدی در فیلم می‌بینیم که یک راننده است و برادر همسرش طلبه است  و با او حرف می‌زند. همین حرف‌ زدن‌ها در جایی باعث می‌شود کم کم و با ظرافت نگاه او عوض  ‌شود. در واقع همه چیز خیلی با ظرافت و ذره ذره پیش می‌رود مثل نگاه بچه که کتاب‌های یک طلبه را می‌خواند؛ کتاب‌هایی که در بین آن‌ها از «خون فروش» که در آن زمان رایج بود تا «داستان راستان» شهید مطهری و «جبیر و زلیخا» که پس از انقلاب رونق پیدا کردند دیده می‌شود.

از زمان اکران فیلم هم بگویید. راضی هستید که در محرم و صفر اکران می‌شود؟

آبیار: واقعیت این است که اکران فیلم «شیار 143» هم علیرغم اینکه بهترین فیلم از نگاه مردم در جشنواره فجر بود،  آنقدر عقب افتاد که به محرم رسید ولی با این حال همین که «نفس» اکران می‌شود، خوشحالم و امیدوارم از آن استقبال شود.

 فیلم تغییری نسبت به جشنواره دارد؟

آبیار: قبل از هر توضیحی دعوت می‌کنم از کسانی که فیلم را در جشنواره دیده‌اند، دوباره آن را ببینند، چون «نفس» فیلمی نیست که یک بار دیده شود. علاوه براین نسبت به نسخه‌ی نمایش داده شده در جشنواره هم به دلیل زمانی که سینماداران برای چینش سانس‌های سینما در نظر می‌گیرند، مدت زمان فیلم را  تغییر دادیم که از 120 دقیقه به 108 دقیقه رسیده است. البته نسخه اصلی 140 دقیقه بود و جالب است افرادی را که خارج از حوزه‌ی سینما هم بودند برای تماشا دعوت کردیم و از آن خسته نشدند، اما برای جشنواره، نسخه 120 دقیقه‌ای را نمایش دادیم.

نژادایمانی: در این باره یک نکته را می‌خواهم بگویم و آن این است که در این سال‌ها فیلم‌های ساخته شده یک چیزی را به مخاطب تحمیل کردند که خوب نیست، چون یک زمانی بود که فیلمی سه ساعت هم طول می‌کشید مخاطب آن را تماشا می‌کرد و حتی فیلم‌های شش ساعتی کوروساوا را هم تماشا می‌کردیم، اما با ورود تکنولوژی همه‌ی فیلم‌ها در قالب 90 دقیقه‌ای درآمدند که البته این تایم به اقتصاد سینما هم کمک می‌کند ولی این قاعده‌ی سینما نیست و نمی‌توان همه‌ی فیلم‌ها را به این شکل روایت کرد.

«نفس» فیلمی است که قاعده‌ی باز شدن گره داستان را در 10 دقیقه‌ی اول و بسیاری مسائل دیگر نپذیرفته و اشتباه است که آن را با فیلمی که به شکل کلاسیک نوشته شده است، مقایسه کنیم. به نظرم سینما از این فیلم غافل است در حالی که معتقدم سال‌ها بعد به آن پرداخته می‌شود. قول می‌دهم در چند سال آینده الگوی فیلمسازی و فیلمنامه‌نویسی عوض می‌شود و فیلم‌ها بدون داستان ساخته می‌شوند.

آبیار: وقتی فیلم‌ها آپارتمانی است، 90 دقیقه‌ای می‌شوند، چون این نوع آثار بیشتر به سمت مینیمال شدن می‌روند و دیگر مثل گذشته نیست که فیلمی براساس داستان «برباد رفته» ساخته شود. اصلا همین شده که دیگر فیلم‌های اقتباسی نداریم. سینمای رئالیسم زده‌ی ما خیلی ریسک نمی‌کند و فیلمسازان سراغ ساخت فیلم‌های متفاوت نمی‌روند، چون آن وقت باید در گروه هنر و تجربه یا جشنواره‌ها نمایش داده شود به همین دلیل ساختارشکنی نمی‌کنند؛ در نتیجه فقط در سینمای ایران تکرار داریم.

فکر می‌کنید مخاطب براساس«شیار 143» برای تماشای «نفس» بیاید؟

قطعا سابقه‌ی من در «شیار143» تأثیر دارد،  چون حتی در دیده شدن فیلم اول من (اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیکترند) که بعد از «شیار143»اکران شد، هم تأثیر داشت اما تبلیغات هم می‌تواند اثرگذار باشد. با این حال «شیار 143» آن قدر تاثیر داشته که حتی در روند ساخت فیلم «نفس» هم تاثیر گذاشت، چون جوی ایجاد کرد که همه منتظر بودند من «شیار2» را بسازم در حالی که می‌خواستم یک سه گانه‌ی زن و جنگ بسازم ولی درنهایت عمدا سراغ آن نرفتم و بعدها  خواهم ساخت. فعلا می‌خواهم در فضاهای مختلف خود را محک بزنم.

و سوال آخر اینکه از اکران جهانی فیلم هم خبر خاصی هست؟

آبیار: اکران جهانی این فیلم از آبان‌ماه شروع می‌شود و ابتدا در یک جشنواره‌ی الف نمایش داده خواهد شد. ما برای این کار کمی دیر شروع کردیم و در واقع دیر به سراغ پخش‌کننده رفتیم که اکنون آقای اطبایی پخش خارجی فیلم را بر عهده دارد