صراط: روزگاری بهترین تماشاگران دنیا، ایرانی بودند؛ تصور هم هستند ولی خیلیهایشان دیگر به ورزشگاه نمیآیند و جایشان را به برخی از کسانی دادهاند که بویی از فرهنگ نبردهاند.
به گزارش ایسنا، پدر و مادری دست فرزندشان را میگیرند و برای گذراندن یک بعد از ظهر خوب به ورزشگاه شهر میروند؛ غذای سبکی در محوطه سر سبز ورزشگاه می خورند و بعد، دو ساعت فوتبال زیبا را تماشا میکند. تیم خود را تشویق میکنند و آخر کار هم با شادی برد یا غمگین از باخت – که با حس رضایت از وقت گذرانی در استادیوم راحت و شیک همراه است – به خانه باز می گردند. تصویری که به آن اشاره شد یک اتفاق روزمره در کشورهای صاحب فوتبال و متمدن است.
چنین تصویری به صورت کامل شاید در آینده نزدیک و حتی دور در ایران وجود نداشته باشد، اما میشود به بخشی از آن دست یافت. این که هواداران فوتبال در ورزشگاه فرهنگی نشان دهند که گویی همه با خانواده فرد به آن محل آمدهاند، دور از تصور نیست.
روزگاری معروف بود که ایرانیان بهترین تماشاگران دنیا هستند. فارغ از جنبه احساسی و همراه با غلو این عبارت، باید گفت که واقعا روزگاری بود که مکانهای ورزشی برای همه دارای تقدس بود و کسی به خود اجازه نمی داد در ورزشگاه، زبان به ناسزا و ناروا باز کند. ضمن این که فراموش نکنیم در سالهای نه چندان دور و بنا به قوانین کشور قبل از انقلاب، خانوادهها اجازع حضور در ورزشگاه را داشتند و مشکلی از این بابت به وجود نمیآمد که البته فعلا بحثی دربارهاش نداریم.
وقتی مدیریت جمعی فدراسیون فوتبال و برخی نهادهای فرهنگی کاری کرد که در بازی ایران و کره جنوبی 80 هزار نفر در ورزشگاه آزادی به جای دشنام دادن و شعارهایی نامربوط، جو معنوی ایجاد کردند و جلوههای زیبایی از فرهنگ ایرانی – اسلامی به نمایش گذاشتند، چرا در سایر زمانها و بازیها این اتفاق رخ نمیدهد؟
فضای ورزشگاههای فوتبال در ایران، مسموم است و از این رو کمتر پدری حاضر میشود پسرش را با خود به ورزشگاه ببرد. عدهای که در استادیوم، حضور دارند، الزاما افراد هتاک و ناسزا نیستند، ولی مساله تاسف برانگیز این است که صدای هتاکان بلندتر است و بدبختانه طبل و بلندگو در اختیار آنها است. اخیرا فیلمی از داخل ورزشگاه آزادی در فضای مجازی دست به دست میچرخد که لیدری را نشان میدهد که با آی دی کارت باشگاه معروف تهرانی، تماشاگران را به دادن فحشهای رکیک، دشنامهای ناموسی تشویق میکند. تعداد زیادی از هواداران این تیم – مانند بسیاری از هواداران سایر تیمها - با شعارهای پیشنهادی – دستوری – این لیدر همراهی میکنند و صحنهای زشت و زننده خلق میکنند.
نکته بسیار بد ماجرا این است که این لیدر و همتاهایش از باشگاهها حقوق میگیرند و این یعنی مدیران باشگاهها احتمالا از این کار آگاه هستند.
البته نباید از نظر دور داشت که در برخی باشگاههای ایرانی، لیدرها نفوذ بسیار بالایی دارند و گاهی رای و نظرشان بر تصمیم مدیران باشگاه برتری دارد و تقریبا هر کاری بخواهند انجام میدهند. همیشه در سفرهای خارجی تیمها حضور دارند و حتی وقتی تیم ملی مثلا به ازبکستان میرود، در حالی که خبرنگاران به خاطر صادر نشدن ویزا مجال همراهی تیم را نمییابند، لیدرها بیش از همه سوار هواپیما شدهاند.
بها دادن بیش از حد به قشر آسیب زایی به اسم لیدر که رسم ناجوری دارند و فقط آلودگیهای محیط ورزشگاهها را بیشتر میکنند، تبعات جبران ناپذیری خواهد داشت.
یکی از بهترین دلایل منع ورود بانوان به ورزشگاهها همین فضای دشنام آلود سکوهاست و چه بخواهیم زنان و دختران ایران را برای تشویق فوتبالیستها به ورزشگاهها راه بدهیم و چه نخواهیم، این فضای چرک و کثیف باید پاک شود. نباید به هتاکها و فحاشها پول بدهیم که روی سکوهای ورزشگاهها، بی هویتی، بی فرهنگی و بی ادبیشان را فریاد بزنند و مردم هم نباید در این رسوایی عمومی با آنها همراهی کنند.
به گزارش ایسنا، پدر و مادری دست فرزندشان را میگیرند و برای گذراندن یک بعد از ظهر خوب به ورزشگاه شهر میروند؛ غذای سبکی در محوطه سر سبز ورزشگاه می خورند و بعد، دو ساعت فوتبال زیبا را تماشا میکند. تیم خود را تشویق میکنند و آخر کار هم با شادی برد یا غمگین از باخت – که با حس رضایت از وقت گذرانی در استادیوم راحت و شیک همراه است – به خانه باز می گردند. تصویری که به آن اشاره شد یک اتفاق روزمره در کشورهای صاحب فوتبال و متمدن است.
چنین تصویری به صورت کامل شاید در آینده نزدیک و حتی دور در ایران وجود نداشته باشد، اما میشود به بخشی از آن دست یافت. این که هواداران فوتبال در ورزشگاه فرهنگی نشان دهند که گویی همه با خانواده فرد به آن محل آمدهاند، دور از تصور نیست.
روزگاری معروف بود که ایرانیان بهترین تماشاگران دنیا هستند. فارغ از جنبه احساسی و همراه با غلو این عبارت، باید گفت که واقعا روزگاری بود که مکانهای ورزشی برای همه دارای تقدس بود و کسی به خود اجازه نمی داد در ورزشگاه، زبان به ناسزا و ناروا باز کند. ضمن این که فراموش نکنیم در سالهای نه چندان دور و بنا به قوانین کشور قبل از انقلاب، خانوادهها اجازع حضور در ورزشگاه را داشتند و مشکلی از این بابت به وجود نمیآمد که البته فعلا بحثی دربارهاش نداریم.
وقتی مدیریت جمعی فدراسیون فوتبال و برخی نهادهای فرهنگی کاری کرد که در بازی ایران و کره جنوبی 80 هزار نفر در ورزشگاه آزادی به جای دشنام دادن و شعارهایی نامربوط، جو معنوی ایجاد کردند و جلوههای زیبایی از فرهنگ ایرانی – اسلامی به نمایش گذاشتند، چرا در سایر زمانها و بازیها این اتفاق رخ نمیدهد؟
فضای ورزشگاههای فوتبال در ایران، مسموم است و از این رو کمتر پدری حاضر میشود پسرش را با خود به ورزشگاه ببرد. عدهای که در استادیوم، حضور دارند، الزاما افراد هتاک و ناسزا نیستند، ولی مساله تاسف برانگیز این است که صدای هتاکان بلندتر است و بدبختانه طبل و بلندگو در اختیار آنها است. اخیرا فیلمی از داخل ورزشگاه آزادی در فضای مجازی دست به دست میچرخد که لیدری را نشان میدهد که با آی دی کارت باشگاه معروف تهرانی، تماشاگران را به دادن فحشهای رکیک، دشنامهای ناموسی تشویق میکند. تعداد زیادی از هواداران این تیم – مانند بسیاری از هواداران سایر تیمها - با شعارهای پیشنهادی – دستوری – این لیدر همراهی میکنند و صحنهای زشت و زننده خلق میکنند.
نکته بسیار بد ماجرا این است که این لیدر و همتاهایش از باشگاهها حقوق میگیرند و این یعنی مدیران باشگاهها احتمالا از این کار آگاه هستند.
البته نباید از نظر دور داشت که در برخی باشگاههای ایرانی، لیدرها نفوذ بسیار بالایی دارند و گاهی رای و نظرشان بر تصمیم مدیران باشگاه برتری دارد و تقریبا هر کاری بخواهند انجام میدهند. همیشه در سفرهای خارجی تیمها حضور دارند و حتی وقتی تیم ملی مثلا به ازبکستان میرود، در حالی که خبرنگاران به خاطر صادر نشدن ویزا مجال همراهی تیم را نمییابند، لیدرها بیش از همه سوار هواپیما شدهاند.
بها دادن بیش از حد به قشر آسیب زایی به اسم لیدر که رسم ناجوری دارند و فقط آلودگیهای محیط ورزشگاهها را بیشتر میکنند، تبعات جبران ناپذیری خواهد داشت.
یکی از بهترین دلایل منع ورود بانوان به ورزشگاهها همین فضای دشنام آلود سکوهاست و چه بخواهیم زنان و دختران ایران را برای تشویق فوتبالیستها به ورزشگاهها راه بدهیم و چه نخواهیم، این فضای چرک و کثیف باید پاک شود. نباید به هتاکها و فحاشها پول بدهیم که روی سکوهای ورزشگاهها، بی هویتی، بی فرهنگی و بی ادبیشان را فریاد بزنند و مردم هم نباید در این رسوایی عمومی با آنها همراهی کنند.