جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۸
درس اخلاق آیت الله مظاهری؛

لعنت برکسی که بخاطر شکم به جهنم می‌رود

آیت الله مظاهری گفت: اگر رابطه با خدا نباشد، زندگی‌ تباه است. کسی‌ که خدا را نداشته باشد،‌ هیچ ندارد.
کد خبر : ۳۲۸۴۸۱
صراط: آیت الله مظاهری گفت: اگر رابطه با خدا نباشد، زندگی‌ تباه است. کسی‌ که خدا را نداشته باشد،‌ هیچ ندارد.

به گزارش مهر، متن زیر مشروح سخنرانی آیت الله مظاهری در درس اخلاق مورخ ۲۲ مهر ماه است که از نظر می گذرد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

أیام مربوط به مولی‌الکونین مولا أبی‌ عبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» و یاورانش است،‌ اظهار ارادت کنید خدمت امام حسین و یارانش با سه صلوات.

فصل بیست و دوّم بحث ما دربارۀ یک امر مهمی‌ بود،‌ و آن روابطی‌ است که انسان با دیگران دارد. این بحث فوق‌العاده از نظر سیر و سلوکی‌ها بالاست. فصل بیست و دوم فروعی‌ دارد و باید به طور فشرده راجع به فروعش صحبت کنم.

فرع اول رابطۀ انسان با درون خود و با روح خود است. به عبارت دیگر با عقل و وجدان اخلاقی‌ و فطرت در عمق جان خود. مقداری‌ در این باره صحبت کردم.

رابطۀ دوم، رابطۀ انسان با برون خود و با جسم خود است. در این باره نیز فی‌الجمله صحبت کردم.

رابطۀ سوم که مهم‌ترین روابط است و بحث ناقص ماند، رابطۀ انسان با خداست. اگر انسان بتواند رابطه با خدا پیدا کند، آنگاه می‌رسد به جایی‌ که به جز خدا نداند و قرآن در این رابطه بیش از صد آیه دارد. در همان آیات اول قرآن در اول سورۀ بقره آمده که: «ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ، الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ»[۱]؛ شکی‌ در این قرآن نیست و این قرآن متّقین‌ را هدایت می‌کند.

در چند صفحۀ بعد می‌فرماید: «هُدًی لِلنَّاسِ»[۲] ؛ قرآن آمده تا همه را هدایت کند؛ اما در اینجا می‌فرماید: «هُدًی لِلْمُتَّقِینَ»‌، آمده تا متقین را هدایت کند. به این هدایت، «هدایت عنائیه» می‌گویند، یعنی‌ عنایت خاص خدا. اگر رابطۀ ما با خدا محکم باشد، ‌خدا عنایت خاصی‌ به ما پیدا می‌کند و در آن عنایت خاص، به مقام‌های‌ بالایی‌ می‌رسیم. به قول قرآن،‌ حیات طیب هم در دنیا و هم در آخرت داریم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»[۳]؛ اگر کسی‌ مورد هدایت خدا واقع شد، اگر کسی‌ مورد عنایت خدا واقع شد، حیات طیّب پیدا می‌کند، هم در دنیا و هم در آخرت. در دنیا حیات طیّب و در آخرت حیات طیّب‌تر. در آیات اول سورۀ بقره می‌فرماید رابطۀ با خدا یعنی‌ چه و چه کسی‌ رابطۀ با خدا دارد.

یک: اینکه از نظر عقیده، مبدأ و معادش و رسالت و ولایتش درست باشد. ایمان به غیب داشته باشد. ایمان به غیب برای‌ ما یعنی‌ خدا، پیغمبر،‌ معاد و ولایت. بعد می‌فرماید دو چیز دیگر هم باشد، اینکه در زندگی‌ او نماز زنده باشد. در زندگی‌ موقع نماز تلاطم درونی‌ داشته باشد. موقع نماز همۀ کارها تعطیل باشد به جز نماز. در قرآن می‌فرماید در مسجد و با جماعت باشد.

دو: اینکه دیگرگرا باشد. از آنچه خدا به او داده است، هم برای‌ خود و هم برای‌ دیگران بخواهد: «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ». اگر علم دارد، برای‌ خود و دیگران و اگر مال دارد برای‌ خود و دیگران و اگر قدم دارد برای‌ خود و دیگران و بالاخره خودگرا نباشد، بلکه دیگرگرا باشد. قانون خودیت نباشد و قانون دیگرگرایی و مواسات باشد. قرآن می‌فرماید اگر کسی‌ این رابطه را با خدا پیدا کرد، دست عنایت خدا روی‌ سر اوست. این بالاتر از هدایت تشریعی‌ است.

هدایت تشریعی‌ دانستنی‌ است. یعنی‌ همۀ پیامبرها آمده‌اند که مبدأ و معاد را به مردم بگویند و مردم بفهمند و بدانند؛ اما هدایت دیگری‌ هست و آن هدایت یابیدنی‌ است. عنایت خدا او را می‌رساند به آنجا که می‌یابد که خدا هست. در بن‌بست ها به راستی‌ خدا را می‌یابد و معاد را می‌یابد. در بن‌بست‌ها به راستی‌ معاد و بهشت و جهنم در پیش او هویدا می‌شود. ولایت را می‌یابد. در بن‌بست‌ها توسل‌ها به اهل‌بیت و از جمله حضرت ولی‌عصر«ارواحنافداه» هویدا و نمایان است و بالاخره توسل و نتیجۀ توسل را می‌یابد. به این می‌گویند «هُدًی لِلْمُتَّقِینَ»؛ یعنی‌ پروردگار عالم دو هدایت دارد. یکی‌ «هُدًی لِلنَّاسِ» که برای‌ همه است و یکی‌ هم «هُدًی لِلْمُتَّقِینَ» که برای‌ افرادی است‌ که مقید به ظواهر شرع هستند. زیربنا دارد؛ یعنی‌ اصول دین؛ و روبنا دارد؛ یعنی‌ تقوا و تقید به ظواهر شرع. با این زیربنا و روبنا خدا را می‌یابد و پروردگار عالم عنایت خاصی‌ به او پیدا می‌کند و مورد عنایت قرار می‌گیرد.

این عنایت مراتبی‌ دارد و مرتبۀ اولش همین است که قرآن گفته و مرتبۀ بالای‌ آن را نیز قرآن گفته که مقام لقا و مقام فنا و مقام سیر من الحق الی‌ الحق است. لذا از اوجب واجبات، رابطه با خداست. اگر دنیا می‌خواهید، رابطه با خدا و اگر آخرت می‌خواهید رابطه با خدا. به قول عوام که به بچه‌اش سفارش می‌کند که خدا را فراموش نکن. بالاترها مثل حضرت امام می‌فرمایند همه جا محضر خداست و ما در محضر خدائیم، ادب حضور باید مراعات شود. همه جا خدا حاضر و ناظر است، بلکه چشم و دل می‌خواهد که این حضور را بیابد. ادب حضور را مراعات کنیم و اگر ادب حضور مراعات شد، دست عنایت خدا روی‌ سر ما می‌آید. آنگاه حیات طیب در دنیا و حیات طیب‌تر در آخرت داریم.

در آیة‌الکرسی‌ که آیۀ بالایی‌ است و این آیة‌الکرسی‌ تا «وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ» است، اما خیلی‌ اوقات اگر بخواهیم نتیجه داشته باشد تا «هُمْ فیها خالِدُون‏» خوانده می‌شود. این دوسه‌آیه خیلی‌ عالیست و خیلی‌ سفارش روی‌ آن شده است. حتی‌ روایت داریم اگر کسی‌ در معرض بلاها، یک آیة‌الکرسی‌ بخواند، یک فوج ملائکه حافظ او می‌شوند و اگر دو تا بخواند دو فوج ملائکه و اگر سه تا بخواند، خطاب می‌شود که خودم حافظ بنده‌ام هستم.

در این آیة‌الکرسی‌ که خیلی‌ سفارش شده و نکات بالایی‌ در این آیة‌الکرسی‌ هست، این عرض مرا در وسط آیۀ دوّم می‌فرماید: «اللَّهُ وَلِی‌ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»[۴]؛ ‌خدا سرپرست کسی‌ است که به راستی‌ نور ولایت او را گرفته است. کسی‌ که جداً ایمان دارد. ایمان قلبی، ایمان زبانی‌ و ایمان عملی‌ دارد، خدا سرپرست اوست یا خدا دوست اوست. از هفتاد پدر مهربان، مهربان‌تر است: «اللَّهُ وَلِی‌ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»،‌ پروردگار ولی‌ اوست و او را از عالم ظلمت و بدبختی‌ به نور مطلق می‌کشاند و روشنایی‌ خاصی‌ پیدا می‌کند. عقل او خدا را می‌یابد. انسان اگر در بن‌بست گیر کرد، خدا را می‌یابد و در آنجا خدا خدا می‌کند: «فَإِذَا رَکِبُوا فِی‌ الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ»[۵]

خیلی‌ جاها دیده شده که کسی دین حسابی‌ ندارد، اما وقتی در بن‌بست گیر کرده، همۀ حقایق برایش رو می‌افتد و خدا را می‌یابد و می‌یابد که این خدا یکی است و می‌یابد که این خدا قادر و عالم و رئوف و مهربان است. وقتی‌ اینها را می‌یابد، به طور ناخودآگاه خدا خدا می‌کند.

شخصی می‌گفت رفیق من دین نداشت و خدا را قبول نداشت و لجاجت و عناد سرتاپای‌ او را گرفته بود. پسرش زیر چاقوی‌ جراحی‌ رفت. این شخص در پشت در اطاق عمل شروع کرد اشک بریزد و خدا خدا کند. جلو رفتم و گفتم کدام خدا. گفت حالی‌ پیدا کردم، اجازه بده بچه‌ام را از خدا بگیرم. یعنی‌ می‌یابد خدا را و می‌یابد که این خدا یکی‌ است و می‌یابد که خدا رئوف و مهربان است و می‌یابد که خدا قادر و رحیم است و می‌یابد که خدا عالم به حالش است و به عبارت دیگر می‌یابد الله را یعنی‌ مستجمع جمیع صفات کمالات را. اگر بخواهید این همیشه باشد، همۀ پیامبرها و مخصوصاً اسلام عزیز آمده که این حالت همیشه باشد. به این دائم‌التوجه می‌گویند. انسان در وقتی‌ که نماز می‌خواند و حمد و سوره می‌خواند و می‌گوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، ‌به اندازه‌ای‌ برایش شیرین است که هرچه تکرار کند، سیر نمی‌شود. به عبارت دیگر با خدا حرف می‌زند و خدا با او حرف می‌زند و نماز یک مکالمه و معاشقه می‌شود و بالاترین چیزها برای‌ او نماز است. به این هدایت عنائیه می‌گویند. بالاترین چیزها برایش کمک کردن به خلق خداست.

در روایات می‌خوانیم یک قربانی‌ در خانۀ پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» انجام شد و پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به نماز رفتند و برگشتند و پرسیدند گوشت قربانی چه شد؟ گفتند یا رسول الله! همۀ آن رفت و به دیگران دادیم و فقط گردنش مانده است. پیغمبر تبسّم کردند و فرمودند: برعکس بگویید که همۀ آن باقی‌ مانده و گردنش رفته است. آنچه فانی‌ می‌شود، آنست که خودمان می‌خوریم و آنچه باقی‌ است، آنست که به دیگران می‌دهیم.

بعضی‌ اوقات انسان می‌رسد به آنجا که کمک کردن به دیگران برایش بالاترین لذت‌ها را دارد. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در آن بیست و پنج سال خانه‌نشینی‌ و در آن بیست و پنج سال که می‌فرماید یک استخوان در گلویم و یک خار در چشمم بود،[۶] اما در همین حالت، مولا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» هم به فکر یل الربی‌ بود و هم به فکر یل الخلقی.

برای‌ یل الربی، نماز می‌خواندند و گریه و زاری‌ها داشتند؛ چه گریه و زاری‌هایی. جنبۀ یل الخلقی‌ اینکه امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» بیست و شش مزرعه به دست مبارکشان آباد کردند و هیچ‌کدام از این بیست و شش مزرعه به ارث نرسید. همۀ آنها برای‌ تقویت اسلام و برای‌ ضعفا و فقرا و بیچاره‌ها مصرف شد.

راوی‌ نقل می‌کند که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» قناتی‌ می‌کندند؛ از قنات بیرون آمدند و من کدوی‌ پخته‌ای‌ برای‌ ایشان تهیه کرده بودم. بعد از نماز ظهر و عصر این کدوی‌ پخته را با لذتی‌ می‌خوردند و می‌فرمودند لعنت خدا باد بر کسی‌ که به واسطۀ شکم به جهنم می‌رود. کدوی‌ پخته را خوردند و در قنات رفتند و کلنگ ایشان به سنگی‌ خورد و آب فوران کرد. از چاه بیرون آمدند و خویشان امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به دیدن امیرالمؤمنین آمده بودند و دیدند چه آبی‌ است! تا امیرالمؤمنین چشمشان به این خویشان افتاد، فرمودند خویشان من! طمع به این قنات و این مزرعه نداشته باشید و این وقف برای‌ ضعفا و فقرا و بیچاره‌هاست.

در تاریخ می‌خوانیم امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از قنات بیرون نیامدند و پاهای‌ مبارک درون قنات و تنشان بیرون بود که فرمودند: قلم و دوات بیاورید. آنگاه قلم و دوات آوردند و مزرعه را برای‌ فقرا و ضعفا و بیچاره‌ها وقف کردند.[۷] به این «هُدًی لِلْمُتَّقِینَ» می‌گویند، همچنان که می‌گویند: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ».

این رفتار امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» گرچه از «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» خیلی‌ بالاتر بوده و ایثار و گذشت و فداکاری‌ بوده است؛ اما خود مولا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: توقع نداشته باشید و من هم نمی‌خواهم مثل من باشید،‌ اما من از حلال خدا به نان جویی‌ اکتفا کردم و شما مواظب باشید حرام نخورید. من قنات را وقف کردم برای‌ فقرا و ضعفا و بیچاره‌ها و شما هم آنها را شریک قرار دهید.[۸] به این، رابطه با خدا می‌گویند که خیلی‌ لذت دارد و باید باشد. اگر رابطه با خدا نباشد، زندگی‌ تباه است. کسی‌ که خدا را نداشته باشد،‌ هیچ ندارد. امام حسین«سلام‌الله‌علیه» ‌در دعای‌ عرفه می‌فرمایند: «ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ‏ وَمَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ‏»؛ خدایا! کسی‌ که تو را دارد، چه ندارد؟! و کسی‌ که تو را ندارد،‌ هیچ ندارد و فقط بدبختی‌ برای اوست.

[۱]. البقرة، ۲ و ۳: «این است کتابی که در [حقانیت‏] آن هیچ تردیدی نیست؛ [و] مایه هدایت تقواپیشگان است: آنان که به غیب ایمان می‏آورند، و نماز را بر پا می‏دارند، و از آنچه به ایشان روزی داده‏ایم انفاق می‏کنند.»

[۲]. البقرة، ۱۸۵: «[کتابی ] که مردم را راهبر است.»

[۳]. النحل‏، ۹۷: «هر کس -از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه‏ای، حیاتِ [حقیقی‏] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‏دادند پاداش خواهیم داد.»

[۴]. البقره، ۲۵۷: «خداوند سرور کسانی است که ایمان آورده‏اند. آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی به در می‏برد.»

[۵]. العنکبوت‏، ۶۵: «و هنگامی که بر کشتی سوار می‏شوند، خدا را پاکدلانه می‏خوانند، و[لی‏] چون به سوی خشکی رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرک می‏ورزند.»

[۶]. نهج‌البلاغه، خطبه ۳: «فَصَبَرْتُ وَ فِی‏ الْعَیْنِ‏ قَذًی‏ وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»

[۷]. ر.ک: مناقب امیرالمؤمنین (الکوفی)، ج ۲، ص ۸۰ تا ۸۳.

[۸]. نهج‌البلاغه، نامه ۴۵: «أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی‏ بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»