جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۰ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۶

سوالی که پروفسور سمیعی نتوانست پاسخ دهد!

پروفسور سمیعی درباره مکانیزم عاشق شدن با مغز یا قلب اظهار داشت: فلاسفه یونانی همیشه فکر می کردند همه چیز از قلب می آید اما به مرور متوجه شدند، که مغز مرکز تفکر و خاطرات ماست اما مسئله عشق را تا همین لحظه هم کسی کشف نکرده است.
کد خبر : ۳۲۵۷۵۳
صراط: شب گذشته مهران مدیری و دورهمی میزبان پروفسور برجسته و متخصص شهیر مغز و اعصاب دنیا؛ دکتر سمیعی بود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ شب گذشته مهران مدیری و دورهمی میزبان پرفسور برجسته و متخصص شهیر مغز و اعصاب دنیا؛ دکتر سمیعی بود.
 
سمیعی در همان ابتدا، در پاسخ به ابراز خرسندی مدیری نسبت به حضورش در برنامه گفت: واقعیت این است که من شناختی درباره شما و برنامه تان نداشتم؛ اما دوستان به من گفتند که حتما در این برنامه حاضر شوم و دعوت شما را بپذیرم.
 
مهران مدیری با اشاره به افتخارات پزشکی سمیعی در دنیا به عنون نماینده ایران، نظر او را در این باره پرسید.
 
سمیعی در پاسخ گفت: ارجحیت دادن به یکی از این افتخارات، صدمه به بقیه است. من انتخابی نمی کنم. اون را باید ملت ایران امتیاز بدهند.
 
سمیعی در ادامه درباره راه اندازی مرکز بزرگ و تخصصی مغز و اعصاب در ایران گفت: شبیه این مرکز را پیش از این در هانوفر آلمان و چین راه اندازی کردیم. دوستان پیشنهاد دادند که در ایران هم این مرکز را احداث کنیم. افتتاح چنین مرکزی برای من اهمیت بسیار داشت. ویژگی هایی را که برای احداث این مرکز در ذهن داشتم،ابتدا چین فراهم کرد و نهایتا آن را احداث کردیم. ما در نظر داشتیم تا در ایران بهترین مرکز مغز و اعصاب را راه اندازی کنیم. در جایی که خانه ماست؛ من در همین تهران دنیا آمدم و مثل خیلی ها رفتم مدرسه. ما دنبال این بودیم مرکزی را راه اندازی کنیم که در دنیا نمونه نداشته باشد. این مرکز را خواستم به ملت ایران تقدیم کنم.  
 
مدیری در ادامه درباره تحلیل پروفسور سمیعی از وضعیت اعصاب و روان ایرانیان پرسید.
 
سمیعی اظهار داشت: باید این سوال را از مردم بپرسید (خنده). این را میدانم که فرد فرد مردم با قلبشان من را دوست دارند که این عشق از مغز می‌آید، نه از قلب؛ چرا که قلب یک ماشین است. ملت ما فرهنگ بسیار بزرگی دارد. واقعا بعضی وقت‌ها مردم ایران نمی‌دانند، از چه فرهنگ بزرگی آمده ایم. اگر به گذشته توجه کنیم، ایران ما علم و دانش را برای سراسر دنیا به وجود آورده است  
 
پروفسور سمیعی در ادامه درباره مکانیزم عاشق شدن با مغز یا قلب اظهار داشت: فلاسفه یونانی همیشه فکر می کردند همه چیز از قلب می آید اما به مرور متوجه شدند، که مغز مرکز تفکر و خاطرات ماست اما مسئله عشق را تا همین لحظه هم کسی کشف نکرده است.
 
این متخصص مغز و اعصاب درباره زندگی مشترک خود و آشنایی با همسرش گفت: در 19 سالگی عاشق دختر عمویم شدم. حاصل ازدواج ما دو فرزند است؛ دخترم اقتصاد خوانده و پسرم مانند خودم جراح مغز و اعصاب است.
 
مدیری درباره جنبه آموزشی مرکز تخصصی مغز و اعصاب در ایران پرسید.
 
سمیعی اظهار داشت: خوشحالم سوال کردید؛ چراکه من انگیزه ای برای اضافه کردن یک بیمارستان به بیمارستان های ایران ندارم. بلکه این مرکز تحقیقاتی آموزشی تشخیص و درمان خواهد بود. همچنین علت اینکه ما در این چند قرن اخیر در رشته مغز و اعصاب پیشرفته بودیم، این بود که علم و دانش را رها نکردیم. تمام شاگردان من همیشه انتظار یک کار جدید را از طرف من هستند.
 
وی درباره سلامتی جسمی و روانی این روزهای خود گفت: من همیشه علاقمند هستم با جوانان 30 ساله گفتگو کنم. خانم ها و آقایان نباید از بالارفتن سن خود ترس داشته باشند. خودم را از همه نظر سالم حس می‌کنم. از لحاظ تفکر سریع تر از دیگران هستم؛ چرا باید در گوشه ای بنشینم و بگویم بازنشسته شدم. از صدها کشور هر روز برای من برنامه عمل‌ جراحی ارسال می کنند. چرا نباید این عمل ها را انجام بدهم. هیچ لذتی بالاتر از این نیست که بیمار خود را سالم بعد از یک عمل سخت ببینی. تا زمانی که خداوند این حس را برای من حفظ کند و با دعای مردم ایران امیدوارم، سالیان دراز برای ملت ایران کارهای بزرگی انجام دهم.
 
سمیعی درباره سرگرمی خود در زندگی اظهار داشت: جراحی سرگرمی من است. از کمک به سراسر دنیا کوتاهی نمی کنم، در این سال ها برنامه ای برای قاره آفریقا داشتم و پزشکان آنها را در حوزه مغز و اعصاب دوره دادم. حالا آنها بهترین عمل ها را انجام می‌دهند.
 
و در نهایت سمیعی با ابراز احساس خوشبختی خود در زندگی گفت: یکی از چیزهایی که انسان را خوشبخت نگه می دارد، وجدان است. از دوران جوانی باید فکر کنیم که کاری که انجام می‌دهیم، باعث صدمه است یا کمک به دیگران. از خدای خود متشکر هستم که من را حفظ کرد و خطایی نکردم. از طرفی کسانی که نسبت به من حسادت داشتند و قصد صدمه به من را داشتند، می‌بخشم.
 
پروفسور سمیعی آخرین کتاب خود را که هزار صفحه است، به موزه دورهمی اهدا کرد.