فکر میکنید جریان اصلاحات چگونه باید وارد انتخابات ٩٦ بشود.
سناریوهای متعددی وجود دارد اعم از معرفی کاندیدای اختصاصی تا حمایت بیچون
و چرا از آقای دکتر روحانی در این دو سر طیف حامیان و مخالفانی وجود دارد.
شما فکر میکنید که با انتخابات ٢٩ اردیبهشت ٩٦ چگونه باید مواجه شد؟
من خوشحال هستم که این جمله را از برخی کنشگران سیاسی میشنوم. کسانی که به دنبال حس همکاری بودهاند، امروز سخن از چارچوبهای امنیت ملی و منافع ملی و وحدت ملی میزنند. این نشاندهنده این است که در جامعه ما بلوغ سیاسی در میان کنشگران سیاسی نه تنها ایجاد شده بلکه در حال نشان دادن خودش نیز هست و در عالم سیاست نیز استخوانبندی خودش را پیدا کرده و در حال تاثیرگذاری است. ریشه شکست ما در سال ١٣٨٤ این بود که تا پگاه انتخابات نمیدانستیم که باید به چه کسی رای بدهیم نسبت به سرشت و سرنوشت و هویت سیاسی خودمان مایوس بودیم و عناصر و عواملی که باید مورد وحدت ما باشند عناصر و عوامل انشقاق خوانده شدند. نتیجه آن فرآیندهای ملالآور، حرمان و تلخی بود که بر کشور حاکم شد و قشون بیخردان به گونهای بر کشور حاکم شدند و دهها سال طول خواهد کشید که عوارض و مشکلات آن دوران و روزگار را ما حل کنیم. نکته مهم دیگری که من دارم این است دولت آقای روحانی هم مانند دولتهای دیگر نه تنها در ایران بلکه در دنیا باید قابل داوری و ارزیابی باشد و نباید تردید کنیم یا اینکه آن را دولتی تلقی کنیم که عاری از نقد و مشکلات باشد این خطای بزرگ استراتژیک خواهد بود. یعنی هر عدد رای به معنای عقل جمعی مردم را باید جدی گرفت. عقل جمعی مردم را نمیتوان به بازی گرفت بلکه ما میتوانیم عقل جمعی مردم را به یک سمتی هدایت کنیم و بگوییم چاره و گزینهای به جز آقای روحانی وجود ندارد. یا اینکه چارهای نداریم مسیری را که انتخاب کردهایم با وحدت در چارچوب نظام به جلو ببریم. اینکه ما نخواهیم دولت را نقد و خردهگیری کنیم، سکوت و هیس هیس گفتن و دهانها را بستن کار درستی نیست، باید با منطق آگاه کردن مردم راه صحیح را در پیش بگیریم، و این را ملاک سیاسی کار خودمان قرار بدهیم، به نظر من بیتوجهی به خواست مردم و پرسشهای مردم میتواند به یک تهدید بزرگ استراتژیک تبدیل شود و میتواند یک واگرایی سنگین در این دوره از انتخابات همراه داشته باشد.
نگرانی از تکرار یک اتفاق تلخ
من نگران واگرایی که در انتخابات شورای دوم اتفاق افتاد، هستم. این واگرایی شورای دوم چند دلیل داشت. دلیل اول آن، عملکرد اشتباه شورای اول بود. دوم هم بهانهگیریهایی که رقیـب میکرد. سوم هم، ما پیامی یا پاسخی به صورت عملکردی که به طور جدی مردم را قانع کند، نداشتیم که بتوانیم به مردم ارایه دهیم. مردم هم یک شورای شهر فشلی را انتخاب کردند که به قول یکی از بزرگان فتح خیبر شد. بعد از آن انتخاب مجلس و بعد هم انتخاب ریاستجمهوری و بعد هم قافله پردرد و حرمانی که در کشور دیدیم که چه کارهایی که نکرد. من جزو کسانی هستم که با وجود اینکه میگوییم ما باید وحدت جمعی داشته باشیم و با وحدت، فرد و افرادمان را در شورای شهر و در انتخابات ریاستجمهوری انتخاب کنیم اما به صورت اساسی معتقد هستم که باید نظام و سیستمی مبتنی بر ارزشیابی داشته باشیم. اگر این سیستم ارزیابی و ارزشیابی در عملکرد دولت وجود نداشته باشد، جنبههای مختلف سیاست داخلی، سیاست خارجی، امنیت ملی، اقتصاد، واردات، صادرات، تولید، اشتغال، فرهنگ و هزار نکته باریکتر از مو تبدیل به یک واگرایی سنگین خواهد شد و مردم با عقل و تدبیری که سراغ داریم بعید نیست در مشورتی که با نیروهای مرجع خود دارند، اینبار تصمیم دیگری را بگیرند و بعد از این تصمیم گزینه سومی بالا بیاید. لذا مهمترین حرف من این است کسانی که شعار شخص واحدی را در انتخابات میدهند، راه نقد را میبندند ونقض غرض میکنند. کسانی که مدعی هستند «یک فرد و لابد»، کسانی هستند که یک روزی از کسان دیگری حمایت میکردند، فردی بود که بنده اسم او را نمیخواهم ببرم، روزگاری این شخص هر کس بدون وضو اسم آقای عارف را بر زبان میبرد نمیبخشید الان بدون هتاکی اسم آقای عارف را نمیآورد. ما در این دو غایت گرایی چه کار میخواهیم بکنیم. اینقدر به خودمان اجازه میدهیم که حافظه تاریخی مردم ایران را به سخره بگیریم؟ مردم ایران حافظه تاریخی خوبی دارند. از ابتدا هم بنده به این معتقد بوده و هستم که انتخابات اردیبهشت ٩٦ یکی از مهمترین انتخابات سیاسی، شاید از سال ٨٨ به بعد باشد که هست و از انتخابات قبلی مهمتر است. چارهای نداریم به اینکه برای بسیاری از پرسشهایی که در ذهن خیلی از مخاطبان وجود دارد باید آقای روحانی را پاسخگو و مهیا و آماده کنیم.
دلایل ارجحیت روحانی بر دیگران
من طرفدار تشخیص یک شخص واحد هستم. معتقد هستم که مکانیزمهایی را درست کنیم که به شخص واحد زودتر برسیم. از مقبولیت و مشروعیت اجتماعی او ارزیابی داشته باشیم. فقط گندهگویی نکنیم و بگوییم که فقط فلان شخص خوب است و بس. دلایل اینکه خوب است را برای مردم بازگو کنیم. وجوه مختلف خوب بودن موضوع را برای مردم تشریح کنیم. وجوه مقبول فرد را برای مردم بیان کنیم. مثلا بگوییم آقای ایکس به این دلایل مشروع است که در صحنه داخلی توانسته است وحدت ملی را ایجاد کند. در صحنه داخلی توانسته است نظم مدیریت ملی ایجاد کند. در صحنه خارجی توانسته است مقبولیت و مشروعیت ایران را افزایش بدهد و از تهدیدات خارجی بکاهد؛ کاهش بحرانهای بینالمللی را با سیاستهای منطقی دنبال کرده است ماشین تحریم را متوقف کرده و دهها حسن دیگر یا در حوزه فرهنگ با در نظر گرفتن همه دلمشغولیهای نیروهای انقلاب و متدینین جامعه توانسته این کارها را هم انجام دهد. اگر ما تمام اینها را اندازهگیری و ارزیابی کنیم، فوری به یک شخص واحدی خواهیم رسید. اما اینکه دهانها را ببندیم و لبها را زنخ کنیم، و نگذاریم کسی حرفی بزند، این با روح دموکراسی و روح آزادی بیان سازگار نیست. یکی از نگرانیهای من این است که عدهای دارند به گونهای عمل میکنند که اسم آقای روحانی را نمیشود بدون وضو آورد. آقای روحانی یکی از شخصیتهای مهم امروز انقلاب اسلامی ایران است. آقای روحانی سه سال است که در مسند ریاستجمهوری اسلامی ایران دارد کار میکند و درخشیده است. البته با اخلاص هم کار میکند. همین آقای روحانی بیش از ۴۵ سال است که در ادبیات انقلاب اسلامی نقشآفرین بوده است اما این آقای روحانی عاری از نقد است؟ خیر. اینکه ما بیاییم راجع به آقای روحانی صحبت کنیم و راجع به علت موجده آن صحبت نکنیم، این اشتباه است. این یک نوع استبداد و محصور کردن آزادی بیان و آزادی اندیشه است. اگر به افکار عمومی و دیدگاه مردم اعتقاد داریم، پروسه انتخاب مجدد آقای روحانی در میان قاطبه اصلاحطلبان و کنشگران اصلاحات، باید پروسه دموکراتیک باشد. همان کاری که در کنگرههای سیاسی مهم جهان و در کنگرههای بزرگ احزاب دنیا به طور متعارف انجام میدهند. کنگره حزب سوسیالیست در فرانسه، کنگره حزب دموکرات در امریکا، کنگره حزب جمهوریخواه در کجا و کجا که اینها با قاطعیت میآیند بررسی و نظرسنجی میکنند. مشکل ما این است که ارزیابی از کنشگران نداریم.
رادیکالهای دیروز، معتدلین امروز
همین کنشگری که امروز میخواهد به طور قاطع در نفی یا اثبات آقای روحانی حرف بزند، یک روزی با دیدگاه دیگری حرمانآفرینی میکرد یک روزی خودش از مواضع تند رادیکال برخوردار بود. ما که نمیتوانیم حافظه تاریخی مردم ایران را نادیده بگیریم. کلی حرف داریم. حرف ما این است که هر کنش سیاسی در ایران انجام میشود برخوردار از واکنش دیگری خواهد بود، اگر بخواهیم این را در میان اصلاحطلبان صحبت از تغییر روش و تغییر روال کنیم، آن را به آرای عمومی و افکار اصلاحطلبان بگذاریم. چرا عدهای به خودشان اجازه میدهند که به نام اصلاحات صحبت کنند. کدام کنگره عظیم اصلاحطلبی تشکیل شده است و به آنها چنین ماموریتی داده و اجازه داده است که یک عدهای خودشان را فصل الخطاب اصلاحطلبان بدانند. آقای خاتمی با ویژگیهایی که داشت توانست با یک موقعیت خاصی در صحنه سیاسی ایران بازی کند. ولی آیا دیگران هم اینگونهاند؟ هر شخصی به نام اصلاحات میآید و حرف میزند. این کسی که به نام اصلاحات صحبت میکند، از چند نفر آدم برخوردار است؟ در کدام تشکیلات اصلاحطلبی بوده است؟ اگر حزب دارد، حزب و کنگره او کجاست؟ اساسنامه او کجاست؟ اگر حزب و اساسنامه دارند در این کنگره چند نفر هستند؟ اگر تمام اینها را درست کردند، آیا به او اجازه دادهاند که صحبت کند و اگر هم اجازه دادهاند، چرا به نام حزب خود صحبت نمیکند؟ چرا به نام اصلاحات حرف میزند. مشکلی که ما داریم این است که دوستان ما فراموش کردهاند که کجا بودهاند. عناصر و عواملی را که باعث گرفتاری شدهاند را فراموش کردهاند. از روز اول حرف ما بر سر این بوده است. ما میگوییم که کسی نباید پدر خوانده اصلاحات بشود. ما میگوییم کسی نباید خودش را قیم جوانان و اصلاحات بداند. اگر آقای خاتمی موقعیت ویژهای دارد که دارد، معلول چند موضوع است. یکی اینکه شخصیت محترمی بوده است. دوم، کنشگران اصلاحطلب در کشور فهمیدهاند که امروز مقطع وحدت و اتحاد ملی است و نکته سوم آن حرف و گفتهای که تکرار کرد و سرنوشت انتخابات مجلس را به این شکل رقم زد. این موقعیت ایشان است. آیا کسی همتراز ایشان داریم؟ ما که میدانیم چه خبر است. اینکه ما بیاییم فوری همهچیز را با هم مخلوط کنیم، همهچیز را از آن خودمان بدانیم، همهچیز را به صورت مرکب بگوییم که ما بودهایم، ما کردهایم، ما به عنوان اصلاحطلبها میخواهیم فصلالخطاب بشویم، اینطور نمیشود. قاعده سیاستورزی این نیست. بنده تعجب میکنم که این قاعده بیاخلاقی که امروز حاکم است، در هیچ کشوری اینگونه حاکم نیست. من به عنوان حزب خود میتوانم صحبت کنم. بگویم که حزب من، حزب اصلاحطلب است. با مواضع اصلاحطلبی پیمان و وحدت دارد. به روز حادثه در کنار اصلاحطلبان است. اجمالا هم آنگونه نیست که هر چیزی را که گفتند، قبول کند. ما نقد و حرف داریم. من به عنوان حزب خودم در صورتی میتوانم صحبت کنم که خود حزب من هم این ماموریت را به من داده یا داشته باشد. یک شخصی توقع دارد و سینه خود را هم سپر میکند و از موضع ٥٠٠ هزارپا، همچنان نصیحت میکند و رهنمود میدهد. این میشود که ما قصه پرغصه هفت گنبد خواهیم شد. بیاییم به مردم بگوییم که چرا مشکلات اشتغال داریم. چرا با مردم نمیآییم راحت صحبت کنیم. راحت به مردم بگویید که مشکلات کجا بوده است. به مردم بگویید که دستهای پنهان و آشکار درحوزه اقتصاد چگونه تهدیدکننده امنیت و وحدت، امنیت و شکوه تجلی اذهان و افکاری است که دنبال این هستند که اقتصاد کشور ما اقتصاد ایران، که یک اقتصاد نوبنیادی که همراه با بسیاری از رذیلتها یا فضیلتهای پیشرفته جامعه امروز همراه باشد. چون فقر فکر، اندیشه، دانش و آگاهی وجود دارد، همه قافیههای خاصی را میبافند. همه از روی دست یکدیگر کپی و تقدیم ملت ایران میکنند.
اعتراض به فرآیند عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان
دو هفته پیش بود که در دفتر آقای خاتمی یک جلسهای تشکیل شد و شورای عالی سیاستگذاری، قرار شد که کار خود را ادامه بدهد. اگر نگوییم پارلمان اصلاحات ولی با تدبیر آقای خاتمی فعلا یک نهادی برای راهانداختن کار ما برای انتخابات ساخته شده است و کارکرد آن هم انتخاباتی است. فکر میکنید که آن فرآیند به اجماع رسیدن در مورد فرد واحد از طریق این پارلمان انجام خواهد شد؟
جلسهای که در خدمت آقای خاتمی انجام شد و بچههای ندا هم در آنجا بودهاند ما با ماهیت آن جلسه مشکل داریم. خدمت آقای خاتمی هم نامهای خواهیم نوشت و دلایل خودمان را خواهیم آورد. روح این قبیل جلسات با روح دموکراتیک و نهادینهسازی سیاست در تناقض و تنافر محض است البته معنایش این نیست که ما با ماهیت شخص آقای خاتمی مشکلی داشته باشیم. بلکه ما با ماهیت آن جلسه به این سبک و سیاق مشکل داریم. جلسه ما در خدمت ایشان بوده و دوستان ما همراه با نامهای به حضور ایشان رسیدند و با ایشان صحبت کردند. نوشتهایم که ایشان نامه را زودتر مطالعه بفرمایند و اینکه بتوانیم با کمک فکری مشکلات را حل کنیم. یکی شورای سیاستگذاری است. دیگری شورای هماهنگی اصلاحات است. هر تصمیمی را که آقای خاتمی بگیرند و به ما ابلاغ کنند، ما توجه میکنیم. اما اینکه یک شورا یا حزبی ١٤ عضو و ١٤ رای داشته باشد و این حزب در کل کشور، دویست نفر هم عضو نداشته باشند اشتباه است. یا یک حزبی هم هفت هزار نفر عضو دارد و یک نماینده دارد، این انصاف و عدالت نیست. ما نیازمند به ساز و کار دموکراتیک هستیم. با همه احترامات ویژهای که برای شخص آقای خاتمی به عنوان لیدرشیپ اصلاحات قایل هستم اما نمیتوانیم بگوییم که چون آقای ایکس را دوست داریم ایشان با هفت، هشت نفر بیاید در جلسات. این قاعده بازی را به هم میزند. قاعده بازی در اینجا هست که ببینیم در شورای هماهنگی اصلاحات چند عضو داریم، چند عضو سهم آقای خاتمی است، محترمین هم چند عضو هستند. چند شخصیت ملی هستندکه وارد عمل میشوند. هر کسی که شخصیت ملی نمیشود. یا اینکه بگویند هر حزبی که هزارعضو دارد، یک نماینده دارد. یک حزبی که هفت هزار عضو دارد، نمیتواند همانند حزبی باشد که کلا دویست عضو بیشتر ندارد. حزبی که از روز اول آمده است و کنگره سوم آن هم در حال بهرهبرداری است ماهیتا و هویتا تفاوت دارد با حزبی که نمیتواند خودش را در فرجام صبح ظفر انتخابات به گونهای قرار بدهد که اگر پیروز شد یا شکست خورد بتواند پاسخگو باشد. مشکلی که ما داریم، این است. ما به قاعده وحدت و سهم نهایی اعتقاد داریم. ما نمیخواهیم سهمخواهی کنیم. در انتخابات مجلس گذشته هم نشان دادیم که سهم خواهی نکردیم. بیشترین خدمت و تلاش را در سراسر کشور بچههای ندا انجام دادند. انگشت حیرت و تعجب را بر دهان تمام سیاستمدارانی که علیه ما صحبت کردند، گذاشتند. بلوغ فکریای که بچههای ندا ایجاد کردند، در هیچ گروه سیاسی اصلاحطلب نبود. با توجه به اینها، بچههای ندا یک پرسش دارند. اینکه مکانیزم حضور بچهها و تصمیمگیری مهمترین نهادهای اصلاحطلب چه چیزی است؟ این نمیشود که آقایان بگویند ما تصمیم میگیریم و شما هم اطاعت کنید. شما بیایید پوستر چسبان بشوید. مزقون دست ما است ما میزنیم و شما هم برقصید و به این هماهنگی بگوییم. مزقون ایستاد، شما هم بایستید، اگر راه افتاد شما هم راه بروید. این را هماهنگی میگویند. گفتیم که ما این را قبول نداریم. ما تا اینجا آمدهایم، اما از اینجا به بعد دیدگاه خودمان را عملی میکنیم. ما به صورت یک پایگاه در انتخابات مجلس در سراسر کشور، با قدرت و عزم راسخ اعلام کردیم و همکاری خودمان را به گونهای نشان دادیم که در این فرآیند همکاری هیچ کسی نتوانست مانند ما عمل کند. کدام حزبی همچون ما است؟ بیایند و به ما نشان بدهند که اینگونه در سراسر کشور عمل کردهاند. آقایان خاتمی، عارف و سایر بزرگان در سراسر کشور به این موضوع اعتراف دارند. در هر جایی در کشور و در هر استانی، حرف آخر و نهایی را بچههای ندا بدون کمترین سهمی که خواستهاند، انجام دادهاند.
حفظ حرمت بزرگان اصلاحات
قرار این نیست که حزب ما به گونهای باشد که به دیگران چشم بگویند. ما حرمت بزرگان اصلاحات را رعایت میکنیم. دست آنها را میبوسیم و مخلص ایشان هم هستیم. اما مکانیزم دموکراتیکی میخواهیم که این ساز و کار دموکراتیک بتواند کمک کند به آن کسی که در یاسوج نشسته است و نسبت به آینده سیاسی ایران دغدغه دارد، کسی که در کهنوج نشسته است، اندیشه سیاسی او، بسیار بهتر از متفکران امروزی است و بهتر مسائل را میفهمد. آن جوانی که دغدغه دارد و مطالعات سیاسی او از بسیاری مدعیان و پدرخواندههای سیاست در ایران بالاتر است. ما جوانهایمان را دست کم گرفتهایم. آیا ما جوانها را میخواهیم برای اینکه مجلس گرمکن ما باشند. چه زمانی دوران بازنشستگی من سیاستمدار آغاز خواهد شد؟ چه زمانی این سیکل سیاسی خواهد توانست که روندهای دموکراتیک را تقویت کند؟ با سیکلهای بسته نمیتوان رفتار دموکراتیک ایجاد کرد. ما میتوانیم جوان را نسبت به آینده امیدوار کنیم؛ امید مهمترین عنصر اجتماعی ملتها است.
اعتراضی را که شما به فرآیند انتخاب اعضای شورای عالی دارید، قاعدتا از مسیر سیاسی خودش به آقای خاتمی منتقل شده است و احتمالا طی روزها و هفتههای آینده در مورد آن تصمیمگیری خواهد شد. لطفا بفرمایید چگونه قرار است که به کاندیدای واحد برسیم و آیا شما هم معتقد هستید که آن کاندیدای واحد، آقای دکتر روحانی است؟
اولویت ما آقای روحانی است. اما در قاعده سیاست همهچیز ممکن است و هیچ چیزی هم غیر ممکن نیست. ما به عنوان یک حزب سیاسی، من نمیتوانم بگویم که الان تصمیم گرفتهایم که کاندیدایمان آقای روحانی باشد. این غیردموکراتیکترین حرفی است که از اعضای ارشد یک حزب بخواهید بزند. ولی من این را میتوانم بگویم که از کسانی که دارای اولویت هستند و در گزینههای اول تصمیمگیری هستند، آقای روحانی است. حزب باید تصمیم بگیرد. ما در کنگره حزب است که تصمیم میگیریم از چه کسی در انتخابات دفاع خواهیم کرد. ولی به صورت ملموس و مشخص از میان همه کنشگران سیاسی که خودشان را دارند عرضه میکنند و از میان کسانی که دغدغه ایران فردا را دارند، فارغ از همه اختلافات فکری و نظری که وجود دارد، آقای روحانی یکی از مهمترین انتخابها است. یکی از مهمترین گزینهها برای تصمیمسازی است. اما این مربوط به شخصیت و ویژگیهای هویتی آقای روحانی میشود که ایشان چگونه میتوانند این کامیونیکیشن را برقرار کنند. در سوالات شما هم بوده است، اگر آقای روحانی احساس امنیت بکند، گردش به راست میکند.
روحانی پاسخگو باشد، آیا شما این گزاره را قبول دارید؟
حتما همین طور است. آقای روحانی باید پاسخگو باشد. من با آقای روحانی دوست هستم به ایشان علاقهمند هستم و این سه سال بدون جیره و مواجب بدون مزد، در هر جا و هر محفلی از ایشان دفاع کردهام. در سختترین مناظرههای تلویزیونی گرفته تا سختترین اجتماعات سیاسی یا سخنرانیهای عمومی من از دولت آقای حسن روحانی دفاع کردهام و باز هم دفاع خواهم کرد. چون افکار و جهتگیری ایشان را قبول داریم. در یک جاهایی اشتباهاتی است که آن روشها و منشها باید اصلاح بشود. اما اینکه ما فقط و فقط فکر کنیم و بعد در نقد را ببندیم و بعد هم زنخ بزنیم بر دهان جوانانمان و به آنها بگوییم که شما جوان هستید و نمیفهمید و ما تشخیص میدهیم و این را میفهمیم؛ این را ما قبول نداریم.
فکر میکنید که چگونه میشود این چیزی که در ذهن شما هست را عملیاتی کرد؟ چگونه میشود که آقای روحانی را پاسخگو کرد؟ در ازای آن حمایتی که ما از ایشان میکنیم، به عنوان یکی از اولویتها، چگونه میتوان ایشان را به سمت مطالباتی که جریان خودمان هم دارد، هدایت کنیم؟
سوال خوبی است. چطور آن، نیاز به چانهزنی و مذاکره دارد. اینکه بزرگان اصلاحات در سبد رای خودشان بتوانند مکانیزمهایی را برقرار کنند که آقای روحانی بتواند دغدغه پژواک و دغدغه اصلی اصلاحات را از درون اصلاحات جذب کند، بفهمد و بتواند روی آن مانور بدهد.
در سال ٩٢ که ما میخواستیم ائتلاف کنیم، مذاکره کردیم؟
داستان آن روز و موقعیتها و پیچیدگیهای سیاسی آن با امروز خیلی متفاوت بود. در سال ٩٢ اصلا ما فکر نمیکردیم که آقای روحانی بیاید. اگر چه من الان هم یک نگرانیهایی در بعضی قسمتهای نظارتی دارم و نمیتوانم نگرانی خود را بپوشانم و بگویم که نگرانی ندارم. من نگران دغدغههای ورود آقای روحانی به صحنه سیاسی انتخابات ریاستجمهوری در این دوره هم هستم. منتهی شرایط سیاسی کشور کاملا متحول شده است. چیدمان سیاسی کشور هم متحول شده است. ادبیات سیاستمداران نگران هم تغییر کرده است. آقای هاشمی از مردم، جامعه و جامعه مدنی به گونهای صحبت میکند که شما قبلا در ادبیات سیاسی آقای هاشمی چنین چیزی را مشاهده نمیکردید. یا ادبیات سیاسی بسیاری از کنشگران اصلاحطلب که بندگان خدا گرفتار حبس و زندان شدهاند و الان بیرون آمدهاند و به گونهای دیگر صحبت میکنند. این صحبتها را قبلا نمیشنیدهایم. الان خیلی متفاوت شده است. اینها نشاندهنده بلوغ فکری جامعه است. این بلوغ فکری الزاما فقط در میان مردم نیست. در میان رهبران ما هم میتواند باشد.
فکر میکنید که روحانی سال ٩٦ بیشتر از سال ٩٢ به اصلاحطلبان احتیاج دارد؟
حتما بیشتر احتیاج دارد.
دلیل شما چیست؟
آقای روحانی در سال ٩٢ نقد جدی نداشته است. برندی بود که باز نشده بود و تجربه نشده بود. اما در سال ٩٦ آقای روحانی با هزاران نقد روبهرو است. نقد در سیاست خارجی، سیاست داخلی، امنیت ملی، فرهنگ، خدمات، بهداشت و درمان، به ویژه برجام و ما باید گروههای سیاسی جدی را طراحی کنیم که بتوانند در عرصه سیاست ایران به گونهای باشند که کمک کار آقای روحانی باشند و بتوانند افکار عمومی را توجیه کنند. آقای روحانی از این منظر خیلی نیاز دارد. آقای روحانی یک برند در بسته بوده است و الان این برند به صورت درباز شده است. امروزه این برند، آمیخته با تشویقها و نقدهای جدی است. راهش هم این است که به این، کمک کنیم.
آیا ارزیابی شما این است که روحانی سال ٩٦ از سال ٩٢ محبوبتر خواهد بود؟
خیر. نمیدانم.
خیر یا اینکه نمیدانید؟
هر دو!
فکر میکنید که این مذاکرهای که باید بین بزرگان اصلاحات و جریان آقای روحانی انجام بشود اولا از طرف آقای دکتر روحانی اگر درخواستی باشد، آیا مورد پذیرش قرار میگیرد یا خیر؟
این را آقای روحانی خودشان باید پاسخگو باشند. من از طرف ایشان نمیتوانم صحبت کنم. ولی فکر میکنم که آقای روحانی درهای گفتوگو را با گروههای سیاسی باز کرده است. آقای روحانی در هفته گذشته مذاکره داشته است. با بعضی از شخصیتهای سیاسی دیدار کرده است.
البته آن دیدار خاص تکذیب شد.
من تکذیب آن را ندیدم.
مهمترین محورهایی که در مذاکراه میتوانیم با روحانی داشته باشیم، چیست؟
مذاکراتی را که ما میخواهیم با آقای روحانی داشته باشیم، چیزهایی از آن در اختیار آقای روحانی نیست. حتی آن چیزهایی هم که برای مذاکره در اختیار آقای روحانی است چندان نمیشود رویش حساب کرد. شاه عباس برای اینکه ایران را بسازد، به دنبال ارابه علما، که علما در آن مینشستند در آن روزهای اول میدوید، صحبت میکرد تا آنها را قانع کند. من فکر میکنم که یک شخصیت سیاسی که در موقعیت آقای روحانی است، در خیلی از جهات چارهای ندارد که بدود. باید تلاش کند و نباید بگوید که راه به روی او بسته است و به من اجازه نمیدهند. این واژهها در مورد آقای روحانی الان قابل قبول نیست. ایشان رییسجمهور است و براساس قانون اساسی میتواند در خیلی از جهات گامهای مهمی را بردارد. الزاما نمیخواهم عرض کنم که آقای روحانی میخواهد در کشور تنش ایجاد شود. خیر. منظور بنده این نیست که برای حل مساله و کیس حصر، آقای روحانی بیاید در جامعه تنش را پمپاژ کند و با پمپاژ تنش موضوع حصر را حل کند. اصلا چنین چیزی مد نظر بنده نیست. به نظر من، ما باید در مسیر چنین فرآیندی کمک حال آقای روحانی به گونهای باشیم که انشاءالله مشکلات آقای روحانی حل و فصل شود.
مهمترین نقدهایی که به آقای روحانی دارید چیست؟
من نمیخواهم تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری، صحبت و نقد از آقای روحانی داشته باشم و این به دلیل ویژگیها و مناسباتی است که در روابط خود با آقای روحانی دارم. معتقد هستم که جنبههای مثبت ویژگیهای دولت آقای روحانی را باید بیشتر ببینیم و در مورد جنبهها و ویژگیهای مثبت آقای روحانی باید بیشتر صحبت کنیم.
آقای دکتر روحانی در حوزههایی، به ویژه حوزه سیاست داخلی وعدههایی را دادند که هنوز محقق نشده است. مثلا موضوع رفع حصر محقق نشد. به صورت جسته و گریخته میفهمیم که ایشان تلاشهایی را کردهاند، اما نه گزارش شفافی به مردم داده میشود و نه مردم اساسا آگاهی پیدا میکنند که در چه لایهای از قدرت، چه کسانی چانهزنی میکنند. کار به جایی میرسد که یک عنصر سیاسی راست میآید و مدعی میشود که من به آقای موسوی پیغام دادهام که شما اگر بیرون آمدید فعالیت سیاسی انجام ندهید. ایشان هم مخالفت کردهاند. بعد هم که دیدیم با چه پاسخی از طرف مهندس موسوی روبهرو شده است.
این شخص چه کسی بوده است؟
محمدرضا باهنر.
آقای باهنر، باهنر است. سیاستمداران نباید گرفتار توهم سیاسی گهگاه شوند که به ضرر خودشان بشود. آقای باهنر یکی از باهوشترین چهرههای سیاسی است. الزاما چهره باهوش سیاسی اینگونه نیست که خوب بازی کند و توهم هم نداشته باشد. توهم سیاسی باید برچیده شود. راه آن هم این است که همه احساس کنند پایشان روی ابر نیست بلکه روی زمین است. بهقول امریکاییها پیاده شوید تا با هم قدم بزنیم. باید به آقای باهنر بگویم که برادر با هم کمی آهسته قدم بزنیم؛ یادتان باشد چه دفاعهایی از احمدینژاد میکردید؛ یادتان باشد شما هم به اندازه خودتان مسوول هستید.
آقای مهندس موسوی در ملاقات آخر با بچهها گفته بودند که در سال ٨٨ یک پوستری با عنوان دروغ ممنوع بود و آقای باهنر هر وقت که میخواهد اظهارنظری داشته باشد، این پوستر را به خاطر بیاورد. موضوع اینقدر آشفته شده و نسبت به این مساله ناآگاهی وجود دارد که هیچکس اطلاع ندارد که آیا دولت کاری را در این ارتباط انجام میدهد یا خیر. در کنار اینها هم در حوزه فرهنگ، آقای علمالهدی رسما خراسان را به گونهای از دایره اختیار دولت خارج کرده است و هر تصمیمی هم که بخواهد میگیرد. آقای جنتی هم میگوید که در برگزاری کنسرت در مشهد منصرف شدهایم. یعنی اینقدر شفاف و آشکار دولت عقبنشینی میکند. اینها پالسهای مثبتی نسبت به جامعه نیست. ما منکر خدمات کمنظیر و موثر دولت آقای روحانی به ویژه در حوزه سیاست خارجی نیستیم. اما در این حوزهها، این عقبنشینیها و فشارها و این ناآگاهی مردم، ریشه آنها در چیست؟
کنشگران سیاسی ما باید تربیت بشوند. مهمترین دغدغه سیاسی ما این است که ما گرفتار فقدان ساختارها و نظامهای آموزشی سیاسی هستیم. افراد ما در چیدن طاقهای سیاستمدار شدهاند. سیاستمداران ما فاقد تجربه هستند. سیاستمدار ما باید جغرافیای حرف زدنش را بفهمد. گهگاه حضرت آقا خامنهای وقتی صحبت میکنند، به گونهای سعی میکنند صحبت کنند که صحبت و گفتوگو و فکرشان در حقیقت اینگونه نباشد که تلقی شود که مالکالرقاب (سرور، مهتر) هستند؛ ایشان در نهایت دقت واژهها را به گونهای تبیین میکنند که مردم مشروعیت و هویت و مقبولیت نظام سیاسی ایران را دارا هستند و در عین حال وظیفه اصلی این افراد است که فقط باید صحبت کنند. من چک سفید به کسی ندادهام و باید مراقب این باشیم که چه کسی به دیگری چک سفید داده است که میخواهد از طرف ما صحبت کند. یک روزی صحبتی کردم که عدهای بر من خرده گرفتند. گفتم که حزب ندا میخواهد جنتلمنسازی کند، میخواهد آموزش ببیند، میخواهد در سراسر کشور نیروهای آموزشدیده خودش را برقرار کند. اشهد بالله اشهد بالله اشهد بالله الان که با شما صحبت میکنم، یک سر سوزن هم از مواضع خود عقب ننشستهام و معتقد هستم که مهمترین بحران امروز اجتماعی و سیاسی ایران، عدم آگاهی و فقدان بینش و دانش نسبت به یکدیگر است. نسبت به گروههای سیاسی است. نسبت به تمام کنشگران سیاسی است و همین باعث میشود که هر چه میخواهد از درون آن درمیآید.
علت عقبنشینیهای دولت در فشاری که به آن میآید را در چه چیزی میبینید؟
به شما هم که فشار وارد کنند، عقبنشینی که میکنید هیچ، دو معلق هم روی آن خواهید زد.
حمایت از روحانی بیقید و شرط است یا مابهازایی دارد؟
کنش سیاسی حزب ندای ایرانیان در انتخابات آینده ریاستجمهوری بر مبنای هویت فکری و مبانی منافع ملی تعریف خواهد شد تا بهدنبال ما بهازای سیاسی باشد.
قضاوت شما درباره دولت حسن روحانی چیست؟ آیا این دولت توانست خواستههای روحانی را اجرایی کند؟
دولت آقای روحانی مثل همه دولتهای پیشین دارای محاسن و معایب خاص خودش است. دولت نیاز به بازنگری فوری در بخشهای اجرایی، خدماتی، آموزشی و اقتصادی است، فرسودگی و پیرسالاری در برخی قسمتها برای دولت شایسته نیست؛ دولت نیازمند گام موثر برای حرکت به سوی آینده است.
آخرین صورت وضعیت حزب ندا
در حال حاضر انگیزه شما برای ادامه فعالیت در ندا کم شده یا نه؟ در مقاطعی به نظر میرسید دلسرد شده باشید.
به هیچوجه من دلسرد نشدهام؛ من بر اساس موقعیت و مسوولیتم در حزب به اندازه خودم فعال هستم، حزب چارت تشکیلاتی دبیرکل معاونین، دبیرکل اساسنامه، مرامنامه شرح وظایف و ارکان بسیار فعالی دارد. من یک عضو حزب هستم البته شهرتم از دیگران بیشتر است اما خونم رنگینتر نیست؛ بین من و یک عنصر تشکیلات و ارکان حزب هیچ تفاوتی وجود ندارد. دوسال قبل همه حزب را به نام من تحلیل و ارزیابی میکردند الان اینگونه نیست من کوچک همه بچههای نیکنفس حزبم هستم.
چشمانداز حزب برای انتخابات شوراها و ریاستجمهوری چیست؟
دبیرکل محترم و معاون سیاسی مطالب مهمی را بیان داشتهاند؛ ما حتما در انتخابات؛ هم ریاستجمهوری و هم شوراها فعال خواهیم بود. ستاد انتخابات حزب شروع بهکار کرده و در سراسر کشور در حال تنظیم چیدمان انتخابات هستند.
حزب ندا با سر و صدای بسیار و مخالفتهای شدیدی شروع به کار کرد اما رفتهرفته با فروکش آن مخالفتها، حزب نیز به خاموشی رفت.
اشتباه برخی این است که همیشه باید فرافکنی کنند یا حیات یک تشکل سیاسی به هیاهوی آن است؛ این درست نیست. حزب این روزها در اوج اقدامات خود است بیش از ٦ هزار نفر در سراسر کشور در تلاشند؛ گامهای تشکیلاتی و آموزشی بسیار خوبی برداشتهاند. در انتخابات مجلس به تعبیر بزرگان بیشترین تلاش جمعی و بیتکلف و بدون سهمخواهی متعلق به حزب ندای ایرانیان در سراسر کشور بود.
جدا شدن برخی اعضای موثر حزب از ابتدا تا الان آیا ضربههایی را وارد آورده است؟
حسن یونسی و شهاب طباطبایی از بهترین یاران حزب هستند، هادی حیدری و حجت شریفی از دوستان نیکنفس و با شخصیت ما هستند؛ این دو دوست عزیزمان دارای ملاحظاتی بودند که برای ما قابل درک بود. نعمت وجود شهاب و حسن برای حزب نیز همواره وجود دارد.
چند عضو در سراسر کشور دارید و روند عضوگیری حزب را چطور ارزیابی میکنید؟
تا جایی که من اطلاع دارم قریب ۶۰۰۰ نفر عضو ثبت نام شده و از فیلتر تشکیلات عبور کرده در حزب وجود دارند. بیشترین جذب حزب به تعبیر دستگاههای مسوول متعلق به حزب ندای ایرانیان است.
دفاتر استانی حزب در همه استانها راهاندازی شده است؟
در همه استانها و بیش از ۱۱۵ حوزه حزب فعال است.
« ریشه شکست ما در سال ١٣٨٤ این بود که تا پگاه انتخابات نمیدانستیم که باید به چه کسی رای بدهیم نسبت به سرشت و سرنوشت و هویت سیاسی خودمان مایوس بودیم و عناصر و عواملی که باید مورد وحدت ما باشند عناصر و عوامل انشقاق خوانده شدند. نتیجه آن فرآیندهای ملالآور، حرمان و تلخی بود که بر کشور حاکم شد و قشون بیخردان به گونهای بر کشور حاکم شدند و دهها سال طول خواهد کشید که عوارض و مشکلات آن دوران و روزگار را ما حل کنیم.»
صادق خرازی، مصاحبه با روزنامه اعتماد، مورخ 95/6/7
ادب مرد به ز دولت اوست.
اگر دولتمردان احمدی نژاد هم مثل خرازی در قامت سفیر ایران در فرانسه در قاچاق عتیقه دست داشتند الان با خرد و فهیم بودند