به گزارش مهر، هفدهم ذی القعده ۱۲۶۳ قمری سالروز شهادت آیت الله شیخ محمّد تقی برغانی معروف به شهید ثالث، فقیه نامدار و مبارز روزگار قاجار است، وی در حدود سال ۱۱۸۳ قمری در روستای بَرَغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز زاده شد.
دکتر حسین عسگری نویسنده و پژوهشگر البرزی ضمن بازخوانی بخشی از زوایای زندگی این فقیه بزرگ، گفت: رهبر فرزانه انقلاب در ۲۵ آذر ۱۳۸۲ در دیدار علما و طلاب قزوین درباره شهید ثالث و برادرش فرمودند: «علمای بزرگ فراوانی از این شهر برخاسته اند؛ شهید ثالث مرحوم محمّد تقی برغانی و برادر او ملا محمّد صالح برغانی؛ فقهای مبارز، نه فقهای گوشهگیر، نه آدمهای منزوی؛ مردان دین که به سرنوشت مردم میاندیشیدند؛ برای آنها مبارزه میکردند و جان خود را هم در این راه فدا میکردند… همین دو برادر بزرگواری که من امروز از آنها اسم آوردم جزو برجستگانند، آنها فقیه بودند، عدهای از روی خباثت و عناد نگذاشتند نام علمایی که در کار علمی خود انگیزه سیاسی هم داشتند، مطرح شود؛ این دو برادر از این قبیل بودند، اینها به پادشاه وقت گفته بودند حکومت تو باید تابع نظر ولی فقیه باشد. »
این پروژهشگر و نویسنده البرزی گفت: در برخی منابع گفته شده، پس از پایان خفّت بار جنگ دوم ایران و روس (۱۲۴۱ - ۱۲۴۳ق)، شیخ محمّد تقی برغانی به همراه برادرانش شیخ محمّد صالح برغانی و شیخ محمّد علی برغانی در جلسه ای که با حضور روحانیان تهران و فتحعلی شاه قاجار در کاخ گلستان تشکیل شد، شرکت داشت. در آن نشست مشورتی، شیخ محمّدتقی درباره لزوم رهبری فقیهان در دوره غیبت کبری سخن گفت و به اختیارات غیر شرعی شاه اعتراض کرد.
وی اضافه کرد: شیخ محمّد تقی برغانی در مباحث زکات، جهاد، قضا و دیگر آثار فقهی خود، نظریه ولایت فقیه را مطرح کرده است.
عسگری تصریح کرد: شیخ محمّدصالح نیز در تایید دیدگاه فقهی برادرش گفته بود؛ «جنگ، ترک مخاصمه و قرارداد صلح، مذاکره با دولتهای خارجی و… باید به اذن فقیه جامع الشرایط باشد. » پس از آن میان برادران برغانی و ملا محمّدعلی جنگلی مازندرانی مشهور به جَدَلی (از روحانیان طرفدار شاه) مشاجره لفظی درگرفت و به خشونت گرایید. به همین سبب، شاه آنها را نکوهید و گویا فرمان تبعیدشان به عراق را صادر کرد.
این نویسنده البرزی اضافه کرد: حضور وی در جنگ دوّم ایران و روس همراه با سیّدمحمّد مجاهد و ملا احمد نراقی و دیگر فقیهان، گرایش شهید ثالث به تلاشهای سیاسی و اجتماعی، در کنار سایر امور دینی را نشان میدهد.
عسگری تاکید کرد: شهید ثالث عقاید شیخ احمد احسایی (موسس فرقه شیخیه) را نوعی «تجدید نظر طلبی» و خروج از اصول و مبانی تفکر شیعی قلمداد کرد. این حکم مورد پذیرش اکثریت عالمان شیعه در ایران و عراق و سایر مراکز شیعی قرار گرفت.
این پژوهشگر البرزی ادامه داد: واقعه تکفیر که بیشتر مورّخان و حتّی منابع شیخیه، تاثیر جدّی و پردامنه آن را گزارش کردهاند، به طرد احسایی انجامید و او ناگزیر ایران را به عزم سفر حج ترک گفت و پس از چندی در سال ۱۲۴۱قمری درگذشت. پس از مرگ احسایی، جانشین او سیّدکاظم رشتی نیز مورد انتقاد شهید ثالث قرار گرفت. او با پیدایش فرقه بابیت بر شدّت و قوّت مبارزه خود افزود و پیروان آن فرقه را نیز کافر شمرد و رشد و نفوذ آنان را در قزوین کاهش داد.
وی گفت: همین موضعگیری قاطع و آشکار بود که موجب شد در سحرگاه ۱۵ ذیالقعده ۱۲۶۳ق هنگامی که طبق معمول در مسجد خود واقع در خیابان مولوی قزوین به عبادت مشغول بود، با ضربههای نیزه چند نفر بابی مجروح شد و دو روز بعد (۱۷ ذیالقعده) به شهادت رسید. چون در راه دفاع از عقاید دینی کشته شده بود در بین شیعیان به «شهید ثالث» شهرت یافت.
نویسنده البرزی گفت: پیکر شهید ثالث را در مقبرهای در ۱۲۰ متری شمال آستانه امامزاده حسین قزوین به امانت نهادند تا براساس وصیت به کربلا منتقل شود. وقتی در سال ۱۲۸۰ق قبر را شکافتند، دیدند که پیکر او همچنان تازه است. به همین جهت اهالی قزوین جمع شدند و از انتقال پیکر او جلوگیری کردند.