صراط: انقلاب امام زمان(عج) در پارهای از قسمتها یک انقلاب خونین خواهد بود و خونهای کثیف کالبد جامعه بشری با تیغ او بیرون خواهد ریخت، ولی مفهوم این سخن آن نیست که ایشان بیحساب خون میریزد و بیدلیل میکشد.
به گزارش فارس، یکی از سؤالاتی که درباره مهدویت و عصر ظهور پرسیده میشود، این است که آیا امام زمان(عج) با شمشیر قیام میکنند، آیتالله مکارم شیرازی در پاسخ مسبوطی به این پرسش پاسخ داده است که بخش پایانی آن در ادامه میآید:
*مفهوم شمشیر
تنها این سؤال باقی میماند که پس این همه تغییرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدی(عج) چه مفهومی دارد؟ حتی در دعاهایی که درس آمادگی برای شرکت در این جهاد آزادیبخش بزرگ میدهد انتظار آن روز را میکشیم که با شمشیر کشیده «شاهراً سفیه» در صفوف این مجاهدین قرار گیریم.
اما حقیقت این است که «شمشیر» همیشه کنایه از قدرت و نیروی نظامی بوده و هست همانگونه که «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است، شک نیست که حتی در میدان جنگهای سنتی پیشین سلاحهای مختلفی جز شمشیر به کار میرفته، همچون تیر و نیزه و خنجر، ولی همواره میگویند اگر در برابر فلان موضوع سر تسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته میشد «به زور شمشیر حق خود را میگیریم» یا از قدیم معروف بوده «کشور با دو چیز اداره میشود، قلم و شمشیر» و همه اینها جنبه سمبولیک دارد و مفهوم آن تکیه بر قدرت و استفاده از نیروی نظامی است.
ضربالمثلهای زیادی امروز در این زمینه در دست است:
میگویند: «فلان کس شمشیر را از روبسته!» یعنی، آشکارا قدرتنمایی میکند.
«شمشیر میان ما و شما حکومت خواهد کرد!» اشاره به اینکه جز از راه جنگ مسأله حل نمیشود.
«شمشیرها را غلاف نمیکنیم تا به هدف برسیم!» کنایه از اینکه مبارزه را تا آخر ادامه خواهیم داد.
«فلان کس شمشیرش را غلاف کرده!» یعنی، دست از مبارزه برداشته است.
«فلان کس شمشیر دو دم است!»، یعنی از دو سو مبارزه میکند.
در تمام این تعبیرات، شمشیر کنایه از قدرت و مبارزه است؛ در روایات اسلامی نیز میخوانیم: «الجنة تحت ظلال السیوف»؛ بهشت در سایه شمشیرهاست، «السیوف مقالید الجنة»؛ شمشیرها کلیدهای بهشتند!
همه اینها اشاره به جهاد و جانبازی و استفاده از قدرت است و اینگونه تعبیرات سمبولیک از «شمشیر» یا «قلم» در زبانهای مختلف فراوان است.
از اینجا روشن میشود که منظور از قیام مهدی(عج) به سیف، همان اتکای بر قدرت است؛ برای اینکه گمان نشود که این مصلح بزرگ آسمانی به شکل یک معلم، یا یک واعظ و یا راهنمای مسائل اجتماعی ظاهر میشود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.
بلکه او یک رهبر دورنگر و دوراندیشی است که نخست از حربه منطق بهرهگیری کافی میکند و آنجا که گفتار حق سودی نبخشد که در مورد بسیاری از زورگویان و جباران سودی هم نخواهد داد، دست به شمشیر میکند؛ یعنی متوسل به قدرت میشود و ستمکاران را بر سرجای خودشان مینشاند یا در صورت لزوم، وجود کثیفشان را از سر راه برمیدارد و شک نیست که برای اصلاح گروهی از مردم جز این راهی نیست که گفتهاند: «الناس لا یفیمهم الا السیف»؛ کار مردم جز با شمشیر راست نشود!
و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفهاش روشنگری و ارائه راه نیست، بلکه وظیفه مهمترش ـ علاوه بر این ـ اجرای قوانین الهی و به ثمر رساندن انقلاب تکاملی اسلام و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.
گرچه از گفتار بالا این نکته نیز روشن شد، ولی تصریح به آن لازم به نظر میرسد که برخلاف پندار بعضی کوتهفکران که چنین میپندارند، او به هنگام قیامش بیمقدمه دست به سلاح میبرد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون میریزد که خون به رکابش میرسد!» نخست از طریق رهبری فکری و روشنگری در همه زمینهها میپردازد.
به تعبیرسازی مذهبی «اتمام حجت» میکند، آن چنان که هر کس کمتری آمادگی برای پذیرا شدن منطقی آیین حق داشته باشد روشن شود و تنها کسانی باقی بمانند که جز از طریق توسل به زور و خشونت اصلاحپذیر نیستند.
از قرائن روشن بر این موضوع ـ گذشته از اینکه دلیلش با خود آن است ـ اینکه میدانیم روش او روش پیامبر اسلام(ص) است؛ او 13 سال تمام در مکه به دعوت پنهان و آشکار مشغول بود و آنها که پذیرای حق بودند، گرد او را گرفتند؛ ولی گردنکشان یاغی و زورمند که اکثریت توده نادان را به دنبال خود میکشانیدند در برابرش بپا خاستند و او به ناچار به مدینه آمد و با تشکیل حکومت اسلامی و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ایستاد و راه خود به سوی یک دعوت عمومی گشود.
گرچه در زمینه دعوت اسلام نیز سمپاشی زیاد شده که آیین شمشیر است، ولی بهترین سندی که امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانستهاند آن را بپوشانند یا از میان ببرند همین قرآن است.
اگر چهره اسلام یک چهره توسل به خشونت و زور بود، در قرآن برای اثبات حقایق این همه استدلال نمیشد؛ این همه در موضوع خداشناسی و معاد دو اصل اساسی اسلام تکیه روی دلایل گوناگون نمیشد؛ این همه متفکران و صاحبان عقل و اندیشه را به داوری نمیطلبید؛ این همه سخن از علم و دانش نمیگفت؛ یک رژیم خشن نظامی استدلال نمیفهمد و حتی به هنگام توسل به زور نیز موضع خود را با دلایل منطقی به عنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر مشخص میسازد.
به هر حال، او در این روش همانند پیامبر(ص) عمل میکند، به اضافه اینکه در عصر او سطح افکار عمومی بالاتر آمده و توسل به منطق ضرورت بیشتری دارد، همانگونه که در برابر خشونت روزافزون گردنکشان زورگو، خشونت لازم است.
مسلماً انقلاب او در پارهای از قسمتها یک انقلاب خونین خواهد بود و خونهای کثیف کالبد جامعه بشری با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدی جز از این راه اصلاحات بنیادی مایه نخواهد گرفت؛ ولی مفهوم این سخن آن نیست که او بیحساب خون میریزد و بیدلیل میکشد؛ درست همانند طبیبی است که در خون گرفتن از کالبد بیمار نهایت دقت را به عمل میآورد!
به گزارش فارس، یکی از سؤالاتی که درباره مهدویت و عصر ظهور پرسیده میشود، این است که آیا امام زمان(عج) با شمشیر قیام میکنند، آیتالله مکارم شیرازی در پاسخ مسبوطی به این پرسش پاسخ داده است که بخش پایانی آن در ادامه میآید:
*مفهوم شمشیر
تنها این سؤال باقی میماند که پس این همه تغییرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدی(عج) چه مفهومی دارد؟ حتی در دعاهایی که درس آمادگی برای شرکت در این جهاد آزادیبخش بزرگ میدهد انتظار آن روز را میکشیم که با شمشیر کشیده «شاهراً سفیه» در صفوف این مجاهدین قرار گیریم.
اما حقیقت این است که «شمشیر» همیشه کنایه از قدرت و نیروی نظامی بوده و هست همانگونه که «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است، شک نیست که حتی در میدان جنگهای سنتی پیشین سلاحهای مختلفی جز شمشیر به کار میرفته، همچون تیر و نیزه و خنجر، ولی همواره میگویند اگر در برابر فلان موضوع سر تسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته میشد «به زور شمشیر حق خود را میگیریم» یا از قدیم معروف بوده «کشور با دو چیز اداره میشود، قلم و شمشیر» و همه اینها جنبه سمبولیک دارد و مفهوم آن تکیه بر قدرت و استفاده از نیروی نظامی است.
ضربالمثلهای زیادی امروز در این زمینه در دست است:
میگویند: «فلان کس شمشیر را از روبسته!» یعنی، آشکارا قدرتنمایی میکند.
«شمشیر میان ما و شما حکومت خواهد کرد!» اشاره به اینکه جز از راه جنگ مسأله حل نمیشود.
«شمشیرها را غلاف نمیکنیم تا به هدف برسیم!» کنایه از اینکه مبارزه را تا آخر ادامه خواهیم داد.
«فلان کس شمشیرش را غلاف کرده!» یعنی، دست از مبارزه برداشته است.
«فلان کس شمشیر دو دم است!»، یعنی از دو سو مبارزه میکند.
در تمام این تعبیرات، شمشیر کنایه از قدرت و مبارزه است؛ در روایات اسلامی نیز میخوانیم: «الجنة تحت ظلال السیوف»؛ بهشت در سایه شمشیرهاست، «السیوف مقالید الجنة»؛ شمشیرها کلیدهای بهشتند!
همه اینها اشاره به جهاد و جانبازی و استفاده از قدرت است و اینگونه تعبیرات سمبولیک از «شمشیر» یا «قلم» در زبانهای مختلف فراوان است.
از اینجا روشن میشود که منظور از قیام مهدی(عج) به سیف، همان اتکای بر قدرت است؛ برای اینکه گمان نشود که این مصلح بزرگ آسمانی به شکل یک معلم، یا یک واعظ و یا راهنمای مسائل اجتماعی ظاهر میشود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.
بلکه او یک رهبر دورنگر و دوراندیشی است که نخست از حربه منطق بهرهگیری کافی میکند و آنجا که گفتار حق سودی نبخشد که در مورد بسیاری از زورگویان و جباران سودی هم نخواهد داد، دست به شمشیر میکند؛ یعنی متوسل به قدرت میشود و ستمکاران را بر سرجای خودشان مینشاند یا در صورت لزوم، وجود کثیفشان را از سر راه برمیدارد و شک نیست که برای اصلاح گروهی از مردم جز این راهی نیست که گفتهاند: «الناس لا یفیمهم الا السیف»؛ کار مردم جز با شمشیر راست نشود!
و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفهاش روشنگری و ارائه راه نیست، بلکه وظیفه مهمترش ـ علاوه بر این ـ اجرای قوانین الهی و به ثمر رساندن انقلاب تکاملی اسلام و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.
گرچه از گفتار بالا این نکته نیز روشن شد، ولی تصریح به آن لازم به نظر میرسد که برخلاف پندار بعضی کوتهفکران که چنین میپندارند، او به هنگام قیامش بیمقدمه دست به سلاح میبرد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون میریزد که خون به رکابش میرسد!» نخست از طریق رهبری فکری و روشنگری در همه زمینهها میپردازد.
به تعبیرسازی مذهبی «اتمام حجت» میکند، آن چنان که هر کس کمتری آمادگی برای پذیرا شدن منطقی آیین حق داشته باشد روشن شود و تنها کسانی باقی بمانند که جز از طریق توسل به زور و خشونت اصلاحپذیر نیستند.
از قرائن روشن بر این موضوع ـ گذشته از اینکه دلیلش با خود آن است ـ اینکه میدانیم روش او روش پیامبر اسلام(ص) است؛ او 13 سال تمام در مکه به دعوت پنهان و آشکار مشغول بود و آنها که پذیرای حق بودند، گرد او را گرفتند؛ ولی گردنکشان یاغی و زورمند که اکثریت توده نادان را به دنبال خود میکشانیدند در برابرش بپا خاستند و او به ناچار به مدینه آمد و با تشکیل حکومت اسلامی و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ایستاد و راه خود به سوی یک دعوت عمومی گشود.
گرچه در زمینه دعوت اسلام نیز سمپاشی زیاد شده که آیین شمشیر است، ولی بهترین سندی که امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانستهاند آن را بپوشانند یا از میان ببرند همین قرآن است.
اگر چهره اسلام یک چهره توسل به خشونت و زور بود، در قرآن برای اثبات حقایق این همه استدلال نمیشد؛ این همه در موضوع خداشناسی و معاد دو اصل اساسی اسلام تکیه روی دلایل گوناگون نمیشد؛ این همه متفکران و صاحبان عقل و اندیشه را به داوری نمیطلبید؛ این همه سخن از علم و دانش نمیگفت؛ یک رژیم خشن نظامی استدلال نمیفهمد و حتی به هنگام توسل به زور نیز موضع خود را با دلایل منطقی به عنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر مشخص میسازد.
به هر حال، او در این روش همانند پیامبر(ص) عمل میکند، به اضافه اینکه در عصر او سطح افکار عمومی بالاتر آمده و توسل به منطق ضرورت بیشتری دارد، همانگونه که در برابر خشونت روزافزون گردنکشان زورگو، خشونت لازم است.
مسلماً انقلاب او در پارهای از قسمتها یک انقلاب خونین خواهد بود و خونهای کثیف کالبد جامعه بشری با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدی جز از این راه اصلاحات بنیادی مایه نخواهد گرفت؛ ولی مفهوم این سخن آن نیست که او بیحساب خون میریزد و بیدلیل میکشد؛ درست همانند طبیبی است که در خون گرفتن از کالبد بیمار نهایت دقت را به عمل میآورد!