آنچه در ادامه میخوانید مشروح مصاحبه پنجره با پدر شهید احمدیروشن است:
لطفا کمی درباره روند زحماتی که آقا مصطفی کشیدند تا توانستند در آن جایگاه علمی قرار بگیرند توضیح دهید.
همانطور که میدانید در سال 82 تا 84 رکودی در مسائل هستهای در کشورمان
بهوجود آمد؛ آن زمان گذشت تا اینکه در سال 84 دیدیم که حضرت آقا فرمودند
که کسانی که باعث شدند سایت هستهای نطنز پلمب شود بروند و این پلمبها را
بشکنند و به نوعی ایشان به بچهها دستور دادند که این اقدامات را در دستور
کار قرار دهند تا در جهت جبران مسئله رکود هستهای، اقداماتی صورت بگیرد.
لذا این بچهها بودند که اقدامات لازم را در این رابطه صورت دادند؛ یعنی مصطفی در کنار همکاران متعهد و متخصص خود تصمیم گرفت تا در این عرصه ورود کند.
بهنظر شما چه شد که این روحیه در مصطفی و دیگر بچهها بهوجود آمد؟
میشود اسم این را بصیرت و ولایتمداری گذاشت؛ آنها قصد داشتند که منویات مقام معظم رهبری و حرف رهبری زمین نماند.
حس غرور ملی و وطنپرستی آقا مصطفی در این قضیه چقدر تاثیر داشت؟
البته این قضیه هم سهم بسزایی داشت؛ مخصوصا اینکه مصطفی عقیده داشت که ما
نباید محتاج دشمنان باشیم و این را همیشه میگفت، و به نوعی این موضوع یکی
از خط قرمزهای مصطفی بود و معتقد بود که در کنار صنعت سانتریفیوژها که
میتوانیم در داخل کشور آن را تولید کنیم، آن چیزی را هم که توان تولیدش را
نداریم باید تلاش کنیم تا به آن دست پیدا کنیم، تا از خارج نیاید.
زمانی که آقا مصطفی متوجه شد که ایران توانمندی لازم در زمینه غنیسازی پیدا کرده و میتواند انرژی هستهای داشته باشد چه حسی داشت؟
آن زمان یادم هست که مصطفی خیلی خوشحال بود و برایش مسلم بود که بچهها و
همکارانش به غنیسازی 20 درصد دست پیدا میکنند. حتی به آنها گفته بود شک
نکنید وقتی به تولید 20 درصد غنیسازی اورانیوم برسیم استکبار جهانی بیکار
نخواهد نشست و یکی یکی بچهها را ترور خواهد کرد.
یعنی موضوع ترور را پیشبینی کرده بود؟
بله پیشبینی کرده بود.
در مورد تهدیداتی که میشد هم آیا به شما چیزی گفته بود؟
مصطفی این مسئله را به منزل انتقال نمیداد؛ چراکه دوست نداشت ما دغدغه
خاطر داشته باشیم، ولی واقعیت این بود که خودش خطرات را احساس میکرد،
مخصوصا اینکه همیشه موبایلش و رفت و آمدهایش در حدود سه سال تحت کنترل بود؛
لذا این مسئله برایش مسلم شده بود که در خطر است.
بهنظر شما چرا با وجود همه این مسائل، باز هم حاضر شد که خطرات را قبول کند؟
یکی از حرفهایی که همیشه مصطفی میزد این بود که میگفت: «ترسو مرد».
مصطفی فردی بود که از این چیزها هراسی نداشت و تکیه کلامش این بود که هر
کسی چهار لیتر بیشتر خون ندارد و اگر این خون را در راه وطنش بدهد، چیز
زیادی نداده است.
در مورد فشارهایی که سالهای آخر بر شما وارد شد کمی توضیح دهید؟
از زمان روی کار آمدن دولت اعتدال و امید بر اثر موضعگیریها و
تردیدهایی که ما نسبت به عملکرد دولت داشتیم، اینها ما را تخطئه کردند؛
مخصوصا از اول سال 94. بچههای دانشگاه به ما لطف دارند و از آنجایی که ما
را پدر یکی از متخصصین هستهای میدانند و ما هم احساس میکنیم بچههای
دانشجو مثل مصطفی هستند، از ما دعوت میکنند تا در دانشگاه حضور یابیم، ولی
دولتیها، خصوصا روسای دانشگاهها و فرمانداران و استاندارها اجازه
نمیدهند؛ تاکنون، دستکم 20 مراسم را، که قرار بود برویم و برای بچههای
خودمان صحبت کنیم، لغو کردهاند.
در این مدتی که گذشته چه خبری بیشتر از همه خوشحالتان کرده است؟
بیشترین خبری که ما را خوشحال کرد؛ یکی اسارت تفنگداران آمریکا توسط نیروی دریایی سپاه پاسداران بود.
همچنین این موضوع که حضرت آقا با مدیریت خاص خود طوری رفتار کردند که
مستضعفان جهان و کشورهایی که مورد غضب استکبار جهانی بودند، مثل سوریه،
یمن و حزبالله لبنان، تحت حمایت ایران واقع شدند. برای ما باعث خوشحالی
است.
تلخترین خبری که شنیدید چه بود؟
احمدی
روشن: تلخترین خبر، مسئله برجام نافرجام بود؛ مقام معظم رهبری هم بارها
فرمودند در قبال آن چیزی که پیش پرداخت دادهایم هنوز چیزی نگرفتهایم و
چیزی از این رهگذر عاید ما نشده است.