شاید آنچه امروز در رسانهها شاهدش هستیم، درخواست مجازات برای همسر اعظم از یکسو و هیاهوی بیهودهای است که با فروکش کردن موج از بین میرود اما هیچیک از اینها در بهبود وضعیت بسیاری از زنان که امروز مورد خشونت خانگی قرار میگیرند، تأثیرگذار نیست. آنچه تأثیرگذار است اصلاح زمینههایی است که به رفع خشونت خانگی منجر میشود. در این راستا تغییر قوانین موجود در حوزه زنان و به ویژه قانون خانواده بسیار تأثیرگذار است. قانون خانواده امروز ما قانونی است مربوط به پیش از انقلاب اسلامی که پس از انقلاب تغییراتی در آن برای مطابقت با شرع اسلام صورت گرفت اما این قانون حتی پیش از انقلاب نیز مورد انتقاد بسیاری از حقوقدانها بود.
امروز بسیاری از قوانین مربوط به زنان مثل قانون دیه زنان در تصادفات تغییر کرده است و این خود نشان از اهمیت داشتن زنان برای اسلام و ایران است. ما در کشوری زندگی میکنیم که هم جمهوری اسلامی تأکید بسزایی به نقش زنان داشته است و هم بزرگان مذهبی ما احترام به زنان را بارها مورد تأکید قرار دادهاند. زنان این کشور کسانی هستند که در انقلاب، جنگ و تحریمهای اقتصادی بیشترین نقش را داشتهاند و همین مادران، دختران و خواهران بودهاند که در سختترین شرایط، ساختمان محکم جامعه یعنی خانواده را حفظ کردهاند. از همین رو اصلاح قوانین به نحوی که قدرت زنان را در جامعه افزایش دهد و مانع از اعمال خشونت علیه آنها شود، راهکاری است که باید مورد توجه قرار گیرد. مخصوصا در مجلس آینده که مجلسی پیشرو محسوب میشود، پیگیری اصلاح و تصویب قوانین زنانه باید یکی از اولویتها باشد.
زنی که مورد خشونت قرار گرفته باید حس کند قانون به نحوی پشت اوست که میتواند به پشتوانه قانون از همسرش شکایت کند یا از او جدا شود. اما در کنار این، دولت هم باید بهترین امکانات را برای حمایت از زنان فراهم کند. امروزه در دنیا، زنان، کودکان و سالمندان از جمله گروههای آسیبپذیر جامعه محسوب میشوند که باید از آنها در برابر انواع خشونتها و آسیبها مثل جنگها یا حتی بلایای طبیعی حفاظت و حمایت کرد. متأسفانه امروز حمایت از زنان آسیبدیده مثل زنان بدسرپرست و بیسرپرست به دست نهادهای مردمی سپرده شده است. اگرچه این نهادها خود توانستهاند شرایطی را برای این زنان فراهم کنند که آنها همانطور که شایسته زنان ایرانی است با سربلندی زندگی کنند و خانواده خود را بسازند اما نهادهای مردمی تنها نمیتوانند به این زنان کمک کنند. تهیه امکانات حمایتی، اقتصادی، آموزشی و... برای زنان خشونت دیده بر عهده دولتهاست.
من نه حقوقدان هستم و نه مقام مسئول اما به خاطر نعمتی که خداوند به ما اعطا کرده که دوربینها به سمت ماست، وظیفه خودم میدانم که درباره این مسئله صحبت کنم. زیرا میدانم اعظم اولین و آخرین زنی نیست که مورد چنین خشونتی قرار گرفته و اگر این خشونتها ادامه پیدا کند خانواده و آینده فرزندان این سرزمین نابود خواهد شد و این اتفاق برای پیشبرد اهدافی که یک کشور برای پیشرفتش دارد مضر است. این اتفاق به فرهنگ کشور آسیب میزند و آنچه امروز نیازمند آن هستیم فرهنگسازی به معنی بالابردن خَرد اجتماعی است.
نکته آخری که بحث مفصلی میطلَبد اما من میخواهم اشارهای به آن داشته باشم، رسیدگی به چگونگی و چرایی اعتیاد است که با وجود سالها تلاش هنوز ریشهکن نشده است. اعظم، قربانی همسر معتادش شده است و امروز خبری شنیدم درباره زن معتادی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود. رفع این معضل هم باید در اولویت قرار داده شود.»