صراط: حسین
شیخ الاسلامی که با سابقه سفارت و معاونت در وزارت امور خارجه، نماینده
مجلس هفتم شد، بعدها در مجلس هشتم به عنوان «مشاور امور بین الملل رئیس
مجلس» انتخاب شد.
او مشاور فردي شد که خود به عنوان «رئيس ديپلمات مجلس» در فضاي سياسي و رسانهاي کشور شناخته ميشد. چرا که علي لاريجاني پيش از آنکه رئيس خانه ملت شود، سالها دبير شوراي عالي امنيت بوده و سکان مذاکرات هستهاي را بر عهده داشت. شيخ الاسلامي اگرچه مشاور لاريجاني است اما در مواردي همچون مذاکرات هستهاي و فرجام آن که به «برجام» معروف شد، با او اختلاف نظر جدي دارد. کما اينکه با حضورش در کافه خبر اعلام کرد که علي رغم نظر اوليه لاريجاني که برجام نيازي به تصويب در مجلس ندارد، او اصرار داشته که اين توافق بايد به تصويب مجلس برسد ولي بنا بر گفت و گويي که با رئيس مجلس داشته، در اين باره سکوت کرده است.
با او که باوجود حضور در فهرست انتخاباتي صداي ملت نتوانست از مردم تهران براي ورود به مجلس دهم، راي بگيرد؛ درباره مشاورههايش به رئيس مجلس در روزهاي پاياني سال 94 گفت و گو کرديم. او هم از روابط صميمانه لاريجاني با چهره هايي چون سردار قاسم سليماني و سيدحسن نصرالله سخن گفت که در ادامه مشروحش را ميخوانيد:
به عنوان مشاور امور بین الملل رئیس مجلس، چه مشورتهايي به آقاي لاريجاني ميدهيد؟
خوشبختانه ايشان خيلي به امور سياست خارجي مسلط هستند و اين کار مرا راحت ميکند. آقاي لاريجاني با استعداد و دقيق است و در يک تصوير کلي مي تواند مسائل را خوب ببيند و تحليل کند. در نطقهايي که در عرصه سياست خارجي مينويسد، من هيچ نقشي ندارم و کاملا نوشته خودش است. گاهي ممکن است موضوعاتي را به ايشان بگويم اما متن و پردازش آن در نطق ها و سخنرانيها از خود ايشان است.
به نظر من نوع نگرشي که او به مسائل ديپلماتيک دارد، بر جايگاه مجلس در روابط خارجي ايران اثر گذاشته است. همه قدرت مجلس ايران و نقش تعيين کننده آن در ديپلماسي را ميدانند. نقشي که در دوره رياست آقاي لاريجاني به مراتب پررنگتر از گذشته شده است. او در سياست خارجي پرکار است و در دوره او روابط پارلماني ايران با ديگر کشورها گسترش خوبي داشته است. روساي خيلي از کشورها و هياتهاي پارلمانيشان در دو دوره رياست وي بر مجلس به ايران امدند. ديپلماسي پارلماني ما در سالهاي گذشته خيلي به بهبود ديپلماسي کلان ما کمک کرده است. آقاي لاريجاني به نسبت ديپلماتهاي وزارت خارجه صراحت بيشتري دارد و مواضع را صريحتر ميگويد. به نظرم او دقيقتر روي راهبردهاي سياست خارجي تاکيد ميکند و چون از موضع رئيس مجلس با پشتوانه آراي مردمي سخن ميگويد، کمک خوبي به ديپلماسي کشور ميکند. بويژه آنکه او به عنوان رئيس پارلمان از پشتوانه و تاييد نمايندگان هم برخوردار است و همه نمايندگان وقتي با تکبيرشان سخنان او را تاييد مي کنند، معرف اقتداي ملي به او است که جايگاه خاصي در کشور دارد. پشتيباني نمايندگان از رئيس مجلس اکوي قويتري در جهان دارد. مجلس خطوط قرمز را مي تواند تعيين کند و در قضيه برجام هم کمک خوبي به دولت کرد.
يکي از ويژگيهاي مهم آقاي لاريجاني اين است که در عين ديپلمات بودن مواضع مردمي دارد. گاهي هم ابتکارات جالبي به نظرش ميرسد و بسيار سريع الانتقال است.
مثلا در چه موردي؟
در کنفرانس چهارم فلسطين در تهران، روساي بسياري از مجالس و رهبران فلسطيني در ايران بودند. آن زمان سودان تحت فشار آمريکاييها بود. اين موضوع براي ما مهم بود چون ما از آنجا به غزه سلاح ميفرستاديم. اين تحت فشار بودن، روحيه سودان و رئيس جمهور آن کشور را تحت تاثير قرار داده بود. او به دليل اتهام نسل کشي تحت فشار و در معرض ارجاع به دادگاه لاهه بود. در حالي که اساسا او به دليل حمايت از ايران براي همکاري با فلسطين و کمک به غزه، تحت فشار بود.
آقاي لاريجاني به فکرش رسيد که در روز آخر کنفرانس فلسطين، هر کدام از مهمانان که آمادگي دارند را با هواپيمايي به سودان ببريم و با او ديدار کنيم. اين خيلي تاثير خوبي بر رئيس جمهور سودان داشت.
اين موضوع که ما از طريق سودان، به غزه سلاح ميفرستاديم، تا حالا جايي عنوان شده بود؟
اين موضوع لو رفت. چون اسرائيل سعي کرد آن مسير را ببندند. آنها آن مسير و کاروان هايي که اسلحه را منتقل مي کردند را زدند. روابط ما آن زمان با سودان مناسب و استراتژيک بود.
راستي چطور به اين سرعت براي چنين سفري هواپيما جور کرديد؟
آقاي لاريجاني عصر تصميم گرفت و شب همه به سودان رفتيم. توقف چند ساعته در سودان داشتيم و پس از ديدار با رئيس جمهور سودان برگشتيم. حدود 30 نفر از مهمان ها با ما آمدند. دستورهايي همچون تامين هواپيما براي رئيس مجلس کاري ندارد. نکته مهم اين سفر در آن بود که برخي رهبران فلسطيني که مطرود از سوي اسرئيل بودند با وجود خطرات تروريستي احتمالي صهيونيستها عليه آنان، با ما به اين سفر آمدند که ريسک بالايي داشت. اما آقاي لاريجاني اين کار را کرد وبعد خبرش را پخش کرد و به رئيس جمهور سودان هم روحيه خوبي داد.
خاطره ديگري که از ابتکار ايشان دارم به کنفرانس تروئيکاي ايران و اندونزي و سوريه که در دمشق برگزار کرديم برميگردد. مي خواستيم بعد از نشست اين تروئيکا با نظر ايشان به غزه برويم اما حکومت نانجيب مصر همکاري نکرد. ايشان هم پيشنهاد دادند تا سفري به لبنان و همه کشورهاي خط مقدم جبهه مقاومت داشته باشيم. از اين رو به لبنان و اردن رفتيم که استقبال خوبي هم از ما شد. رئيس مجلس اندونزي که يکي از اعضاي تروئيکا بود در ملاقات با سيدحسن نصرالله حاضر شد. اين ملاقات به تقويت مقاومت دربرابر صهيونيست ها کمک کرد.
معمولا در بزنگاههاي مختلف در بين المجالس اسلامي و آسيايي و ...آقاي لاريجاني خيلي با کفايت وارد عمل مي شوند. يکي از دغدغههاي جدي او، حمايت از جنبش مقاومت در سوريه است. او براي مقابله با توطئههايي که عليه حمايت ايران از سوريه طراحي ميشد، تلاش زيادي کرد و همواره بر اين باور است که ايران بايد به پايداري سوريه کمک کند و ملت و حکومت سوريه را تقويت کرده و مانع از گسترش تروريست در اين کشور شود.
در دورهاي که شما سفير ايران در سوريه بوديد، چه اقداماتي را از جانب ايشان ديديد؟
وقتي من سفير سوريه بودم، آقاي لاريجاني رئيس صداوسيما بود و سفري هم به سوريه براي همکاري مشترک رسانهههاي دو کشور داشت. آنجا متوجه تسلط خوب او به امور ديپلماتيک در ديدارش با رئيس جمهور سوريه شدم. از زواياي خوبي مسائل ديپلماتيک را مطرح مي کرد. بعدها هم در شوراي امنيت تجربه خوبي از نظر حقوقي و ديپلماتک کسب کرد. مذاکرات هستهاي را هم در آنجا خوب مديريت کرده و چهره اهل مذاکرهاي از ايران به غرب به ويژه به سوالانا نشان داد. او با شخصيتهاي عربي و اروپايي ارتباط شخصي خوبي داشت.
مثلا با چه کساني؟
از سولانا گرفته تا بشار اسد، داوود اوغلو و اردوغان. هرچند عدم پايندي ترکيه به تعهداتش با ما، سبب شد تا به طور مطلوبي اين روابط با ترکها پيش نرود.
البته در پايان سال 94 آنها بار ديگر کوشيدند تا نظر ايران را در حل مسائل منطقه، جلب کنند.
سه يا چهار سال پيش اردوغان و اوغلو روز شش فروردين به ايران آمدند. ايام عيد بود و رهبري مشهد بودند. اردوغان آنجا به ديدار ايشان رفتند. به ياد دارم که مذاکرات سخت و تندي با ترکها داشتيم در آن روزها. او نهايتا پذيرفت که در سوريه مردم تعيين کننده باشند و هرچه مردم در صندوقهاي راي ريختند همان باشد. آقاي لاريجاني بعد از ساعتها مذاکره از من خواستند که به سردار سليماني بگويم که با اوغلو توافق کرديم و او خودش جزئيات ادامه کار را با اوغلو هماهنگ کند. اما سردار بعد از مذاکراتش با اوغلو گفت که ترکها اين حرفها را ميزنند اما در عمل اجرا نميکنند. بعدها هم ديديم که آنها دوستان پول عربستان و آمريکا شدند و به تعهداتشان با ما پايبند نبودند.
اگر آنها به تعهدشان با ايران وفادار مانده و حق مردم سوريه در تعيين سرنوشتشان را ميپذيرفتند، همان سه سال پيش مردم سوريه به چيزي که با مقاومتشان به آن رسيدند؛ به کرسي مي نشست. ما ميگفتيم که خود مردم سوريه بايد سرنوشتشان را انتخاب کنند نه آمريکا و عربستان و... البته نهايتا ترکيه در مذاکرات وين و ژنو و قطعنامه 2254 اين را پذيرفتند که مردم سوريه خودشان سرنوشتشان را انتخاب کنند. اما اين را سالها قبل مي توانستند اجرايي کنند. حالا باز هم آنها به ايران آمدند و اميدواريم من بعد پايبندي بيشتري از آنها و عدم دخالتشان در سوريه ببنيم.
ارتباط آقايان لاريجاني و سليماني فقط در امور سوريه و جنبش مقاومت است؟
اين دو نفر خيلي با هم هماهنگ هستند. سردار سليماني در سوريه کاري را انجام مي دهد که نياز به پشتيباني همه جانبه دارد. او شخصيت فراجناحي دارد و توانسته اين را تفهيم کند که همه با او همراه باشند. او با رئيس مجلس هم روابط سازندهاي دارد. آقاي لاريجاني مدتي در سپاه بوده و روحيات او را خوب ميشناسد و همه جا از او حمايت ميکند. در چارچوب وظايف مجلس و حتي بيش از آن در قالب روابطش با ديگر چهرههاي موثر نظام، از او حمايت مي کند چون به راهبردي بودن کار سردار سليماني اعتقاد جدي دارد.
ببينيد در قانون اساسي ما «پشتيباني از مستضعفين در مقابل مستکبرين» يک اصل است. ما بر اساس قانون اساسي تعهد برادرانه براي حمايت از مسلمانان جهان و جلوگيري از نفوذ اجانب و قدرتهاي سلطهگر و حمايت از مبارزات حقطلبانه مستضعفان در مقابل مستکبران داريم. مامور اجراي اين حمايت نيز «سپاه قدس» است. مجلس و رئيس آن سوگند خوردهاند که بر اساس قانون اساسي از مبارزات حق طلبانه مسلمانان حمايت کنند.
يکي از محاسن آقاي لاريجاني اين است که منطق و فلسفه را خوب خوانده و اين خيلي در ارائه منطقي مباحث براي اقناع طرف مقابل، به او کمک ميکند.
از ديدارهاي آقايان لاريجاني و سليماني خاطرهاي داريد؟
موضوع بيشتر ديدارهاي اين آقايان در مورد سوريه و فلسطين است. آنها روابط دوستانه و برادرانه دارند. معمولا سردار سليماني قبل از سفرهاي منطقهاي آقاي لاريجاني، مطالبي را به ايشان منتقل مي کند. آقاي لاريجاني هم معمولا در جريان کارهاي سردار سليماني هستند. کليه اقدامات ايشان مورد تاييد رهبري است.
به دغدغههاي آقاي لاريجاني درباره جنبش مقاومت اشاره کرديد. از روابط ايشان با سيدحسن نصرالله خاطرهاي داريد؟
او مشاور فردي شد که خود به عنوان «رئيس ديپلمات مجلس» در فضاي سياسي و رسانهاي کشور شناخته ميشد. چرا که علي لاريجاني پيش از آنکه رئيس خانه ملت شود، سالها دبير شوراي عالي امنيت بوده و سکان مذاکرات هستهاي را بر عهده داشت. شيخ الاسلامي اگرچه مشاور لاريجاني است اما در مواردي همچون مذاکرات هستهاي و فرجام آن که به «برجام» معروف شد، با او اختلاف نظر جدي دارد. کما اينکه با حضورش در کافه خبر اعلام کرد که علي رغم نظر اوليه لاريجاني که برجام نيازي به تصويب در مجلس ندارد، او اصرار داشته که اين توافق بايد به تصويب مجلس برسد ولي بنا بر گفت و گويي که با رئيس مجلس داشته، در اين باره سکوت کرده است.
با او که باوجود حضور در فهرست انتخاباتي صداي ملت نتوانست از مردم تهران براي ورود به مجلس دهم، راي بگيرد؛ درباره مشاورههايش به رئيس مجلس در روزهاي پاياني سال 94 گفت و گو کرديم. او هم از روابط صميمانه لاريجاني با چهره هايي چون سردار قاسم سليماني و سيدحسن نصرالله سخن گفت که در ادامه مشروحش را ميخوانيد:
به عنوان مشاور امور بین الملل رئیس مجلس، چه مشورتهايي به آقاي لاريجاني ميدهيد؟
خوشبختانه ايشان خيلي به امور سياست خارجي مسلط هستند و اين کار مرا راحت ميکند. آقاي لاريجاني با استعداد و دقيق است و در يک تصوير کلي مي تواند مسائل را خوب ببيند و تحليل کند. در نطقهايي که در عرصه سياست خارجي مينويسد، من هيچ نقشي ندارم و کاملا نوشته خودش است. گاهي ممکن است موضوعاتي را به ايشان بگويم اما متن و پردازش آن در نطق ها و سخنرانيها از خود ايشان است.
به نظر من نوع نگرشي که او به مسائل ديپلماتيک دارد، بر جايگاه مجلس در روابط خارجي ايران اثر گذاشته است. همه قدرت مجلس ايران و نقش تعيين کننده آن در ديپلماسي را ميدانند. نقشي که در دوره رياست آقاي لاريجاني به مراتب پررنگتر از گذشته شده است. او در سياست خارجي پرکار است و در دوره او روابط پارلماني ايران با ديگر کشورها گسترش خوبي داشته است. روساي خيلي از کشورها و هياتهاي پارلمانيشان در دو دوره رياست وي بر مجلس به ايران امدند. ديپلماسي پارلماني ما در سالهاي گذشته خيلي به بهبود ديپلماسي کلان ما کمک کرده است. آقاي لاريجاني به نسبت ديپلماتهاي وزارت خارجه صراحت بيشتري دارد و مواضع را صريحتر ميگويد. به نظرم او دقيقتر روي راهبردهاي سياست خارجي تاکيد ميکند و چون از موضع رئيس مجلس با پشتوانه آراي مردمي سخن ميگويد، کمک خوبي به ديپلماسي کشور ميکند. بويژه آنکه او به عنوان رئيس پارلمان از پشتوانه و تاييد نمايندگان هم برخوردار است و همه نمايندگان وقتي با تکبيرشان سخنان او را تاييد مي کنند، معرف اقتداي ملي به او است که جايگاه خاصي در کشور دارد. پشتيباني نمايندگان از رئيس مجلس اکوي قويتري در جهان دارد. مجلس خطوط قرمز را مي تواند تعيين کند و در قضيه برجام هم کمک خوبي به دولت کرد.
يکي از ويژگيهاي مهم آقاي لاريجاني اين است که در عين ديپلمات بودن مواضع مردمي دارد. گاهي هم ابتکارات جالبي به نظرش ميرسد و بسيار سريع الانتقال است.
مثلا در چه موردي؟
در کنفرانس چهارم فلسطين در تهران، روساي بسياري از مجالس و رهبران فلسطيني در ايران بودند. آن زمان سودان تحت فشار آمريکاييها بود. اين موضوع براي ما مهم بود چون ما از آنجا به غزه سلاح ميفرستاديم. اين تحت فشار بودن، روحيه سودان و رئيس جمهور آن کشور را تحت تاثير قرار داده بود. او به دليل اتهام نسل کشي تحت فشار و در معرض ارجاع به دادگاه لاهه بود. در حالي که اساسا او به دليل حمايت از ايران براي همکاري با فلسطين و کمک به غزه، تحت فشار بود.
آقاي لاريجاني به فکرش رسيد که در روز آخر کنفرانس فلسطين، هر کدام از مهمانان که آمادگي دارند را با هواپيمايي به سودان ببريم و با او ديدار کنيم. اين خيلي تاثير خوبي بر رئيس جمهور سودان داشت.
اين موضوع که ما از طريق سودان، به غزه سلاح ميفرستاديم، تا حالا جايي عنوان شده بود؟
اين موضوع لو رفت. چون اسرائيل سعي کرد آن مسير را ببندند. آنها آن مسير و کاروان هايي که اسلحه را منتقل مي کردند را زدند. روابط ما آن زمان با سودان مناسب و استراتژيک بود.
راستي چطور به اين سرعت براي چنين سفري هواپيما جور کرديد؟
آقاي لاريجاني عصر تصميم گرفت و شب همه به سودان رفتيم. توقف چند ساعته در سودان داشتيم و پس از ديدار با رئيس جمهور سودان برگشتيم. حدود 30 نفر از مهمان ها با ما آمدند. دستورهايي همچون تامين هواپيما براي رئيس مجلس کاري ندارد. نکته مهم اين سفر در آن بود که برخي رهبران فلسطيني که مطرود از سوي اسرئيل بودند با وجود خطرات تروريستي احتمالي صهيونيستها عليه آنان، با ما به اين سفر آمدند که ريسک بالايي داشت. اما آقاي لاريجاني اين کار را کرد وبعد خبرش را پخش کرد و به رئيس جمهور سودان هم روحيه خوبي داد.
خاطره ديگري که از ابتکار ايشان دارم به کنفرانس تروئيکاي ايران و اندونزي و سوريه که در دمشق برگزار کرديم برميگردد. مي خواستيم بعد از نشست اين تروئيکا با نظر ايشان به غزه برويم اما حکومت نانجيب مصر همکاري نکرد. ايشان هم پيشنهاد دادند تا سفري به لبنان و همه کشورهاي خط مقدم جبهه مقاومت داشته باشيم. از اين رو به لبنان و اردن رفتيم که استقبال خوبي هم از ما شد. رئيس مجلس اندونزي که يکي از اعضاي تروئيکا بود در ملاقات با سيدحسن نصرالله حاضر شد. اين ملاقات به تقويت مقاومت دربرابر صهيونيست ها کمک کرد.
معمولا در بزنگاههاي مختلف در بين المجالس اسلامي و آسيايي و ...آقاي لاريجاني خيلي با کفايت وارد عمل مي شوند. يکي از دغدغههاي جدي او، حمايت از جنبش مقاومت در سوريه است. او براي مقابله با توطئههايي که عليه حمايت ايران از سوريه طراحي ميشد، تلاش زيادي کرد و همواره بر اين باور است که ايران بايد به پايداري سوريه کمک کند و ملت و حکومت سوريه را تقويت کرده و مانع از گسترش تروريست در اين کشور شود.
در دورهاي که شما سفير ايران در سوريه بوديد، چه اقداماتي را از جانب ايشان ديديد؟
وقتي من سفير سوريه بودم، آقاي لاريجاني رئيس صداوسيما بود و سفري هم به سوريه براي همکاري مشترک رسانهههاي دو کشور داشت. آنجا متوجه تسلط خوب او به امور ديپلماتيک در ديدارش با رئيس جمهور سوريه شدم. از زواياي خوبي مسائل ديپلماتيک را مطرح مي کرد. بعدها هم در شوراي امنيت تجربه خوبي از نظر حقوقي و ديپلماتک کسب کرد. مذاکرات هستهاي را هم در آنجا خوب مديريت کرده و چهره اهل مذاکرهاي از ايران به غرب به ويژه به سوالانا نشان داد. او با شخصيتهاي عربي و اروپايي ارتباط شخصي خوبي داشت.
مثلا با چه کساني؟
از سولانا گرفته تا بشار اسد، داوود اوغلو و اردوغان. هرچند عدم پايندي ترکيه به تعهداتش با ما، سبب شد تا به طور مطلوبي اين روابط با ترکها پيش نرود.
البته در پايان سال 94 آنها بار ديگر کوشيدند تا نظر ايران را در حل مسائل منطقه، جلب کنند.
سه يا چهار سال پيش اردوغان و اوغلو روز شش فروردين به ايران آمدند. ايام عيد بود و رهبري مشهد بودند. اردوغان آنجا به ديدار ايشان رفتند. به ياد دارم که مذاکرات سخت و تندي با ترکها داشتيم در آن روزها. او نهايتا پذيرفت که در سوريه مردم تعيين کننده باشند و هرچه مردم در صندوقهاي راي ريختند همان باشد. آقاي لاريجاني بعد از ساعتها مذاکره از من خواستند که به سردار سليماني بگويم که با اوغلو توافق کرديم و او خودش جزئيات ادامه کار را با اوغلو هماهنگ کند. اما سردار بعد از مذاکراتش با اوغلو گفت که ترکها اين حرفها را ميزنند اما در عمل اجرا نميکنند. بعدها هم ديديم که آنها دوستان پول عربستان و آمريکا شدند و به تعهداتشان با ما پايبند نبودند.
اگر آنها به تعهدشان با ايران وفادار مانده و حق مردم سوريه در تعيين سرنوشتشان را ميپذيرفتند، همان سه سال پيش مردم سوريه به چيزي که با مقاومتشان به آن رسيدند؛ به کرسي مي نشست. ما ميگفتيم که خود مردم سوريه بايد سرنوشتشان را انتخاب کنند نه آمريکا و عربستان و... البته نهايتا ترکيه در مذاکرات وين و ژنو و قطعنامه 2254 اين را پذيرفتند که مردم سوريه خودشان سرنوشتشان را انتخاب کنند. اما اين را سالها قبل مي توانستند اجرايي کنند. حالا باز هم آنها به ايران آمدند و اميدواريم من بعد پايبندي بيشتري از آنها و عدم دخالتشان در سوريه ببنيم.
ارتباط آقايان لاريجاني و سليماني فقط در امور سوريه و جنبش مقاومت است؟
اين دو نفر خيلي با هم هماهنگ هستند. سردار سليماني در سوريه کاري را انجام مي دهد که نياز به پشتيباني همه جانبه دارد. او شخصيت فراجناحي دارد و توانسته اين را تفهيم کند که همه با او همراه باشند. او با رئيس مجلس هم روابط سازندهاي دارد. آقاي لاريجاني مدتي در سپاه بوده و روحيات او را خوب ميشناسد و همه جا از او حمايت ميکند. در چارچوب وظايف مجلس و حتي بيش از آن در قالب روابطش با ديگر چهرههاي موثر نظام، از او حمايت مي کند چون به راهبردي بودن کار سردار سليماني اعتقاد جدي دارد.
ببينيد در قانون اساسي ما «پشتيباني از مستضعفين در مقابل مستکبرين» يک اصل است. ما بر اساس قانون اساسي تعهد برادرانه براي حمايت از مسلمانان جهان و جلوگيري از نفوذ اجانب و قدرتهاي سلطهگر و حمايت از مبارزات حقطلبانه مستضعفان در مقابل مستکبران داريم. مامور اجراي اين حمايت نيز «سپاه قدس» است. مجلس و رئيس آن سوگند خوردهاند که بر اساس قانون اساسي از مبارزات حق طلبانه مسلمانان حمايت کنند.
يکي از محاسن آقاي لاريجاني اين است که منطق و فلسفه را خوب خوانده و اين خيلي در ارائه منطقي مباحث براي اقناع طرف مقابل، به او کمک ميکند.
از ديدارهاي آقايان لاريجاني و سليماني خاطرهاي داريد؟
موضوع بيشتر ديدارهاي اين آقايان در مورد سوريه و فلسطين است. آنها روابط دوستانه و برادرانه دارند. معمولا سردار سليماني قبل از سفرهاي منطقهاي آقاي لاريجاني، مطالبي را به ايشان منتقل مي کند. آقاي لاريجاني هم معمولا در جريان کارهاي سردار سليماني هستند. کليه اقدامات ايشان مورد تاييد رهبري است.
به دغدغههاي آقاي لاريجاني درباره جنبش مقاومت اشاره کرديد. از روابط ايشان با سيدحسن نصرالله خاطرهاي داريد؟
ملاقات تروئيکاي ايران و
سوريه و اندونزي با سيدحسن خيلي خوب بود. او رابطه صميمانه اي با آقاي لاريجاني
دارد چون که رئيس مجلس جايگاه مقاومت را خوب مي داند و او را نوک پيکان گسترش
انقلاب اسلامي و ستون پايداري در مقابل اجانب مي بيند. همانطور که گفتم بر اساس
قانون اساسي، جلوگيري از سلطه اجانب و استکبار جهاني وظيفه ما است و آقاي لاريجاني
در همين راستا با همه رهبران مقاومت بويژه سيدحسن نصرالله رابطه برادرانه و
صميمانهاي دارد. او همچنين رابطه دوستانهاي با رمضان عبدالله و ديگر رهبران
فلسطيني دارد و آنها احساس دلگرمي و هم افزايي در ديدار با لاريجاني دارند و از
سخن گفتن با او انرژي مي گيرند.