صراط: حسین قدیانی در یادداشت روزنامه وطن امروز نوشت: موافقم؛ «فحشنامه» هستند بعضی از این «روزنامه»ها! البته این فقط روزنامههای زنجیرهای نیستند که به موازات تحریف و دروغ، زبان به ناسزا باز میکنند! بددهانی و آلودهکردن زبان به فحش، کار یومیه بعضی دیگر هم هست، آنجا که به جای پاسخ متین به منتقد، یک روز او را «بزدل» و «بیشناسنامه» و «همصدا با اسرائیل» میخوانند، دگر روز «خائن».
لذا اگر روزنامهای علیه شیربچههای مدافع حرم ناسزا بگوید، خودش را از قد و قامت یک روزنامه، تبدیل کرده به یک «فحشنامه»، آن فرد هم که مشهور به درشتگویی در حق دوست و در عین حال، شهره به بزک کردن دشمن است، آنجا که «جلاد تحریم» را با اوصافی آنچنانی مینوازد کأنه اوباما عزیزترین برادر اوست، فیالواقع میشود یک «فحشنامه متحرک»! به جد موافقم؛ «فحشنامه» هستند بعضی از این «روزنامه»ها! همچنان که «ناسزاگو» هستند بعضی که به جای خدمت به ملت، هر چه فریاد دارند، نه بر سر آمریکا، که بر سر «مرگ بر آمریکا» این جهانیترین شعار بشریت میکشند!
شگفتا از میزان بیمیزان کدخدا دوستی این جماعت که تو گویی آمریکا را از «پرزیدنت مؤدب و باهوش» هم بیشتر دوست میدارند! تا آن حد که فلان عضو عزیزکرده مذاکرات، یک کلام اگر در باب بدعهدی طرف غربی لب به سخن بگشاید، به جای تصدیق سخن درست او، او را به همان راننده تاکسی و لبوفروشی ملحق میکنند که اساسا از نظر اینان صلاحیت اظهار نظر درباره برجام را ندارند. پس ردصلاحیت، فقط کار شورای نگهبان نیست!
صدالبته جناب صالحی در ایام مذاکرات هم «وزیر خارجه» نبود اما لابد آنقدر نقش ممتاز و متمایزی داشت که اندکی بعد، مدال کذا بر سینهاش بچسبد! درباره برجام هم چه کسی بهتر از او برای پاسخگویی، اما وای از آن روز که همین جناب، یک کلام - و نه بیشتر! - درباره بدعهدی غربیها زبان به سخن باز کند! واقعا خوب شد نمردیم و معنای اعتدال مدنظر حضرات را ملتفت شدیم! تولی در مواجهه با دشمن و تبری از دوست! طرفه حکایت اینجاست که آقای صالحی از بدعهدی اوباما سخن میگوید، این سخن به آقای رئیس گران میآید! و باز هم طرفه حکایت اینجاست که همین جناب صالحی، در صحن بهارستان، وقتی از فلان نماینده شنید که طرف غربی به هزار و یک دلیل غیر قابل کتمان، بدعهد است و در مذاکره با او، این همه نباید خوشبین و خوشخیال بود، قشقرق راه انداخت، مظلومنمایی کرد، دست آخر هم، من و ما را متهم کرد به خیانت! حالا چرا خیانت؟ چون وقتی آقایان دیپلمات نشسته بودند پای میز دیپلماسی، منتقد خیرخواه، از قضا ناظر بر همین بدعهدی دشمن تمنا میکردند از دوستان وزارت خارجه که حتیالمقدور بیشتر امتیاز بگیرند و کمتر امتیاز بدهند، بویژه در شرایطی که اولا خواهان مذاکره، طرف مقابل بوده و نه ما! ثانیا سرمایه - در اینجا یعنی صنعت هستهای- دست ماست و با وجود این سرمایه گرانقدر که به قیمت جان شهدای هستهای بهدست آمده، حق آن است که از موضع بالا مذاکره کنیم، نه اینکه علیالدوام بگوییم «هر توافقی، بهتر از عدم توافق است»! با چنین گارد مضحکی، طرف مذاکره تو، هر کشوری باشد، نتیجه از قبل معلوم است، چرا که تو طمع آن سوی میز را تحریک کردهای به فزونخواهی در گرفتن امتیاز! همالان در بعضی از این ویژهنامههای نوروزی، یک خط مشترک یا به عبارت اصح، یک فحش مشترک همین است؛ «متهم کردن اصحاب نقد به خیانت و خنجر زدن از پشت»! اما براستی! «خائن» چه کسی است؟ و چه کسانی در مقوله مذاکرات مرتکب «خیانت» شدهاند؟ آیا جز جماعتی که مدعی بودند خزانه خالی است، آنهم به دروغ؟! و آیا جز جماعت قلم به مزدی که در برابر این دروغ، نه فقط سکوت کردند، بلکه رسالت مطبوعاتی خود را فراموش کرده، مدام پر و بال دادند به این ادعا؟! آیا جز جماعتی که با دستفرمان «عدم توافق، بدتر از هر توافقی است» طمع دشمن طماع را به احسن وجه تحریک کردند که تا میتواند امتیاز را بزرگ و نقد بگیرد و وعده را کوچک و نسیه بدهد؟!
و آیا جز جماعت قلم به مزدی که به جای نقد این سخن نسنجیده، دقیقا همان گرای مد نظر را به دشمن دادند که برای این دولت، «اصل توافق» مهمتر از «محتوای توافق» است؟! آیا من و ما که منبعث از تجارب آشکار، بدعهدیهای امروز دشمن را میدیدیم و دوستان را تشویق به مذاکره درستتر، اصولیتر و حرفهایتر میکردیم، خنجر از پشت به آقایان زدیم یا جماعت قلم به مزدی که به جای فروختن قلم به قیمتش، آن را همینطور مفت به آقای ظریف فروختند که «بله! شما راست میگویی. رسیدن به هر توافقی، ولو بدترین توافق، بسی بهتر از عدم توافق است»؟! در اینجا، نهایت تعجب من از رئیس وزیر خارجه است که دشمن را «باهوش» خطاب میکند اما حاضر نیست دعوت منتقد به هوشیاری بیشتر تیم دیپلماسی را وقعی بنهد، - چه مینویسم که به سبب این دعوت، هزار و یک ناسزا هم بار منتقد میشود! - لااقل این هوش را از طرف آمریکایی بیاموزد! طرف آمریکایی مکرر در مکرر ناظر بر هم و غم آن دسته از عناصر آمریکایی که از تیم مذاکراتی خود، امتیاز گرفتن بیشتر و امتیاز دادن کمتر تمنا داشتند، از دیپلماتهای ما امتیاز مضاعف که جای خود دارد، رسما باج میخواستند، طرف ایرانی اما نه تنها اینچنین نکرد، که مشوقین خود به گرفتن امتیاز بیشتر را یک روز گفت «بیسواد»، یک روز گفت «تندرو»، یک روز گفت «افراطی»، یک روز گفت «بیعقل» و این روزها هم که دارد میگوید «خائن»! لذا اوباما در مذاکرات هستهای، از عدم هوشیاری، شاید هم بیهوشی بعضیها سوءاستفاده کرد، نه آنکه ذاتا فرد باهوشی باشد، که اگر بود، این همه در منطقه غرب آسیا سیلی نمیخورد از سردار سلیمانی و شیربچههای حزبالله. حال گمانم معلوم شده باشد خائن در حق منافع ملی چه کسی است! اصحاب قلمی که با نگاه به نفع اتفاقا دنیوی ملت، شعار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» را به نقد عقلی نشستند یا قلم به مزدانی که بوق خوشحالی زدند برای این شعار بیمبنا؟! این که حالا «1+5» بود؛ تو اگر در مذاکره با برادران زپرتی سعودی هم، به جای حرکت بر مبنای عقل و خرد، منافع ملی را در دیپلماسی نفتی مد نظر، مدام خرد و کوچک و حقیر کنی، نفت را میکنی مفت! «مفت» مثل قلم داعیهداران حمایت از آقای روحانی و شرکا در این همه فحشنامه زنجیرهای که در کارنامه کثیفشان حتی اهانت به ساحت مقدس صاحب این ایام هم دیده میشود. بارها شده «فاطمه» را بزنند، بارها شده «فاطمیه» را. حرف دل ما را زدی آقای رئیس! فحشنامه است... و از این هم بدتر است، آن روزنامهای که به خاطر خوشایند دولت، حاضر باشد حتی مجیزگوی موضع غلط فلان دولتمرد باشد، حاضر باشد منافع ملت را قربانی کند، حاضر باشد تکرار کند ناسزای دولتیها را و حاضر باشد آنچه سزاوار خودش است، بار اصحاب نقد کند! برخلاف آنچه چندی پیش گفته شد، هم ما حق داریم درباره برجام حرف بزنیم، هم آقای صالحی، هم آن لبوفروشی که از دیشب رسما شد چغاله بادام فروش! «بهار» هم آمد، لیکن هنوز در زمین دل بعضیها، یک ذره وجدان شکوفه نزده! کارگر و کارمند و استاد و دانشجو و طلبه و مرد و زن و یکی هم آن مادر چند شهید، اگر قرار بود تن به طاغوت و دیکتاتوری و منممنم بدهند، اصلا و اساسا انقلاب نمیکردند! ما این آزادی را از فلان دولت نگرفتهایم که بهمان دولت بخواهد آن را از ما بگیرد! ما میرزابنویس ملت هستیم و مثل بعضیها نیستیم که مردم را فقط به خاطر رأی دادن به جناح و جریان خودمان بخواهیم! ما از غم و رنج و مشکلات معیشتی مردم مشهد خواهیم نوشت که به اصولگرایان رأی دادند و از غم و رنج و مشکلات معیشتی مردم تهران خواهیم نوشت که به اصلاحطلبان رأی دادند. ما نانجیب نیستیم و با هیچ نانجیبی هم برادر نیستیم! انقلابی با ضد انقلاب و فتنهگر برادر نمیشود!
اینکه هم یکی در مایههای فلانی بگوید «من انقلابیام»، صدالبته هیچ فایدهای ندارد! ما هم تأکید میکنیم هیچ فایدهای ندارد! جمله فاخر «من انقلابیام»، به مردان انقلابی میآید، به «خمینی» و به «خامنهای» و به آن بسیجی شهید جبهه شام، این کشته راه وطن، این مانع کشیده شدن جنگ در داخل، این بیرون نگهدارنده دشمن در همان دورها، این مرد بیادعا، این مظلوم، که حتی پیکرش هم برنگشت، بلکه سندی محکم باشد برای این ادعایی که داشت؛ «من حتی برای یک تشییع جنازه هم حاضر نیستم به انقلاب زحمت بدهم!» آری! «من انقلابیام» زیبنده این شهید است و رهبر این شهید و الا فردی که ناظر بر بدعهدی طرف غربی هم حاضر نیست علیه دشمن موضع بگیرد - لیکن حاضر است علیه فلان عضو تیم دیپلماسی که به یک گوشه این بدعهدی اشاره داشته، حرف بزند!- اگر بگوید «من انقلابیام» قطعا و حتما هیچ فایدهای ندارد الا آنکه موجبات انبساط خاطر مردم را فراهم کند!
لذا اگر روزنامهای علیه شیربچههای مدافع حرم ناسزا بگوید، خودش را از قد و قامت یک روزنامه، تبدیل کرده به یک «فحشنامه»، آن فرد هم که مشهور به درشتگویی در حق دوست و در عین حال، شهره به بزک کردن دشمن است، آنجا که «جلاد تحریم» را با اوصافی آنچنانی مینوازد کأنه اوباما عزیزترین برادر اوست، فیالواقع میشود یک «فحشنامه متحرک»! به جد موافقم؛ «فحشنامه» هستند بعضی از این «روزنامه»ها! همچنان که «ناسزاگو» هستند بعضی که به جای خدمت به ملت، هر چه فریاد دارند، نه بر سر آمریکا، که بر سر «مرگ بر آمریکا» این جهانیترین شعار بشریت میکشند!
شگفتا از میزان بیمیزان کدخدا دوستی این جماعت که تو گویی آمریکا را از «پرزیدنت مؤدب و باهوش» هم بیشتر دوست میدارند! تا آن حد که فلان عضو عزیزکرده مذاکرات، یک کلام اگر در باب بدعهدی طرف غربی لب به سخن بگشاید، به جای تصدیق سخن درست او، او را به همان راننده تاکسی و لبوفروشی ملحق میکنند که اساسا از نظر اینان صلاحیت اظهار نظر درباره برجام را ندارند. پس ردصلاحیت، فقط کار شورای نگهبان نیست!
صدالبته جناب صالحی در ایام مذاکرات هم «وزیر خارجه» نبود اما لابد آنقدر نقش ممتاز و متمایزی داشت که اندکی بعد، مدال کذا بر سینهاش بچسبد! درباره برجام هم چه کسی بهتر از او برای پاسخگویی، اما وای از آن روز که همین جناب، یک کلام - و نه بیشتر! - درباره بدعهدی غربیها زبان به سخن باز کند! واقعا خوب شد نمردیم و معنای اعتدال مدنظر حضرات را ملتفت شدیم! تولی در مواجهه با دشمن و تبری از دوست! طرفه حکایت اینجاست که آقای صالحی از بدعهدی اوباما سخن میگوید، این سخن به آقای رئیس گران میآید! و باز هم طرفه حکایت اینجاست که همین جناب صالحی، در صحن بهارستان، وقتی از فلان نماینده شنید که طرف غربی به هزار و یک دلیل غیر قابل کتمان، بدعهد است و در مذاکره با او، این همه نباید خوشبین و خوشخیال بود، قشقرق راه انداخت، مظلومنمایی کرد، دست آخر هم، من و ما را متهم کرد به خیانت! حالا چرا خیانت؟ چون وقتی آقایان دیپلمات نشسته بودند پای میز دیپلماسی، منتقد خیرخواه، از قضا ناظر بر همین بدعهدی دشمن تمنا میکردند از دوستان وزارت خارجه که حتیالمقدور بیشتر امتیاز بگیرند و کمتر امتیاز بدهند، بویژه در شرایطی که اولا خواهان مذاکره، طرف مقابل بوده و نه ما! ثانیا سرمایه - در اینجا یعنی صنعت هستهای- دست ماست و با وجود این سرمایه گرانقدر که به قیمت جان شهدای هستهای بهدست آمده، حق آن است که از موضع بالا مذاکره کنیم، نه اینکه علیالدوام بگوییم «هر توافقی، بهتر از عدم توافق است»! با چنین گارد مضحکی، طرف مذاکره تو، هر کشوری باشد، نتیجه از قبل معلوم است، چرا که تو طمع آن سوی میز را تحریک کردهای به فزونخواهی در گرفتن امتیاز! همالان در بعضی از این ویژهنامههای نوروزی، یک خط مشترک یا به عبارت اصح، یک فحش مشترک همین است؛ «متهم کردن اصحاب نقد به خیانت و خنجر زدن از پشت»! اما براستی! «خائن» چه کسی است؟ و چه کسانی در مقوله مذاکرات مرتکب «خیانت» شدهاند؟ آیا جز جماعتی که مدعی بودند خزانه خالی است، آنهم به دروغ؟! و آیا جز جماعت قلم به مزدی که در برابر این دروغ، نه فقط سکوت کردند، بلکه رسالت مطبوعاتی خود را فراموش کرده، مدام پر و بال دادند به این ادعا؟! آیا جز جماعتی که با دستفرمان «عدم توافق، بدتر از هر توافقی است» طمع دشمن طماع را به احسن وجه تحریک کردند که تا میتواند امتیاز را بزرگ و نقد بگیرد و وعده را کوچک و نسیه بدهد؟!
و آیا جز جماعت قلم به مزدی که به جای نقد این سخن نسنجیده، دقیقا همان گرای مد نظر را به دشمن دادند که برای این دولت، «اصل توافق» مهمتر از «محتوای توافق» است؟! آیا من و ما که منبعث از تجارب آشکار، بدعهدیهای امروز دشمن را میدیدیم و دوستان را تشویق به مذاکره درستتر، اصولیتر و حرفهایتر میکردیم، خنجر از پشت به آقایان زدیم یا جماعت قلم به مزدی که به جای فروختن قلم به قیمتش، آن را همینطور مفت به آقای ظریف فروختند که «بله! شما راست میگویی. رسیدن به هر توافقی، ولو بدترین توافق، بسی بهتر از عدم توافق است»؟! در اینجا، نهایت تعجب من از رئیس وزیر خارجه است که دشمن را «باهوش» خطاب میکند اما حاضر نیست دعوت منتقد به هوشیاری بیشتر تیم دیپلماسی را وقعی بنهد، - چه مینویسم که به سبب این دعوت، هزار و یک ناسزا هم بار منتقد میشود! - لااقل این هوش را از طرف آمریکایی بیاموزد! طرف آمریکایی مکرر در مکرر ناظر بر هم و غم آن دسته از عناصر آمریکایی که از تیم مذاکراتی خود، امتیاز گرفتن بیشتر و امتیاز دادن کمتر تمنا داشتند، از دیپلماتهای ما امتیاز مضاعف که جای خود دارد، رسما باج میخواستند، طرف ایرانی اما نه تنها اینچنین نکرد، که مشوقین خود به گرفتن امتیاز بیشتر را یک روز گفت «بیسواد»، یک روز گفت «تندرو»، یک روز گفت «افراطی»، یک روز گفت «بیعقل» و این روزها هم که دارد میگوید «خائن»! لذا اوباما در مذاکرات هستهای، از عدم هوشیاری، شاید هم بیهوشی بعضیها سوءاستفاده کرد، نه آنکه ذاتا فرد باهوشی باشد، که اگر بود، این همه در منطقه غرب آسیا سیلی نمیخورد از سردار سلیمانی و شیربچههای حزبالله. حال گمانم معلوم شده باشد خائن در حق منافع ملی چه کسی است! اصحاب قلمی که با نگاه به نفع اتفاقا دنیوی ملت، شعار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» را به نقد عقلی نشستند یا قلم به مزدانی که بوق خوشحالی زدند برای این شعار بیمبنا؟! این که حالا «1+5» بود؛ تو اگر در مذاکره با برادران زپرتی سعودی هم، به جای حرکت بر مبنای عقل و خرد، منافع ملی را در دیپلماسی نفتی مد نظر، مدام خرد و کوچک و حقیر کنی، نفت را میکنی مفت! «مفت» مثل قلم داعیهداران حمایت از آقای روحانی و شرکا در این همه فحشنامه زنجیرهای که در کارنامه کثیفشان حتی اهانت به ساحت مقدس صاحب این ایام هم دیده میشود. بارها شده «فاطمه» را بزنند، بارها شده «فاطمیه» را. حرف دل ما را زدی آقای رئیس! فحشنامه است... و از این هم بدتر است، آن روزنامهای که به خاطر خوشایند دولت، حاضر باشد حتی مجیزگوی موضع غلط فلان دولتمرد باشد، حاضر باشد منافع ملت را قربانی کند، حاضر باشد تکرار کند ناسزای دولتیها را و حاضر باشد آنچه سزاوار خودش است، بار اصحاب نقد کند! برخلاف آنچه چندی پیش گفته شد، هم ما حق داریم درباره برجام حرف بزنیم، هم آقای صالحی، هم آن لبوفروشی که از دیشب رسما شد چغاله بادام فروش! «بهار» هم آمد، لیکن هنوز در زمین دل بعضیها، یک ذره وجدان شکوفه نزده! کارگر و کارمند و استاد و دانشجو و طلبه و مرد و زن و یکی هم آن مادر چند شهید، اگر قرار بود تن به طاغوت و دیکتاتوری و منممنم بدهند، اصلا و اساسا انقلاب نمیکردند! ما این آزادی را از فلان دولت نگرفتهایم که بهمان دولت بخواهد آن را از ما بگیرد! ما میرزابنویس ملت هستیم و مثل بعضیها نیستیم که مردم را فقط به خاطر رأی دادن به جناح و جریان خودمان بخواهیم! ما از غم و رنج و مشکلات معیشتی مردم مشهد خواهیم نوشت که به اصولگرایان رأی دادند و از غم و رنج و مشکلات معیشتی مردم تهران خواهیم نوشت که به اصلاحطلبان رأی دادند. ما نانجیب نیستیم و با هیچ نانجیبی هم برادر نیستیم! انقلابی با ضد انقلاب و فتنهگر برادر نمیشود!
اینکه هم یکی در مایههای فلانی بگوید «من انقلابیام»، صدالبته هیچ فایدهای ندارد! ما هم تأکید میکنیم هیچ فایدهای ندارد! جمله فاخر «من انقلابیام»، به مردان انقلابی میآید، به «خمینی» و به «خامنهای» و به آن بسیجی شهید جبهه شام، این کشته راه وطن، این مانع کشیده شدن جنگ در داخل، این بیرون نگهدارنده دشمن در همان دورها، این مرد بیادعا، این مظلوم، که حتی پیکرش هم برنگشت، بلکه سندی محکم باشد برای این ادعایی که داشت؛ «من حتی برای یک تشییع جنازه هم حاضر نیستم به انقلاب زحمت بدهم!» آری! «من انقلابیام» زیبنده این شهید است و رهبر این شهید و الا فردی که ناظر بر بدعهدی طرف غربی هم حاضر نیست علیه دشمن موضع بگیرد - لیکن حاضر است علیه فلان عضو تیم دیپلماسی که به یک گوشه این بدعهدی اشاره داشته، حرف بزند!- اگر بگوید «من انقلابیام» قطعا و حتما هیچ فایدهای ندارد الا آنکه موجبات انبساط خاطر مردم را فراهم کند!