جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۹
عضو جمعیت فدائیان اسلام:

مصدق دیکتاتور، لجباز و یکدنده‌ بود/ او 20 ماه نواب را در زندان شکنجه داد

یکی از مبارزان دیرین سیاسی - مذهبی دوران معاصر گفت: در دوران مصدق زندان و شکنجه داشتیم که کسی درباره آن حرف نمی‌زند از خاطرات خود از زندان مصدق و نیز شکنجه‌های زندان‌های شاه پس از 28 مرداد1332 سخن گفته است.
کد خبر : ۲۸۴۲۶۳

صراط: محمد مهدی عبدخدایی فرزند آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی، از اعضای جمعیت فدائیان اسلام و مبارزان دیرین سیاسی - مذهبی دوران معاصر به شمار می‌رود. او در گفت‌و‌شنودی که پیش روی دارید، شمه‌ای از خاطرات خود از زندان محمد مصدق و نیز شکنجه‌های زندان‌های شاه پس از 28 مرداد1332 سخن گفته است.امید آنکه مقبول افتد.

 کسی درباره شکنجه‌های زندان مصدق سخن نمی‌گوید!

*جنابعالی در زمره کسانی هستید که تجربه مبارزه در کنار فداییان اسلام را از سنین نوجوانی آغاز کردید و به همین دلیل هم در نوجوانی به زندان رفتید. از وضعیت زندان‌ها در آن سال‌ها بگویید. آیا شکنجه به صورتی که در دهه 50 در زندان‌های رژیم اعمال می‌شد، وجود داشت؟

بعد از شهریور 1320 که رضاخان رفت، فضای باز سیاسی به وجود آمد و در زندان‌ها خبری از شکنجه نبود. در این فضای باز احزاب ضد حکومت و حتی ضد مذهب به‌سرعت تکثیر شدند و هر گروهی حتی علیه استقلال مملکت هم تظاهرات به راه می‌انداخت. مصداق بارز این فعالیت‌ها هم حزب توده بود. هنگامی که حکومت با انگلیس قرارداد نفتی بست آنها در میدان بهارستان تظاهرات به راه انداختند و نفت شمال را برای روس‌ها خواستند. بنابراین وضعیت کشور به صورتی در آمده بود که احزاب می‌توانستند در حمایت از یک کشور خارجی و علیه استقلال مملکت شعار بدهند و تظاهرات کنند. در این دوران زندان برای احزاب سیاسی حکم هتل را داشت و دیگر نه از سرپاس مختاری خبری بود، نه از پزشک احمدی که در دوره رضاخان فعال مایشاء بودند.

به دلیل همین فضای باز سیاسی موقعی که مرحوم نواب کسروی را مجروح کرد و به زندان افتاد رژیم نتوانست در برابر واکنش بازار و فتاوای مراجع مقاومت کند و ایشان را آزاد کرد. شهید حسین امامی هم پس از اعدام کسروی و هژیر در زندان شکنجه نشد، ولی هنوز چهلم هژیر هم نشده بود که حسین امامی را اعدام کردند. نکته مهم این است که روزی که حسین امامی هژیر را جلوی مدرسه سپهسالار اعدام کرد، در تهران حکومت نظامی برقرار نبود و نظامیان حاکم نبودند، ولی محاکمه در دادگاه نظامی انجام شد که خلاف قانون بود. رژیم تصور می‌کرد اگر در محاکمه و اعدام حسین امامی عجله کند، فداییان اسلام دست و پای‌شان را جمع می‌کنند.

*که نکردند...

ابداً. اعدام حسین امامی کوچک‌ترین تزلزلی را در مردم ایجاد نکرد.

*با توجه به اشارات شما،پس حکومت شاه در دهه 20 قدرت چندانی نداشت.اینطور نیست؟

هم حکومت شاه قدرت چندانی نداشت، هم نیروهای مخالف رژیم اعم از مذهبی‌ها و چپی‌ها در فضای باز سیاسی پس از شهریور 1320 از انسجام و وحدت خوبی برخوردار بودند، به همین دلیل وقتی نخست‌وزیر (هژیر) اعدام می‌شد، انتخابات باطل می‌شد و دربار عملاً عقب‌نشینی می‌کرد. از سوی دیگر حضور نیروهای خارجی و غائله آذربایجان و کردستان قدرت حاکمیت را به‌شدت تضعیف و ناامنی در سراسر کشور عملاً حاکمیت را منفعل کرده بود. پس از ترور هژیر اگر دربار و ارتش یکپارچه بودند، انتخابات مجلس شانزدهم باطل نمی‌شد.

در اسفند سال 1331 استالین مرد و کمینترن مسکو از هم پاشید، در نتیجه حزب توده ایران که کاملاً به روس‌ها متکی بود، با وجود آن همه شعب حزبی و امکانات فراوان در سراسر ایران نتوانست از مصدق حمایت کند و در مقابل ارتش بایستد. سایر احزابی هم که مصدق به آنها دل بسته بود، از او حمایت نکردند، در حالی که او به امید همین‌ها از نیروهای مذهبی و مردمی جدا شده بود. او حتی به این نکته واضح و آشکار هم دقت نکرد که در اوج اقتدار حزب توده هنگامی که آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی مرجع قدرتمند وقت رحلت کرد، ایرانی که تازه از یوغ رژیم ضد مذهب رضاخان آزاد شده بود، یکسره سیاه‌پوش شد.

*وضعیت گروه‌ها و احزاب از جمله فداییان اسلام در دوران دکتر مصدق چگونه بود؟

در دوره دکترمصدق کسی به چپی‌ها، به‌خصوص حزب توده کاری نداشت. در دوره رزم‌آرا حتی چپی‌ها را فراری هم دادند، اما در مورد فداییان اسلام بسیار از طرف دولت دکتر مصدق زیر فشار بودند. دکتر مصدق آدم دیکتاتور، لجباز و یکدنده‌ای بود.

*ولی شما به فضای باز سیاسی بعد از شهریور 1320 اشاره کردید...

فضای باز سیاسی آن سال‌ها در دوره رزم‌آرا، جم، منصور و حتی قوام‌السلطنه هم وجود داشت که ربطی به این افراد ندارد، چون اینها همگی روحیه دیکتاتوری داشتند و اگر زورشان می‌رسید نمی‌گذاشتند کسی نفس بکشد. تا کودتای سال 1332 حاکمیت انسجام نداشت که بتواند جلوی کثرت‌گرایی را بگیرد. بنابراین دکتر مصدق اگر آزادی می‌داد ربطی به او نداشت، کما اینکه به محض اینکه قدرت پیدا کرد، همه مخالفین‌اش را سرکوب کرد، از جمله بلافاصله مرحوم نواب را به زندان انداخت و همان رفتاری را با او کرد که رزم‌آرا بعد از قضیه تیراندازی به شاه با توده‌ای‌ها کرد.

دکتر مصدق مرحوم نواب را 20 ماه در زندان نگه داشت و انواع شکنجه‌های روحی را بر او وارد کرد. دکتر مصدق به وسیله قلم‌هایی که اجیر کرده بود عملاً فضایی را در جامعه ایجاد کرد که دیگر کسی جرئت انتقاد از او را نداشت. در تاریخ معاصر نداریم کسی را که قوه مقننه را عملاً تعطیل کند، ولی دکتر مصدق با گرفتن اختیارات شش ماهه این کار را کرد. آیت‌الله کاشانی که حقیقتاً طرفدار حکومت پارلمانی بود، علیه این اقدام موضع‌گیری کرد و گفت کسی حق ندارد اختیارات مجلس را در دست بگیرد. او در فضای باز سیاسی سال‌های بعد از شهریور 1320 تقاضای اختیارات یک ساله از مجلس می‌کند و از آنجا که شاه حق انحلال مجلس را دارد، پیشنهاد رفراندوم می‌دهند و برای دستگیری نمایندگان مخالف اقدام می‌کنند.

*شیوه‌های مبارزه دکتر مصدق با فداییان اسلام چگونه بود؟

با کمک قلم به مزدهای فراوانی که در اختیار داشت، تبلیغات گسترده‌ای را علیه مرحوم نواب شروع و انواع اتهامات اخلاقی را به مرحوم نواب و فداییان اسلام وارد کرد. آنها به فداییان اسلام کاملاً به عنوان یک ابزار نگاه کردند، ولی وقتی به قدرت رسیدند، یکسره زیر قول‌هایی که به فداییان اسلام داده بودند زدند و در حالی که فداییان اسلام رزم‌آرا را که عامل اصلی بر سر راه ملی شدن نفت بود از سر راه برداشتند، فشار بر فداییان اسلام را زیاد و آنها را دستگیر و زندانی کردند. حتی مرحوم شمشیری سند برد که آنها را آزاد کند، ولی موفق نشد و به او گفتند به سفارش دربار باید آنها را در زندان نگه داشت.

*در دوره دکتر مصدق چه شکنجه‌هایی اعمال می‌شد؟

یکی از این موارد این بود که بعد از شهریور 1320، دستبند قپانی به افسانه‌ها پیوسته بود، اما در دوره دکتر مصدق مجدداً به کار گرفته شد. مرحوم نواب در مصاحبه‌ای که در 20 اردیبهشت 1330 با یوسف مازندی، خبرنگار آسوشیتدپرس انجام داد، گفت برادرم سید محمد واحدی را گرفتند و به او دستبند قپانی زدند و در بیابان‌های دولاب دواندند تا جای مرا به آنها نشان بدهد. در دوره دکتر مصدق امیر علایی وزیر دادگستری دوره رضاشاه که به دستور او افراد زیادی را از بین برده بود، وزیر کشور شد. تا این زمان تبعید خلاف قانون محسوب می‌شد، اما پس از شهریور 1320 تبعید به بندرعباس، کرمان و فلک‌الافلاک خرم‌آباد باب شد. اولین تبعیدی پس از شهریور 1320 آیت‌الله کاشانی بود که ایشان را در 15 بهمن 1327 به فلک‌افلاک تبعید کردند و دومین تبعیدی‌ها هم فداییان اسلام بودند. از همه شکنجه‌ها بدتر تهمت‌های قلم به مزدهای فراوانی بود که در اختیار دکتر مصدق بودند. به نظر من او نه تقوای دینی داشت و نه تقوای سیاسی، چون تا آن روزها فقط لات‌ها و چاقوکش‌هایی مثل شعبان بی‌مخ تبعید می‌شدند، آن هم به مناطق خوش آب و هوای شمال! ولی در دوره دکتر مصدق تبعید مخالفین سیاسی به بندرعباس باب شده بود. متاسفانه کسی در باره شکنجه های دوران مصدق سخن نمی گوید...

*پس از 28 مرداد 1332 وضعیت زندان‌ها و شکنجه‌ها چگونه بود؟

در آن برهه اغلب کشورهای خاورمیانه تحت سلطه حکومت‌های نظامی و ظاهراً آرام بودند و در آنها زندانیان سیاسی به شدیدترین وجه شکنجه می‌شدند. حکومت امریکایی ـ انگلیسی شاه هم از این قاعده مستثنی نبود. شهید خلیل طهماسبی را در بشکه‌ای پر از شیشه خرده انداختند و غلتاندند و انواع و اقسام شکنجه‌ها را به فداییان اسلام روا داشتند و هتک حرمت‌های زیادی به آنها کردند. مرحوم نواب و یاران‌اش قهرمان شکنجه لقب گرفته بودند و فداییان اسلام در این دوره هم از سوی مذهبی‌ها و هم از طرف روشنفکرها و چپی‌ها تحت فشار قرار گرفته بودند.

کسی درباره شکنجه‌های زندان مصدق سخن نمی‌گوید!

*خود شما در زندان چه وضعی داشتید؟

مرا که نوجوانی بیش نبودم با دزدها و قاچاقچی‌ها هم‌بند کردند. چهار سال هم در زندان برازجان هم‌بند توده‌ای‌ها بودم. موقعی که آزاد شدم 28 سال داشتم.

*فداییان اسلام پس از اعدام سران خود به چه شکل به فعالیت خود ادامه دادند؟

تا سال 1342 گاهی از حکومت انتقادهایی می‌کردند و طلبه‌های طرفدار آنها گاهی در حوزه برای‌شان مراسم سالگرد می‌گرفتند. با آغاز نهضت امام فداییان اسلام قدیمی از جمله شهید حاج مهدی عراقی، احمد شهاب، اکبر پوراستاد، میردامادی، لواسانی، محمدجواد حجتی کرمانی، صفارهرندی و خیلی‌های دیگر به این نهضت پیوستند. در سال 1343، شاخه نظامی مؤتلفه منصور را اعدام کرد که اعضای آن از جمله حاج صادق امانی در زمان مرحوم واحدی مأمور مالی فداییان اسلام بود، به همین دلیل هم روزنامه‌ها بعد از کشته شدن منصور نوشتند او با هفت‌تیر نواب صفوی کشته شد.

*جنابعالی نقش فداییان اسلام را در قیام 15 خرداد 1342 چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اگر نگاهی به نخستین نقش‌آفرینان تظاهرات و حفاظت از منزل امام بیندازید، متوجه خواهید شد که اینها کسانی هستند که از دکتر مصدق کتک خوردند و نفس حیات‌بخش مرحوم نواب به آنها خورد. ذکر این نکته را هم ضروری می‌بینم که مرحوم نواب جز احکام اسلام هیچ چیزی نمی‌خواست و به‌رغم فشارهای زیادی که از سوی دکتر مصدق تحمل کرد، در نامه‌ای به او نوشت که اگر قول بدهد احکام اسلام را اجرا می‌کند، همه توان فداییان اسلام را در اختیار او قرار خواهد داد.

*نقش فداییان اسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی چه بود؟

خیلی از آنها مصادر مهمی را اشغال کردند، ولی خود من شخصاً ترجیح دادم به تدریس و سخنرانی در دانشگاه‌ها، مساجد و شرکت در جلسات پرسش و پاسخ بپردازم و نقش خود را در تبیین تاریخ معاصر ایفا کنم و فداییان اسلام و اهداف آنها را برای جوانان توضیح بدهم. در این سن و سال رفتارهایی را دیدم که واقعاً کمتر از شکنجه‌های آن سال‌ها نبود. خوشبختانه به‌تدریج فضا تغییر پید کرد و توسط برخی از نهادها از فداییان اسلام و سران آن تجلیل شد و به‌تدریج نسل جوان با آنان آشنا شدند. آشنایی با کسانی که در راه اعتلای دین و سربلندی کشور و رهایی آن از یوغ بیگانگان تلاش کردند، ضرورت تاریخی و تنها راه مقابله با دسایس دشمنان است.


منبع: فارس